eitaa logo
مَن چیزهایي شنیدم؛
2.3هزار دنبال‌کننده
56 عکس
16 ویدیو
0 فایل
برای برخی روزها، موسیقی‌‌ دارم.
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌‌تا بہ‌‌حال افتادنِ شاه‌‌توت را دیده‌‌اۍ .. ؟ کہ‌‌‌‌ چگونہ سرخی‌اش را با خاك، قسمت می‌‌کند؟ مَن - کارگران - زیادۍ را دیدم ─ از ساختمان‌ کہ می‌‌افتادند شاه‌‌توت می‌شدند! ‌‌‌‌ • سابیرهاکا.
ـ‌‌ــــ ـ ‌‌‌‌دختران ایل، فقط بہ‌‌دام مَرداني می‌افتادند کہ غزال را در بیابان وَ شاهین را در آسمان بہ‌‌‌تیر می‌دوختند .. زنان ایل، تنها بہ‌ مَرداني دل می‌بستند کہ دست‌شان با تفنگ و پایشان با رکاب آشنا بود. ‌‌ - بخارای من، ایل من؛ محمد بھمن‌بیگی .
راستی! تابستان شد. تو آنی؛ سِکن‌جِ‌ بین، خُنکي کولر آبیِ زیرِ سایه‌بان، رسم‌‌الخطِ عجیب نَعلبنديان، کاسہ‌‌ی آب، قاشقِ مربا، مرباي بالَنگ .. نَعنایی کہ گلرُخ می‌خواست خُشك‌ش کند .. گلھاۍ پیراهَنت، سر دماغ! تو حُبي، کوچکي، تُردي، عافیتۍ. خاك و گِلت، گلابه. سوهانِ قُمي، مبارکي!