4_5771814289178363277.mp3
8.87M
#مولودی🎤
#عید_غدیر_خم
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
پر و بالم علیِ برکت سالم علیِ
✅کپی با ذکر صلوات برای ظهور
╭┅────────┅╮
@dokhtarane_seyed_ali
╰┅────────┅╯
•﷽•
روز عــیــد اســت همــه دیــدن ســادات رونــد
ای بــزرگ همــه ســادات کـجــا خــیــمــه زدی
#الــعــجــل_مــولــایــم♥️
#عید_غدیر_مبارک💐😊
╭┅────────┅╮
@dokhtarane_seyed_ali
╰┅────────┅╯
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است✌️🏻
#عید_بزرگ_عدیر_خم_مبارک❤️💐😍
#من_غدیری_ام❤️
╭┅────────┅╮
@dokhtarane_seyed_ali
╰┅────────┅╯
#رفقا_طاعات_و_عباداتتون_قبول_حق😊📿💐🌈
🌺عید بزرگ غدیر خم مبارک🌺😍👏👏👏 🎉🎊🎉🎊
#حدیث_روز
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
امام صادق علیه السلام فرمودند:
دوست داشتن علی ، عبادت است
╭┅────────┅╮
@dokhtarane_seyed_ali
╰┅────────┅╯
hisein.mp3
4.96M
♥️ زیر ایوون طلاٺ می شینم 🕌
🎉#عید_غدیر
🎤 #ڪربلایی_حسین_طاهری
✨حق عَلی حق علی مع الحق علی
حضرتِ عشق و فرمانروای مطلق علی✨
#غدیریام_سقیفهای_نیستم
#عیدتون_مبارک 🎈🎊🎉🌺
╭┅────────┅╮
@dokhtarane_seyed_ali
╰┅────────┅╯
#داستانهای_ناب
#تلنگرانه
در يكی از شب های سرد زمستان، يک نفر با مرد فقيری برخورد كرد، مرد فقير به سوی او دست دراز كرد و صدقه خواست.
ولی آن شخص بعد از كمی جستجو در جيب هايش پولی نيافت.
فقير همچنان خيره به او بود و انتظار می كشيد و خوش حال از اينكه قرار است به او كمک شود.
آن شخص ناراحت و پريشان شد از اينكه پولی نيافته تا به او كمک كند،
در همين حال دستان سرما زده مرد فقير را گرفت و رو به او گفت:
" برادر عزيزم پولی ندارم كه به تو كمک كنم، مرا ببخش "
فقير در حالی كه به او خيره شده بود، بغض كرد و گفت:
" تو بزرگترين هديه را به من داده ای، تو مرا "برادر" خطاب كردی و اين از همه چيز برای من با ارزشتر است
╭┅────────┅╮
@dokhtarane_seyed_ali
╰┅────────┅╯
#حکایتی_بسیار_زیبا_و_حکمت_آموز
🔴 #داستانهای_جذاب
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.
لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد..
در راه به مسجد ودر همان نقطه مجدداً زمین خورد!
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت..
یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.
مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید))..
از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.
مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.
مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.
مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.
مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.
مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد.
شیطان در ادامه توضیح می دهد:
((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.))
وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید.
به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.
بنابراین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.
╭┅────────┅╮
@dokhtarane_seyed_ali
╰┅────────┅╯