🔸تعارضهای پا در هوا
🔹محمدباقر ملکیان
در تاريخ با گزارش های متعددی روبه رو میشويم که با روايات فقهی ناسازگار است. مسلماً اگر اين روايات فقهی، بيانگر ضرورتی پذيرفته شده در فقه باشد، نقل تاريخی مردود است، و بالعکس اگر نقل تاريخی امری مسلم باشد، روايات فقهی غير قابل پذيرش است. از هر دو دسته نمونهای فراوانی میشود مثال زد (برای نمونه به کتاب الأخبار الدخيلة مرحوم شوشتری مراجعه کنيد)، اما مشکل آنجايی است که نه نقل تاريخی مسلم و غير قابل انکار است، و نه روايات فقهی، در اينجا يک بام و دو هواييم، يعنی در فقه بر اساس روايت فقهی مان عمل میکنيم، و در تاريخ به نقل تاريخی اعتماد میکنيم. به عنوان نمونه به اين دو روايت فقهی و تعارضش با نقل تاريخی توجه کنيد:
۱. در روايتی که در سه کتاب اصلی روايی شيعه آمده است، از رسول خدا چنين نقل شده است: «ساحر المسلمين يقتل و ساحر الكفار لا يقتل» (الكافي، ج۷، ص۲۶۰، ح۱؛ من لا يحضره الفقيه، ج۳، ص۵۶۷، ح۴۹۳۸؛ تهذيب الأحكام، ج۱۰، ص ۱۴۷، ح۱۴)
به اين روايت، بسياری از فقهای شيعه هم فتوا داده اند. (النهاية، ص۷۳۱؛ السرائر، ج۳، ص۵۳۳؛ شرائع الإسلام، ج۴، ص۹۴۸؛ قواعد الأحكام، ج۳، ص۵۴۸) بلکه در رياض و جواهر ادعا شده در اين حکم خلافی نيست (رياض المسائل، ج۱۳، ص۵۳۸؛ جواهر الكلام، ج۴۱، ص۴۴۲)
اما وقتی سراغ تاريخ میرويم، ساحر بی دينی را به دست جندب بن عبد الله (جندب الخير) به قتل میرسانيم (نک: تاريخ مدينة دمشق، ج۱۱، ص۳۱۵؛ تهذيب الكمال، ج۵، ص۱۴۶؛ أنساب الأشراف، ج۵، ص۵۱۹)
۲. در مصادر روايی آمده است که امير المؤمنين (ع) فرمودند: «سمعت رسول الله ص يقول لعن الله المتشبهين من الرجال بالنساء و المتشبهات من النساء بالرجال». (الكافي، ج۵، ص۵۵۲، ح۴؛ علل الشرائع، ج۲، ص۶۰۲، ح۶۳) و بر همين اساس، فقهاء فتوا میدهند که زن نبايد لباس مردانه بپوشد (الحدائق الناضرة، ج۱۸، ص۱۹۹؛ مستند الشيعة، ج۱۴، ص۱۷۴، جواهر الكلام، ج۲۲، ص۱۱۵)
اما در تاريخ، امير المؤمنين (ع) به گونهای ديگر رفتار میکند، و جماعتی از زنان را لباس مردانه میپوشاند تا عايشه را تا مدينه همراهی کنند. (مروج الذهب، ج۲، ص۳۷۰؛ تاريخ الطبري، ج۳، ص۵۴۷؛ تاريخ اليعقوبي، ج۲، ص۱۸۳)
علامه مجلسی در مورد اصول فقه میگويد: علمای ما وقتی به فقه پا میگذراند گويا آنچه را در اصول فقه گفته اند فراموش میکنند (بحار الأنوار، ج۸۶، ص ۲۲۲). گويا هر کسی زمين خودش را بيل میزند، به همين سادگی.
https://malekian.kateban.com/post/5235
https://t.me/kateban
🔸درباره تاريخ علم اصول فقه
🔹محمدباقر ملکیان
در تاريخ علم اصول فقه تا کنون چيز جامع و کاملی نوشته نشده است، و آنچه نوشته شده (عليرغم اين که تعدادش هم زياد نيست) تاريخ علمای اصولی است و رديف کردن کتابهای اصولی آنها بر اساس تاريخ، و نه تاريخ علم اصول.
