eitaa logo
♥️دختران حاج قاسم♥️
601 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
484 ویدیو
41 فایل
❀{یازهـــــرا﷽}❀ 🌸بانوی ایرانی.🌸 غرب تو را نشانه رفته است. چون خوب میداند تو قلب یك خانواده ای {پس #علمدار « #حیای_فاطمی» در #جبهه_هاےجنگ_نرم باش} #ڪپے_با_ذڪر_صلوات_براے_سلامتۍ #آقا_امام_زمان(عج)💚
مشاهده در ایتا
دانلود
تصميم گرفتم لاغر شم، ديدم اگر صورتم لاغر شه دماغ بزرگم معلوم ميشه بايد دماغمو عمل كنم، از يكطرف باز دماغمو عمل كنم لب و دهنم بهش نمياد بايد ژل تزريق كنم به لبام، باز لبام پهن شن پشتش بايد يك لبخند هاليوودي باشه پس بايد لمينت كنم! ديدم همينطوري پيش برم هم خودم به آف ميرم هم بابام ورشكست ميشه براي همين برنامه عوض شد حمله كردم به قرمه سبزيا☺️😂😂😂 https://eitaa.com/dokhtaranchadorii
. اگر مُحجبہ ها از شوق حجاب داشٺہ باشند و شوق آنها دیده شود حجاب افزوده مے شود... #حجت_الاسلام_پناهیان
🌹 نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم 🌹 فریاد میزنم:بہ من دست نزن! لطفا نخواہ با یہ بغل ڪردن و دو تا جملہ ے قشنگ خر بشم! اخم هایش در هم میرود،جدے میشود و سرد! مثل روز اولے ڪہ در شرڪت یڪدیگر را دیدیم! دندان قورچہ اے میڪند:لطفا داد نزن! دفعہ ے اولہ دوستاے منو دیدے؟! اصلا دفعہ ے اولہ رفتار من و دوستامو با هم مے بینے؟! نفس عمیق میڪشد! این بار شدیدتر! با آرامش ادامہ میدهد:یعنے منم باید بگم آیہ چادر سر نڪن؟! فلان مجلس نرو؟! فلان ڪارو نڪن؟! دوستاتو خونہ مون دعوت نڪن؟! خونہ دوستات نریم؟! عصبے پوزخند میزنم:پس بگو! دارے باهام لج میڪنے! ناگهان قهقهہ میزند! با حرص نگاهش میڪنم! بریدہ بریدہ مے گوید:خُ...خداے...من! جرے تر میشوم،پوفے میڪنم و جدے مے گویم:خستہ شدم! ناگهان صداے قهقهہ اش قطع میشود! صورتش را بہ سمتم بر مے گرداند،رگ گردنش ورم ڪردہ و صورتش ڪمے سرخ شدہ و چشم هایش مبهوت اند! بیشتر از مبهوت،مظلوم اند! دو تیلہ ے مشڪے رنگ چشمانش مثل روزهاے اول یخ مے زنند،نہ از سر غرور... بخاطرہ حرف من! پیشانے اش را بالا میدهد،با قدم هاے بلند بہ سمتم مے آید و مقابلم مے ایستد. صداے بمش زمزمہ وار مے پیچد:خستہ از چے؟! از من؟! صورتم را بہ سمت دیگرے بر مے گردانم،از حرفم پشیمان میشوم! بغض میڪنم:از این زندگے! عصبے پوزخند میزند:یعنے از من! آب دهانش را با شدت قورت میدهد،نفس هاے سردش گوشم را نوازش میدهد... صدایش آرام است اما نمیدانم چرا گوشم را مے لرزاند؟! _حرمتامونو نشڪن عزیزدلم! قبل عقد یادتہ بهت چے گفتم؟! آب دهانم را با شدت فرو میدهم،قطرہ ے اشڪے روے گونہ ام سُر میخورد! دستش را زیر چانہ ام مے برد و صورتم را بہ سمت خودش بر مے گرداند. مثل پدرے سخت گیر ڪہ میخواهد فرزندش را تنبیہ ڪند با تحڪم مے گوید:وقتے باهات حرف میزنم منو نگاہ ڪن! بے اختیار چشم هایم را بہ چشم هایش مے دوزم. لبخند غمگین و دلخورے