♥️دختران حاج قاسم♥️
: 🌺}عــــشـق را ... خواهے بسنجـے عهـد و ایمانـش بسنـج آنکه پاے دین خود جان میدهد عاشــــق ٺر اسـٺ .
:
معرفی شهید
#شهید_حاج_حسین_همدانی
🔸نام :حاج حسین
🔸 نام خانوادگی : همدانی
🔸محل تولد: آبادان
🔸تاریخ تولد : ۲۹/۹/۲۴
🔸تاریخ شهادت: ۹۴/۷/۱۶
🔸محل شهادت: حلب، سوریه
🔸محل دفن: همدان
#فرازی_از_وصیتنامه_شهیدهمدانی
🔰بنده حقیر #حسین_همدانی شاگرد تنبل دفاع مقدس اعتراف می کنم که وظایف خودم رابه خوبی انجام ندادم🚫
🔰و بعضی مواقع این #نفس_سرکش سراغم می آمد😔، وسوسه می شدم و نق میزدم
🔰اما خدا من را متوجه می کرد💥 وپشیمان می شدم 😞و از خدا طلب #عفو و بخشش می کردم و این اواخر هم دلم خیلی #هوای_رفتن کرده بود🕊…
🔰از آقا #حلالیت می طلبم که نتوانستم سرباز خوبی باشم .عشق به ولایت و تبعیت از ایشان، #سعادتمندی را به همراه دارد.
♨️ #مثل گذشته بدهکار انقلابیم نه طلبکار
🔸امروز پاس صحبت یار قدیم دار
🔹فردا چه سود که بگویند “حبیب” رفت
به مناسبت
#سالروز_شهادت
#روحمان_با_یادش_شاد
🖤
@dokhtaranchadorii
•••••••••••❥🕯❥•••••••••
💠دختری که به برکت وجود مزار شهید محجبه شد.
☑️روایتی از همسر شهید مدافع حرم "جواد جهانی "
🕊هنگام تشییع پیکر شهدای غواص در هاشمیه، شهید از مسئولان مراسم پرسید که آیا این شهدا در پارک خورشید دفن میشوند یا خیر که جواب منفی دادند. آن زمان شهید بسیار تاسف خوردند که چرا برای پیشبرد اوضاع فرهنگی و عقیدتی در شهر از حضور شهدا بهره نمیبرند و آنها را از مردم دور میکنند به همین علت وصیت کرده بود خودش در پارک خورشید دفن شود و معتقد بود حتی اگر بتواند یک جوان را تحت تاثیر قرار دهد برایش کافی است
چندماه بعد از دفن همسر شهیدم دختر جوانی در حالی که اشک میریخت نزد من آمد و گفت اتفاقی به همراه دوستش سر مزار او رفته و شروع به درد دل کرده است که شب خواب شهید را میبیند و بعد از آن به کلی تغییر میکند و محجبه میشود.
🕊۲۲ آبان ماه #سالروز_شهادت شهید مدافع حرم " #جواد_جهانی " گرامی باد
💐شادی روح پر فتوح شهید صلوات
تو همین #عکسا
این عکسای رنگی وسیاه و سفید
هنوزم #غوغای چشمای تو رو میشه دید
چشمایی که
این #دنیا رو دید و #دل برید...
✍سیره
💠 #نماز.اول.وقت از همه چیز براش مهّم تر بود و حتی نمازش رو بر پست ترجیح داد و خدا پاداش نماز اول وقتش رو بهش داد و #شهید شد.
#طلبه_شهید_مدافع_حرم
#شهید_میلاد_بدری🌷
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃
عباس خبر دار میشه وضعیت بچه ها خوب نیست عباس با یه نفر با ماشین میرن جلو🚙 یه جایی کنار دیوار پارک میکنه تا بیان پایین،با موشک ضد تانک ماشین رو میزنن،💣تا پیاده بشن بین در و دیوار میسوزه؛😞
حاجی گریه کرد و شونه هاش میلرزید...حاجی گفت من جنازشو دیدم..نه پهلو مانده بود...نه صورت...نه چشم
آ ه حقش بود مثل حضرت زهرا(س)❤️ شهید بشه{تو آتیش،بین در و دیوار با پهلو وصورت زخمی}
حاجی براش اسم گذاشت عباس<جوان مومن انقلابی>💚
#شهید_عباس_داشنگر
#سالروز_شهادت
@dokhtaranchadorii
کمال تبریک و هدیه مناسبتهای مهم را هیچگاه فراموش نمیکرد. حتی زمانیکه ماموریت بود، با ارسال پیامک تبریک میگفت☺️. او از هر ماموریتی که برمیگشت، سوغات میآورد. از علاقه من به گل رز اطلاع داشت و همیشه برایم گل میخرید🌹.
