⛔️ #پاسخ_به_شبهه؛
پرسش: امامزمان(عج) مجرد است یا متأهل؟
آیا فرزندی هم دارد؟!
✅ پاسخ شبهه؛ 👇👇
🔸در پاسخ به اين پرسش، با توجّه به مسائل اعتقادي مانند: حكمت يا فلسفه غيبت، و نيز مسائل فقهي همچون استحباب شرعي ازدواج، و متوني كه مستقيم يا غيرمستقيم دلالت بر ازدواج آن حضرت دارند، سه نظريّه وجود دارد:
🔵 نظريّه أوّل:
عدّه اي معتقدند كه حضرت مهدی(ع) ازدواج كرده است، و براي اثبات اين نظريّه به دلائل ذيل استناد جستهاند.
1⃣ استحباب ازدواج:
ازدواج و نكاح در اسلام مستحبّ مؤكّد و ازدواج نکردن اعراض از سنّت رسول خدا(ص) است، چرا كه آن حضرت فرمود: «نكاح سنّت من است، و هركس از آن اعراض كند (روي برگرداند و ازدواج نكند) از من نيست.»
بنابراين، دو نكته در لزوم عمل كردن امام به مستحبّات وجود دارد؛
۱_ هدايت و رهبري و الگوي كامل بودن براي مردم كه ايجاب ميكند امام در زندگي و معاشرت و در برخورد با ديگران به نحو احسن عمل كند، و در عمل به دستورات ديني (واجب و مستحب) پيش قدم باشد.
۲_ اقتضاي شأن و منزلت انسان كامل ايجاب ميكند كه به مستحبّات عمل كند، بدون ترديد نكته اوّل در زمان غيبت امام موضوعيّت ندارد، زيرا امام در مرأي و منظر مردم نيست، و امامت وي در باطن است، نه در ظاهر.
ولي نكته دوّم در رسيدن به مطلوب (امام پايبند به مستحبّات شرعي است، و سزاوارتر از ديگران است) كافي است.
2⃣ دليل دوّم قائلين به ازدواج آن حضرت كه روايات است مخدوش مي شود، و جايي براي استفاده واستدلال به آن باقي نمي ماند، لذا نمي توانيم به آن روايات تمسّك كنيم.
🔵 نظريه دوّم:
برخي معتقدند كه اساساً آن حضرت ازدواج نكرده است. و تنها دليل آنان اين است كه:
⬅️ ازدواج امام (عليهالسلام) با فلسفه غيبت سازگاري ندارد، زيرا لازمه ازدواج داشتن همسر و فرزند است، و اين امر باعث ميشود كه حضرت شناخته شده و اسرارش فاش شود.
⁉️آيا سكوت بهتر نيست؟
🔵 نظريّه سوّم:
گروهي ديگر ميگويند نبايد به اينگونه مباحث پرداخت و نهايتاً بايد توقّف كرد، و در جواب اين نوع سؤالات كلمه «نمیدانم» و «نمیدانيم» را بر زبان جاري ميكنند، چرا كه اصل ازدواج يا عدم ازدواج حضرت جزء اعتقادات ما نيست، زيرا در مباحث اعتقادي ما نيامده است كه بايد معتقد شويم به امام زماني كه ازدواج كرده يا نكرده است، اين نوع موضوعات از مسائل شخصي است كه معمولا در روايات نيامده و كسي هم به آن نپرداخته است، حتّي امام عسكري (عليه السلام) نيز در رابطه با ازدواج فرزندش چيزي نفرموده است.
🔰 نتیجه گیری؛
🔸دلائل نظريّه دوّم (قائلين به ازدواج نكردن آن حضرت) كه فلسفهٔ غيبت يعني ترس از كشته شدن بود با احتمالات و ذكر موارد ديگر فلسفه غيبت و اين كه آن موارد در طول يكديگرند، نمیتواند مدّعاي خود را به طور كامل ثابت كند.
و دليل نظريّه سوّم (قائلين به توقّف) كه عدم اعتقادي بودن موضوع و عدم اطّلاع از مسائل شخص آن حضرت بود، با سير تحقيقات علمي و اشتياق شيعيان بر اطّلاع از اين مسائل و پيدا كردن جوابي براي سؤالات و ابهامات ذهني خود، سازگار نبود.
🔸بنابراين، با توجّه به عمومات در استحباب ازدواج و مكروه بودن عزوبت و ترك آن در هر حالي و مانع نبودن فلسفه غيبت، میتوان نتيجه گرفت كه وي ازدواج كرده است، و لازم نيست كه اين امر باعث افشاء سرّ آن حضرت شود، و با فلسفهٔ غيبت منافات داشته باشد، بلكه همسر وي مي تواند زني پاكدامن و خودساخته همچون ياران خاصّ و يا ابدال آن حضرت باشد.
و همچنين لازم نيست كه اين ازدواج، از نوع دائم آن باشد بلكه با ازدواج موقّت (غير دائم) نيز ميتواند به امر مستحب عمل كند، همان طور كه لازم نيست حتماً عمر همسر وي مانند عمر خود آن حضرت طولاني باشد.
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
💫در جوشن کبیر یک عبارتی هست که میگوییم" یا کٓریمٓ الصَّفْح "
معناش خیلی جالبه:)
ی وقتی یه کسی تورو میبخشه اما یادش نمیره که فلان خطا رو کردی و همیشه یک جوری نگات میکنه که تو میفهمی هنوز یادش نرفته یه جورایی انگار که سابقه بدت رو مدام به یادت میاره.
