eitaa logo
روایت و درایت
205 دنبال‌کننده
15 عکس
0 ویدیو
2 فایل
حدیث و جستارهای وابسته/محمدباقر ملکیان
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸رجب برسی و تراث نصيريه 🔹محمدباقر ملکیان 🔺در مورد حافظ رجب برسی و کتاب معروف مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام مطالب فراوانی گفته شده است. در ميان روايات متفرّدی که رجب برسی آنها را نقل کرده، مضامين غاليانه امری است که بسياری بدان تصريح کرده‌اند. علامه مجلسی می‌نويسد: «و كتاب مشارق الأنوار و كتاب الألفين للحافظ رجب‏ البرسي‏ و لا أعتمد على ما يتفرّد بنقله لاشتمال كتابيه على ما يوهم الخبط و الخلط و الارتفاع و إنما أخرجنا منهما ما يوافق الأخبار المأخوذة من الأصول المعتبرة. و نيز حر عاملی می‌گويد: «الشيخ رجب الحافظ البرسي كان فاضلاً شاعراً منشئاً أديباً له كتاب مشارق أنوار اليقين في حقائق أسرار أمير المؤمنين عليه السّلام و له رسائل في التوحيد و غيره و في كتابه إفراط و ربما نسب إلى الغلو». اين مضامين غاليانه از طرفی، و از طرف ديگر نقل از برخی آثار نصيريه مثل هداية الکبری خصيبی ، و نيز مشابهت برخی از روايات غاليانه اين کتاب (مثل خطبة البيان) با آنچه در مصادر نصيريه آمده است، باعث تقويت اين باور شده که رجب برسی در نگارش کتاب مشارق، متأثر از تراث و انديشه نصيريه است. اين مطلب في الجمله صحيح است، يعنی اولاً رجب برسی در نقل برخی از روايات، از تراث نصيريه بهره‌مند شده است. و ثانياً رد پای بسياری از روايات غاليانه کتاب مشارق به وضوح در تراث نصيريه ديده می‌شود. اما گاه مطالبی در کتاب مشارق ديده می‌شود که آشکارا حکايت از ناآشنائی رجب برسی با فرقه نصيريه دارد، اموری که دانستن آنها مؤونه چندانی نمی برد و نيازمند مطالعات عميق و گسترده در مصادر نصيريه نيست، اما عدم اطلاع از آنها، نشان دهنده اين است که رجب برسی از اوليات اين فرقه نيز آگاهی ندارد. برای نمونه به اين عبارت رجب برسی بنگريد: «الخصيبية أصحاب يزيد بن الخصيب، و عنده أنّ الله لا يظهر إلا في أمير المؤمنين و الأئمة من بعده، و أنّ الرسل هو أرسلهم يحثّون عباده على طاعته، و أنّ الرجل هو إبليس الأبالسة، و أنّ ظلمة زريق قديمة مع نور عليّ لأنّ الظلمة عكس النور. در حالی که هر کس اندک اطلاعی (در حد تورق مصادر نصيريه نه بيشتر) داشته باشد، خطای رجب برسی برايش آشکار می‌شود. به نظر می‌رسد هر چند برخی از مصادر عمومی نصيريه مثل الهداية الکبری در اختيار رجب برسی بوده است، اما به علت اين که مصادر مهم و سری اين فرقه (مثل رساله رستباشيه) در اختيار او نبوده، و همچنين معاشرتی از نزديک با طائفه نصيريه نداشته، اطلاع چندانی از اين گروه و اعتقادات آنها ندارد. بنابراين برای مشابهت برخی از روايات کتاب مشارق با مصادر نصيريه بايد علتی ديگر را پيگيری نمود. البته ممکن است اين خطاهای آشکار و واضحی که در کلمات رجب برسی نسبت به فرقه نصيريه ديده می‌شود به اصطلاح برای رد گم کردن باشد تا کسی او را متّهم به تأثير پذيری از نصيريه نکند، آن گونه که شيخ محمود شبستری وقتی می‌خواهد نسبت شاعری را از خود دور کند، بيتی با قافيه معيوب می‌سرايد: همه دانند کاين کس در همه عمر نکرده هيچ قصد گفتن شعر به هر حال اين امر نياز مند تأملی بيشتر است؛ والحمد لله رب العالمين https://malekian.kateban.com/post/4765
🔸مطالعات رجالی - حديثی، و ضرورت مراجعه به مصادر اهل سنت 🔹محمدباقر ملکیان 🔺در مورد ضرورت مراجعه به مصادر اهل سنت در مطالعات شيعی به طور عام، و مطالعات مرتبط با رجال و حديث به طور خاصّ، مطالب زيادی گفته و نوشته شده است. پرداختن تفصيلی به اين مطلب، نيازمند نگارش کتابی پربرگ است، کاری که فراغ وحوصله زيادی می طلبد. به عنوان مقدّمه بايد بگويم: در سيره رجاليون شيعه، موارد متعدّدِ بهره گيری از مصادر اهل سنت، به چشم می خورد. مثلاً شيخ طوسی در رجالش، در موارد متعدّدی، از کلمات رجاليون بزرگ عامه بهره برده است، از جمله از: 1. ابن أبي خَيثَمه: در مورد اسم راوی 2. ابن حنبل: در مورد صحابی بودن راوی، ونيز درباره سال فوت راوی 3. ابن قتيبه: در مورد لقب يک راوی ، و نيز درباره قبيله راوی 4. بخاری: در مورد صحابی بودن شخصی ، و نيز در مورد اسم راوی ای 5. بَغَوی: در مورد صحابی بودن راوی 7. يحيى بن مَعين: درباره سال فوت راوی البته اين نمونه ها، تنها مواردی است که صريحاً از آنها نام برده شده است، و الا اگر بخواهيم به مواردی که شيخ بدان ها تصريح نکرده هم بپردازيم، مقاله ای دراز دامن می شود. به هر حال، سودمندی و بلکه ضرورت اين امر را ـ ولو في الجمله ـ نمی توان انکار نمود. اما اين ضرورت، در بعضی از موارد، نمايان تر است. https://malekian.kateban.com/post/4767
🔸آشفتگی در مصادر نصيری 🔹محمدباقر ملکیان 🔺مصادر نصيری، منابعی مغفول مانده در مطالعات شيعی‏اند. هنوز از بسياری از مصادر نصيری اطّلاع دقيقی نداريم، يعنی نمی‏دانيم آيا نسخه‏ای مخطوط از آنها موجود است، و يا در اثر گذر زمان ـ مانند بسياری ديگر از آثار فرق شيعه ـ نيست و نابود شده است. البته با توجه به اهتمام نصيريون به سنّت کتمان ـ آن هم به شديدترين وجه ممکن ـ به گونه‏ای که حتّی از اظهار نام برخی مصادر، مثل «الرسالة الرستباشية» و «فقه الرسالة الرستباشية» خودداری می‏کنند ـ اين بی‏اطّلاعی، چندان غريب نمی‏نمايد، و البته اين نويد را به ما می‏دهد که به مرور زمان، بسياری از آثار ناشناخته‏شان چاپ و منتشر شود، يا لا اقلّ تصويری از مخطوطات آنها در فضای ديجيتال دستياب شود، «لعلّ الله يحدث بعد ذلک أمراً». اين چند سطر را مقدّمه‏وار نوشتم تا بگويم آنچه در اين يادداشت ـ و نيز يادداشت‏های ديگرم پيرامون نصيريه ـ قلمی می‏کنم تنها بر اساس تعداد محدودی از مصادر نصيری است که به يمن لا ابالی گری برخی اتباع اين فرقه در امر کتمان و نيز برملا ساختن اسرار آنها توسّط دشمنان‏شان به دست ما رسيده است؛ بگذريم. در مصادر نصيريه ـ علی‏رغم همه اطّلاعات جالب و دست اوّلی که به ما می‏دهد و قبلاً در بعضی يادداشت‏ها به نمونه‏اش اشاره کردم ـ با آشفتگی فراوانی مواجهيم. آشفتگی‏هايی از قبيل: 1. روايات موضوعه: نمونه‏اش روايت مفصّلی است که در مورد فضائل نهم ربيع الأوّل در مصادر نصيری نقل شده است، روايتی که با تحريف مضاعف در برخی مصادر شيعی هم آمده است. 