eitaa logo
نوشته های یک طلبه
902 دنبال‌کننده
820 عکس
201 ویدیو
7 فایل
آتیش های بزرگ از جرقه های کوچیک به وجود میان🔥 یادداشت‌ها🌱داستان‌ها🍀دلنوشته‌ها🌿خاطرات🍁انتقادات☘️ پیرو مکتب استاد علی‌صفایی❤️ 📝در عرصه داستان‌نویسی دانش‌آموخته از اساتید: سرشار🏆 سالاری🧨 جعفری🪽 مخدومی🏅 ✍️محمد مهدی پیری✍️ @Mohammadmahdipiri
مشاهده در ایتا
دانلود
نوشته های یک طلبه
#کله_بند #قسمت_شصت_و_یکم جا خالی دادم. خوشبختانه سنگ بهم نخورد ولی زمین چرا! از درد به خودم می پیچید
سر و کله آقای احمدی پیدا شد؛ با همان پالتو بلندش. چطور پیدایم کرده بود نمی دانم‌؛ ولی آمده بود؛ نگاهی کرد و گفت:حسین تصادف کردی! _ نه زمین خوردم؛ _ نصفه شبی زنگ زده بودی خواب بودم؛ صبح که دیدم تماس گرفتی. گفتم حتما اتفاقی افتاده؛ اومدم در خونه سعید. گفتم: دیشب حسین نیومده؟ سعید گفت: نه خودم دلواپسم. ولی بجاش یه دزد اومده بود که با سنگ شکارش کردم. داشتم می فهمیدم چی به سرت اومده! خودم رو رسوندم به نزدیک ترین بیمارستان. _ممنون! بازپرس گفت: فرصت خوبیه قسمت های پایانی داستانت رو برام بگی! ادامه دارد...