eitaa logo
نوشته های یک طلبه
1.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
399 ویدیو
30 فایل
آتیش های بزرگ از جرقه های کوچیک به وجود میان🔥 یادداشت‌ها🌱داستان‌ها🍀دلنوشته‌ها🌿خاطرات🍁انتقادات☘️ پیرو مکتب استاد علی‌صفایی❤️ 📝در عرصه داستان‌نویسی دانش‌آموخته از اساتید: سرشار🏆 سالاری🧨 جعفری🪽 مخدومی🏅 ✍️محمد مهدی پیری✍️ @Mohammadmahdipiri
مشاهده در ایتا
دانلود
عاقد کچل گفت: دوشیزه مکرمه بانو نازنین احمدی؛ آیا وکیلم شما را به عقد دائم آقای حسین صلاحی با مهریه یک جلد کلام الله مجید، یک آینه و یک جفت شمعدان به همراه ۱۲۰ سکه بهار آزادی در بیاورم؟ گوش هایم قرمز شده بود؛ نازنین نگاهش به قرآن در دست من بود؛ خواهرم گفت: عروس رفته گل بچینه! می خواستم بلند شوم لگدی حواله اش کنم! استرس داشتم که نکند بلایی بر سرمان بیاید و ازدواج بر باد برود؛ عاقد دوباره گفت: برای بار دوم عرض می کنم دوشیزه مکرمه آیا وکیلم شما را به عقد حسین صلاحی در بیاورم‌؟ اینبار اکرم خانوم نخود آش شدند و گفتند: عروس رفته گلاب بیاره! توی دلم می گفتم: ای مردشور اون گل گلاب رو ببرند! این بار عاقد گفت: برای بار آخر می گویم! آیا وکیلم؟ صدای دلنشین نازنین مرا میخکوب کرد؛ _با اجازه بزرگ تر ها و مادرم بله! ادامه دارد...