2. تضادّ و اختلاف: نمونه‏اش روايات مختلف و متضادّی است که در مسأله خروج ابو الخطاب در مصادر نصيريه آمده است. البته نصيريون اين اختلاف و تضادّها را طبيعی می‏دانند، چرا که از نظر آنها، روايت و گزارشی برای اهل ظاهر است4، و گزارش و روايت ديگر برای اهل باطن. در اين يادداشت، در صدد جمع آوری وگزارش اين دو گونه آشفتگی نيستم. در اينجا از دو نوع ديگر آشفتگی، مطالبی را ذکر می‏کنم: https://malekian.kateban.com/post/4775
🔸اخباريون و علم درايه 🔹محمدباقر ملکیان 🔺به برادر و استادم محمّد حسين ملکيان علم دراية الحديث علمی است ساخته و پرداخته اهل سنت. از معرفة علوم الحديث حاکم نيشابوری که از اولين آثار برجای مانده در علم درايه است، تا تديب الراوي سيوطی که يکی از مفصّل ترين آثار است، تا علوم الحديث صبحی صالح که از آثار متأخّر در اين موضوع است و به فارسی نيز ترجمه شده، همه و همه اين آثار، در بستر حديث و حديث پژوهی اهل سنت و بر اساس مبانی نظری آنها نوشته و تدوين شده است. فضای حديثی و مبنای نظری قدمای شيعه در حديث، با فضای حديثی اهل سنّت و مبانی آنها متفاوت است. آنها نه صحيح را به معنايی که بخاری و مسلم استعمال کرده‌اند می‌شناسند، و نه اصلاً بسياری از اين اصطلاحات را به کار برده‌اند. تا اين که نوبت به مدرسه حله که بيشتر رنگ و بوی فقهی دارد، می‌رسد. در اين مدرسه، اوضاع حديث پژوهی تغيير می‌کند. مبانی حديثی جديد که بعضاً متأثّر از اهل سنت است، ورود اصطلاحات و ادبيات جديدی را در فرهنگ حديث پژوهی شيعه درپی دارد. تا مدّت‌ها اين اصطلاحات نو ظهور، بدون مخالفت جدّی ـ و بيشتر به تبعيت و تقليد از علمای مدرسه حله ـ در نگاشته‌های علمای شيعه بکار گرفته شد، و بعضی نيز به تبعيت از اهل سنت، کتاب هايی در علم دراية الحديث نوشتند، که شايد مشهورترينش بدايه شهيد ثانی و شرح آن با عنوان رعايه، و وجيزه شيخ بهائی است. در دوره اخباريه، علم دراية الحديث، فلسفه و فائده‌اش، و از همه مهمتر، مبانی ای که سر و کارش به اين علم می‌افتد با چالش جدی مواجه شد. اين که تقسيم رباعی روايات چه دليل و مستندی دارد؟ بکار گيری اين اصطلاحات در سنّت حديثی قدمای محدّثين شيعه چه سابقه‌ای دارد؟ و يا دليل عقلی و نقلی اش چيست؟ و مناقشات ديگر. اين مناقشات هيچ وقت پاسخ داده نشد، يعنی آنچه در پاسخ مناقشات اخباريون مطرح شد بيشتر مبتنی بر مغالطه و جدل بود تا پاسخ خای علمی و مستدلّ مبتنی بر ادلّه برهانی و اقناعی. پس از تلاش‌های وحيد بهبهانی در مواجهه با مدرسه اخباريه و منقرض شدن تفکّر اخباری گری، رساله‌های زيادی در علم دراية الحديث نوشته شد، از جمله لب اللباب، الکفاية في علم الدراية، و ده‌ها شرح وجيزه شيخ بهائی که بيشتر بازنويسی، شرح، تلخيص ويا تبويب جديدی از رعايه شهيد ثانی و وجيزه شيخ بهائی است، اما هيچ گاه مناقشات اخباريون، پيرامون اين علم و سودمندی آن پاسخ داده نشد. به گمانم مناقشات مدرسه اخباريه را بايد از نو و با نگاهی همدلانه تر بازخوانی کرد؛ والحمد لله ربّ العالمین. https://malekian.kateban.com/post/4804
