eitaa logo
شهدایی🥹🥹
718 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
3 فایل
اینجــا‌یہ‌نفر‌هسٺ‌ڪہ‌نزاره‌🥺 احسآس‌تنہایـے‌کني اینجــاحرف‌‌از‌‌رفاقتــہ❤️ #برادرشهید‌م بابک نوری کپی حلاله به شرط اینکه صلوات برای شهدا بفرستین شروع خادمی.1403/2/17 @MZmmmmz : آیدی مدیر ناشناسمون https://eitaa.com/joinchat/3223323503C7348c57498
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز‌هم‌مثل‌شب‌های‌قبل‌نیمه‌شب‌که از خواب‌بیدارشدم‌دوباره‌دیدم‌که‌ابراهیم روی‌زمین‌خوابیده! ‌بااینکه‌رختخواب‌برایش‌پهن‌کرده‌بودیم اماآخرشب‌وقتی‌ازمسجد‌آمد دوباره‌روی‌فرش‌خوابید صدایش‌کردم‌و‌گفتم: داداش‌جون،هوا سرده،یخ میکنی.چرا توی‌رختخواب‌نمی‌خوابی؟ گفت:خوبه،احتیاجی‌نیست وقتی‌دوباره‌اصرارکردم‌گفت: رفقای‌من‌الان‌توی‌جبهه‌ی‌گیلان‌غرب توی‌سرما‌و‌سختی‌هستند من‌هم‌بایدکمی‌حال‌اون‌هارودرک‌کنم🌿💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از من اثرے نیـست ڪه جامانده‌ام...امّا؛ هرجآ ڪه نظر میڪنم از تو اثرے هست...♥️ شهید‌م بابک‌نـــــــوری 🥹🥹😭
میگن‌بعدِ‌پدر اونے‌‌که‌مواظب‌دخترِه فقط‌عموعه: اما☝️باباابراهیم‌عموے‌‌قشنگ‌من زودترازتوبه‌دیدارخدارفت😔 نه‌پدرے‌‌باشد‌ونه‌عمویے‌‌خب‌مثل‌رقیه(س) یتیم‌گیرمیارن‌یه‌دخترے‌‌که‌بابایے‌‌نداره بابایے‌‌من‌روز وشب پشت‌قاب‌گوشے‌ قربون‌صدقه‌تو وعمومیرم... حتمامیشنوے‌‌صدامومگه نه؟! دلتنگے‌💔🕊
ازسرکنجکاوی‌رفتم‌سراغ‌دفترش دیدم‌تعدادی‌نامه‌ونوشته‌لابه‌لای‌ کاغذهاست نامه‌یک‌بسیجی‌که‌نوشته‌‌بود: حاج‌همت‌من‌شماروحلال‌نمیکنم‌الان‌سه‌ ماه‌است‌که‌درسنگرمنتظردیدن‌روی‌ِماه‌شماهستم‌ اماشماروندیدم.. نامه‌دوم‌هم‌ابرازعلاقه‌یک‌بسیجی‌دیگر ابراهیم‌بر‌گشت‌داخل‌اتاق‌وچشمش‌به نامه‌هاافتادگفت:خواندی‌ژیلا؟ اون‌نامه‌هاکه‌خصوصی‌بود گفتم:چقدردوستت‌دارن‌ابراهیم! کنارمهدی‌نشست‌ویک‌چایی‌ریخت.. درچشم‌هایش‌اشک‌جمع‌شدوشروع‌به‌ گریه‌کرد گفت:این‌بچه‌بسیجی‌هاخودشان‌سراسر نوروپاکی‌هستندوگرنه‌من‌کسی‌نیستم فکرکن‌‌این‌بسیجی‌های۱۵ساله‌شب‌هاقبرمیکنند وتاصبح‌اشک‌میریزندوالعف‌میگویند! ژیلابخدامن‌لایق‌محبت‌آنهانیستم.. گفتم:لابدچیزی‌داری‌که‌آنقدردوستت‌دارند دیگر... گفت:دل‌های‌خودشان‌است‌که‌صفادارد♥🙂 ┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
همیشه سرش پایین بود و توی چشمای نامحرم نگاه نمی کرد. روز سوم شهادتش این عکس رو زدند، وقتی نگاهم افتاد گفتم دورت بگردم احمدجان! این عکس همه شخصیت توست! شهید مدافع حرم 💐 ┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
ازدل خاک فکه،استخوانهای جوانی از وطن را يافتند, در جيب لباسش برگه اي بود: «بسمه تعالي.جنگ بالاگرفته است . مجالي براي هيچ وصيتي نيست. تاهنوز چند قطره خوني در بدن دارم ، حديثي ازامام پنجم ع مينويسم: «بتو خيانت ميکنند ، تومکن! توراتکذيب ميکنند ، آرام باش! تو را ميستايند، فريب مخور! تو را نکوهش ميکنند، شکوه مکن! مردم شهر از تو بد ميگويند ، اندوهگين مشو! همه مردم تو را نيک ميخوانند ، مسرور مباش!!! آنگاه ازماخواهي بود»… ديگر نايي در بدن ندارم ؛ خداحافظ دنیا ┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
