eitaa logo
دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
10.7هزار دنبال‌کننده
561 عکس
70 ویدیو
4 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال اشعار آیینی حسینیه: 👉 @hosseinieh_net با کمالِ احترام، تبادل و تبلیغ نداریم🙏🌹 کانال ما در تلگرام: 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/dobeity_robaey
مشاهده در ایتا
دانلود
آواره شده دل از غمی طوفانی من مانده ام و شور دمی طوفانی امسال به حرمت اباعبدالله داریم همه محرّمی طوفانی شاعر: @dobeity_robaey
گلبرگ لطیف شاخه ی طوبا بود دردانه ای از قبیله ی دریا بود قنداقه ی خونین علیِ اصغر امضای قیام سرخ عاشورا بود * آن بغض گلوگیر که سرتاسر بود لالاییِ بی صدای یک مادر بود آن داغ دل همیشه سوزان رباب گهواره ی خالیِ علی اصغر بود * از سوز عطش خسته و بی تاب شدی ! با دست پدر در طلب آب شدی ! ای غنچه ی پژمرده ی باغ ملکوت با تیر سه شعبه خوب سیراب شدی شاعر: @dobeity_robaey
درمانده اگر بار گناهی دارد در سایه ی شش ماهه پناهی دارد در قبر،پدر به سینه چسباند او را شهزاده ببین چه جایگاهی دارد شاعر: @dobeity_robaey
او وارث نام نامی حیدر بود گلواژه ی کربلا ولی پرپر بود هم «خَلقَاً» و هم «خُلقَاً» و هم در «منطق» آیینه ای از نمای «پیغمبر» بود *** «تلمیح» نبرد حیدر صفدر بود «هم قافیه ی» پدر ، علی اکبر بود در «شعر» بلند و راسخ کرببلا بی پرده «جناس تام» پیغمبر بود شاعر: @dobeity_robaey
صدایت را شنیدم‌ گریه کردم بسوی تو دویدم گریه کردم تمام‌ پیکرت تیر سه پر بود تنت را تا که دیدم گریه کردم * رکاب‌ انگار‌ بر‌ پای تو پیچید میان خیمه آوای تو پیچید رباب و خواهرت را هم‌ زمین زد عمودی که به موهای تو‌پیچید * به پای ناله ادرک اخایت دلم‌ لرزید از سوز صدایت نبوس این دستهایم را عزیرم خجالت میکشم از دستهایت * ببین‌ پایم دگر قوت ندارد برادر مرده جز غربت ندارد به تو سربسته میگویم اباالفضل حرم بعد از تو امنیت ندارد @dobeity_robaey
در روضه ات نشستم و باور نمیکنم دارد تمام می شود انگار، این دهه شاعر: @dobeity_robaey
ببین حال دل ما را ابالفضل گره از کار ما بگشا ابالفضل به دل هر وقت حاجت‌ داشتم من فقط گفتم دخیلک یا ابالفضل شاعر: @dobeity_robaey
ای چشمه ی صبح و شعله ی شب ، سجاد ! از آتش و اشک ها لبالب ، سجاد مظلوم ترینند ، حسین و زینب ... مظلوم تر از حسین و زینب ، سجاد * با یاد تو هر مساله آسان شده است ! آتش به اراده ات گلستان شده است ! ای عمه ی سادات ! جلال ملکوت از صبر تو انگشت به دندان شده است ! * ای شاهد ماجرا ، امام باقر ! راویِ شکنجه ها ، امام باقر ! از حاشیه ی چادر زینب می دید سرهای بریده را امام باقر @dobeity_robaey
هر زمان افتاد راه روضه سمت ساربان من حیا کردم درآوردم ز دست انگشترم @dobeity_robaey
مرا در لحظه‌ی خوشحالی‌اش زد مرا در موقعِ بی‌حالی‌اش زد کسی که تیغِ خود را بر تنت کرد مرا هم با غلافِ خالی‌اش زد * امیدم رفت تا بازوی تو رفت اباالفضلم چه‌شد اَبروی تو رفت سرم را ضربِ یک نیزه شکسته همان نیزه که بر پهلویِ تو رفت * امان از ضربه‌ی سنگینِ نامرد امان از چکمه‌ی خونینِ نامرد همین امروز در آغوشِ من بود سری که رفت با خورجینِ نامرد * کمک کن تا رَدایت را نَدُزدَد حصیرت بوریایت را نَدُزدَد حواسم هست امشب در خیامت حرامی بچه‌هایت را نَدُزدَد * بیا رحمی به این دختر بیاور برایم یک دو تا معجر بیاور سنان نگذاشت تا مقتل  بیایم خودت انگشترت را در بیاور * به زحمت می‌دویدم دیر شد حیف بریدند و بریدم دیر شد حیف به پایم چادرم پیچید صدبار حلالم کن رسیدم دیر شد حیف شاعر: @dobeity_robaey
تو کیستی که در غم از دست دادنت مردان ما شبیه زنان گریه می‌کنند شاعر: @dobeity_robaey
به زیر سمّ سٌتوران حسین به ما آموخت به ظالمان زمانه نظر نباید دوخت شاعر: @dobeity_robaey
مبریدم ، که در این دشت مرا کاری هست گرچه گل نیست ولی صحنه ی گل زاری هست شاعر: @dobeity_robaey
رأس تو را به روی نی ، هرچه نظاره می کنم سیر نمی شود دلم ، نگه دوباره می کنم شاعر: @dobeity_robaey
ای ناب تربن قصیده ی عشق بانوی بلا کشیده ی عشق با ندبه ی بی صدا چه گفتی برجسم بخون تپیده ی عشق شاعر: @dobeity_robaey
گفتی که در بازار بر زخمم نمک خورد گفتی که خیلی عمه جان ما کتک خورد شاعر: @dobeity_robaey
دختر حیدر کجا و کوچه و بازارها.. مردن ما کمترین درک عزای زینب است شاعر: @dobeity_robaey
جان خورشید از این واقعه بر لب برسد هیچ کس نیست به داد دل زینب برسد  شاعر: @dobeity_robaey
طالب جنت شدم نه محض ناز و نعمتش آرزو دارم ببینم آب می نوشد حسین... شاعر: @dobeity_robaey
به نی قرآن بخوان تا می توانی ! که دیگر میهمان خیزرانی ! شاعر: @dobeity_robaey
هجر تو قرار از دل ما بُرد حسين از داغ غم تو لاله پژمُرد حسين تيري شد و بر قلب من خسته نشست سنگي که به پيشاني تو خُورد حسين شاعر: @dobeity_robaey
وقتی که برگرداند با پا پیکرت را وقتی که میبرید لب تشنه سرت را سالار من هر کار میکردم نمیشد بیرون کشم از بین مقتل مادرت را شاعر: @dobeity_robaey
هنگام اجابت دعا می‌آید ابری که به چشم‌های ما می‌آید بر گونه‌ی ما فرات، پا می‌گیرد هر وقت، که اسم کربلا می‌آید شاعر: @dobeity_robaey
ای یوسف گم گشته به کنعان برگرد بر جسمِ بدون روح ، ای جان برگرد آخر تو بگو "مَتیٰ تَرانا وَ نَراک ؟!" مُردیم دگر ، تو را به قرآن برگرد شاعر: @dobeity_robaey
لباس خادمی و نوکری مناسب ماست حسین در دل طوفان خودش مراقب ماست تمام سال ، سر سفره اش نمک خوردیم غذای روضهء ارباب قوت غالب ماست شاعر: @dobeity_robaey