پشت صحنه 🤭
عکس تازه از گوشی دوست رسیده🤣
اونروز که رفتیم غار حرا یه چیزایی رو سانسور کردم. من و دوستم آخرین نفری بودیم که از کاروانمون رسیدیم بالا😅 فک کنین که کلی خانوم و اقای سن دار از ما جوونها فرزتر و ماشالله چابک تر رفتن و رسیدن ما تازه اروم اروم رفتیم بعد از اونا رسیدیم. وقتی نفس زنان و خسته رسیدیم مسئول کاروانمون گفتن خب خداروشکر معذورین مونم رسیدن بالا🤣
از اونطرف موقع پایین اومدن من سرگیجه و حال تهوع شدید گرفتم و دیگه پاهام میلرزید شدید و چون سابقه این مدل احوالات در کوه رو داشتم فقط نشستم که یهو کار دست خودم ندم🫠
این عکسو فهیمه دوستم همون لحظه گرفته؛ حکیمه اونیکی دوست برام مثلا با این روش سایه بون درست کرده. بنده خدا هم کیف من پشتشه هم کیف خودش رو جلو انداخته😅
خیلی فیلم و عکس دارم براتون بذارم که این چند روز اخر خیلی فشرده شد همه کارهامون...
میذارم براتون انشالله...
اما الان علی الحساب مهمون این صحنه باشین🕋💚