میزند و مشتش را آرام روے قفسہ ے سینہ اش مے ڪوبد! _تو میدونستے من ڪے ام و چے ام! طرز فڪر و زندگیم چطورہ! تو بہ این روزبہ گفتے آرہ! عاشق این روزبہ شدے! مگہ این ڪہ... حرفش را ادامہ نمیدهد،چشم هایم را ریز میڪنم:مگہ این ڪہ چے؟! نگاهش مے ترسد! _مگہ این ڪہ عاشقم نشدہ باشے و فقط دوستم داشتہ باشے! متعجب نگاهش میڪنم! _دوست داشتن ڪافے نیست؟! فشار دستش را بہ زیر چانہ ام بیشتر میڪند و لبخندش شڪستہ میشود! چشم هایش برق عجیبے میزنند! _براے ڪسے ڪہ عاشقتہ نہ! نہ! دوست داشتن براش ڪافے نیست! پوزخند غمگینے میزند:تو دوستش دارے،چون برات فایدہ دارہ! فایدہ یا جذابیتشو از دست بدہ علاقہ ت ڪم رنگ میشہ! علاقہ ت ڪہ ڪم رنگ‌ بشہ اون عذاب میڪشہ،درد میڪشہ،ڪنار میڪشہ ڪہ راحت باشے اما هنوزم عاشقتہ! نہ! دوست داشتن براے عاشق ڪافے نیست! برق چشم هایش‌ مے پرند و صدایش رنگ زنگ هشدار مے گیرد! _امیدوارم روزے نرسہ عذاب بڪشم! درد بڪشم‌ و...بعدش ڪنار بڪشم! قلبم مے ریزد... ✍نویسنده:لیلے سلطانے ❤️عشق مے گوید ڪہ آسان نیست بے او زیستن...❤️
یا الله ....
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸 #و_حجاب_تاج_بندگی_من_است 🌸 💓و تو ای خواهر دينی ام . . . ☘چادر سياهی ڪه تو را 💓احاطہ ڪرده است ☘از خون سرخ من 💓ڪوبنده تر است . ( شهيد عبدالله محمودی )
#امام_حسن_عسکری_ع🌹 نظر لطف خدا را همه مدیون توایم رحمت آل عبا را همه مدیون توایم همه ی سال زیارت جای خود را دارد اربعین ؛ کرببلا را همه مدیون توایم
✨🌷 همه حــیاے یڪ پسر اینہ ڪہ ؛ وقتے نگاهش بہ دخترے میفتہ سرشو بندازه پایین بگہ : میخوام با این چشــما " آقـــامــــــو "ببینم😍 #نگاه_حرام_تیر_زهرآلود_شیطان⛔️
درستـــ یڪ هفته بعد از مراسم عروسے آمده بودند براے طلاق!!!! 👩🏻زن هاج و واج بود😳 و با صداے بلند گریه مے کرد😩😭 👨🏻اما مرد خونسردانه 😏 و بـے توجه به اشڪ هاے جاڹ سوز زڹ نشسته بود.🙇🏻 -<چرا مے خواے طلاقش بدے؟>🤔 وقتے ایڹ سوال را از مرد پرسیدم نیشخندے زد و گفتــــــː😏 -<عاشق یڪے دیگه شدم. شبــ عروسیم دیدمش…>😍 عروسے شان در یک باغ بود😑 زنانه و مردانه.‼️⛔️⛔️ مے گفت معشوقه جدیدش دوست نزدیک همسرش است.👩 فقط👈🏻 🔥 😔 ❗️😔 🌳🍃🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🍃🌳 ❤️کپی مطالب با ذکر صلوات ازاد است❤️ مواظب حجابمون در مقابل نامحرم باشیم
❤️‌✨ (عج) 🔻۱. هر روز صبح كه از خواب بيدار مي شويد به امام زمان سلام كنيد. 🔻۲. تلاوت قرآن به خصوص سوره هاي يس،نبا،عصر،واقعه و ملك را بعد از نماز و تقديم به اموات و شيعيان حضرت را فراموش نكنيد. 🔻۳. روزانه صدقه اي به نيت امام زمان بدهيد. 🔻۴. روزهاي عيد مثل عيد غدير و يا نيمه شعبان لباس هاي زيبا بپوشيد و براي امام شادي كنيد. 🔻۵. هر مطلبي درباره امام زمان و عصر غيبت كه بدرستي از آن آگاهي داريد به ديگران بگوييد تا آنها هم بيشتر آشنا شوند. 