نوشته های یک طلبه
#حوزه_مدرسه تفاوت اساسی حوزه های علمیه و مدارس در مدرسه نمره مهم است؛ در حوزه علمیه سطح علمی مهم
#وقت_مرده
رفتم پیش استادی، گفتم: نصیحتم بفرمایید؛
فرمود: از وقت های مُرده ات استفاده کن!
ادامه داد: وقت مرده آن فرصت هایی است که اصلا به حساب نمی آوری!
گفتم: توضیح بیشتر بدهید!
فرمود: استادی داشتیم گفته بود اگر جایی مرا بیکار دیدید به شما جایزه می دهم!
یک روز او را دیدم که منتظر خط واحد بود! خوشحال شدم که بالاخره استاد را در حال بیکاری دیده ام! همین که نزدیک شدم؛ دیدم مشغول خواندن کتاب است!
نگاهش را روی من قفل کرد و گفت: اینها وقت های مرده اند!
نوشته های یک طلبه
#حوزه_مدرسه تفاوت اساسی حوزه های علمیه و مدارس در مدرسه نمره مهم است؛ در حوزه علمیه سطح علمی مهم
گفتم و نقدم کردند!
گفتم و تخریبم کردند!
اما باز هم می گویم!
اوضاع وخیم تر از این متن است! هستند بسیاری که درس های مهمشان را نمی خوانند چه برسد به بالا بردن سطح علمی
نوشته های یک طلبه
#رویای_کوتاه_سه_روزه #قسمت_هفتم هر روز و هر شب، در هر افطار و در هر سحر، درگیری با سامان ادامه داشت
#رویای_کوتاه_سه_روزه
#قسمت_هشتم
روز آخر! مسابقه کشتی علی و سامان! بچه ها دور فرش ها حلقه زده بودند؛ علی چشمکی به من زد بلند گفتم: همه چیز طبق نقشه است.
خیلی محترمانه دو طرف دست دادند؛ همین که کشتی شروع شد علی دو دست سامان را گرفت و فریاد زد: نقشه رو اجرا کنید!
با هماهنگی هایی که شده بود؛ یک پتو سامان را در هم پیچید! هر کس که از سامان دلخوری داشت قشنگ تلافی کرد!
سامان با آه و ناله فرار کرد.
ادامه دارد...
#عزرائیل
عارفی پس از تلاش و ریاضت های فراوان توانست با ملک الموت ملاقاتی داشته باشد.
به عزرائیل گفت: ای مَلَک مقرب خدا، ای کسی که جان های آدمیان را می گیری؛ در خواستی دارم آن را اجابت میکنی؟
عزرائیل فرمود: بلی
عارف گفت: هنگامی که قرار است مرگ من فرا برسد چند روزی زودتر خبرم کن تا توبه کنم و آماده باشم!
عزرائیل قبول کرد؛
پس از سالها ملک الموت سراغ عارف آمد و گفت: باید برویم وقت رفتن است!
عارف گفت: ما باهم قول و قرار گذاشته بودیم قرار شد زودتر خبرم کنی! خلف وعده از شما بعید است!
عزرائیل فرمود: یادت است سه سال پیش جان پدرت را گرفتیم!
_بله
_یادت است پارسال همسایه ات مرد؟
_بله
_یادت هست دو هفته پیش عمه ات از دنیا رفت؟
_بله
عزرائیل با افسوس گفت: ای عارف تمام این مرگ ها خبر بود! من از سالها پیش خبر مرگ و نزدیکی آن را به تو رسانده ام! افسوس که فکر میکنی همه می میرند الا تو!
✍محمد مهدی پیری
نوشته های یک طلبه
#رویای_کوتاه_سه_روزه #قسمت_هشتم روز آخر! مسابقه کشتی علی و سامان! بچه ها دور فرش ها حلقه زده بودند؛
ان شاءالله امشب رویای کوتاه سه روزه هم تموم میشه.
قسمت ها کوتاه است و همراه با طنز
از دست ندید
#رویای_کوتاه_سه_روزه رو کلیک کنید و مطالعه کنید❤️😁😊
نوشته های یک طلبه
#رویای_کوتاه_سه_روزه #قسمت_هشتم روز آخر! مسابقه کشتی علی و سامان! بچه ها دور فرش ها حلقه زده بودند؛
#رویای_کوتاه_سه_روزه
#قسمت_نهم
سامان که فرار کرده بود دوباره بازگشت، سرش را از لای در مسجد آورد تو و گفت: آخ آخ؛ این چه بلایی بود بر سرم آوردید از داعش هم بدتر هستید!
با خنده گفتیم: اگر وارد مسجد شدی دوباره همین آش و کاسه برقرار است.
خنده ای کرد و پایش را گذاشت داخل!
یکی از بچه ها دوید و جفت پا زد به در،
در خورد به سر سامان و پایش،
سامان ضربه فنی شد؛
ادامه دارد...
نوشته های یک طلبه
#رویای_کوتاه_سه_روزه #قسمت_نهم سامان که فرار کرده بود دوباره بازگشت، سرش را از لای در مسجد آورد تو
#رویای_کوتاه_سه_روزه
#قسمت_پایانی
رویایم کم کم داشت تمام میشد! وقت بیداری بود؛ شاید بگویی رویایی که تعریف کردی همه اش تفریح و زد و خورد بود!
بله راست میگویی! بودند و هستند افرادی که بیشترین استفاده را از این سه روز رویایی بردند!
بگذریم!...