🔸دوره رکود وتقليد يا دوره تبيين واستحکام 🔹محمدباقر ملکیان در کتاب‌هایی که درباره تاریخ فقه شیعه نوشته شده (که البته با اشکالات متعدّدی چه از لحاظ ساختار، چه محتوا، و چه نگاه تاریخی مواجه است) از دوره صد ساله پس از شیخ طوسی تا عهد مرحوم ابن ادریس حلی، به دوره رکود فقه شیعه و یا دوره مقلّدین شیخ طوسی یاد می‌شود. این مطلب، در بسیاری از کتب تراجمی که به زندگانی ابن ادریس پرداخته‌اند نیز تکرار شده است. اما به نظر می‌رسد تعبیر «تقلید» و یا «رکود» برای این دوره، از سوئی، نگاه نادرست به تاریخ فقه، و ازسوئی، کم لطفی در حقّ فقهاء و زعمای علمی شیعه در این دوران است.  ادامه یادداشت را در صفحه زیر مطالعه کنید: 👇👇👇 https://malekian.kateban.com/post/4811
🔸رساله اغلاط مشهوره، رساله ای در روايات جعلی 🔹محمدباقر ملکیان علمای شيعه ـ أنار الله برهانهم ـ بر خلاف اهل سنّت، تأليفات مستقل چندانی در موضوع روايات جعلی ندارند. البته اين را نمی‌توان به سبب اهمال و کوتاهی آنها بر شمرد، علت و يا عللش مفصّل است که در نگاشته‌ای منتشر نشده بدان پرداخته‌ام. از سويی کم نيستند عالمانی که در مباحث علمی شان ـ چه اعتقادی، چه فقهی و چه تفسيری ـ حکم به جعل و يا تحريف رواياتی کرده‌اند. در ميان نگاشته های مستقلّی که عالمان شيعه در اين موضوع نگاشته‌اند رساله اغلاط مشهوره تأليف سيّد محمّد طباطبائي معروف به سيّد مجاهد کمتر ديده شده است، و چه بسا بسياری از حديث پژوهان تا کنون آن را نديده‌اند. اين رساله مختصر، که به همّت علیقلی دهخوارقاني در سال 1333 ق در مطبعه اسد آقا در 64 صفحه به چاپ رسيده است، رساله‌ای است به زبان فارسی، و به تعبير دهخوارقاني: «در بيان بعضی اخبار مجعوله از اهل سنّت و متصوّفه که در ميان احاديث شيعه رضي الله عنهم قاطی شده، و عوام از تشخيص و تميز آنها عاجز و قاصر بودند». آنچه مؤلّف در اين رساله نگاشته به تعبير خودش: «قليلی از اين رويات است که روی بی فکری بر زبان ها جاری می‌گردد». عنوان اين رساله ـ بر خلاف بسياری از نگاشته هايی که در اين موضوع تأليف شده ـ گويای اين امر است که مؤلّف از اين که اخبار دروغين را ـ و لو از باب مسامحه ـ روايت بخواند، اباء دارد. از سوئی آنچه در اين رساله به عنوان اغلاط مشهوره آمده بيشتر رواياتی است که در مصادر دست اول شيعی ـ از جمله کتب اربعه ـ نيامده است، گويا مؤلّف به زبان بی زبانی و در کنار بيان نمونه هايی از روايات جعلی، از اعتبار کتب معروف شيعه دفاع می‌کند. ادامه یادداشت را در صفحه زیر مطالعه کنید: 👇👇👇 https://malekian.kateban.com/post/4854 @Kateban
🔸تقيه و جعل حديث 🔹محمدباقر ملکیان يکی از تفاوت های منهجی علمای اماميه و اهل سنت در مباحث حديثی، بحث تقيه است. اهل سنت در مواجهه با روايات، به هيچ وجه تقيه را نپذيرفته‌اند، از اين رو در طرح روايات دست بازتری دارند. در نگاه اهل سنت، هر روايتی که نتوان به رسول خدا (ص) نسبت داد روايت جعلی است. اما نگاه علمای اماميه در اين باره متفاوت است. آنها عقيده دارند که ممکن است معصوم (ع) سخنی بگويد که در صدور آن از معصوم شکی نداريم، اما با اين حال نمی‌توانيم آن را بپذيريم. نتيجه اين دو منهج، در مقام عمل يکی است، يعنی علمای اماميه، اين دسته