#طنز_جبهه😍 سوریه
قبل از عملیات بود ...
داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی سیم به همرزمامون خبر بدیم ...
ڪه تڪفیریا نفهمن ...
یهو سید ابراهیم (شهید صدرزاده) از فرمانده های تیپ فاطمیون😍
بلند گفت : آقا اگر من پشت بی سیم گفتم همه چی آرومه من چقدر خوشبختم ... بدونید دهنم سرویس شده...😂😂
#شهید_مصطفے_صدرزاده🌷
#یادش_گرامی_با_صلوات💚
راه شـهــــــدا ادامه دارد... ( ان شاءالله ) 🕊🌷
╭┅────────┅╮
@dokhtarane_seyed_ali
╰┅────────┅╯
حضرتعباس؏خوبخریدش:)💔
#شهید_مصطفی_صدرزاده
ـــــــــــــــــــ🌱🍂ـــــــــــــــــ
╭┅────────┅╮
@dokhtarane_seyed_ali
╰┅────────┅╯
← بخشی از وصیت نامه شهید مصطفی صدرزاده →
...و شکر بیپایان خدایی را که محبت شهدا و امام شهدا را در دلم انداخت و به بنده توفیق داد تا در بسیج خادم باشم. خدایا از تو ممنونم بیاندازه که در دل ما محبت سید علیخامنهای را انداختی تا بیاموزد درس ایستادگی را درس اینکه یزیدهای دوران را بشناسیم و جلوی آنها سر خم نکنیم... 🌿🥀
#شهید_مصطفی_صدرزاده
✨با ولایت تا شهادت✨
✨با اینکه جانشین فرماندهی تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود، همیشه گوشه نمازخانه می خوابید.
یک شب برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد نماز شب میخواند...📿
✨آنقدر محو مناجات با خدا بود که متوجه حضورم نشد.
نماز شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم: خب آقاجان، ما بعد از ظهر کلی کار کردیم. توی کوه و جنگل بالا و پایین کردیم و خسته شدیم.
کمی هم استراحت کن شما فرمانده مایی، باید آماده باشی!
✨لبخندی زد و گفت: خدا به ما به جون بخشیده، باید جونمون رو فداش کنیم... جز این باشه رسم آزادگی نیست❗️
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_مصطفی_صدرزاده