eitaa logo
♥️دختران حاج قاسم♥️
639 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
484 ویدیو
41 فایل
❀{یازهـــــرا﷽}❀ 🌸بانوی ایرانی.🌸 غرب تو را نشانه رفته است. چون خوب میداند تو قلب یك خانواده ای {پس #علمدار « #حیای_فاطمی» در #جبهه_هاےجنگ_نرم باش} #ڪپے_با_ذڪر_صلوات_براے_سلامتۍ #آقا_امام_زمان(عج)💚
مشاهده در ایتا
دانلود
4_642593816913641724.mp3
5.59M
🔊 میخوای شهید شی... 🔳سخنان گهربار رهبرعزیز 🎙 حاج حسین یکتا ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
تنها شهیده ی کربلا...😳 در کربلا تنها سه زن به میدان رزم رفتند، «بحریه بنت مسعود خزرجی»، «مادر وهب بن عبدالله کلبی» و هانیه همسر وهب. به دستور امام دو نفر از این سه نفر از میدان خارج شدند، اما هانیه به شهادت رسید. ماجرای شهادت این تازه عروس از جایی شروع شد که در روز عاشورا وقتی همسرش به میدان رفت، هانیه هم عمودی آهنین برداشت تا در کنار وهب بجنگد. وهب با دیدن او در میدان جنگ از او خواست تا نزد زنان سپاه برگردد. اما ام وهب در جواب این درخواست گفت: «تو را رها نمی‌کنم تا آنکه در کنار تو و همراه تو بمیرم.» هانیه در بازگشت عبدالله از میدان، در حالی که انگشتان دست شوهرش قطع شده بود خطاب به وهب گفت: «عبدالله! عزیزم! میثاق را فراموش نکن!» اما وهب در محاصره اشقیا گیر افتاد و دست راستش قطع شد. هانیه عمودی از خیمه برداشت و به میدان نبرد رفت، او درست لحظه‌ای به بالین همسرش رسید که دست و پاهای او در جنگ قطع شده بود. هانیه وقتی صورت خونین شوهرش را کنار زد و پیشانی مردانه‌اش را بوسید، تازه دامادش را تحسین کرد و خطاب به او گفت: «پدر و مادرم فدایت باد که از پاکان و ذریّه پیامبر دفاع کردی. بهشت گوارای وجودت! از خدا بخواه مرا نیز با تو هم‌سفر کند.» در این بین عمرسعد، سردار سپاه دشمن که از رجز و حرف‌های هانیه به هراس افتاده بود و نگران تأثیرگذاری این صحنه و حرف‌های همسر وهب برلشکریانش شده بود، به شمر دستور داد تا این دختر ۱۸ ساله را به شهادت برسانند. وقتی که عمود آهنین بر سر وی نشست، لحظه‌ای بعد هانیه در کنار پیکر همسرش به شهادت رسید. @dokhtaranchadorii
محرمانه 🔴 گول نخوریم یکی از حربه های دشمن در ترویج بی عفتی و ولنگاری بخصوص برای مخاطب مذهبی که با حربه های دیگر مثل حجاب اجباری و... به دام نمی افتند، القای کثرت بدحجاب برای ناامیدکردن و از بین بردن حساسیت افراد مذهبی در خصوص این حکم شرعی و قانونی است. 🔺تصاویری که مشاهده می کنید عزاداری بانوان "سعادت‌آباد" تهران است. این یعنی بالای شهر تهران هم باحجاب زیاد دارد؛ فقط بدحجاب ها چشم ما را پر نکند! #جنگ_روانی #حجاب ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 بیانات مهم رهبر انقلاب در پی حذف نام شهدا از معابر توسط برخی شهرداری های مفسد و افسادطلب 🔰 امام خامنه‌ای: انگیزه‌های بسیار شدیدی وجود دارد برای اینکه یاد شهدا به فراموشی سپرده شود... #هوشیار_باشیم 👈 نشر دهید ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
