eitaa logo
♥️دختران حاج قاسم♥️
637 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
484 ویدیو
41 فایل
❀{یازهـــــرا﷽}❀ 🌸بانوی ایرانی.🌸 غرب تو را نشانه رفته است. چون خوب میداند تو قلب یك خانواده ای {پس #علمدار « #حیای_فاطمی» در #جبهه_هاےجنگ_نرم باش} #ڪپے_با_ذڪر_صلوات_براے_سلامتۍ #آقا_امام_زمان(عج)💚
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴾﷽﴿ 💠 💠 ۱۷ نفسم بند آمدہ بود،با چشمان گشاد شدہ بہ چشمانش چشم دوختم. ڪمے دستش را روے دهانم فشار داد. طور عجیبے بہ چشمانم نگاہ میڪرد! آب دهانش را با شدت قورت داد و گفت:تو اینجا چے ڪار میڪنے؟! سرش را بہ سمت در برگرداند،پوفے ڪرد. دست آزادش را بین موهایش برد و دوبارہ سرش را بہ سمت من برگرداند. احساس میڪردم هر آن ممڪن است پَس بیوفتم. سعے میڪردم صحبت ڪنم اما دستش اجازہ نمیداد صدایم درست دربیاید. لبش را بہ دندان گرفت و دوبارہ بہ چشمانم زل زد. چشمان سبزش عجیب برق میزد،پوست گندم گونش ڪمے تیرہ شدہ بود؛مشخص بود او هم غافلگیر شدہ. خونسرد گفت:ڪاریت ندارم بہ شرط اینڪہ داد و بیداد راہ نندازے! ساڪت فقط نگاهش ڪردم. با تحڪم گفت:شنیدے چے گفتم؟! سریع چند بار بہ نشانہ ے مثبت سرم را تڪان دادم و آب دهانم را قورت دادم. فڪرے بہ ذهنم رسید اگر عملے اش میڪردم میتوانستم از دستش در بروم ولے اگر نمیشد ڪارم تمام بود! زانویش را از روے زانویم برداشت،همانطور ڪہ با شڪ نگاهم میڪرد خواست دستش را پایین ببرد ڪہ ریسڪ ڪردم! با دو دست محڪم دستش را گرفتم و دهانم را باز ڪردم! محڪم دندان هایم را روے دستش فشار دادم‌. با صداے نسبتا بلندے گفت:چہ غلطے میڪنے؟! بے توجہ محڪم دستش را گرفتہ بودم و مدام گاز میگرفتم‌. فریاد زد:وحشے ول ڪن دستمو خوردے! سریع با دست دیگرش صورتم را پس زد و هلم داد‌. نگاهے بہ دستش انداخت و گفت:وحشے! عجیب بود،رفتارش رفتار یڪ دزد نبود! نفس نفس زنان نگاهش ڪردم،سریع دستگیرہ ے در را گرفتم و در را باز ڪردم هم زمان فریاد زدم:ڪمڪ!دزد! از پشت لباسم را ڪشید،زانوهایم خم شد. با حرص گفت:گفتم ڪاریت ندارم خودت نمیذارے! محڪم در را گرفتم و گفتم:هرچے میخواے بردار برو! یقہ ے مانتویم را ڪشید بہ سمت خودش و با پاے چپش در را بست. نگاهش ڪردم صورتش سرخ شدہ بود،خواست چیزے بگوید ڪہ زنگ آیفون بہ صدا درآمد. با استرس نگاهے بہ آیفون انداخت،نفس نفس میزد. محڪم دستش را روے دهانم گذاشت،دوبارہ زنگ را زدند. با حرص نگاهم ڪرد و گفت:تقصیر توئہ! پشتم ایستاد و دست راستش را دور قفسہ ے سینہ ام حلقہ ڪرد. نفس ڪم آوردہ بودم،تقلا میڪردم رهایم ڪند. صداے نفس هاے عصبے اش را ڪنار گوشم میشنیدم. آرام ڪنار گوشم زمزمہ ڪرد:اگہ خفہ میشدے خودم میرفتم،ببین چطور دردسر درس ڪردے؟! سپس من را ڪشان ڪشان بہ سمت اتاق خواب برد۰۰۰ صداے زنگ تلفن بلند شد،نور امیدے در دلم درخشید. با حرص گفت:اَہ! در اتاق خواب را بست و من را روے تخت نشاند. روسرے ام را از روے سرم برداشت،هر دو دستم را پشت ڪمرم برد و مشغول بستنشان شد،همین ڪہ دستش را از روے دهانم برداشت نفس عمیقے ڪشیدم... ... نویسنده این متن👆: 👉 @dokhtaranchadorii