ولی ی وقتی،یه کسی تورو میبخشه و یه طوری فراموش می کنه انگار نه انگار که تو خطایی رو مرتکب شدی،اصلا هم به روت نمیاره.
به این نوع بخشش میگن صَفح.
و خدای ما اینگونست...
از صمیم قلب می گوییم یا کٓریمٓ الصَّفْح❤️
#عاشقانه_باخدا 💞
💌 https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
1_67712098.mp3
1.05M
💐#آقاجان
💥قبل از شروع #شب_قدر بنویس میخای به خدا چی بگی و قشنگ فکر کن که به خدا چی بگی...
✅ همۀ بدیهایت را به خدا بگو...
✴️وقتی بدیهات رو بگی،خدا برای تکتکش کمکات خواهدکرد،چون...
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🔸 #استاد_پناهیان
◦•●◉✿جوانان انقلابی✿◉●•◦
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
▪️ شمشیر ابن ملجم بر سر تو فرود آمد و قلب کودکان شهر شکست... پیشانی تو شکافته شد و یتیمان خون گریه کردند...
▫️ شهر پُر شده از صدای خاموشیِ کودکان و یتیمانی با کاسه هایی پُر از خالی... و زمزمه سوالی بی جواب، که
دیگر صدای دلنشین آهنگ دَر، از کدام کوچه به گوش خواهد رسید!؟ دیگر آهنگ گام هایش در کدام گوش نجوا خواهد شد؟
▪️ وقتی بهانهی شب های یتیمان و روزهای کودکان پَر کشید، دیگر شب ها ماندند و کیسه هایی پُر از خالی و سکوتی که گوش شهر را کر کرده...
▫️ و اینک یتیمانی که خود مقصرند، مقصرِ نبود پدر در شب قدر؛ وقتی قدرش را ندانستند...
▪️ خدا خُلفِ وعده نمیکند، قدر پدر را ندانی دریغش میکند؛ از آنها علی میگیرد و از ما ولی...
▫️ ایام شهادت #امام_علی علیه السلام را محضر امام زمان و شما شیعیان تسلیت عرض میکنیم
#آتش_به_اختیار #شیعه_امیرالمومنین_ام #حزب_الله
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
*بخشی از خطبه ۱۰۹
....و امّا گنهكاران را در بدترين منزلگاه در آورد، و دست و پاى آنها را با غل و زنجير به گردنشان در آويزد، چنانكه سرهايشان به پاها نزديک گردد، جامههاى آتشين بر بدنشان پوشاند، و در عذابى كه حرارت آتش آن بسيار شديد و بر روى آنها بسته، و صداى شعلهها هراسانگيز است قرار دهد.
جايگاهى كه هرگز از آن خارج نگردند، و براى اسيرانِ آن غرامتى نپذيرند، و زنجيرهاى آن گسسته نمىشود، مدّتى براى عذاب آن تعيين نشده تا پايان پذيرد و نه سر آمدى تا فرا رسد.*
✍|
درجهالتِ محض به دنیا آمدم؛
در غفلتِ تمام زندگی کردم؛
با دَرد مُردم؛
با حسرتِ بی نهایت دوباره زنده شدم...
و این زنده شدن، دردناکترین حسرتِ زندگی من بود،
[من را صدا زدند:]
– ربّت کیه؟
+ ال..
[نگذاشت کلمه را کامل بگویم...]
– نه، منظورم اینه که بندگی چه کسی رو تو دنیا میکردی؟
[زبانم بند آمده بود نمیدانستم کدامشان را بگویم؟ همه در ذهنم میآمدند جز آنکه داشتم اسمش را میآوردم؛ حقیقت را گفتم... ]
+ هرکس و هرچیز که دنیام رو آباد میکرد.
[با تاسف سری تکان داد...]
– خب بگو ببینم دینت چیه؟
+ اِس..
– نه، ببین منظورم اینه که تو دنیا چجوری زندگی میکردی؟ به چه شیوه زندگیای پایبند بودی و بهش عمل میکردی؟
[حسابی رَکَب خورده بودم]
+ دین که....... اممم..... فک کنم بعضی وقتا مسلمون بودم، بقیهشم نمیدونم چی بودم؟ بستگی داشت باد کدوموری بوزه؟
[چهرهش تغییر کرد، انگار فکر نمیکرد انقدر گستاخانه جوابش را بدهم. ولی من میدانستم هرچه بگویم باز آخرش مجبور میشوم راستش را بگویم برای همین رُک و راست جواب میدادم.]
– خب بقیهشم خودم میتونم حدس بزنم؛ میتونی بری!
+ برم؟ کجا؟
– جهنم.....
[با شنیدن این کلمه سوختنم آغاز شد؛ قلبم بود که آتش گرفته بود و داشت به همه اعضایم سرایت میکرد؛
من دیگر «من» نبودم؛ سراپا درد و عذاب و حسرت بودم؛
خدانکند که تو گناهکار باشی و قاضیْ عادل...
خیلی راحت در دنیا گناه میکردم اما فکرش را نمیکردم انقدر راحت حُکمِ جهنم برایم بریده شود.]
هرشب و هر روز این سناریو را برای خودم مرور میکنم؛
این نباید خلاصهی داستان زندگی من باشد؛
این زندگی از اولش از عشق و امید و ایمان خالی بود و از خُسر، پُر...
و آخرش هم با حسرت تمام شد؛ تمامی که خودش شروعِ حسرت و عذابِ فراق بود...
*این نباید خلاصهی زندگی من باشد....*
”یازهرا(س)“
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei