eitaa logo
♡•دُختࢪانِ چـٰادُࢪَی♡
2.1هزار دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
10.5هزار ویدیو
151 فایل
˼ بِسۡـم‌ِرَب‌ِالْحُ‌ـسِی‍ـنۡ...˹🫀 هَمیـن‌چآدرےڪِہ‌برسَـرتُوسـت، دَر‌ڪَربلا،حتّـۍبا‌سَخـت‌گیرےهـٰاے یَزیـد‌،از‌سَـر‌زیـنَـبۜ‌نیوفـتـٰاد 🍃 ⩥ مدیر کانال: @Amamzmanaj ⩥ کانال تعرفه ها و رضایت: https://eitaa.com/Dokhtaran1 تولد کانال✨ : ۱۴۰۱/۱/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  .𝐓𝘢𝘣
این بچه رو می‌شناسی‌ ؟ بباحال ترین موجود تو کل عالم ِ😌😂♥️ منبع ویدیوهاش اینجاست. 👇🏼 - eitaa.com/joinchat/870907905C7fd5e2f17e - بیا ویدیوهاشو ببین از خنده روده‌بر شو🤣♥️ 𝐉𝐨𝐢𝐧 . 𝐉𝐨𝐢𝐧 . 𝐉𝐨𝐢𝐧 . 𝐉𝐨𝐢𝐧 . 𝐉𝐨𝐢𝐧 𝐉𝐨𝐢𝐧 . 𝐉𝐨𝐢𝐧 . 𝐉𝐨𝐢𝐧 . 𝐉𝐨𝐢𝐧 . 𝐉𝐨𝐢𝐧 کلیك کن. از یک‌عُمر زندگیِ‌شاد بهره‌مند شو 😌😂
- حقیقتاً بانمک‌ترین هاےِ ایتا اینجا جمع ‌شدن👀😉🔥 . https://eitaa.com/joinchat/870907905C7fd5e2f17e . یہ کانال دارم شاھ ندارھ ؛ از خوشگلۍ تا ندارھ😌😂♥️. ☝️🏼✨
هدایت شده از 『 تبلیغات راحیل 』
🔺 🌾 برنج اعلای مازندران 🌾 🔺 مستقیم از کشاورز مازندرانی [واسطه‌ها را حذف کنید] ✅ تضمین کیفیت[خوش‌عطر و خوش‌پخت] ✅ امکان مرجوعی ✅ ارسال رایگان به سراسر ایران ✅ مشاوره و حمایت جهت راه اندازی کسب و کار خانگی برنج فروشی 🔴 نازلترین قیمت ( نقد و اقساط )🌸 🤩 به کانال "پخش مستقیم برنج شمال" سر بزن! 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2863267952C3379adcd1f
❤️نامشان 🕊در دنیا ❤️" شهید " است 🕊و در آخرت " شفیع" ❤️بہ امید شفاعتشان ... 🕊سلام صبحتون شهدایے ✋
•• 🕊: راهی را می‌رویم که در آن قدمگاه حسین و ردپای حسینیان پیش از ما و پس از این آشکار است...
^'💜'^ یوسف با حالت‌ بغض گفت: میدونے اون شهیدے ڪه موقع شهادت تنش پاره‌پاره میشه یعنے خدا خیلے عاشقشه؟ یوسف شاه‌رگش پاره شد.. دست ‌چپش؛ پهلوے ‌چپش.. وقتِ شهادتش یازهرایے گفت‌ و رفت.. ♥️🕊
⚘ مادر به شهیدش گفت به علی اکبر قسم میدم یه بار دیگه چشماتو باز کن ...
•✾❀| نفوذ ⚠️ هنگامیکه مک دونالد وارد امریکا شد ... 🔰 📨
⚠️ فتح دنیا با مک دونالد ...
🌸 ✾͜͡ ✨امام صادق (ع) مهدی بین مردم رفت وامد می‌کند ... ••🌸
💭علی : _خانم خانما اگه به منطق شما باشه که هیچکس نباید بره ، فلانب بچه کوچیک داره ، نباید بره ، تازه نامزد کرده ، نباید بره ، تازه ازداج کرده ، نباید بره ، خانمش بارداره ، نباید بره ، اگه اینجوری باشه که نیروی جوون واسه جنگ نداریم می دونی چند تا جوون از زن و بچه و مامان و باباشون گذشتن و رفتن ، بعدم چرا شما با شهید شدن مشکل داری ؟ فاطمه : مشکل ندارم ، اتفاقا آرزوی منم شهادته ، اما بحث من یه جیز دیگست می گم صبر کن دوماه دیگه پسرمون به دنیا میاد بعد برو اشک در چشمانش جمع شد : می دونی تو بخوای بری دوماه می مونی این بچه هم دوماه دیگه به دنیا میاد ، نمی خوام دوماه تنها باشم ، من به حضورت کنار خودم عادت کردم نمی تونم دوریت رو تحمل کنم _ خب چرا زودتر نمی گی اینا رو ؟ با دستانم اشک هایش را پاک کردم : چشم می مونم شما خیالت راحت باشه ! دیگه هم خودت رو ناراحت نکن ، انقد هم به پسرم نگو این ، آقا اهورا !😊 فاطمه : چشممممممم 💭امیر : علی برایم یک پیام فرستاده بود ، مثل اینکه فاطمه مثل همیشه از مهارتش برای قانع کردن استفاده کرده و علی را مجبور کرده بود که دو ، سه ماهی ماموریت نرود و قرار بود سراغ من هم بیاد ، مطمئنم برای قانع کردن من هم سراغ محدثه می رود که از آن بابت خیالم راحت است ، پس رفتن من قطعی شد به جای علی می خواستند کس دیگری را با من بفرستند که پدر داوطلبانه خواست تا او همراهم بیاید با وجود مخالفت های بسیار اما پدرم پا پس نکشید و اصرار به آمدن با من را داشت . ادامه دارد ... 💔🌿•