این لحظه 👆ورود به حرم دیشب بود که تازه اینترنت یاری کرد بیاد...
دیشب خیلی خلوت تر بود...
دقیقا ماه پیش همین موقع ها بود که باید از خونه راه میفتادیم تا به موقع به فرودگاه برسیم؛ ساکم رو برداشتم خم شدم نورا رو برای اخرین بار بغل کنم و ببوسم. گریه امانم نداد و ناخوداگاه انقدر گریه کردم که به هق هق افتادم🥺
تو دلم تکرار میکردم خدایا من به اعتبار ضمانتت دارم میام؛ منتظر معجزه ام که خودت دل من و بچه ها رو آروم کنی...
خدایا؛حالا یک ماهه گذشته و ما هنوز در پناه امن خودتیم...
ممنون که بهترین ضامنی؛
ممنون که بهتر از همیشه مهمانداری کردی...
میشه دست پر هم بدرقه مون کنی؟ 💚
پی نوشت: جلوی حجر اسماعیل
.
خیلی حرف و عکس دارم براتون💚
میذارم یکی یکی...
فقط دلم از کم کم تموم شدن این مهمونی گرفته...
.
سلام سلاااام
فردا یک شنبه توی عربستان روز اول محرمه...
ولی هیچ رنگ و بویی از محرم نیست و تازه روز اول سالشون محسوب میشه... 😓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما برگشتیم پایین
ولی انصافا پاهام دیگه روی زمین بند نیست. مدتها بود کوه نوردی نکرده بودم😐
خلاصه تا سال دیگه ورزش هاتونو بگنین اومدین مثل من پاهاتون تو برگشت نلرزه🫠