eitaa logo
دختران زهرایی
420 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
4.1هزار ویدیو
134 فایل
قرارگاه(حضرت زهرا سلام الله علیها) مسجد حیدریه ارتباط باما @HAFi313 @dokhtarane_zahrayi لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
روز پنجم محرم است تمام راههای کوفه بسته شده است سه اسب سوار بسمت خیمه گاه امام حسین ع می آیند کُردوس و دو برادش حلقه ی محاصره را شکسته اند و خود را به امامشان رسانده اند این سه برادر روزی در جنگ صفین و نهروان در رکاب حضرت علی ع شمشیر زده اند و اینک برای فرزند او لباس رزم پوشیده اند خیلی از آنهایی که در رکاب علی ع بوده اند اینک در سپاه کوفه جمع شده اند، به راستی چیزی بهتر از عاقبت به خیری نیست خبر آمدن آنها به افراد کاروان میرسد و همه غرق شادی میشوند محرم قسمت اول
زمانی که امام حسین ع در مکه بود، برای شیعیان بصره نامه ای نوشت و آنها را به یاری طلبید شیعیان بصره در خانه ی یزید بن مسعود جمع شدند و او از اهمیت یاری امام ، برای آنها سخن گفته است، همه ی شیعیان بصره قول داده اند امام خویش را یاری کنند و نامه ای به امام خویش نوشته اند که آماده ی جانفشانی برای او هستند محرم قسمت دوم
اسب سواری شتابان از سوی بصره می آید حَجّاج بن بَدر از سوی شیعیان بصره آمده است تا نامه ی آنها را برساند امام را میبیند، اشک میریزد و دست و پای امام را میبوسد، امام فرستادگان نامه را دعا میکند موقع رفتن، حجاج به تردید می افتد، برای رفتن دیر شده است هرلحظه محاصره تنگ تر میشود و اگر به دوستانش در بصره هم برسد نمیتوانند در مدت کوتاهی خود را به امام برسانند او تصمیمش را میگیرد و نزد امامش میماند محرم قسمت سوم
شیعیان بصره وقتی از بازگشت فرستاده خود ناامید میشوند، میفهمند حادثه ای پیش آمده، لباس رزم میپوشند و حرکت میکنند اما بعد از عاشورا به کربلا میرسند، وقتی میرسند که دیر شده است محرم قسمت چهارم
هدایت شده از دختران زهرایی
doafarajalifani.mp3
2.71M
بخوان دعای فَرج را... قرائت‌ هرشب ‌دعای ‌فرج ‌به ‌نیت‌ تعجیل در ظهور ..🤲 🕊 🦋 «اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ»
التماس دعا🥀
قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند این تکه‌های تن، سند افتخار توست... _شادی روح شهدا صلوات
خالقم قلب مرا وقف شما کرده و من خانه ی وقفی خود از همه پس میگیرم تا سلامت نکنم زندگیم تعطیل ست با سلامی به شما اذنِ نفس میگیرم(: السلام علیک با اباصالح المهدی🫀!
. سَرِ خُمِ مِی سلامت، شکند اگر سبویی... من فکر می‌کنم این شعر، اصلش به یک بانو می‌رسد... یک بانو که همسرش از شدت استیصال یک قدم جلو می‌رفت و دو قدم عقب برمی‌گشت... یک بانو که مردَش درست نمی‌دانست الان باید چه کند؟! به هزار امید بچه را داده بودند دستش، بی‌تاب ببَرد و آرام شده برگردانَد، زنده برده بود و با گلوی پاره پاره برگردانده بود... خب هر مردی باشد، مستأصل می‌شود، چه رسد به اینکه آن مرد، خودش، آخرِ همه‌ی مردهای عالم باشد... اینطور وقت‌ها دیگر از دست مردها کاری ساخته نیست! حتما باید یک زن، مردانگی به خرج دهد و به دادِ آن مردِ بی‌ چاره برسد... درست شبیهِ آن بانو که هر چه مادر و هر چه زنِ عاشق بود را روسفید کرد... به دادِ مردِ مستأصلش رسید... بی آنکه سراغ بچه را بگیرد بی آنکه پدر بچه را بیشتر از اینها خجالت بدهد... فقط یک کلام پرسید: پدرش سالم است؟! احتمالا این بیت شعر باید همانجا، در همان گیر و دارِ شرم و استیصالِ ابی‌عبدالله به زبانِ رباب آمده باشد: سر خم می سلامت، شکند اگر سبویی... . ✍ملیحه سادات مهدوی نوشت‌: توی روضه‌های اباعبدالله، اینجای ماجرا خیلی قلب آدم رو آتیش میزنه... همینجاش که ارباب واقعا نمی‌دونستن الان باید چی کار کنن؟!.... نوشت: ممنونیم از شما بانو، ممنونیم که به داد ارباب ما رسیدید و نگذاشتید جای تیر و نیزه، خجالت و شرم کارش را تمام کند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_12383825836.mp3
21.26M
بخواب اصغر...