🔻۶. درسي كه مي خوانيد يا هر مطلبي كه ياد مي گيريد به نيت امام زمان باشد آنوقت برايتان شيرين تر و هدفمندتر خواهد شد. 🔻۷. عكس و يا نوشته اي از امام زمان كه نشاني از ايشان باشد به ديوار اتاقتان بچسبانيد. 🔻۸. خواندن نماز شب ، زيارت عاشورا و جامعه كبيره از مسائل مورد تاكيد امام زمان است آنها را فراموش نكنيد. 🔻۹. نماز امام زمان را هر روزي كه توانستيد بخوانيد.(2 ركعت،در هر ركعت اياك نعبد و اياك نستعين 100 مرتبه) 🔻۱۰. نماز اول وقت باعث خوشحالي حضرت مي شود بهتر است كه ثواب نماز را به خودشان تقديم كنيد. 🔻۱۱. سخنان امام زمان و احاديثي كه درباره ي ايشان است را براي هم پيامك كنيد. 🔻۱۲. براي اشاعه ي فرهنگ شناخت حضرت مهدي در جامعه، مجالس اهل بيت، مداحي، كتاب نويسي و ...اجرا كنيد. 🔻۱۳. بعد از هر نماز دعا براي تعجيل در فرج ايشان را بخوانيد. 🔻۱۴. در فراق جدايي از آقا دعاي ندبه(صبح جمعه) و دعاي فرج(اللهم عرفني نفسك...) را بعد از نماز عصر جمعه بخوانيد. 🔻۱۵. دعاي عهد را(اللهم رب النور...) به ياد داشته باشيد و از اين طريق هم در كارهايتان با حضرت مهدي پيمان ببنديد. 🔻۱۶. دعاي توسل و غريق را بخانيد(يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب اللقلوب ثبت قلبي علي دينك) و ايشان را نزد خدا شفيع خود قرار دهيد. 🔻۱۷. زماني كه مي خواهيد براي نعمتي خدا را شكر كنيد از امام زمان هم تشكر كنيد. 🔻۱۸. اگر در زندگي به مقام و منزلت مادي يا معنوي رسيديد، بدانيد كه از طرف امام بوده و ليشان را فراموش نكنيد و مغرور نشويد. 🔻۱۹. انتظار را با دعا در خود تقويت كنيد و از اعماق قلبتان منتظر باشيد و از پروردگار توفيق معرفت بيشتر به حضرت را درخواست كنيد. 🔻۲۰. با همه وجود براي امام زمان دعا كنيد همانطور كه دعا براي عزيزانتان را فراموش نمي كنيد. https://eitaa.com/dokhtaranchadorii
🌺خدای خوبم امروز روز میلاد است… 🍃برای همه بنده هایت دعا میکنم دعایی از اعماق وجودم… 🌺خدایا! شاد کن دلی را که گرفته و دلتنگ است 🍃بی نیاز کن کسی را که بدرگاهت نیازمند است 🌺امیدوار کن کسی را که به آستانت ناامید است 🍃بگیر دستانی که اکنون بسوی تو بلند است… 🌺مستجاب کن امروز دعای کسی که با اشکهایش تو را صدا میزند… 🍃حامی اون دلی باش که تنها شده... 🌺دستگیر دستی باش که درمانده ست و رو به آسمونت درازه... 🍃پروردگارا! امروز و همیشه سلامتی و شادی را 🌺مهمان دائمی دلهای عزیزان و دوستانم گردان … ✨🙏آمین….🙏✨ 🍃میلاد با سعادت امام حسن عسکری علیه السلام مبارک 🌺روزتون به زیبایی و شادابی گل
: 🌹نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم🌹 پوزخند غمگینے میزند:تو دوستش دارے،چون برات فایدہ دارہ! فایدہ یا جذابیتشو از دست بدہ علاقہ ت ڪم رنگ میشہ! علاقہ ت ڪہ ڪم رنگ‌ بشہ اون عذاب میڪشہ،درد میڪشہ،ڪنار میڪشہ ڪہ راحت باشے اما هنوزم عاشقتہ! نہ! دوست داشتن براے عاشق ڪافے نیست! برق چشم هایش‌ مے پرند و صدایش رنگ زنگ هشدار مے گیرد! _امیدوارم روزے نرسہ عذاب بڪشم! درد بڪشم‌ و...بعدش ڪنار بڪشم! قلبم مے ریزد... آب دهانم را با شدت فرو میدهم و مسخِ چشمانش میشوم! چشم هایش سرد و بے روحند! نگاهش را از چشمانم مے گیرد و بہ سمت ڪمد میرود،نفسم را آرام بیرون میدهم. در ڪمد را باز میڪند و ڪیف سامسونتش را برمیدارد،دستے بہ موهایم میڪشم و روے تخت مے نشینم. بے هدف نگاهم را بہ ڪمد میدوزم،روزبہ از داخل ڪیفش پاڪت سیگار و فندڪش را بیرون میڪشد. بدون این ڪہ نگاهم ڪند بہ سمت بالڪن میرود! پوفے میڪنم و روے تخت دراز میڪشم،بدون این ڪہ پتو را روے خودم بڪشم طاق باز میخوابم و نگاهم را بہ سقف میدوزم. نمیدانم چند دقیقہ میگذرد ڪہ چشمانم از شدن بغض و خستگے سنگین مے شوند و ڪم ڪم روے هم مے افتند،صداے قدم هاے روزبہ هم نزدیڪ میشود. چشمانم را ڪامل مے بندم... صداے نفس هاے بلندش بہ گوشم مے رسد،چند ثانیہ بعد پتو تا روے گردنم ڪشیدہ میشود... مهربان بود حتے در دلخورے ها... حواسش بود بہ همین چیزهاے بہ ظاهر ڪوچڪ ڪہ اهمیت چندانے نداشتند! حواسش بود ڪہ نباید همین چیزهاے ڪوچڪ را ترڪ ڪرد! نباید لج ڪرد! نباید با ترڪ و ڪنار گذاشتن همین توجہ هاے ڪوچڪ،محبت و حرمت را ڪم رنگ ڪرد،ڪُشت و نابود ڪرد... چیزے ڪہ بہ مرور زمان فراموشش ڪردم.. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ خمیازہ اے میڪشم و چشمانم را باز میڪنم،سرم ڪمے درد میڪند. چشمانم مے سوزند. چشمانم را محڪم روے هم میفشارم،شب نتوانستم خوب بخوابم،خواب و بیدار بودم تا نماز صبح! روزبہ هم راحت نخوابید،مدام نفس عمیق میڪشید و در جایش غلت مے زد! بہ پهلو مے چرخم و نگاهم را بہ روزبہ مے دوزم،دست بہ سینہ خوابش بردہ! چهرہ اش آرام است! رنگ پوستش بہ مهتابے میزند،موهاے مشڪے رنگش روے پیشانے اش لغزیدہ اند و چهرہ اش را با نمڪ تر ڪردہ اند! دوست داشتم موهایش‌ را ڪمے بلند تر از حد معمول ڪند،گاهے مثل الان این ڪار را ڪرد! قلبم برایش پر میڪشد،میخواهم دستم را میان موهایش ببرم ڪہ پشیمان میشوم! از رفتار دیشبم عصبے ام! از خودم! نباید آنطور برخورد میڪردم! ترجیح میدهم از خواب بیدارش نڪنم و برایش صبحانہ ے مفصلے تدارڪ ببینم! با وجود بے حالے و بے حوصلگے،پتو را ڪنار میزنم و بلند میشوم. همانطور ڪہ دم پایے روفرشے هایم را پا میڪنم،خودم را در آینہ نگاہ میڪنم! موهایم پریشان اند و چشم هایم خواب آلود و صورتم رنگ پریدہ! نفسم را بیرون میدهم و آرام بہ سمت در قدم برمیدارم،آرام دستگیرہ ے در را میفشارم و وارد راهرو میشوم. با قدم هاے بلند خودم را بہ آشپزخانہ مے رسانم،سریع ڪترے را برمیدارم و داخلش را پر از آب میڪنم. ڪترے را روے گاز میگذارم،بستہ ے نان تست را از یخچال بیرون میڪشم و نان ها را داخل تستر میگذارم. در یڪے از ڪابینت ها را باز میڪنم و رو میزے اے با طرح چهار خانہ،مخلوطے