فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_زیبا 🌸🌱
#رهبرم😍
╭┅────────┅╮
@dokhtarane_seyed_ali
╰┅────────┅╯
*قسمت 21*
نشسته بود کنار مادر،
خیلی وقت ها می نشست کنار مادر و همراهش میشد،
نگاهش می کرد.
آن شب هم، همینطور. دقایق طولانی بود که حسن نشسته بود کنار مادر که داشت نماز می خواند، قرآن میخواند، دعا میکرد.
یاد می گرفت، باید بعدها یاد می داد...
شب داشت میرفت و وقت استجابت دعا بود.
مادر نگاهی به حسن کرد. خواست تا او هم دستان کوچکش را بالا بیاورد.
حسن می دانست حالا وقت دعا کردن است. دعاهای خاص و خدایی که استجابت دعای فاطمه را بر عهده گرفته بود.
حسن چشم از صورت مادر برنمی داشت و گوش به دعاها داشت.
مادر دعا کرد، دعا کرد، دعا کرد، مخصوصاً همسایهها را... حتی همانها که در کوچه یاری اش نکردند و... دعا تمام شد.
دستان حسن را مادر بوسید. دستان مادر را حسن، و پرسید: برای همه دعا کردی مادر، برای خودت اما...
شنید از مادر:
_اول همسایه، بعد خودمان عزیزم.
*علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۸۲.
مهدی فاطمه هم برای ما دعا میکرد و میفرمود:
_خدایا شیعیان ما، از اضافه ی گل ما سرشته شدهاند، اشتباه و گناه میکنند، آن ها را به من ببخش.
*بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۰۳.
🌀
به همه میگویم که تو را دوست دارم
اما
نگاهم برای ریز اعمال و کارهایم به تو نیست. مثل تو سخن نمیگویم، مثل تو نمیپوشم... مهمانیهایمان، عروسیهایمان، تربیتمان... هیچ کاری را قبل از آن که انجام بدهم از تو نمیپرسم حلال و حرامش را؛ زیبایی و زشتی اش را.
*راستش دوست ندارم به سبک دشمنان تو زندگی کنم. میخواهم مثل تو و مادرت باشم.* اما...
اما باز هم صدایم بلند است که تو را دوست دارم و شمایی که از این حال زار من و ایمان بال پشه ای من اذیت میشوی و...
باز هم دعایم میکنی.
#امام_من
✍🏻نرجس شکوریان فرد
خب ،خب ☺️
هر وقتی هم باشه وقت عکسای سردار آسمونیمون، سردار سلیمانی ✨🌼