#دلدادگی_شیطان
#پارت_اول
پشت چراغ قرمز وایستادم و از آینه جلوی ماشین به موتوری که از اداره تا اینجا دنبالم بود نگاه کردم..
گوشیمو برداشتم زنگ زدم به امیر حافظ..
+ الو امیر جان سلام
_ سلام به دل آرام خودم خوبی خانمم؟
+ مرسی امیر جان از اداره یه موتوری دنبالم افتاده بنظرت به سرگرد عباسی گزارش بدم؟
_ نه نه حساسش نکن کدوم خیابونی؟
+ خ سلیمانی
_ برو اتوبان همت دومین دوربرگردونو برگرد سرعتتم بالا باشه..!!
+ باشه فعلا..
با سرعت حرکت کردم سمت اتوبان همت و دیدم موتوری دنبالم اومد...
گاز دادم و دور برگردون اولو رد کردم و سرعتمو بیشتر کردم
دیدم که تقریبا داره گمم میکنه سریع دور زدم و رفتم سمت خیابون عسگری و دیدم که گمم کرد حالااا پیش به سوی امیر آقا :)
#بی_پناه
#پارت_اول
مهسا :
روسری مشکی رنگم رو در اینه درست کردم و با صدایی نسبتا بلند فریاد کشیدم :
من رفتمممم
خدانگهداررر
مامان آیه : خدافظ 😁
زود برگردیااا😊
+ چشم
بعد اروم درماشین رو به سمت بالا فشار دادم و در رو باز کردم سریع سوار ماشین شدم و ریموت رو زدم و از پارکینگ زدم بیرون و با سرعت رفتم که برسم دم در خونه ی خاله مینا تا به قولشون آش رو ازشون بگیرم وقتی رسیدم دم در خونه گوشه زنگ رو فشار دادم و خودم رفتم کنار تا از ایفون دیده نشم 😉
خاله از پشت ایفون کلی اصرار کرد که برم بالا و میدونست که منم کار دارم اما ناچار مجبور شدم تا برم بالا رفتم بالا و ظرف رو ازشون گرفتم و تشکر کردم
خاله مینا : می خواستم به ایلیا بگم براتون بیاره اما خوب میدونی دیگ انقد سرش شلوغه و درگیره وقت نکرد دیگ شرمنده افتادی تو زحمت
و اون لحظه فقط همینطور نگاهش کردم 😬
خیلی ممنون خاله جان لازم نکرده که ایشونو بندازین تو زحمت نیس جانشین ریئس جمهورن یه روز نرن کاراشون لنگ میزنه 😁
خاله مینا : 😏 حالا تو مسخره کن ریئس جمهور شدنشم میبینی
+ واااای خاله ناراحت نشین شوخی کردم .
به سرعت از اونجا خارج شدم و سوار ماشین شدم و پام رو گزاشتم رو گاز تا فقط از اونجا دور بشم 😬
26.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای تحول اقا امیرحسین و مطهره خانم🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#پارت_اول
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━