به هر حال، در تاريخ علم اصول اين امور بايد مورد توجه قرار گيرد:
۱. توجه به تطوّر مباحث علم اصول در دورههای مختلف
مثلاً اين که در دورهای بحث قياس و استحسان در کتب اصولی شيعه مطرح بوده، ولی بعدها اين مباحث کنار گذاشته شده است، و يا بالعکس در دورهای استصحاب چندان مطرح نبوده، و بعداً در کتب علم اصول وارد شده است. اين امور (البته مباحث کلی وکليدی و الا با تمرکز روی مباحث جزئی، چيز چندانی دستگير ما نمیشود) بايد به دقت مورد کنکاش قرار گيرد.
۲. توجه به تطور و چينش مباحث علم اصول
اگر فهرست موضوعات عدة الأصول و کتاب کفاية الأصول را با هم مقايسه کنيم میبينيم تغييرات زيادی در چينش مباحث علم اصول اتفاق افتاده است. برای بررسی تاريخ علم اصول بايد ديد اين تطورات در چه دورههايی و چرا صورت گرفته است.
۳. توجه به تطورات استدلالات در مباحث علم اصول
مثلاً در دورهای استدلالات استصحاب، عقلی وعرفی است، اما در دورههای متأخّر، ادلّه روائی، مستند عمده قائلين به حجّيت استصحاب است. آيا اين تطور استدلال به خاطر نزاع با اخباریهاست که بی توجه به به مباحث اصولی بوده اند، و اصولیها میخواستند با استدلال به روايات، اخباریها را در مقابل اصول فقه به کرنش وادارند، يا چيز ديگری دخيل بوده است؟
طبيعتا برای هر بحث بايد کتب مهم و محوری و جريان سازهم معرفی شوند، و نيز اشخاص و جريانهای فکری تأثير گذار بر تطور علم اصول (مثل جريان اخباری گری) به تفصيل مورد بررسی قرار گيرند.
البته در اوضاع وشرايطی که نه عده شيخ طوسی مورد توجه است و نه الذريعه سيد مرتضی و نه مفاتيح الاصول سيد مجاهد و نه.... اميدی به نوشتهای چشمگير در تاريخ علم اصول نيست، مگر آن که فيض روح القدس مددی فرمايد؛ وبعونه تيسّر کلّ عسير.
https://malekian.kateban.com/post/5234
https://t.me/kateban
روایت و درایت
🔸دور الخبر الضعيف في إثبات القضايا التاريخية؛ الهجوم علی بيت فاطمة (عليها السلام) أنموذجاً 🔹 محمدباق
السلام علیک یا فاطمة الزهراء
سالها پیش در مورد هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها یادداشتی نوشتم.
در این مدت، نکاتی در رابطه با آن به ذهنم رسید، اما وقت ویرایش مجدد آن را نداشتم.
شاید مطالعه این یادداشت، هنوز خالی از لطف نباشد.
ان شاء الله در فرصتی مناسب، ویرایش جدید و فارسی آن را منتشر میکنم، و الأمور مرهونة بأوقاتها.
🔸متفرّدات روائی شيخ صدوق در کتاب من لا يحضره الفقيه
🔹محمدباقر ملکیان
کتاب من لا يحضره الفقيه تأليف أبو جعفر محمّد بن علي بن حسين بن بابويه قمی معروف به شيخ صدوق (۳۸۱ ق) يکی از چهار کتاب اصلی شيعه، در حديث است. نام اين کتاب بازگو کننده محتوای آن است، يعنی فقيهِ همراه، اما به نظرم منهج صدوق در اين کتاب را بايد از همين تعبير ساده فهميد. اين که صدوق در اين کتاب ـ بر خلاف ديگر آثارش ـ سند روايات را کوتاه میکند، اين که گاه فتاوای صدوق با روايات چنان درهم آميخته شده که تفکيک بين آنها سخت (و چه بسا ناممکن) میشود، اين که يک سوم روايات کتاب به صورت مرسل نقل میشود، و... همه از نام کتاب فهميده میشود.
سوگمندانه ما در مورد اين کتاب ـ و البته بيشتر کتابهای حديثی مان ـ تحقيقی شايسته و بايسته نداريم، کاری که هم به منهج و سلوک صدوق در اين کتاب بپردازد، و هم خصائص (افتراقات و اشتراکات) آن را در قياس با ديگر کتب بيان کند. البته نکات سودمند و فراوانی در لابلای کتب حديث و رجالی ـ خصوصاً شرح کرامند روضة المتّقين تأليف محقّق گرانمايه مولی محمّد تقی مجلسی ـ پيدا میشود، اما صاحب همّتی میخواهد تا آستين بالا بزند و از ميان انبوه کتاب ها، اين نکات را بيابد، و با دقّت و تأمّل و صبر و حوصله، نکاتی را از دل کتاب من لا يحضره الفقيه استخراج کند، تا هم اين گنجينه روائی بهتر شناخته شود، و هم به سخنان بی پايه و نارروائی که حول کتاب و مؤلّف آن گفته میشود، پاسخ داده شود. بگذريم.