کم کم بچه ها داشتند از مسجد خارج می شدند!
آخرین نفر بودم؛ داشتم وسایل را جمع و جور میکردم، بغضی تلخ سینه ام را می فشرد؛ حس کردم کسی دارد تماشایم می کند.
سرم را به طرفش چرخاندم سامان بود!
گفت: دکتر در به در دارم دنبالت می گردم
_چرا؟
ایستادم، آمد جلو و بغلم کرد؛
با حسرت گفت: حلالم کن؛ اگر اذیت شدی شرمنده؛ ولی اینا همه ش روی شوخی بود؛
_می دونم! توهم حلالم کن؛ منم کم نذاشتم برات!
رویا سه روزه تمام شد و اما من!
مجذوب معرفتش شدم! شیفته اخلاق سامان شدم؛ این همه معتقد به حق الناس بود!
دمش گرم!
پایان
✍محمد مهدی پیری
#امام_مهربانی_ها
هرکس زیاد سخن بگوید زیاد اشتباه می کند؛
و کسی که اشتباهش زیاد شد شرم و حیائش کم میشود
و کسی که شرم و حیائش کم شود پرهیزکاری اش کم میشود
و کسی که پرهیزکاری اش کم شود. قلبش می میرد
و کسی که قلبش بمیرد وارد جهنم می شود.
#نهجالبلاغه
شخصی به اجداد و پدران خود می بالید و سقراط را سرزنش می کرد.
سقراط در جواب به آن فرد گفت: تو به پدرانت افتخار می کنی؛ اما فرزندان من، به من افتخار خواهند کرد؛
تو پایان افتخارات گذشته ای و من آغاز فردا...
باتغییر
#استاد_عشق_علی_صفایی_حائری
#دکان_یا_مجموعه_تربیتی
هنگامی که هدف، تربيت و انسان سازی باشد.
دیگر اسم مجموعه و مکانش مهم نیست! پایگاه باشد، مسجد باشد، هیئت باشد،مدرسه و...
حتی مهم نیست فرد به مسجدی که ما در آن کار می کنیم هم بیاید!
چون اهداف مجموعه ها یکی اند.
اما باید ترسید از آنهایی که به اسم تربيت و... دکان و دکه برای خود گشوده اند؛
خروجی های یک مجموعه نشان دهنده دکان یا تربیتی بودن آن است؛
گول ظواهر و گزارش های تصویری را نخوریم خروجی ها را ببینم،
ببینیم این مجموعه که سه سال شروع به کارکرده چند انسان تحویل جامعه داده، چند طلبه تربيت کرده چند تا جوان را مسجدی کرده!
نه اینکه ببینیم چند تا حلقه و چند تا اردو برگزار کرده است! اینها ظواهر است؛
اصل خروجی است؛ فردی که آمده چه تغییراتی داشته؟ بهتر شده یا بدتر یا اصلا راکد شده است.
✍محمد مهدی پیری
#حسین_ناجی_مردم_به_گِل_نشسته
سوم شعبان، ولادت سومین نفری است که برای هدایت ما آمده!
تا جایی که حاضر شد تمام زندگی اش را برای هدایت ما بدهد. حتی فرزندانش هم فدا شدند تا اسلام جان بگیرد؛
دوستی گفت: اینها عرب هستند و ما ایرانی؛
به ما ربطی ندارد که ولادت آنها کی بوده و شهادتشان چگونه رخ داده!
اصلا نباید مهم باشد!
در جواب این گونه پاسخ شنید:
اشخاص مهم نیستند این اهداف اند که ارزش شخص را معین میکند!
این اهداف است که به شخص عزت و جلال میدهد این اهداف است که اشخاص را مهم میکند!
چه هدفی از این بالاتر که امام حسین علیه السلام برای اصلاح مردم و بیدار کردنشان خون خود را بدهد!
آنجا که هدف از قوم و قبیله خود بالاتر رفت ارزش شخص هم بالا می رود!
اینی که میبینی دو دوست بهم وابسته می شوند!
بخاطر آن است که نمی بینند چه داده اند و چه گرفته اند!
عمر و ذهن و فکر و تمرکز خود را داده ای برای دوستت در عوض چه به دست آوردی؟!
یک لبخند! یک بارک الله!یک چشمک!
حیف نیست خودمان، عمرمان، ذهنمان، فکرمان را خرج انسان هایی کنیم که خودشان لنگ و ناچیز هستند!
نوشته های یک طلبه
#وابستگی دشمن پنهان رفاقت ها! مرگ خاموش یک فرد همین وابستگی است! درگیری ذهن! عدم تمرکز! نداشتن لذت
#وابستگی
اینی که میبینی دو دوست بهم وابسته می شوند!
بخاطر آن است که نمی بینند چه داده اند و چه گرفته اند؟
عمر و ذهن و فکر و تمرکز خود را داده ای برای دوستت در عوض چه به دست آوردی؟!
یک لبخند! یک بارک الله!یک چشمک!
حیف نیست خودمان، عمرمان، ذهنمان، فکرمان را خرج انسان هایی کنیم که خودشان لنگ و ناچیز هستند!
ماه ام البنین.mp3
10.68M
🎙 سرود ماه ام البنین(س)
اثر جدید گروه سرود نجم الثاقب
📨 @najmolsagheb
41.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ ماه ام البنین ❤️
🎙 با اجرای گروه سرود نجم الثاقب
تقدیم به حضرت عباس علیه السلام 😍
شادی دل مادرش خانوم ام البنین 💚