از رنگ هاے سفید و قرمز بیرون میڪشم! یڪے از رنگ هاے مورد علاقہ ے روزبہ! دوست داشتن میتواند همین شڪلے باشد! همین قدر سادہ! ڪہ حواست بہ ڪوچڪترین علاقہ هایش باشد! ڪہ با زبان بے زبانے بگویے حواست هست! دوستش دارے! مے خواهے اش! با ڪوچڪترین ڪارها! رومیزے را مرتب روے میز ڪوچڪ چوبے دونفرہ مان پهن میڪنم،نگاهے از سر رضایت بہ میز مے اندازم و از آشپزخانہ خارج میشوم. بہ سمت سرویس بهداشتے مے روم و سریع دست و صورتم را مے شویم. آرام و بے سر و صدا در عرض هفت هشت دقیقہ موهایم را شانہ میڪنم و دم اسبے میبندم،ڪمے آرایش هم میڪنم! دوبارہ بہ آشپزخانہ بر مے گردم و مشغول چیدن میز میشوم. قورے چاے را ڪہ روے میز میگذارم صداے شیر آب بلند میشود! متوجہ میشوم روزبہ بیدار شدہ! ✍نویسنده:لیلے سلطانے
: 🌹 نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم 🌹 دستے بہ موها و پیراهنم میڪشم و صاف مے ایستم،نگاهے بہ میز مے اندازم. چند ثانیہ بعد روزبہ همانطور ڪہ خواب آلود حولہ روے صورت خیسش مے ڪشد وارد آشپزخانہ میشود. لبخند پهنے میزنم و پر انرژے مے گویم:سلام! صبح قشنگت بہ خیر! متعجب حولہ را از روے صورتش ڪنار میزند و‌ نگاهش را بہ صورتم مے دوزد! با شیطنت مے گویم:نیم ساعت بیشتر وقت نداریا! راس ساعت هشت باید شرڪت باشید مهندس! لبخند ڪم جانے میزند:علیڪ سلام! صبح توام بہ خیر! حولہ را روے دوشش مے اندازد و چند قدم بہ سمتم برمیدارد،پیش قدم میشوم و با قدم هاے بلند نزدیڪش میشوم. محڪم دستش را میگیرم و انگشت هایم را میان انگشت هایش قفل میڪنم. روے پنجہ هاے پا بلند میشوم و بوسہ ے عمیقے روے گونہ اش میڪارم! تند تند و شرمگین میگوےم:ببخشید! دے...دیشب! خب! تند و بد برخورد ڪردم! نفس عمیقے میڪشد و لب هایش را روے موهایم میگذارد. _توقعم ازت زیادہ آیہ! گاهے منو بفهم! باهام ڪنار بیا! هم پام بیا! همونطور ڪہ من سعیمو میڪنم! بوسہ ے عمیقے بہ موهایم میزند:نمیخوام از دستت بدم! نگاہ بے تابم را بہ چشم هایش میدوزم:نمیذارم! ابروهایش رو بالا میدهد:چیو نمیذارے؟! دستش را محڪم میفشارم! محڪم و گرم! _نمیذارم از دستم در برے! مے خندد،دوبارہ گرم! دوبارہ دلبرانہ! دوبارہ با عشق!ه دوبارہ قلبم مے رود برایش! دوبارہ مے میرم براے خندہ هایش! خندہ هایش،جان مے شوند و مے نشینند در تنم... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ همانطور ڪہ سیبم را گاز میزنم،در خانہ قدم میزنم و جزوہ ام را میخوانم! صبح با انرژے روزبہ را راهے شرڪت ڪردم! دوبارہ با هم جان گرفتیم! باید از در دوستے و عشق وارد میشد! اما دست خودم نبودم گاهے تحملم سر مے آمد و از زبان و حرڪات تندم سرازیر میشد! چند دقیقہ ڪہ میگذرد صداے زنگ در بلند میشود،جزوہ را روے مبل مے اندازم و بہ سمت آیفون قدم برمیدارم. مقابل آیفون ڪہ مے رسم چشم هایم از تعجب گشاد میشوند! تصویر ملتهب و عصبے شهاب در صفحہ نقش بستہ! دوبارہ زنگ را مے فشارد،مردد گوشے را برمیدارم. _بلہ؟! فریاد میڪشد:درو باز ڪن! ✍نویسنده:لیلے سلطانے ❤️همہ را بیازمودم،ز تو خوشترم نیامد❤️
✨🍃 🍃 🔨 هرگاه مایل به گنـ🔥ـاه بودے این سه نڪته رافراموش مڪن ⇦الله می بینــ👀ـد ⇦ملائــڪ می نویسد📝 ⇦درهــرحال مرگ می آید🚶 🤔 🍃 https://eitaa.com/dokhtaranchadorii
🏅قهرمان بلوچستانی #یسرا_سلیمانی دختر باحجاب ایرانی با کسب سه عنوان اولی پیاپی در مسابقات جهانی محاسبات ذهنی ریاضی👏 😁 درد و بلات تو حلقِ مسیح‌علینژاد
🔸 جان میدهم فقط و فقط پای سامرا زاده شدم به شوق تمنّای سامرا 🔸 دیگر نیازمند کسی نیستم که من هستم گدای دست تو آقای سامرا 🌹 ولادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام مبارک باد
💫 #صدقه همیشه پول و مال نیست تـبسم کردن به مردم صدقه است سخن خـوب گفتن صدقه است مهربانی صدقه است #مهربون باشیم ☺️
دوستان از این بعد شماره های رمان فرق کردن و. ادامه اش رو به صورت بخش بخش میزاریم 😊
🌹نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم🌹 همانطور ڪہ سیبم را گاز میزنم،در خانہ قدم میزنم و جزوہ ام را میخوانم! صبح با انرژے روزبہ را راهے شرڪت ڪردم! دوبارہ با هم جان گرفتیم! باید از در دوستے و عشق وارد میشد! اما دست خودم نبودم گاهے تحملم سر مے آمد و از زبان و حرڪات تندم سرازیر میشد! چند دقیقہ ڪہ میگذرد صداے زنگ در بلند میشود،جزوہ را روے مبل مے اندازم و بہ سمت آیفون قدم برمیدارم. مقابل آیفون ڪہ مے رسم چشم هایم از تعجب گرد میشوند! تصویر ملتهب و عصبے شهاب در صفحہ نقش بستہ! دوبارہ زنگ را مے فشارد،مردد گوشے آیفون را برمیدارم. _بلہ؟! فریاد میڪشد:درو باز ڪن! گیج بہ تصویرش چشم میدوزم،دوبارہ انگشتش را روے زنگ میگذارد و پشت سر هم زنگ را مے فشارد! سریع‌ گوشے آیفون را میگذارم و بہ سمت موبایلم مے دوم! صداے زنگ در قطع نمیشود! موبایل را از روے میز برمیدارم و از حفظ شمارہ ے روزبہ را میگیرم. با استرس لبم را بہ دندان میگیرم و مقابل آیفون مے ایستم. شهاب همان جا ایستادہ و چهرہ اش عصبے تر بہ نظر مے رسد! روزبہ جواب نمیدهد،ڪلافہ موبایل را از گوشم جدا میڪنم و دوبارہ شمارہ اش را میگیرم. باز هم‌ جواب نمیدهد،سریع شمارہ ے شرڪت را میگیرم. چند لحظہ بعد صداے جدے خانم عزتے مے پیچد:سلام! شرڪت نوین سازان بفرمایید! نفس عمیقے میڪشم و مے گویم:سلام! خانم عزتے نیازے هستم! آیہ نیازے! صدایش رنگ مهربانے مے گیرد:حالتون خوبہ خانم نیازے؟! جانم در خدمتم! _مهندس ساجدے شرڪتن؟! میدانستم باید ابهتش را مقابل ڪارمندانش نشڪنم و خودمانے نشوم و نگویم روزبہ! _بلہ! جلسہ دارن! سریع مے گویم:میشہ بهشون بگید با من تماس بگیرن! ڪار فورے دارم! چند لحظہ مڪث میڪند و سپس میگوید:جلسہ تازہ شروع شدہ ولے چشم! بعد از تشڪر و خداحافظے ڪردن تماس را قطع میڪنم. شهاب از زنگ زدن دست برداشتہ اما هنوز از جلوے در تڪان نخوردہ! دلم آشوب میشود! حس میڪنم اتفاق بدے افتادہ! بیست دقیقہ میگذرد،خبرے از روزبہ نمیشود! پوفے میڪنم و موبایل را در دستم میفشارم،میخواهم براے تعویض لباس بہ سمت اتاق قدم بردارم ڪہ موبایلم زنگ میخورد. بدون معطلے جواب میدهم:الو روزبہ! خانم عزتے چقدر دیر بهت خبر داد! صداے پر انرژے اش مے پیچد:علیڪ سلام! ممنون عزیزم! شمام خستہ نباشے! بے اختیار لبخند میزنم:سلام! جدے مے گوید:جانم؟! خانم عزتے گفت ڪار فورے دارے! سریع مے گویم:شهاب! _شهاب چے؟! بہ تصویرش ڪہ در آیفون نقش بستہ خیرہ میشوم. _نیم ساعتہ اومدہ جلوے در وایسادہ و عصبے زنگ درو میزنہ! _یعنے چے؟! دستے بہ موهایم میڪشم:نمیدونم بہ خدا! تو شرڪت اتفاقے افتادہ؟! سریع مے گوید:نہ! درو باز نڪن الان خودمو میرسونم! تاڪید میڪنم آیہ! نہ درو باز میڪنے نہ جوابشو میدے! همراہ سرم زبانم را تڪان میدهم:باشہ! منتظرم! تماس را قطع میڪنم و بہ سمت اتاق میروم،بلوز و شلوارم را با دامن و سارافونے زرشڪے رنگ تعویض میڪنم. شالے هم رنگ سارافون و دامن،روے سرم مے اندازم و چادر رنگے ام را روے ساعدم جاے میدهم. همانطور ڪہ در دل آیت الڪرسے میخوانم بہ پذیرایے برمیگردم. صداے زنگ در بلند میشود،آب دهانم را فرو میدهم. چهرہ ے شهاب را مے بینم،مشتے بہ آیفون مے ڪوبد و عقب مے رود! زمزمہ میڪنم:خدا بہ خیر ڪنہ! از مقابل آیفون دور میشوم و بہ سمت پنجرہ مے روم،پردہ را ڪمے ڪنار میڪشم و نگاهم را بہ داخل ڪوچہ میدوزم‌. دل توے دلم نیست! ڪمے بعد ماشین روزبہ را مے بینم ڪہ وارد ڪوچہ میشود،نفس راحتے میڪشم. ماشین را مقابل درب خانہ پارڪ میڪند و پیادہ میشود،همین ڪہ نگاہ شهاب بہ روزبہ مے افتد بہ سمتش مے رود و عصبے چیزهایے مے گوید! با دیدن روزبہ جرات مے گیرم و سریع چادرم را روے سرم مے اندازم. میترسم بحثشان بشود و شهاب دیوانہ بلایے بر سرش بیاورد! از او بعید نیست! با عجلہ از خانہ خارج میشوم و بیخیال آسانسور میشوم. پلہ ها را یڪے دو تا میڪنم و خودم را بہ حیاط مے رسانم،نفس نفس زنان در ڪوچہ را باز میڪنم. روزبہ ڪنار ماشینش ایستادہ و شهاب پشت بہ من،جملات نامفهومے مے گوید! نفس عمیقے میڪشم و مے پرسم:چے شدہ روزبہ؟! نگاہ روزبہ بہ سمت من روانہ میشود و شهاب بہ سمتم بر مے گردد. سرے تڪان میدهد و نگاہ خشمگینے نثار شهاب میڪند. ✍🏻نویسنده:لیلے سلطانے
بسم الله الرحمن الرحیم
#سلام_آقای_من💓💓 رویم نمیشود که بگویم مرا ببخش با این همه گناه ولیکن آقا ببخش شاید دلت گرفته ازاین توبه های سست اینبار چندمین بارست، ولی آخر بیا ببخش 🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
#نوکرانہ♥️ شِعر در دَست نَدارمـ😥 ولَی از روی ادَبـ🌱 السلام‌ای‌همه‌ی‌دارو‌ندار✋ #زینبـ♥️』 .
💟 #تو_یک_فرشته_ای! در روزگاری که : زن را بـ‌ه "تن" می شناسند😱 غیرت را "بددلی" می نامند😕 و باحجاب را " اُمل" می دانند ،😔 تو همچنـان "فرشته" بمان😇