روايات را نپذيرفته‌اند و بر اساس آن فتوا نداده‌اند، شبيه کاری که اين اهل سنت در مواجهه با روايات جعلی کرده‌اند. اما يک تفاوت ماهوی بين روايات جعلی و روايات تقيه‌ای وجود دارد، و آن اين که حکم به جعلی بود روايت يعنی نپذيرفتن صدورش، اما حکم به تقيه‌ای بودن يک روايت، مسلم گرفتن صدورش است همراه با ترديد در جهت صدور آن روايت. اين تفاوت ديگاه باعث شده که در کتب علمای اماميه، به وفور رواياتی را مشاهده کنيم که به تقيه‌ای بودن آنها حکم شده است، از شيخ طوسی گرفته تا ديگران. اما در مصنّفات علمای اماميه، هرگز، آن هم در اين حجم و اندازه، حکم به جعلی بودن روايات ديده نمی‌شود. به نظر می‌رسد دست به عصا راه رفتن علمای شيعه در حکم به جعلی بودن روايات، نيازمند به تحليل گسترده‌ای دارد، اما عجالتا به نظر می‌رسد حکم به تقيه‌ای بودن يک روايت، موؤنه کمتری می‌خواهد تا حکم به جعلی بودن آن روايت، چرا که حكم به وضع و جعل محتاج به دليل معتبر است بر خلاف حمل روايت بر تقيه، از اين رو در دوران جعل و تقيه، حمل روايت روايت بر تقيه، مقدّم بر حکم به جعلی بودن يک روايت است. https://malekian.kateban.com/post/4873 @Kateban
🔸سنجه انصاف 🔹محمدباقر ملکیان نزاع اخباری و اصولی، يک نزاع فکری و معرفتی است، مثل همه نزاع‌های فکری. و طبيعتاً برکات علمی فراوانی در حوزه‌های علميه در پی داشته است، از تأليف کتاب‌های متعدّد روائی گرفته، تا موسوعه‌های فقهی، تا تجديد نظر در مبانی که ممکن است بدون تلنگر، فسيل شود. جای خدا ننشسته‌ام و حکم به جهنّمی و بهشتی بودن هيچ کدامشان نمی‌کنم، همان گونه که نه غلام خانه زاد علّامه حلّی و بنده حلقه به گوش مبانی علمای مکتب حله در فقه و حديث و رجالم، و نه سرسپرده و دلباخته امين استرآبادی و ديگری اخباری هايم. اين نزاع‌های فکری ـ عليرغم همه برکت وفوائدی که داشته ـ گاه موجب نقار و دشمنی بين اتباع هر کدام از اين دو مکتب شده است، دشمنی ای که موجب نديده شدن و زيرپا گذاشتن اصول اخلاقی شده است. از نسبت هايی که ميرزا محمد اخباری به کاشف الغطاء، صاحب رياض، وحيد بهبهانی و ديگران داده، نسبت هايی که بازگو کردنشان هم باعث خجلت و شرمساری است چه برسد به پذيرفتنش، تا کارهايی که برخی از اصوليين انجام داده‌اند. اين بی اخلاقی‌ها در قضاوت آثار علمی هر دو گروه بسيار نمايان است. از تندی هايی که مرحوم امين استرآبادی نسبت به نگاشته‌های علامه حلی در کتاب فوائد المدنية داشته، تا قضاوت‌های ناروائی که احيانا برخی از اصوليون نسبت به آثار بزرگان اخباری داشته‌اند. تنها برای نمونه، اين عبارات را بنگريد: سيد نور الدين عاملی در کتاب الشواهد المكية (که حاشيه‌ای بر الفوائد المدنيه استرابادی است) می‌نويسد: «لا عجب من كلام هذا الهاذر بعد أن بنى ما بناه من أصله على القواعد الواهية وتزيّن له أنّه قد أحاط بكلّ شيء علماً إلهاماً من الله ورتبة . ولكنّه كان معذوراً إذا صدر عنه مثل هذه الخيالات والتحمّسات والخرافات الّتي لا يتصوّر صدورها عمّن هو مالك لعقله ودينه باعتبار ما كان قد اعتاد إليه من استعمال الأشربة الردية الخارجة عن الحدّ المشهور بها الّتي من عادتها أن تفيد صاحبها الأخلاق الردية وتُخرج طبعه عن السجايا الحميدة المرضيّة وتُصوّر له الخيالات والهذيانات في الصور الحسنة الحسّيّة ، فيعتقدها أعظم مزيّة ، وهي عليه أكبر بليّة وسبب قوي لتمكّن الشيطان من الوسوسة إليه بتحسين القبيح وتهجين الرجيح». و يا سيد محمّد مهدى موسوى شفتى (نوه مرحوم حجة الاسلام شفتی) درباره حر عاملی می‌نويسد: «و له ـ رفع مقامه ـ مؤلّفات جمّة تقرب من عشرين مؤلّفاً أو أكثر، و لكن كلّها خالية عن التحقيق و التحبير، بل تكون محض الكتابة و التحرير و تحتاج إلى تنقيح و تهذيب»3. آنگاه اين خالی بودن از تحقيق را به مؤلَّفات همه اخباريون تسرّی می‌دهد و می‌نويسد: «و لا يخفى أنّ هذا لا ينحصر في هذا الرجل النسيب، بل ذلك لازم لكلّ من سلك مسلكه من طريقة الأخبارية، كما هو ظاهر لكلّ عارف لبيب و من كان له في عباراتهم و مؤلّفاتهم أدنى حظّ و نصيب. أ لا ترى إلى كتاب الحدائق للمحدّث البحراني‏، فإنّه ـ مع طوله و بسطه و غاية حجمه و كبره ـ خال عن الدقائق و عار عن‏ الحقائق». اين سخن را در جای ديگر هم در مورد کتاب حدائق تکرار می‌کند: «و أمّا حدائقه المذكور، فهو كتاب استدلالي مشهور في غاية البسط و الطول، و لكنّه في الحقيقة خال عن التحقيق كما لا يخفى على الناظر إليه‏». امروز، دو طرف نزع در خاک آرميده‌اند و چشم اميد به رحمت پروردگار و لطف و شفاعت اهل بيت عليهم السلام دارند، اما آنچه در صفحات تاريخ از اين نزاع‌های تلخ و ناگوار گزارش شده هشداری است به همه ما که: «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ‏ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏». https://malekian.kateban.com/post/4876 @Kateban
🔸پروتستان و اخباری گری 🔹محمدباقر ملکیان اخباری گری یک جنبش چند وجهی است، یعنی همان طور که نمی‌توان تأسیس حکومت صفوی و رابطه خصمانه اش با دولت عثمانی را در پیدایش ـ و یا لا اقل رونق گرفتن ـ اخباری گری نادیده گرفت، نمی‌توان اخباری گری را فقط در این بستر تحلیل کرد، و از جنبه‌های دیگر (مثل برخی از مبانی اصولی و حدیثی مدرسه حله) غافل بود. بنابراین باید در تحلیل این مدرسه شیعی به بسیاری از جهات در کنار هم توجه داشت. شاید از این جهت است که مرحوم آیت الله بروجردی ـ بنابر آنچه مرحوم مطهری از ایشان نقل می‌کند ـ بر این باور بودند که اخباری گری در پی جریان حس گرایان اروپا (دیوید هیوم و جان لاک) سرو کله اش پیدا شده است، گویا ایشان ـ علاوه بر جهاتِ معرفتیِ درون شیعیِ مؤثر در تشکیل مدرسه اخباری گری ـ دنبال جهات تأثیر گذار دیگر بوده اند. البته نظر مرحوم آیت الله بروجردی از نظر تاریخی صحیح نمی‌نماید، یعنی دیوید هیوم و جان لاک صد سال پس از امین استرآبادی می‌زیسته اند، و تأثیر پذیری استرآبادی از آنها غریب می‌نماید. سخن در مورد شباهت اخباریه با پروتستان ها، و یا متأثّر بودن بزرگان اخباریه از مبانی جنبش اصلاحات مسیحی (مانند لوتر) از این نگاه قابل بررسی است. ادامه یادداشت را در صفحه کاتبان مطالعه کنید https://malekian.kateban.com/post/4904
🔸توجه به تاریخ صدور روایات 🔹محمدباقر ملکیان در مراجعه به روایات اهل بیت علیهم السلام گاه می‌بینیم موضوعی تنها در روایات یکی از ائمه، و یا دوره‌ای خاص از امامت ائمه علیهم السلام مورد توجّه قرار گرفته است، و امامان دیگر (چه متقدّم و چه متأخّر) به آن موضوع نپرداخته‌اند. در مباحث و کتب استدلالی فقه، به این امر چندان توجّهی نمی‌شود، یعنی فرقی نمی‌کند که امام صادق علیه السلام به موضوعی پرداخته باشند یا امام هادی و عسکری علیهما السلام. اما در مباحث تاریخی، این امر را نباید نادیده گرفت، و چه بسا توجّه به عصری که این روایت در آن صادر شده است، ما را در فهم روایت و جهت صدور آن یاری رساند. به عنوان نمونه می‌توان به روایاتی که در رد امامت محمد بن حنفیه و کیسانی گری نقل شده اشاره کرد. در مقاله‌ای به تفصیل به این امر پرداخته‌ام که محمد بن حنفیه هرگز ادعای امامت نداشت و اندیشه کیسانی گری در روزگار او شکل نگفته بود، اما در این یادداشت با نگاهی دیگر، نکته‌ای بدان مقاله اضافه می‌کنم. و آن این که در ردّ کیسانی گری و ادّعای امامت برای محمّد بن حنفیه نه روایتی از امام سجّاد علیه السلام داریم و نه از امام باقر علیه السلام، بلکه اوّلین روایت‌ها در این موضوع، که شیخ صدوق نیز در کتاب کمال الدین آنها را ذکر کرده، از امام صادق علیه السلام نقل شده است. نکته دیگر این که از ائمه بعد از روزگار حضرت صادق علیه السلام هم روایتی در ردّ کیسانی گری نمی‌بینیم، و این یعنی قول به امامت محمّد بن حنفیه، قولی است که در برهه‌ای ـ و آن هم نه در روزگار محمد بن حنفیه ـ رائج شد و برافتاد. با این نگاه می‌توان سراغ روایات علائم الظهور هم رفت. توضیح این که بسیاری از روایات علائم ظهور از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و أصحاب ایشان و نیز از ائمه ـ علیهم السلام ـ تا روزگار امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده است، امّا پس از آن، یا در برخی از این علائم، روایتی نقل نشده است، و یا نسبت به حجم روایات پیشین، روایات بسیاری کمتری نقل شده است. مثلاً در مورد روایات یمانی باید عرض کنیم: روایتی از ائمه پس از روزگار امام صادق ـ علیه السلام ـ مشاهده نمی‌کنیم و تنها یک روایت در این باره از امام رضا ـ علیه السلام ـ نقل شده است. و یا درباره روایات رایات سود (پرچم‌های سیاه) و یا نفس زکیه ـ در حالی که در این دو مورد روایات بسیاری نقل شده است ـ هیچ روایتی از امام کاظم ـ علیه السلام ـ و ائمه پس از ایشان در این دو مورد نقل نشده است. این مسأله نیازمند تأملات بیشتری است، خصوصاً اگر روایات نشانه‌های حتمی را با روایت امام زمان علیه السلام در این زمینه مقایسه کنیم که در این روایت تنها به دو نشانه سفیانی و صیحه آسمانی اشاره شده است. https://malekian.kateban.com/post/4926
