eitaa logo
—••[ دُختَرانِ سِیّد عَلی ]••—
625 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
619 ویدیو
200 فایل
﷽ [🎐]فرمانده‌گࢪدان↶ @NargeS_Sadat9 [🎐]تعاون‌گࢪدان↶ @Fghsinwins [🗂]شَرایِط‌کپے+‌تبادل⇩ @boajdh [🗳]صندوقچھ‌ی‌حرفاۍناشناستون :)🌸‌‌⇩ https://eitaa.com/joinchat/250019911C7a8f6f4e44
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️ جنگ امروز اسلحه نمیخواد! اسلحه‌ت رو باید تو مغزت پرورش بدی! که بتونی تو دنیای مجازی،با دشمن واقعی،بجنگی! [تو جبهه خودی...نه اینکه گل به خودی بزنی] ╭┅────────┅╮ @dokhtarane_seyed_ali ╰┅────────┅╯
آۍ‌مَردم! اَزهمھ‌ۍجھاݩ‌فقط‌آسموݩ‌براۍمابس‌بود! ╭┅────────┅╮ @dokhtarane_seyed_ali ╰┅────────┅╯
: لا یَعدَمُ الصَبورُ الظَّفَرَ و اِن طالَ بِهِ الزَّمان؛ شخص صبور پیروزی را از دست نمیدهد و عاقبت به پیروزی می‌رسد اگر چه زمانی طولانی بر او بگذرد. 📚 جهاد النفس، ح۲۵۱ ╭┅────────┅╮ @dokhtarane_seyed_ali ╰┅────────┅╯
[°~♥️🌿~°] یادمـ باشـد همیشہ یڪی هسٺ ڪه بدون چشم داشت دوستمـ دارد... :)🍃 #خدا.. :) #منوخداجون🌊 ╭┅────────┅╮ @dokhtarane_seyed_ali ╰┅────────┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_زیبا 🌸🌱 #رهبرم😍 ╭┅────────┅╮ @dokhtarane_seyed_ali ╰┅────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*قسمت 21* نشسته بود کنار مادر، خیلی وقت ها می نشست کنار مادر و همراهش می‌شد، نگاهش می کرد. آن شب هم، همینطور. دقایق طولانی بود که حسن نشسته بود کنار مادر که داشت نماز می خواند، قرآن می‌خواند، دعا می‌کرد. یاد می گرفت، باید بعدها یاد می داد... شب داشت می‌رفت و وقت استجابت‌ دعا بود. مادر نگاهی به حسن کرد. خواست تا او هم دستان کوچکش را بالا بیاورد. حسن می دانست حالا وقت دعا کردن است. دعاهای خاص و خدایی که استجابت دعای فاطمه را بر عهده گرفته بود. حسن چشم از صورت مادر برنمی داشت و گوش به دعاها داشت. مادر دعا کرد، دعا کرد، دعا کرد، مخصوصاً همسایه‌ها را... حتی همان‌ها که در کوچه یاری اش نکردند و... دعا تمام شد. دستان حسن را مادر بوسید. دستان مادر را حسن، و پرسید: برای همه دعا کردی مادر، برای خودت اما... شنید از مادر: _اول همسایه، بعد خودمان عزیزم. *علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۸۲. مهدی فاطمه هم برای ما دعا می‌کرد و می‌فرمود: _خدایا شیعیان ما، از اضافه ی گل ما سرشته شده‌اند، اشتباه و گناه می‌کنند، آن ها را به من ببخش. *بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۰۳. 🌀 به همه می‌گویم که تو را دوست دارم اما نگاهم برای ریز اعمال و کارهایم به تو نیست. مثل تو سخن نمی‌گویم، مثل تو نمی‌پوشم... مهمانی‌هایمان، عروسی‌هایمان، تربیتمان... هیچ کاری را قبل از آن که انجام بدهم از تو نمی‌پرسم حلال و حرامش را؛ زیبایی و زشتی اش را. *راستش دوست ندارم به سبک دشمنان تو زندگی کنم. می‌خواهم مثل تو و مادرت باشم.* اما... اما باز هم صدایم بلند است که تو را دوست دارم و شمایی که از این حال زار من و ایمان بال پشه ای من اذیت می‌شوی و... باز هم دعایم می‌کنی. ✍🏻نرجس شکوریان فرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا