🦋آنچه که باید در #ماه_رمضان بدانیم🦋
😴 بهترین و بدترین ساعات خواب 😴
در ایام روزه داری کدامند ؟؟
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
831308003.mp3
4.16M
🦋 لحظههای ناب همصحبتی با خدا
در #ماه_مبارک_رمضان 🦋
💠 #تحدیر (تندخوانی)
💠 #جزء_سوم قرآن کریم
🎙با صوت استاد معتز آقایی
⏱زمان : 33دقیقه
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
📖 نکات کلیدی جزء سوم قرآن
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
اے معطر ز عطر روے شما
🌿 باغ سبز بهار باور ما 🌿
با شما ما و یڪ جهان شادے
بے شما ما و یڪ دل تنها . . .
در این #ماه_مبارک_رمضان از خداوند
فقط ظهور شمارا میخواهیم مولا جان؛
🌱✨ اللهم عجل لولیک الفرج ✨🌱
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
🌺 پاتوق دختران مروارید 🌺
📚 #رمان_پاتوق 📖 #رازهای_مگو 📝 #قسمت_ششم حدود یک ساعت و نیم بعد، من توی اتوبوس نشسته بودم و در پ
📚 #رمان_پاتوق
📖 #رازهای_مگو
📝 #قسمت_هفتم
وارد حرم که شدم صدای اذان بلند شد ... صفوف نماز یکی پس از دیگری تشکیل می شد ... یه عده هم بیخیال از کنار صف ها رد می شدند ... بی توجهی به نماز، در ایران برام چیز تازه ای نبود. ...
نماز رو خوندم و راه افتادم ... چشمم به یه صف طولانی داخل حرم افتاد ...
رفتم جلو و سوال کردم ... غذای حضرت بود ...
آخرین غذایی که خورده بودم، صبحانه ای بود که در خوابگاه به طلبه ها داده بودند. ...
نه پولی برای غذا داشتم، نه غرورم اجازه می داد دستم رو جلوی شیعه ها دراز بکنم ... اون هم اینکه غذای امام شیعه ها رو بخورم. ...
چند قدمی از خادم دور نشده بودم که یه جوان بی سیم دار، دنبالم دوید ...
دستش رو که گذاشت روی شونه ام، نفسم برید ... پرسید :ایرانی هستید؟ ...
رنگم چنان پرید که گچ، اون طوری سفید نیست ... زبانم هم کلا حرکت نمی کرد. ...
مشخص بود از حالتم تعجب کرده ... با پاسپورت، بدون فیش غذا میدن ...
اینو گفت و رفت. ...
چند لحظه طول کشید تا به خودم بیام ... از وحشت، با سرعت هر چه تمام تر از حرم خارج شدم. ...
✨ #ادامه_دارد...
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
🌺 پاتوق دختران مروارید 🌺
📚 #رمان_پاتوق 📖 #رازهای_مگو 📝 #قسمت_هفتم وارد حرم که شدم صدای اذان بلند شد ... صفوف نماز یکی پس
📚 #رمان_پاتوق
📖 #رازهای_مگو
📝 #قسمت_هشتم
توی راه حوزه، حسابی خودم رو سرزنش می کردم که نزدیک بود خودت رو لو بدی ... اگر بهت شک می کرد چی؟ ... شاید اصلا بهت شک کرده بود ... شاید الان هم تحت تعقیب باشی و...وقتی رسیدم به حوزه سوم، چند ساعت معطل شدم اما اونجا هم پذیرشم نکردن. ...
با خودم گفتم :آخه این چه غلطی بود که کردی ... سرت رو پایین انداختی بدون آشنا و راه بلد اومدی کشور غریب؟ ... تا همین جا هم زنده موندنت معجزه است. ...
گرسنگی، خستگی، ترس، وحشت، غربت، تنهایی، سرگردانی توی کشور دشمن، اون هم برای یه نوجوون 16 ساله. ...
برگشتم حرم ... یکم آب خوردم و به صورتم آب زدم ... حالم که جا اومد، خسته و کوفته، زیر سایه یکی از صحن ها به دیوار تکیه دادم و به خدا گفتم :
خدایا !خودت دیدی که من به خاطر تو این همه راه اومدم ... اومدم با دشمنانت مبارزه کنم ... همه عمر در ناز و نعمت و مرفه زندگی کردم ... تمام اون راحتی و آسایش رو رها کردم و فقط به خاطر تو، تن به این سختی و آوارگی دادم ... اما ضعیف و ناتوان و غریبم ... نه جایی دارم نه پولی ...
وسط کشور دشمنان تو گیر کردم و هیچ پناهی ندارم ...
اگر از بودن من و مبارزه با دشمنانت راضی هستی کمکم کن ... و الا منو برگردون عربستان و از محاصره این همه شیعه نجات بده...
✨ #ادامه_دارد...
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─