🔸 نکته‌ای در دعای ماه رجب 🔹محمدباقر ملکیان 🔺ساليان درازی است در مورد دعايی که در ماه رجب بعد از نمازهای يوميه خوانده می شود بحث های مختلفی شده است. اين دعا را سيد بن طاوس را با اين سند نقل کرده است: «روى أبو الحسن عليّ بن محمّد البرسي رضي اللّه عنه، قال: أخبرنا الحسين بن أحمد بن شيبان، قال: حدّثنا حمزة بن القاسم العلويّ العباسي، قال: حدّثنا محمّد بن عبد اللّه بن عمران البرقي، عن محمّد بن عليّ الهمداني، قال: أخبرني محمّد بن سنان، عن محمّد السجاد في حديث طويل، قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السلام‏»، الحديث. (الإقبال بالأعمال الحسنة، ج‏3، ص211) سخن در تکه آخر دعاست: ثمّ مدّ أبو عبد اللّه عليه السلام يده اليسرى فقبض على لحيته و دعا بهذا الدّعاء و هو يلوذ بسبّابته اليمنى، ثمّ قال بعد ذلك: يا ذَا الْجَلالِ وَ الإِكْرامِ يا ذَا النَّعْماءِ وَ الْجُودِ، يا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ، حَرِّمْ شَيْبَتِي عَلَى النّار. (الإقبال بالأعمال الحسنة، ج‏3، ص211) اما به نظر می رسد نقل رجال کشی ـ که هم سندش بهتر وکاملتر است وهم متنش بی دغدغه تر ـ برای فهم اين تکه راهگشاست. نقل کشی اين گونه است: طَاهِرُ بْنُ عِيسَى الْوَرَّاقُ، قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَيُّوبَ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ صَالِحُ بْنُ أَبِي حَمَّادٍ الرَّازِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَيْدٍ الشَّحَّامِ، قَالَ: رَءَانِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ أَنَا أُصَلِّي فَأَرْسَلَ إِلَيَّ وَ دَعَانِي، فَقَالَ لِي: مِنْ أَيْنَ أَنْتَ؟ قُلْتُ: مِنْ مَوَالِيكَ، قَالَ: فَأَيُّ مَوَالِي؟ قُلْتُ: مِنَ الْكُوفَةِ، فَقَالَ: مَنْ تَعْرِفُ مِنَ الْكُوفَةِ؟ ... قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ عَلِّمْنِي دُعَاءً! قَالَ: اكْتُبْ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، يَا مَنْ‏ أَرْجُوهُ‏ لِكُلِّ خَيْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ كُلِّ عَثْرَةٍ، يَا مَنْ يُعْطِي الْكَثِيرَ بِالْقَلِيلِ وَ يَا مَنْ أَعْطَى مَنْ سَأَلَهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً، يَا مَنْ أَعْطَى مَنْ لَمْ يَسْأَلْهُ‏ وَ لَمْ يَعْرِفْهُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ، وَ أَعْطِنِي بِمَسْأَلَتِي إِيَّاكَ جَمِيعَ خَيْرِ الدُّنْيَا وَ جَمِيعِ خَيْرِ الْآخِرَةِ، فَإِنَّهُ غَيْرُ مَنْقُوصٍ لِمَا أَعْطَيْتَ وَ زِدْنِي مِنْ سَعَةِ فَضْلِكَ يَا كَرِيمُ، ثُمَّ رَفَعَ يَدَيْهِ، فَقَالَ: يَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ يَا ذَا النَّعْمَاءِ وَ الْجُودِ ارْحَمْ شَيْبَتِي مِنَ النَّارِ، ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى لِحْيَتِهِ وَ لَمْ يَرْفَعْهَا إِلَّا وَ قَدِ امْتَلَأَ ظَهْرُ كَفِّهِ دُمُوعاً. (إختيار معرفة الرجال، ص: 370، الرقم: 689)
🖌️مؤسسه «اندیشه اسلامی معاصر» برگزار می کند: ✅نشست علمی (۲)✅ 🔹موضوع: نقد حدیث 📕با محوریت کتاب «منهج نقد الحديث» 👤با حضور مولف: جناب استاد محمد باقر ملکیان ⏱️زمان: چهارشنبه 22 تیرماه 1401 🔹ساعت 5:30 عصر 📍مکان: قم، بلوار جمهوری اسلامی، انتهای کوچه18، سمت راست، رو به روی ریل قطار، پلاک ۳۲۷ 📺پخش زنده از طریق: لایو اینستاگرام @avayeandisheh_moaser 🔹شرکت برای عموم آزاد است #شیعه_امامیه https://www.instagram.com/p/Cf3KWjbNo43/?igshid=MDJmNzVkMjY=