او دوره پیوند گل را گذرانده و راهرو منزلمان را به گفته خود، تبدیل به یک بهشت کوچک کرده بود🌼🌻.
همیشه میگفت، «هرگلی که شما دوست داشته باشی را قلمه میزنم تا با دیدن آن جان تازه بگیری و لذت ببری😌😍.»
کمال تمام تلاش خود را میکرد تا خانواده اش در آرامش کامل زندگی کنند. هنوز هم در فصل بهار راهرو منزل ما همچون بهشتی کوچک، زیبا و دلربا میشود
شهید مدافع حرم کمال شیرخانی
#سالروز_شهادت🕊
تصویر فرزند شهید در آغوش پدرانهی #امام_خامنه_ای♥️ ✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
💠من یک روز شهید میشوم
🌷 #حسین_ولایتی_فر در شش تیرماه 1375 در شهرستان #دزفول دیده به جهان گشود. هشت سالگی عضو #جلسات_قرآن مسجد حضرت مهدی(عج) شد. حضور چندین ساله در فضای مسجد و جلسات تاثیر به سزایی در شکل گرفتن #روحیات حسین گذاشت.
🌷در 20 سالگی جذب سپاه شد. دورههای #تکاوری را پشت سر گذاشته بود. محل خدمت حسین بعد از گذراندن دورههای ابتدایی #اهواز بود.
🌷در جمع رفقای هیئتی حسین لقب #سردار داشت. همیشه میگفت: «من یک روز شهید میشوم.»
🌷هیچوقت اهل ریا نبود، اما یکجا #ریا کرد آنجایی که گفت:«بذار تا ریا بشه تا بقیه یاد بگیرند، من میدانم شهید میشوم.» همیشه میگفت: «من یک روز #شهید میشوم.»
🌷حتی یکبار هم در همان سنین نوجوانی به علت بازیگوشی معلم او را از کلاس بیرون کرد. حسین هم میگوید: «حالا که مرا از کلاس بیرون میکنید حرفی نیست، اما حواستان باشد که دارید #شهید_آینده را از کلاس بیرون میکنید.»
🌷چند وقتی پیگیر اعزام به #سوریه شد؛ اما شرایط جوری نشد که بتواند #مدافع_حرم شود. سرانجام روز 31 شهریور ماه 97 در حمله تروریستها به مراسم رژه نیروهای مسلح اهواز، حسین ولایتی فر در سن 22 سالگی به #شهادت رسید.
#شهید_حسین_ولایتی_فر🌷 #سالروز_شهادت
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
#مناجاتنامه_شهید
🌹خدا تو را شكر مي كنم كه مرا آزاد کردی. خدا تو را شكر مي كنم كه به پاههاي من قدرت حركت داده اي تا بتوانم در راه تو قدم بردارم.
🌹خدا تو را شكر مي كنم كه به زبانم معرفت داده اي كه سخنها دربارة اسلام بگويم و پيرو خون حسين (ع) باشم.
خدا تو را شكر مي كنم كه در قلب من محبت قرار داده اي كه نسبت به مستضعفين و محرومين كوشا باشم.
🌹خدا تو را شكر مي كنم كه به من روحيه مبارزه و جهاد داده اي. خدا تو را شكر مي كنم كه مرا از اين قفس كه نجات هر بندة مومني است رها كردي .
🌹خدا تو را شكر مي كنم كه مرا به دانشگاه حسين (ع) هدايت كردي تا درس شهادت را از استادم سيدالشهداء فراگيرم . خدا تو را شكر مي كنم كه به من قدرت مبارزه در مقابل كفار وستمكاران داده اي .
🌹خدا تو را شكر مي كنم كه به چشمان من نيروي بينائي داده اي كه بايد باز در مسير تو حركت كنم و حق را از باطل بشناسم. خدا تو را شكر مي كنم كه حسين (ع) را آفريدي .
🌹خدا تو را شكر مي كنم كه به من زندگي حقيرانه دادي .خدا تو را شكر مي كنم كه مرا از مخالفين و ستمكاران قرار ندادي .خدا تو را شكر مي كنم كه در روي حسين (ع) رو سفيدم گرداندي .
#شهید_محسن_حقبیان🌷
#سالروز_شهادت
@dokhtaranchadorii
♥️دختران حاج قاسم♥️
♥️بسم رب الشهدا♥️
برگے از خاطرات
📚 #قصه_دلبرے
شانه هاے همیشه گرمش یخ ڪرده بودند.
از پدرش قول گرفته بودم ڪه دو ساعت با جنازه اش توے خانه تنها باشم.
حرف داشتم با او...😔
قرار دو ساعته شد نیم ساعت،آن هم توے معراج...💔
بعد از نود و نه روز باید براے همیشه با چشمهایش، موهایش، خنده ها، اشڪ ها و انگشتانش خداحافظے میکردم!😭
براے همیشه توے این پنج سال و چند ماه چقدر اسیرش شده بودم.