مدّتهاست به صورت روزمره با کتاب من لا يحضره الفقيه محشورم، ولله الحمد. و اين توفيق اجباری، سبب شده نکات متعدّدی پيرامون اين کتاب يادداشت کنم. اميدوارم بتوانم اين نکات را در قالب يادداشتهای پی در پی منتشر کنم، تا خدمتی باشد با تراث روائی مان؛ ان شاء الله. اين نگاشته، حاصل يکی از همين يادداشتهاست.
دنباله نوشته را در کاتبان بخوانید:
https://malekian.kateban.com/post/5251
https://t.me/kateban
4_5825667711576838600.mp3
17.25M
فایل صوتی محمدباقر ملکیان
درباره کتاب تازه خود با عنوان «المدرسة الأخباریة» در دومین مجلس از مجالس اهل کتاب، در بنیاد محقق طباطبائی.
پنجشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۱.
گفتگوی پس از این هم در کانال تلگرامی بنیاد محقق طباطبایی دستیاب است
https://t.me/mtiforg
🔸ابن شهرآشوب وخطا در گزارش
🔹محمدباقر ملکیان
ابن شهرآشوب از علمای نامدار قرن ششم است، و در بسياری از جهات کم نظير و بلکه بی نظير است، از کثرت مشايخ گرفته، تا رشته هايی که او در آنها صاحب نظر است، و نيز سفرهايی که برای علم آوزی رفته، و تا کتابخانه غنی و گسترده اش. و اگر از او چيزی جز کتاب مناقب آل أبي طالب او نبود، همين برای ارج نهادن به او در حوزه های شيعی کافی بود.
با اين حال گاه آنچه در نقل های او ديده میشود خالی از سهو و خطا نيست؛ والعصمة لأهلها.
سزاوار نيست عيب اعلام و اجلای شيعه را به شماره بنشينيم، اما از آنجا که گاه تفرّدات او مورد توجه قرار میگيرد، مناسب است تا چندی از خطاهای مکتوبات او را (که چه بسا خطای نسخه برداران است نه خطای مؤلّف) گوشزد کنيم.
دنباله نوشته را در کاتبان بخوانید:
https://malekian.kateban.com/post/5268
https://t.me/kateban
🔸سياری و کتاب قراءات او (1)
🔹محمدباقر ملکیان
مدتی است با کتاب فصل الخطاب محدّث نوری کلنجار میروم، و به مناسبت، يادداشتهايی درباره آن مینويسم. بخشی از اين يادداشتها مرتبط با سياری و کتاب اوست، که درصددم به مرور آن را در اين صفحه منتشر نمايم؛ بعون الله الملک الوهّاب.
ألف. اعتبار روايات سياری
أحمد بن محمّد بن سيار معروف به سياری در پنج کتاب اصلی رجال شيعه، و با اتفاق بغدادیها (ابن نوح، ابن غضائری، نجاشی و شيخ طوسی) و قمیها (ابن وليد وشيخ صدوق6) تضعيف شده است.
با اين حال محدّث نوری تلاش کرده است با ذکر وجوهی، او را توثيق کند
دنباله نوشته را در کاتبان بخوانید:
https://malekian.kateban.com/post/5284
https://t.me/kateban
🔸بود و نمود ابان بن تغلب
🔹محمدباقر ملکیان
در بين أصحاب اماميه (زاد الله شوکتهم ورفع درجتهم) شايد کمتر کسی به پايه وجايگاه ابان بن تغلب رسيده باشد: از طرفی سه امام را درک کرده است واز آنها روايت کرده است ، از طرف ديگر شيعه ای است شناخته شده با جايگاه رفيع علمی، آن سان که حتی اهل سنّت نمی توانند روايات او را دور بريزند بلکه برای پذيرش رواياتش دست به توجيه می زنند ، از طرفی کثير الرواية است آن گونه که امام صادق عليه السلام (به سند معتبر) می فرمايند: ابان سی هزار روايت از من نقل کرده است ، و.... اين جايگاه چنان است که مرگ او بر همه شيعه گران است ، و قلب امام صادق عليه السلام را به درد می آورد . اما:
1. در کتب روايی شيعه، روايات او زياد نيست، بلکه در قياس با خيلی از روايانی که جايگاه و منزلت او را ندارند، بسيار ناچيز است!
2. اکثر روايات او با سند ضعيف بدست ما رسيده است!
3. در عمل، ابان هيچگاه جايگاه راويانی امثال زراره و محمد بن مسلم و أبو بصير را نيافت!
آيا اين موارد به خاطر معاشرت فراوانی است که او با اهل سنت داشته، وموجب شد عملاً مورد بی مهری اصحاب اماميه قرار بگيرد؟
يا با توجه به روايتی از امام صادق عليه السلام ، راويان امامی، هر آنچه را از ابان شنيدند، مستقيماً آن را از امام صادق عليه السلام نقل کرده اند؟
يا با توجه به شباهت او با ابان بن عثمان در برخی جهات، روايات ابان بن تغلب به ابان بن عثمان نسبت داده شده؟
هر کدام از اين احتمالات، شواهدی دارد، والبته تأثيراتی در نگاه ما به فقه و حديث و نيز منازعات جاری بين شيعيان. اميدوارم فرصتی بيابم ودر اين باره بيشتر بنويسم؛ لعلّ الله يحدث بعد ذلك أمراً.
https://malekian.kateban.com/post/5311
https://t.me/kateban
هدایت شده از اجتهاد
💢وضعیت نُسخ، شروح و حواشی من لایحضره الفقیه
✔️در عصر چاپ و دیجیتال و دسترسی آسان به اطلاعات، کمتر کسی زحمت کنکاش در نسخههای خطی را به خود میدهد. محمدباقر ملکیان، از آن افراد اندک است. فعالیتهای نسخهپژوهانه و حدیثی_رجالی وی، سبب شد تا با او دربارهی اوضاع نسخههای کتاب مهم منلایحضرهالفقیه به گفتوگو بنشینیم. ملکیان از راههای نرفته و کاستیهای پژوهشی در این عرصه میگوید و البته شکوائیههایش را نیز پنهان نمیکند.
🔹او تصریح دارد در مورد چاپ کتب اربعه شیعه، کمکاری زیادی داریم بهجز تعداد انگشتشماری، هنوز مصادر روایی ما مصادر اولیه، مانند کتابهای صدوق، کتابهای شیخ و دیگر کتابها، چاپ منقح و مصحح و محققانهای نداریم.
🔹همچنین متأسفانه من لا یحضره الفقیه هنوز چاپ محققانهای ندارد. البته با ارفاق فقط میشود کار مرحوم غفاری را با عنوان چاپ قابلتوجه قلمداد کرد اما هنوز جهات نقص در کار ایشان هم هست، لذا شایسته است که بر اساس نسخههای موجود، براساس شروح، بر اساس حواشی، چاپ محققانه و منقحی از من لا یحضره الفقیه عرضه کنیم زیرا هم آبرویی برای حوزههای شیعی است و هم در مباحث معرفتی استنادی، ارزش بیشتری خواهد داشت.
👈 متن گفتگوی تفصیلی «شبکه اجتهاد» با محمدباقر ملکیان: http://ijtihadnet.ir/?p=71184
🆔 https://eitaa.com/ijtihad
🔸از خدا خواهيم توفيق ادب
🔹محمدباقر ملکیان
پرونده نزاعهای فکری هيچ گاه مختومه نمیشود، شايد کمرنگ و بی سر و صدا شود، اما تمام نه. نزاع اخباری و اصولی هم از اين قاعده مستثنا نيست. ساليانی است درباره اين نزاع و ريشههای آن و پيامدهايش، کتابها و مقالات بسياری خوانده ام. وجود شخصيتهای طراز اول در هر دو مدرسه فکری، باعث شده نتوانم به راحتی از کنار اين نزاعها بگذرم، و طبيعی است که نتوانم دربست حرف دسته ای را بپذيرم و يا سخن دسته ديگر را واضح البطلان بدانم، از اين رو گاه در مسأله ای حق را به اخباری میدهم، و گاه در داوری بين اين دو مدرسه، به سمت مدرسه اصولی متمايل میشوم. اينها مهم نيست، آنچه در اين نزاعهای فکری مهم است، رعايت اخلاق گفتگوست.
دنباله نوشته را در کاتبان بخوانید:
https://malekian.kateban.com/post/5384