🌷 🌷نزدیک سحر بود.خواب دیدم رفتیم کربلا براى زیارت. محمد(صابری) هم با ما بود. همه ما دور ضریح می چرخیدیم اما ضریح دور سر محمد می چرخید!! همان لحظه از خواب پریدم بلند شدم دیدم محمد با آن حال خراب در گوشه ای از اردوگاه اسیران نشسته و مشغول نماز شب است. دستش به سوى آسمان بود و استغفار می كرد. همان لحظه اشک از چشمانم سرازیر شد. با خودم عهد بستم من هم مثل محمد به نماز شب مقید شوم. 🌷سال ٦٩ و يك ماه قبل از تبادل اسرا بود حال محمد بهتر از قبل بود. یک شب بی مقدمه گفت: هر وقت به ایران برگشتید سلام مرا به پدر و مادرم برسانید. قبر امام را هم از طرف من زیارت کنید. بعد ادامه داد: به پدر و مادرم بگویید همانطور که در شهادت برادرم صبر کردید در شهادت من هم صبور باشید. هرچند سخت است. می دانم که مدتها صبر کردید تا مرا ببینید اما مرا نخواهید دید!! 🌷 از صحبت های او تعجب کردیم گفتم: محمد این حرفها چیه؟خدا رو شكر تو حالت خوب شده، چند روز دیگه هم قراره آزاد بشیم. روز بعد در محوطه بودیم. ساعت ٣ عصر محمد گفت: سرم درد می کند چند قطره خون از بینی اش آمد و روى زمین افتاد او را به بهداری بردند. همه دلشان مى خواست اتفاقی نیوفتاده باشد اما .... 🌷.... محمد صابری دلاور خوب خیبری به شهادت رسیده بود. برای محمد تشیع باشکوهی برگزار شد. در کیسه شخصی محمد یک کاغد کوچک بود که حکم وصیت داشت. روی آن نوشته بود اسارت در راه عقیده عین آزادی است. 📚 کتاب خاطرات آزادگان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
🍃همیشه ‌نمازش‌ بود. در جبهه چفیه‌ را‌ پـهن‌ میکرد‌ و‌ مشغول‌ نماز‌ میشد. استعداد‌ و‌ ضریب‌ هوشی‌ بالای‌ بابک باعث‌ متمایز شدنش‌ نسبت‌ به‌ سایر نیروها‌ در‌ دوره‌ آموزشی شده‌ بود‌ و‌ در انتهای دوره‌ آموزشی به‌ عنوان‌ سرگروه‌ تیم‌ اول تخصص‌ خودشان‌ انتخاب‌شد. ✅بابک‌ از‌ نیروهای‌ فعال‌ بود. در‌ دوران‌ سربازی‌ بارها‌ در خواست‌ اعزام‌ به داده‌ بود‌ اما‌ چون‌ امکان‌ اعزام سرباز‌ وجود‌ نداشت‌ درخواستش‌ رد شده‌بود. می گفتند راهی آلمان است اما سر از سوریه درآورد و... 📙مدافعان حرم برادرشهیدم🥹🥹🥹 ‎‎‌┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
10.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سَمت‌ِتُو‌اَز‌تَمآمـے‌مَردُم‌فَرآرےاَم، اِی‌بآغَریبِه‌هآےجَهآن‌آشِنآ'رضاجانم'❤️‍🩹!️ 🥹🥹🥹
13.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
« وَ أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَيْكُم » هر که به شما پناه آورد امان یافت . . ♥️ 🥹🥹🥹😭
اگھ‌میخواے"پرواز"ڪنی؛ باید‌دݪ‌بڪنی‌از‌دنیا‌و‌تعلقاتش . . . یعنی‌جوری‌نشه‌که‌واسه‌دنیاتب‌کنی‌یا دلت‌وابسته‌اش‌بشه -در‌سجده‌یِ‌آخرِ‌نمازهایش این‌دعا‌را‌میخواند⇊ اللّھم‌أخرِجْنے‌‌حُب‌الدُّنیا‌مِن‌قُلوبِنا(: 🌱🙃