ڪاش صدایش را فقط یڪبار دیگر مےشنیدم
ڪاش با لبخندش به من مےفهماند ڪه هنوز هم،سایه بالا سر دارم...
دلداده ے ارباب
درِ تابوت را باز ڪردند
این آخرین فرصت بود...
بدن را برداشتند تا بگذارند داخل قبر؛بدنم بےحس شده بود،
زانو زدم ڪنار قبر دو سه تا ڪار دیگر مانده بود.
باید وصیت هاے📝 #محمدحسین را مو به مو انجام مےدادم.
پیراهن مشڪے اش را از ڪیف درآوردم.
همان ڪه محرم ها مے پوشید.🏴
یڪ چفیه مشڪے هم بود،صدایم مےلرزید.
به آن آقا گفتم ڪه این لباس و این چفیه را قشنگ بڪشد روے بدنش،خدا خیرش دهد توے آن قیامت؛پیراهن را با وسواس ڪشید روے تنش و چفیه را انداخت دور گردنش...
جز زیبایے چیزے نبود براے دیدن و خواستن!
به آن آقا گفتم: مےخواست براش سینه بزنم، شما مےتونید؟
یا بیاید بالا خودم برم براش سینه بزنم
بغضش ترڪید😭
دست و پایش را گم ڪرد.نمےتوانست حرف بزند.چند دفعه زد رو سینه #محمدحسین. بهش گفتم:
نوحه هم بخونید
برگشت نگاهم ڪرد.
صورتش خیس بود.نمےدانم اشڪ بود یا آب باران.
پرسید:چےبخونم؟
گفتم:هرچے به زبونتون اومد.
گفت:خودت بگو
نفسم بالا نمےآمد...😭💔
انگار یڪے چنگ انداخته بود و گلویم را فشار مےداد، خیلے زور زدم تا نفس عمیق بڪشم گفتم:
از حرم تا قتلگاه
زینب(س) صدا مےزد حسین(ع)
دست و پا مےزد حسین(ع)
زینب(س) صدا مےزد حسین(ع)
سینه مےزد براے #محمدحسین
شانه هایش تڪان مےخورد...
برگشت بااشاره به من فهماند همه را انجام دادم، خیالم راحت شد...💔🕊
همسربزرگوار #شهید_محمدحسین_محمدخانے🌹
#سالروز_شهادت🕊
#شادےروح_شهداصلوات📿
@dokhtaranchadorii
🌺 #رفیق شفیق
ڪہ مےگویند
همین ها هستند
رفاقت شـــــان از زمین شروع شد
و تا #بهشت ادامہ یافت...
#سالــــــروز آسمانی شدن دو شهید
دوتا دوست،دوتا رفیق، دوتا یار،دوتا همرزم، هردو دهه هفتادی، هردو عاشق عمه زینب(س)
هر دو خوش چهره ومهربان
هردو با هم اعزام میشوند و هردو باهم در یکجا و یکساعت کنار هم شهید میشوند
روحشان شاد🌸
یادشان گرامی🌸
راهشان پُررهرو...🌸
#شهید_بابک_نوری_هریس
#شهید_عارف_کاید_خورده
#سالروز_شهادت
#دلٺنڱ_شهادتــــ 🌷🕊
@dokhtaranchadorii
مادرش میگوید:
یکی از دوستان احمدرضا از شمال با منزل همسایه مان تماس گرفت، احمدرضا رفت و بعد از چند دقیقه برگشت...
پرسیدم احمدرضا که بود؟! گفت: یکی از دوستانم بود. پرسیدم: چکار داشت؟!
گفت: هیچی، خبر قبول شدنم را دردانشگاه داد!
گفتم: چی؟؟ گفت: می گوید رتبه اول کنکور راکسب کرده ای
من و پدرش با ذوق زدگی گفتیم : رتبه اول؟؟ پس چراخوشحال نیستی؟؟!!
احمدرضا گفت: اتفاق خاصی نیفتاده است که بخواهم خوشحال شوم!
.در همان حال آستین ها را بالا زد وضو گرفت و رفت مسجد !!!....
یادم هست با اینکه دانشگاه قبول شده بود، همراه عمو بزرگش می رفت بنّایی، می گفتم احمدرضا تو الان
پزشکی قبول شده ای، چه احتیاجی هست که به بنّایی بروی؟!
می گفت : می خواهم ببینم کارگرها چقدر زحمت می کشند!
می خواهم سختی کارشان را لمس کنم!...
🌹 12 اسفند سالگرد شهادت شهید احدی
#شهید_احمدرضا_احدی
#سالروز_شهادت 🌷
@dokhtaranchadorii