﴾﷽﴿ 💠 💠 ۱۸ بلند گفتم:روسرے مو بدہ عوضے! آرام خندید و گفت:نترس موهاتو نمیخورم! آرام گفتم:باشہ جیغ نمیڪشم فقط ڪاریم نداشتہ باش! یڪ قطرہ اشڪ از گوشہ چشم چپم چڪید. از ڪنارم بلند شد و گفت:چیز دیگہ ندارے دهنتو ببندم؟! بہ تو اعتمادے نیس! از اینڪہ ڪنارش موهایم باز بود داشتم آب میشدم،سرم را پایین انداختم. چرا اینطور بود؟! دور تا دور اتاق را نگاہ ڪرد،دنبال چیزے براے بستن دهانم بود‌. چرا چاقویے چیزے همراهش نیاوردہ بود؟! همانطور ڪہ سرم پایین بود گفتم:میبینے ڪہ ساڪتم. موهایم مقابل صورتم ریختہ بودند،لبم را گزیدم و ادامہ دادم:تو اون ڪشو سہ تا النگو و یہ جفت گوشوارہ ے طلامہ. اتاق بغلے ام توے ڪمد دیوارے یڪم پول و طلا هس بردار فقط زود برو! سرم را بلند ڪردم و ڪمے سرم را تڪان دادم تا موهایم از مقابل صورتم ڪنار برود:گردنبندمم هس! نمیتوانستم خوب ببینمش،موهایم ڪامل از مقابل صورتم ڪنار نرفتہ بود. آرام بہ سمتم آمد،بیشتر ڪتونے هاے گران قیمت آدیداس مشڪے رنگش را میدیدم! مقابلم ایستاد،ڪمے خم شد. دستش را بہ سمت گردنم برد و گردبندم را با دست گرفت. پلاڪش را لمس ڪرد و آرام نوشتہ ے پلاڪم را خواند:آیہ! چند لحظہ بعد گردنبندم را رها ڪرد و گفت:من براے این چیزا اینجا نیومدم! تعجب ڪردم،پس براے چہ بہ خانہ مان‌‌‌ آمدہ بود؟! نفسے ڪشید و بہ سمت در اتاق رفت‌. در را باز ڪرد و از اتاق خارج شد‌. صدایش از پذیرایے آمد:دو سہ دیقہ ام همینطور ساڪت باشے رفتم! قلبم تند تند مے تپید،صداے باز و بستہ شدن در آمد. نفسے از سر آسودگے ڪشیدم و گردنم را تڪان دادم. صداے شڪستن استخوان هاے گردنم بلند شد. صداے قدم هایش از حیاط آمد،پنجرہ ے اتاق باز بود. سرم را بہ سمت پنجرہ برگرداندم،ڪنار دیوار ایستادہ بود؛میخواست از روے دیوار برود ڪہ نگاهش بہ من افتاد‌. مڪث ڪرد،چند ثانیہ بہ چشمانم زل زد و پرید روے دیوار! چشمانم را بستم،خدا را شڪر رفت۰۰۰! ... نویسنده این متن👆: 👉 @dokhtaranchadorii
✨﷽✨ 🌸آسان گیری ازدواج در نگاه رهبر انقلاب ✅ از خاندان پیامبر(ص)تقلید کنید: 💠بهترین دخترهای عالم، حضرت زهرا (س)بود. بهترین پسرهای عالم و بهترین دامادها هم، حضرت امیرالمؤمنین (ع)بود. ببینید اینها چگونه ازدواج کردند؟ 💠هزاران جوانِ زیبا و با اصل و نسب و قدرتمند و محبوب به یک تار موی علی بن ابیطالب(ع) نمی‌ارزند. هزاران دختر زیبا و بااصل و نسب هم به یک تار موی حضرت زهرا(س)نمی‌ارزند. آنهایی که هم از لحاظ معنوی و الهی آن مقامات را داشتند، هم بزرگان زمان خودشان بودند. ایشان دختر پیامبر(ص)بود. رئیس جامعه اسلامی. حاکم مطلق. او هم که سردار درجه‌ی یک اسلام بود. ببینید چطوری ازدواج کردند؟ چه جور مِهریه‌ی کم، چه جور جهیزیّه‌ی کم. همه چیز با نام خدا و با یاد او. اینها برای ما الگو هستند. همان زمان هم جاهلانی بودند که مِهریّه‌ی دخترانشان بسیار زیاد بود مثلاً هزار شتر. آیا اینها از دختر پیامبر(ص) بالاتر بودند؟ از آنها تقلید نکنید. از دختر پیامبر(ص) تقلید کنید، از امیرالمؤمنین(ع) تقلید کنید. 📗خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 17/2/1375 @dokhtaranchadorii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 زندگی دیگران را نابود نکنیم ... 💠 جوانی از رفیقش پرسید : کجا کار می‌کنی ؟ _ پیش فلانی + ماهانه چند می‌گیری ؟ _ء ۵۰۰۰ + همه‌ش همین ؟ ۵۰۰۰ ؟ چطوری زنده‌ای تو ؟ صاحب کار قدر تو رو نمی دونه ! خیلی کمه !!! 👈 یواش یواش از شغلش دلسرد شد و درخواست حقوق بیشتر کرد . صاحب کار هم قبول نکرد و اخراجش کرد . قبلا شغل داشت ، اما حالا بیکار است . 💠 زنی بچه‌ای را به دنیا آورد . زن دیگری گفت : به مناسبت تولد بچه‌تون ، شوهرت برات چی خرید ؟ _ هیچی ! + مگه میشه ؟! یعنی تو براش هیچ ارزشی نداری ؟! 👈 بمب را انداخت و رفت . ظهر که شوهر به خانه آمد ، دید که زنش عصبانی است و ... . کار به طلاق کشید و تمام . 💠 پدری در نهایت خوشبختی است . یکی می‌رسد و می‌گوید : پسرت چرا بهت سر نمی‌زند ؟ یعنی آنقدر مشغوله که وقت نمیکنه ؟!! 👈 صفای قلب پدر را تیره و تار می‌کند ... ◽ این است ، سخن گفتن به زبان شیطان ... ❗ در طول روز خیلی سؤال ها را ممکن است از همدیگر بپرسیم : 🔸 چرا نخریدی ؟ 🔸 چرا نداری ؟ 🔸 چطور این زندگی را تحمل می‌کنی ؟ یا فلانی را ؟ 🔸 چطور اجازه می دهی ؟ ممکن است هدفمان صرفا کسب اطلاع باشد ، یا از روی کنجکاوی یا فضولی ... اما نمی‌دانیم چه آتشی به جان شنونده می‌اندازیم !!! *♦« کور » وارد خانه‌ی مردم شویم* *و « کـَر » از آنجا بیرون بیاییم !* ♦مُفسد نباشیم . @dokhtaranchadorii
🌹🌹باسلام خدمت همه اعضای کانال دختران چادری 🌷🌷 ✅از اینکه تا امروز در کنار ما بودید و با بودنتون به ما روحیه دادید از همتون واقعا سپاسگزاریم❤️🌹 ✅هر کدوم از عزیزان انتقاد،پیشنهادیا مطالبی مد نظرتون هست و بعضی عزیزان کانال رو ترک میکنند.خوشحال میشیم اگه صلاح میدونید به اطلاع برسونید تا اگه مشکلی هست برطرف بشه. ✅برای ارتباط،لطفا به آیدی زیر مراجعه کنید👇👇👇 @samern 🌺🌺درپناه امام زمان(عج)پاینده باشید🌺🌺
سلام شهیدم دل من . . .❤️ تنگِ همین یڪ لبخنـد و تـــو در خندهٔ مستانۂ خود ، مےگـذرے نوش جانت . . . امّـا . . . گاه گاهـے بہ دل خستۂ ما هم‌ ، نظرے . . . 🌹روزتون شهدایی
دستورالعملي عجيب، براي كنترل چشم چراني فردي نزد آيت‌الله ميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) آمد و گفت: آقا! قبل از ازدواج، گاهي چشمم خطا مي‌كرد، گفتم: ازدواج مي‌كنم الحمدلله راحت مي‌شوم، امّا هنوز هم خطا مي‌كنم و يك موقعي چشمم به ناموس ديگران مي‌افتد، استغفار مي‌كنم، امّا چه كنم؟! گرفتارم، يك نسخه بدهيد؟! فرمود: قانع نيستي. اگر به آن چه كه داري قناعت داشته باشي، اعضاء و جوارحت اين قناعت را لمس مي‌كنند و اين‌طور نمي‌شود. اولياء خدا يك نسخه داده اند كه هر كس حتّي اگر تمكن مالي دارد، بايد عمل كند و اتّفاقاً از لحاظ بهداشتي هم به دردمان مي‌خورد. مي‌گويند: اوّلاً گرسنه شو و بعد سراغ غذا برو. بعد هم موقعي كه گرسنه هستي و سر غذا نشستي، يك مقدار كه خوردي، ديدي همچنان مي خواهي، بگو: نمي‌خواهم! اگر مي‌خواهي قانع بشوي، حتي موقعي كه ولو تمكن مالي داري، كمتر بخور، به تعبير عاميانه دائم پرس روي پرس مي‌خوري كه چه؟! مي‌گويند: اگر مي‌خواهيد قناعت‌پيشگي را ياد بگيريد اوّل از لقمه شروع كنيد (اين نسخه اولياء است كه بيان مي‌كنم)، اگر توانستي اين شكم بي‌هنر را كنترل كني، چيزهاي ديگر را هم كنترل مي‌كني. آن‌وقت معلوم است ديگر، كسي كه به حلالش مراقبت كند و كم بخورد، ديگر دستش به طرف شبهه‌ناك و حرام نمي‌رود. لذا آيت‌الله آميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) فرمود: تو قانع نيستي! يعني چه؟ اگر ما باشيم مي‌گوييم كه تو كنترل چشم نداري، شهوت داري، امّا ايشان گفتند: تو قانع نيستي، يعني در حقيقت سرچشمه را به او نشان داد. اولياء خدا مي‌گويند: اگر يك قدم به نفست جواب دادي، قدم دوم هم مي‌خواهد. اگر يك‌بار گفتي: بيا، اين شربت به ظاهر گواراي دنيا را بگير، باز هم مي‌خواهد، چرا كه حريص و سيري ناپذير است، تو را مي‌كشد، امّا سير نمي‌شود، لذا بايد خيلي مواظب باشيم @dokhtaranchadorii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا