eitaa logo
ای که دلتنگ توام...
3.8هزار دنبال‌کننده
227 عکس
130 ویدیو
0 فایل
سفرحج ۱۴٠۳ به روایت مرضیه کشوری کانال اصلی من👇 https://eitaa.com/joinchat/1969750016Cca3d77436a حرف دلت رو اینجا بزن👇 https://harfeto.timefriend.net/16824374253611
مشاهده در ایتا
دانلود
. پ.ن: حاج خانم این‌ها را می‌گفت و من اشک بودم! به پیامبری فکر می‌کردم که به من گفته تکلیف اموالت را روشن کن و واجبت را ادا کن؛ اگر میخواهی مسلمان باشی و مسلمان بمیری... و من چقدر بی‌تفاوت از کنارش گذشته‌ام. چقدر بی‌غیرت و بی‌توجه... پ.ن۳: خدا می‌خواهد که ما واجبش را ادا کنیم! بی‌بهانه، بی ناز و ادا. می‌خواهد ما نیاز ببریم به او؛ از خریداران یوسفش باشیم؛ ولو به پول کمی و با سختی خرید فقط یک فیش حج! و بعد؟ به تکرار در روایت حاجی‌ها دیده‌ام که به یکباره همه چیز جور می‌شود، من حیث لایحتسب! پ.ن۴: یکبار هم دلم می‌خواهد از این بنویسم که ما فکر می‌کنیم رزق، دو جور است: من حیث یحتسب و من حیث لایحتسب. اما من از بعد ماجراهای حج گمان می‌کنم رزقی جز لایحتسب وجود ندارد؛ باقی سرگرمی‌های عجیب این دنیاست... پ.ن۵: یکبار هم از این بنویسم که واجبی که با مال گره خورده، چرا انقدر مهم است که یکبار ادای آن برای کل زندگی کافی‌ست! و چرا انقدر ما تقلا می‌کنیم که از زیرش در برویم... منبع و نویسنده: https://ble.ir/azhaj
سلاااام بفرمایید چایی روضه توی هتل مکه🥺 ۶ روز اول محرم توی مکه بودیم و خداخیر بده دوتا از خانومای کاروان که خواهر بودن بانی شدن و کمک جمع کردن و سیاهی خریدن و هر روز روضه میگرفتن... چه صفایی... انگار قدر روضه رو اونجا میدونستیم🌱
خیلی ام با ذوق بودن و کلی تزیین و پذیرایی و... ولی با حرکتشون یه جریانی ایجاد کردن، خیلی تحسینشون می کنم. ازشون یادگرفتم توی هر موقعیتی ببینم میتونم جریان ساز باشم یا نه... میز روز روضه حضرت رقیه(س)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. شب جمعه باشه و تو جاده باشی و مثل زمانی که مکه بودی مداحی پخش کنی و با خودت فکر و خیال کنی که مثلا تهِ این جاده میرسه به مطاف... آه...
. امشب یه دورهمی فارغ التحصیلان دانشگاه شهید بهشتی داشتیم که با سیده مینا دوست و هم دانشکده ای قدیمی رو دیدم که پارسال رفته بود مکه و منم قبل از رفتن خودم از تجربه هاش پرسیده بودم... .
. خلاصه هیچی دیگه؛ صد دور از جون حکایت، حکایته «دیوانه چون دیوانه ببینید خوشش آید بود که هر دومون حرف مشترک مون خاطرات مکه بود🥺🥺 . .
. روزی نیست که خودم رو توی مطاف و جلوی کعبه تصور نکنم... امشب دیگه حسابی دلم رفته به شب جمعه های باصفای مطاف که این موقع ها دیگه کم کم راه های طواف تنگ میشد چون دیگه داشتن کم کم صف نماز جماعت صبح رو میبستن و مجبور بودیم دورتر طواف کنیم🕋 .
قبل از رفتن یه حس افتخار داری از اینکه شیعه امیرالمومنینی ولی اونجا در کنار مسلمونای دیگه حسّ خواهر برادری و موحد بودن همه انقدر به چشمت میاد که با وجود عشق زیاد به امیرالمومنین جانم؛ اون جنبه رافت و محبت به خواهر و برادرای ایمانیت پر رنگ تر میشه.... برای من که واقعا این طور بود... . این هم از روز چهارم سفر /مدینه/مریم خانوم از نیجریه
این عکس رو از همون کتاب نوش بندگی توی همون مکه گرفتم. با بچه های اتاق انگار که شب امتحانه روز قبل از رفتن به عرفه نشسته بودیم به کتاب خوندن و نکته برداری. جاهایی که خیلی تکونم میداد عکس میگرفتن تا بیشتر نگاهشون کنم.. این صفحه بارها اشک منو توی عرفات و بعدش درآورد... 🥺 الهی که برید و بشید ضیوف الرحمن یعنی مهمان خاص خدا و مشمول این رحمت و بخشش خاص و قطعی قرار بگیرید... 🕋 . راستی سوره نبأ رو میخونید دیگه؟...