فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
بعد از روضه دیدیم جا که فراهمه و ماهم که دور همیم؛ همونجا بساط کلاس تدبر رو فراهم کردیم.
اگه بخوام یکی از دستاوردهای خودم توی این سفر رو بگم همین نکات طلایی و کاربردیه که از سوره های کوچیک یاد گرفتیم.واقعا فکر نمیکردم قرآن رو انقدر بشه کاربردی استفاده کرد. (به کاربردی بودنش اعتقاد داشتما اما انگار تا حالا برام معنا پیدا نکرده بود که از نزدیک لمسش کنم)
خدایا شکرت..
اینم یه تیکه کوتاه از بحث تدبر در سوره «ماعون»
.
شب ها بعد از نماز توی نماز خونه هتل هم بساط روضه دست جمعی برقراره؛ با مداحی اقای عبدی مدیر کاروانمون...
امشبم که شب سه ساله اباعبدالله...
پشت صحنه 🤭
عکس تازه از گوشی دوست رسیده🤣
اونروز که رفتیم غار حرا یه چیزایی رو سانسور کردم. من و دوستم آخرین نفری بودیم که از کاروانمون رسیدیم بالا😅 فک کنین که کلی خانوم و اقای سن دار از ما جوونها فرزتر و ماشالله چابک تر رفتن و رسیدن ما تازه اروم اروم رفتیم بعد از اونا رسیدیم. وقتی نفس زنان و خسته رسیدیم مسئول کاروانمون گفتن خب خداروشکر معذورین مونم رسیدن بالا🤣
از اونطرف موقع پایین اومدن من سرگیجه و حال تهوع شدید گرفتم و دیگه پاهام میلرزید شدید و چون سابقه این مدل احوالات در کوه رو داشتم فقط نشستم که یهو کار دست خودم ندم🫠
این عکسو فهیمه دوستم همون لحظه گرفته؛ حکیمه اونیکی دوست برام مثلا با این روش سایه بون درست کرده. بنده خدا هم کیف من پشتشه هم کیف خودش رو جلو انداخته😅