eitaa logo
شهدایی🥹🥹
719 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
3 فایل
اینجــا‌یہ‌نفر‌هسٺ‌ڪہ‌نزاره‌🥺 احسآس‌تنہایـے‌کني اینجــاحرف‌‌از‌‌رفاقتــہ❤️ #برادرشهید‌م بابک نوری کپی حلاله به شرط اینکه صلوات برای شهدا بفرستین شروع خادمی.1403/2/17 @MZmmmmz : آیدی مدیر ناشناسمون https://eitaa.com/joinchat/3223323503C7348c57498
مشاهده در ایتا
دانلود
بہ‌ یکے از دوستاش‌ گفتم: جملہ‌اۍ‌از بہ‌ یاد دارید؟! گفـــت : یکبــار کہ‌ جلوۍ دوستانم‌ قیافہ‌ گرفتہ‌ بودم! ابراهیم‌ کنارم‌ آمد و آرام‌ گفت: نعمتے‌ کہ‌ خداوند‌ بہ‌ تو‌ داده بہ‌ رخ‌ دیگران‌ نکش...‼️
به‌فکر‌مثل‌ مردن‌نباش ، به‌فِکرِ‌مثل‌شهدا‌زندگی‌کردن‌باش🌱
‌دفترچھ‌ای داشت که برنامه و کارهایش را داخل آن می‌نوشت✍🏻 . روزۍ که خیلی کار برای خدا انجام می‌داد بیشتر از روزهای قبل خوشحال بود . یادم هست یک بار گفت : امروز بهترین روزِ من است! چون خدا توفیق داد توانستم گره از کار چندین بنده خدا باز کنم :)♡
نام مادر سادات را که به زبان می آورد، بلافاصله می گفت (سلام الله علیها) یادم هست یک بار در ایام فاطمیه در زورخانه، مرشد شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا (سلام الله علیها) نمود. ابراهیم همین طور که شنا می رفت، با صدای بلند شروع به گریه کرد ، لحظاتی بعد صدای او بلند تر شد و به هق هق افتاد طوری که برای دقایقی ورزش مختل شد و مرشد شعرش را عوض کرد
برای"شهیدشدن"هنرلازم‌است! هنرردشدن‌از"سیم‌خاردارنفس" هنربه‌خدارسیدن..هنرتهذیب! "تاهنرمندنشی؛شهیدنمیشی"
خیلی از رفقایم را می‌دیدم كِ بخاطر دوستانشان از خدا دور شده بودند و دستورات خدا رو زیر پا می‌گذاشتند . تفاوت ابراهیم با بقیه این بود كِ براۍ دوستانش خیلی دل میسوزاند و برای هدایت آنها تلاش می‌کرد. چند نفر از دوستانش شب‌ها سرکوچه‌‌‌آتش‌روشن میکردند و دورآن جمع میشدند و سر وَ صدای آنها مردم‌ را اذیت میکرد . ابراهیم شب‌ هاۍ متوالـے ڪنار آنــها می‌نشست و آن‌ها را راهنمایی‌میکرد، و این کار کم‌کم باعث شد دیگر آنجـا ننشینند و پایشان به مسجد باز شود! ♥️
روزها رفت ‌و ‌فقط حســرت دیدارِ رُخت مانده بر این دلِ یعقوبی ما آقا جان❤️‍🩹 🤍 🌱 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ سفیران ایثار شهدایی🥲🥺 https://eitaa.com/dfhjvccdddf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صورت سرخِ سرخ شده بود؛ لحظه‌ای روی زمین نشست تا دردش آرام بگیرد . همینطور کھ نشسته بود، پلاستیک گردو را از ساک دستی‌اش درآورد، کنار دروازه گذاشت و داد زد: بچه‌ها کجا رفتید؟ بیایید براتون گردو آوردم😃🥜!
8.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گمنـــامـی؛تنها برای نیست! میتونی زنده باشی، و سرباز حضرت‌زهراسلام‌اللّٰہ‌عليها باشی.. اما یه شرط داره!!! باید فقط برای کار کنی نه ریا...✋🏻
مقید بود هر روز را بخواند ، حتیٰ اگر کار داشت و سرش شلوغ‌بودسلامِ‌آخر زیارت‌رامی‌خواند.. دائما می‌گفت : اگر دست جوان‌ها را بزاریم توی دست، همه‌ۍ مشکلاتشان حل میشود و امام بادیده لطف به آنان نگاه می‌کند !♥️🌿'
تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم جامعه ساخته نمیشود..✋🏻
•|﷽|• اۍ شـــهیــد...♥️ اۍ که‌ از بندِ دنیا رها شدے🕊 نـــــــــــــورِ راهـــــــــــمان‌ بــــــــــــــاش‌‌ تا راه‌‌ تــــقــــرب‌ را گــم‌ نـــکنیم (: 🌱