اولین نفری که با #حجاب شد زینب اولین نفر از خانواده‌اش بود که با حجاب شد. اولین نفر بود که چادر رو انتخاب کرد و همین چادرش باعث کینه‌ی دشمن شد؛ منافقین تو یه کوچه‌ بعد از نماز مغرب و عشا آنقدر گره‌ی رو سریش رو کشیدند تا به #شهادت رسید در حالیکه فقط ۱۴ سال سن داشت. #شهیده_زینب_کمایی🌹 ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
# تلنگر ... ❥❁ ‌ ازخدا که پنهون نیست ازشما چه پنهون ﺩﺭﻭﻍ ﭼﺮﺍ؟ ﺟﻮﺍنان قدیم ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ !👀👣 مثـــلا : ● ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺳﺎﮐﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪٔ ﻣﺪﺭﺳﻪ، ﺟﯿﻢ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺟﺒﻬﻪ .... .🏃🚶💛 ● ﻗﺒﻠﺶ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﻮﯼ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﻭ ﺳﻦ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ .... .👱 ● ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﺍﺭ ﻭ ﻧﺪﺍﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﯾﺎ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ.... .😇 ● ﺷﺐ ﻫﺎ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺍﺯ ﭼﺎﺩﺭ ﯾﺎ ﺍﺗﺎﻕ ﯾﺎ ﺳﻨﮕﺮ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ... .😇👌📿 ● بله ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻫﺎﯼ ﺷﺎﻥ ﻫﻢ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﺩﺍﺷﺖ .... .❣ ! ای بهترین یواشکی های دنیا ﺷﻤﺎﮐﻪ ﺻﺪﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﺪ !💔 ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﺧﻠﻮﺕ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﺪ ... .😓😔 "آخر دیگر ﺧﯿﻠﯽ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ ﺍﺳت 😔😔 @dokhtaranchadorii
#پروفایـل √•• #چـادرانـه →^^ . #~♡~ . پروفایلتو خوشمل کن :)) ~∞↑ . . 💌ʝσɨŋ ♡ :) @dokhtaranchadorii ∞♡
#کتاب #سید_ابراهیم #مادر_و_همسر_شهید قسمت هفدهم سال 81 زمانی که حکومت صدام سقوط کرد و راه زیارتی کربلا باز شد، برای زیارت راهی عراق شد. همان سال روز عاشورا در کربلا تروریست ها بمب گذاری کرده بودند و تعداد زیادی از عزداران ایرانی و عراقی به شهادت رسیدند. وقتی خبر را شنیدم با خود گفتم:«نکند آنجا به شهادت رسیده باشد؛ من دوست داشتم سرباز شهید باشد!» یکی از مؤثر ترین فعالیت های مصطفی در طول عمر با برکت خود، ساخت مسجد امیرالمومین (ع) بود. او برای ساخت این مسجد شب های جمعه در گلزار بهشت رضوان شهریار و با بهشت زهرا (س) از مردم پول جمع می کرد. گاهی برای صرفه جویی در هزینه ها به همراه بچه های مسجد کاگری می کردند تا پول کمتری برای کارگر بدهند. یک روز از او پرسیدم:«پول جمع کردن از مردم اذیتت نمی کنه.» لبخندی زد و گفت:«مادر نمی دونی گدایی برای خدا چقدر لذت داره!» از همان زمان در حال خودسازی و مبارزه با نفس بود. این گدایی برای شکستن نفس، او را در سیر الی الله بسیار جلو انداخته بود. الحق که عنوان خادم الحسین (ع) برازنده ی او بود. ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
قسمت هجدهم آشنایی و ازدواج همسر شهید: اولین باری که آقا مصطفی را دیدم مربوط می شد به ایام فاطمیه ی سال85 که برای ماکت نمایشگاه حضرت زهرا (س) یک درب چوبی سفارش داده بودیم که وقتی رفتیم تحویل بگیریم چون خیلی سنگین بود نتوانستیم جابجا کنیم. یکی از خواهران، آقا مصطفی را جلوی درب حوزه بسیج نشان داد و گفت:«ایشان آقای صدرزاده فرمانده پایگاه برادران هستند. می توانیم از او کمک بگیریم.» جلو رفتم و از او خواستم که به ما کمک کند. او درب را بلند کرد و آن را داخل ماشین گذاشت؛ این اولین باری بود که ایشان را دیدم. یکی از دوستان، من را به او معرفی کرده بود. مرا به اسم برادر هایم می شناخت. خواهر سجاد و سبحان و فرمانده پایگاه الغدیر خواهران. چون همه ازدواج های خانواده ایشان فامیلی بودند او سنت شکنی کرده بود. خیلی اهل استخاره بود و به آن عمل می کرد. در خصوص ازدواج هم استخاره کرد و مصر بود که این ازدواج صورت بپذیرد. یک بار مادرشان آمدند و بعد با خانواده آمدند. مادرش به من گفت:«مصطفی را همه می شناسند. و دارایی دنیایی چیزی نداردو شغل مشخصی هم ندارد!» پدرم خیلی سخت گیر بودند، اما با شنیدن نام آقا مصطفی، سخت گیری را کنار گذاشتند. در خصوص شغل از پدرش پرسیدند که پدرش گفت:«مصطفی یا فرهنگی می شود یا پاسدار.» وقتی فهمید کهه مصطفی طلبه علوم دینی است دیگر پرس و جو نکرد که آینده چه می شود. حتی در خصوص خدمت سربازی هم سخت نگرفت... ادامه دارد... . @dokhtaranchadorii
#کتاب #سید_ابراهیم #مادر_و_همسر_شهید قسمت نوزدهم در کل با ازدواج من با آقا مصطفی کاملا راضی بودند.خودم هم ایمان و ولایی بودن برایم خیلی مهم بود و چون طلبه بودم و در جمع بسیج حضور داشتم، می دانستم که افراد در جامعه به لحاظ اعتقادی، سیاسی و... مشکلات عدیده ای دارند، همین که می دیدم در مسجد فعالیت می کنند و به نماز اول وقت چقدر اهمیت می دهندو تمام وقت خود را صرف پایگاه و بچه های آن می کنند برایم کفایت می کرد و ته دلم قرص می شد. به همین دلیل دیگر در مسائل جزئی ریز نشدم و سخت گیری نکردم. در چند دقیقه ای که مختصر با هم در اتاق صحبت کریدم، فقط در خصوص درس های حوزه از من سؤال کردند. زمانی که من بلند شدم از اتاق بیرون بروم، گفت:« من خیلی به ازدواج فکر کردم و در ازدواج فقط به فکر همسر و مونس نیستم، من برای زندگی دنبال یک همسنگرم و چون دنبال همسنگر هستم الآن اینجا نشستم.» استرس های آن روز باعث شد که به این جمله عمیق فکر نکنم، ولی بعد از عقد پرسیدم:«همسنگر برای چه کاری می خوای، الآن که جنگ نیست.» گفت:« الآن با دشمن در حال جنگ فرهنگی هستیم و من برای کار فرهنگی نیاز به کسی دارم که مثل خودم بوده تا همسنگرم باشد، کنارم باشد و کمکم کند تا بتوانم کار کنم.» لوازمی که همه می خرند را خریدیم، ولی سبک تر تا به خانواده ها فشار نیاید. ادامه دارد....┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
🍂گمان نمی کردی از #شهادت حرفی بزند بانوی #چادری سرزمین من چه بسیار رفته اند به عرش کبریایی به رزق شهادت🌷 سیه چادرانی که عمری به بزم شهادت #ملتمس بوده اند سلام بر #شهیده های مدافع دین #علمداری_دین #اللهم_الرزقنا_شهادت @dokhtaranchadorii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا