#تفسیر_قرآن
🌼نکته تفسیری صفحه ۵۵۴ قرآن کریم 🌼
نماز جمعه:
مدّتی بود که مردم مدینه، گرفتار قحطی و خشکسالی شده بودند و کالاهای مورد نیاز زندگیشان به سختی یافت می شد. روز جمعه بود و مسلمانان در مسجد نشسته بودند و به خطبه های نورانی پیامبر خدا گوش می کردند. ناگهان صدای طبل و آلات موسیقی به گوش رسید؛ این علامتِ ورود کاروانی تجاری به شهر بود. در این هنگام، بیشتر حاضران در مسجد، برای تأمین کالاهای زندگی، مسجد را رها کردند و بدون توجّه به ادب حضور در پیشگاه پیامبر خدا و شرکت در نماز جمعه، به سوی کاروان تجاری شتافتند و فقط دوازده مرد و یک زن در مسجد باقی ماندند. در این هنگام، این آیات نازل شد و رفتگان را به سختی سرزنش کرد.
در روایتی نقل شده که پیامبر صلوات الله علیه در باره ی ماجرای آن روز فرمود:
«اگر آن گروهِ اندک هم می رفتند، از آسمان، سنگ بر آنان می بارید!»
«نماز جمعه»، یکی از عبادات مهم اسلام است. این عـبادت، فواید فراوانی از جمله این ۳ فایده ی مهم دارد:
۱ـ یاد خدا: مهم ترین اثر نماز جمعه، یاد خداست؛ چنانکه آیه ی ۱۰ همین سوره، از آن به «ذکرالله» تعبیر کرده است. در نماز جمعه، مردم با آرامش به حمد و ثنای خطیب جمعه از خدا گوش می کنند و پس از شنیدن پندها و یادآوری های او از آخرت، به نماز جماعت می ایستند و در برابر پروردگارشان، سر به سجده می گذارند.
۲ـ اجتماع مرتب و هفتگی مسلمانان: اینکه مردمِ یک شهر یا آبادی از هر قشر و طبقه ی اجتماعی، هر هفته شانه به شانه ی یکدیگر در کنار هم بنشینند، بسیار مهم و باارزش محسوب می شود. در نماز جمعه، در کنار یاد خدا، مسلمانان از حال و روز هم باخبر می شوند و به مشکلاتِ افراد نیازمند و گرفتار رسیدگی می کنند.
۳ـ آشنایی با مسائل مورد نیاز در زندگی دنیایی: چنانکه در روایات آمده، خوب است که خطیب جمعه، قدری در مورد مسائل سیاسی مورد نیاز و امور مورد احتیاج مردم در زندگی دنیایی، برایشان سخن بگوید. شنیدن این امور در هر هفته، روشن بینی و آگاهی مناسبی را به عموم مسلمانان می بخشد. در روایات، تأکید فراوانی بر نماز جمعه شده است. به فرموده ی معصومین، شرکت در نماز جمعه، آمرزش گناهان و پاداش فراوان الهی در پی دارد. باید بدانیم که شرکت در نماز جمعه در زمان حضور پیامبر و امام معصوم، واجب است؛ امّا در زمان غیبت امام معصوم، «واجب تخییری» است؛ یعنی مسلمانان مختار هستند که ظهر روز جمعه، یا نماز ظهر بخوانند، یا در نماز جمعه شرکت کنند. البته شرکت در نماز جمعه بهتر است، و ترک آن از روی انکار یا بی توجّهی، ناپسند است[۱].
[۱] - در نگارش این متن از تفسیر نمونه، ذیل آیات مورد بحث استفاده شده است.
🏴
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۵۵ قرآن کریم 🌸
قدر فرصت را بدان که عمر کوتاه است:
افرادی را در نظر بگیرید که سفری طولانی در پیش دارند. هر یک قدری پول دارند تا توشه ی مسافرتشان را با آن فراهم کنند. برخی، آذوقه و لباس و چیزهای لازم دیگر را با دقّت تمام تهیّه می کنند تا سفری راحت و بی دردسر داشته باشند؛ ولی بعضی دیگر، پول خود را صرف خوش گذرانی و تفریح می کنند. سرانجام فرصتِ خرید به پایان می رسد و سفر آغاز می شود. وضعیت افرادِ هر یک از این دو گروه در طول سفر، روشن است. همه ی ما انسانها، سفری طولانی در پیش داریم. این سفر، نیازمند توشه است. خدای بزرگ، از روی مهربانی خود، به وسیله ی پیامبرانش، ما را از سفر طولانیمان باخبر کرده و توشه ی مورد نیازمان را نیز به ما معرّفی کرده است. او سرمایه ی مهمّی در اختیار ما گذاشته تا از بازار دنیا توشه برگیریم. آن سرمایه ی مهم، «عمر» ماست. توشه ی مورد نیازمان نیز ایمان، تقوا و عمل صالح است. آری، عمر هر یک از ما، بزرگترین سرمایه ی ما برای کسب توشه ی سفر آخرت است؛ امّا این سرمایه، هم محدود است و هم معلوم نیست که در چه زمانی به پایان میرسد.
گروهی از انسانها، بیشترین استفاده را از این سرمایه می کنند و در این فرصت کوتاه، صاحب خانه می شوند؛ البته نه خانه ای معمول؛ بلکه خانه ای به وسعت آسمانها و زمین، در همسایگی پیامبران و امامان، و در کنار لطف و رضایت خدای جهان؛ خانه ای که هر آنچه بخواهند، در آن وجود دارد. گروه دیگر امّا آنقدر سرگرم مال و ثروت و جاذبه های مادیِ دیگر می شوند که به کلّی سفر دور و درازشان را فراموش می کنند، و با اعلام زمان حرکت، حتّی توشه ی مسافرت یک روزه را هم همراه خود ندارند! خداوند در این آیات به یاد ما می آورد که مبادا اموال و فرزندانمان، ما را از یاد او غافل کند. حقیقت این است که مال و فرزند، به خودی خود، چیز بدی نیست؛ بلکه نعمت و لطف خدا بر انسان است؛ اما اگر این نعمت، انسان را از یاد خدا باز دارد، باعث زیانکاری و بدبختی او می شود. سپس خداوند بر ضرورت استفاده ی مناسب از فرصت عمر تأکید می کند و بیان می فرماید که یکی از بهترین توشه های سفر آخرت، «انفاق و صدقه» است. خدا می فرماید که پیش از فرا رسیدن مرگ انفاق کنیم. در آن زمان، کسانی که فرصت طلایی عمر را از دست داده اند، با زاری و التماس می گویند: پروردگارا، ایکاش مرگ ما را اندکی تأخیر می انداختی تا صدقه دهیم و از رستگاران شویم؛ ولی هنگامی که مرگ افراد فرا می رسد، خداوند آن را به تأخیر نمی اندازد و در آن هنگام، او به خوبی میداند که هر کس برای سفر طولانی اش چه زاد و توشه ای فراهم کرده است.
https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy
🏴
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۵۶ قرآن کریم 🌸
بهترین صورتگر هستی:
آثار باستانیِ به جامانده از دوران کهن گواهی می دهند که نقاشی و صورتگری، از گذشته تاکنون مورد علاقه ی انسانها بوده است. همگان از اینکه تصویر چیزی بر روی سنگ یا کاغذ کشیده شود، لذت می برند.
در جهان امّا تصویرگری وجود دارد که در هر لحظه تصویری زیبا خلق می کند و تابلوی نقاشی اش را زیباتر می کند. انواع و اقسام گلهای رنگارنگ، گیاهان سرسبز، حیوانات اهلی و وحشی، آبزیان و...، نمونه هایی از نقاشی آن تصویرگر ماهر است. یکی از زیباترین آثار او، صورتگری انسان است. آیا تاکنون به چهره ی خود دقّت کرده اید؟ مو، ابرو، چشم و مژه، لب و دهان، گوشها و...، هر یک با استادی ویژه ای در محل خود قرار گرفته و به شما زیبایی خاصّی بخشیده است. البتّه به یاد داشته باشید که این اعضا، برای زیبایی نیست؛ بلکه هر یک وظیفه ی مهمّی دارند؛ امّا در عین حال، به شما زیبایی نیز می بخشند.
آیا باور می کنید که تصویر هر یک از ما در نخستین روزِ آفرینش، چگونه است؟:
آری، روزی که ما فقط یک سلول بودیم. نه دست، نه پا و نه صورت داشتیم. کم کم این تک سلول تکثیر شد و بزرگتر شدیم.
پس از چهار هفته، قدمان کمی بلندتر شد؛ حدود 7 میلی متر. به فرموده ی قرآن، در آن زمان، «مُضغَه» بودیم. مضغه به معنای گوشت جویده شده است. در آن زمان، سر، تنه، دم و قلب داشتیم؛ ولی هنوز شبیه یک انسان نبودیم؛ بلکه بدین صورت بودیم: آری، این شکل ما در ابتدای آفرینش است؛ امّا صورتگر زبردست عالم هستی، در مدّت کوتاهی، این تصویر را به انسانی زیبارو تبدیل کرد. او ما را صورتگری کرد، و این کار را چه زیبا به انجام رساند
(وَ صَوَّرَکُم فَاَحسَنَ صُوَرَکُم).
🌸 https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۵۸ قرآن کریم 🌸
طلاق:
بر اساس قانون آفرینش خدا، هر انسانِ سالمی، هنگامی که به سن جوانی می رسد، به ازدواج و زندگی مشترک علاقه مند می شود. از این رو هر روز در تمام نقاط دنیا، ازدواج بسیاری صورت می پذیرد و مردان و زنان فراوانی با یکدیگر پیوند زناشویی می بندند. به فرموده ی پیامبر خدا، پیوند ازدواج، محبوب ترین پیوند نزد خداست. دین اسلام به پیروان خود تأکید کرده که پس از ازدواج، هر یک از مرد و زن، در حفظ حرمت همسر و رعایت حقوق او بکوشند و از بنیان خانواده شان محافظت کنند[۱]. قرآن به خویشاوندان زن و شوهر نیز توصیه کرده که در صورت بروز اختلاف در میان آن دو، فوری از بزرگان هر یک از دو طرف برای میانجی گری دعوت کنند و میان آن دو را آشتی دهند[۲].
اسلام با هر گونه طلاقِ غیرمنطقی و بی علت مخالف است. به فرموده ی پیشوایان دین، هرچند طلاق حلال است، منفورترین حلال ها نزد خداست[۳]؛ زیرا باعث از هم پاشیده شدن بنیان خانواده میشود؛ زن و شوهر را از آینده و زندگی مشترک مجدد، نومید می کند؛ و از همه بدتر، فرزندان را از نعمت محبّت پدر یا مادر محروم و دچار عقده های روانی میکند و در بسیاری از موارد، از آنان، انسانهایی کینه توز و انتقام جو می سازد. بنابراین لازم است که انسان، در انتخاب همسر، با عقل و تدبیر و با شناخت کامل اقدام کند و شریک زندگی خود را بر اساس اعتقادات و سلایق مشترک انتخاب کند. با اینهمه امّا گاهی طلاق به صورت یک ضرورت اجتناب ناپذیر در می آید. در برخی اوقات، زن و شوهر به عللی نمی توانند به زندگی مشترک ادامه دهند، و در صورت ادامه، زندگیشان پیوسته به دعوا و جنجال و بی حرمتی و ضایع کردن حقوق یگدیگر سپری می شود. در این حالت، دین اسلام به مرد و زن اجازه می دهد که با رعایت احکام خاص طلاق، از یکدیگر جدا شوند، و هر یک، زندگی جدیدی را برای خود آغاز کنند. نکته ی مهم در مورد طلاق امّا «برخورد منطقی و دور از بی حرمتی و جار و جنجال» است.
آری، در مواردی که زن و شوهر به این نتیجه می رسند که ادامه ی زندگی مشترک به هیچ وجه به صلاحشان نیست، باید با ادب و آرامش از یکدیگر جدا شوند. هر یک، حقوق و بدهی های دیگری را بپردازد و آنگاه یکدیگر را با بزرگواری ترک کنند. قرآن به مردها توصیه کرده که در صورت تصمیم به طلاق، با «احسان و نیکی کردن» از همسرانشان جدا شوند[۴]، و به هر یک از دو طرف سفارش می کند که بخشش و گذشت را فراموش نکنند[۵].
[1] - ر.ک به آیات ۲۲۸ بقره و ۱۹ نساء
[2] - بر اساس آیه ۳۵ نساء
[3] - الکافی، ج۶ ، ص۵۴
[4] - بر اساس آیۀ ۲۲۹ بقره
[5] - بر اساس آیۀ۲۳۷ بقره
🌸
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۵۹ قرآن کریم 🌸
زنان؛ پیش از اسلام و پس از آن:
موضوع حقوق زن و ارزش انسانی او، موضوع مهمی است که ذهن بسیاری از اندیشمندان جامعه ی بشری را به خود مشغول کرده است؛ چراکه ارزش و احترام نیمی از انسانها در هر زمان، به این موضو ع وابسته است. قرآن کریم که پیام مستقیم آفریدگار هستی است، بارها به این موضوع توجه نشان داده و از حقوق زنان دفاع کرده است. آیات این سوره، نمونه ای از این مطلب است. یکی از بهترین راه ها برای فهمیدن این حقیقت که اسلام چه خدمتی به زنان کرده، مقایسه ی وضعیّت زنان در قبل از ظهور اسلام و پس از آن است.
می توان وضعیت زن در جوامع قبل از اسلام را بدین صورت تشریح کرد:
۱ـ وضعیت زن در ملّت های عقب مانده: در ملّت ها و قبایل وحشی مانند ساکنان آفریقا، استرالیا، جزایر اقیانوسیه و آمریکای قدیم، نگاه مردان به زنان، مانند نگاهشان به حیوانات اهلی خود بود. آنان، زن را موجودی برای بهره بردن می دانستند و هر قدر که دلشان می خواست، او را از امکانات زندگی بهره مند میکردند. آنان به خود حق می دادند که زنانشان را بفروشند، کتک بزنند، زندان کنند و حتّی به قتل برسانند، و زن هیچگاه حق اعتراض نداشت؛ تا چه رسد به حق مالکیّـت و انتـخاب!
۲ـ وضعیت زن در ملّت های پیشرفته ی قبل از اسلام:
در کشورهایی مانند ایران، روم، مصر و چین باستان، زنان در هیچ کاری استقلال و آزادی نداشتند و صاحب اختیارشان در تمام امور زندگی، مردان بودند. آنان به هیچ وجه حق دخالت در امور اجتماعی را نداشتند، و در عین حال، تمام وظایف مردان را به دوش می کشیدند و شانه به شانه ی آنان در زراعت و هیزم شکنی و دامداری و... شرکت می کردند. البته وضعیت زنان در این جوامع، کمی بهتر از جوامع وحشی بود؛ زیرا در این جوامع، مردان حق کشتن زنان را نداشتند و زنان از حق مالکیّت برخوردار بودند؛ امّا مردان می توانستند نامحدود ازدواج کنند و زنانشان را به راحت طلاق دهند. پس از مرگِ زن، مرد به سرعت ازدواج می کرد؛ ولی زن پس از مرگ شوهرش دیگر حق ازدواج نداشت. میتوان به طور خلاصه چنین گفت که زنان در آن جوامع، موجوداتی بین انسان و حیوان شمرده می شدند.
۳ـ اسلام و زنان: اسلام به صراحت اعلام کرد که زن، مانند مرد، انسان است، و در ارزش های انسانی، با او مساوی است. زن شدنِ زن، تنها به خواست خدا صورت گرفته و هیچیک از مرد و زن، به علت جنسیتشان، ارزش ویژه ای ندارند. اسلام، رسیدن به نقطه ی اوج سعادت انسان ـ یعنی بهشت ـ را برای هر یک از زن و مرد، ممکن می داند. اسلام به شدّت با ظلم به زن در قالب هر شکل و با هر بهانه ای مبارزه می کند و برای هر یک از دختران، همسـران و مادران، احترام ویژه ای قائل شده است. البته دین اسلام با توجّه به آفرینش خاص هر یک از دو جنس مرد و زن، برای هر یک وظایف و حقوق ویژهای معیّن کرده که این ربطی به برتری یکی از دیگری ندارد[۱].
[۱] - در نگارش این متن از ترجمةتفسیر المیزان، ج۲ ، ص۳۹۳ استفاده شده است.
🌸
#تفسیر_قرآن
#قصه_قرآنی
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۶۱ قرآن کریم 🌸
مثالهایی برای کافران و مؤمنان:
در توضیح آیات صفحه ی پیش خواندیم که دو تن از همسران پیامبر، از فرمان آن حضرت سر پیچیدند و راز خانه اش را فاش کردند؛ از این رو خداوند آن دو را به شدّت سرزنش و توبیخ کرد. چون ممکن است کسی خیال کند که ارتباط همسری با پیامبر، خود به خود باعث نجات و رستگاری می شود و خداوند، گناه همسران پیامبر را نادیده می گیرد، این آیات به سرنوشت دردناک دو زن دیگر اشاره میکند که اتفاقاً همسر دو تن از پیامبران والامقام خدا بودند؛ همسر حضرت نوح و همسر حضرت لوط. به فرموده ی این آیات، این دو زن، به همسران خود خیانت می کردند و راز خانه شان را برای دشمنانشان می بردند. از این رو مستحق چشیدن عذاب دردناک الهی شدند و ارتباط آنان با پیامبران خدا، هیچ سودی به آنان نبخشید. البته باید بدانیم که بنا بر روایتی از پیامبر اسلام، هیچیک از همسران پیامبران، دچار بیعفّتی و ناپاکدامنی نشدند، و منظور از خیانت، بردن راز خانه ی پیامبران نزد کافران بوده است. پس از بیان حال آن دو زن که نمونه ای از کافران هستند، قرآن از دو زنِ دیگر سخن می گوید که سرمشق مناسبی برای همه ی مردان و زنان باایمان هستند؛ عبرت انگیز اینکه نخستین آنها، زنیست که در مرکز کفر و فساد زندگی میکرد و اتفاقاً همسرِ بزرگترین دشمن خدا بود.
آری، همسر فرعون، یکی از برترین افراد باایمان است که خدا در قرآن، با عظمت و شکوه خاصّی از او یاد کرده است. نام او، «آسیه» بود. او ایمانش را از فرعون مخفی میکرد؛ ولی پس از آنکه فرعون از ایمان او آگاه شد، او را به کفر دعوت کرد، و هنگامی که با مخالفت او روبه رو شد، او را به بدترین شکل به قتل رساند؛ بدین صورت که دستور داد او را زیر آفتاب سوزان قرار دهند و دست و پایش را با میخ بر چوبی بکوبند و سنگ عظیمی را بر سینه اش بیفکنند تا جان دهد. در آن هنگام، آن زنِ باایمان، با خدا راز و نیاز میکرد و از او می خواست که نزد خود، خانهای در بهشت برای او بنا کند و او را از شر فرعون و ظلم هایش نجات دهد. او در عمل ثابت کرد که حضور در سرزمین کفر، مجوّزی برای کافر شدن نیست. بر اساس روایات، او یکی از برترین زنان بهشت است. دوّمین سرمشقی که این آیات به مؤمنان ارایه می کند، حضرت مریم… است؛ زن پاکدامنی که به فرموده ی قرآن، برترین زن زمان خود بود و خدا او را از ناپاکی های جسمی و روحی پاک کرده بود.[۱] او مادر یکی از برترین پیامبران خدا یعنی حضرت مسیح بود.[۲]
[۱] - بر اساس آیه۴۲ سورة آل عمران
[۲] - در نگارش این متن از تفسیر نمونه، ذیل آیات مورد بحث استفاده شده است.
https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy
#تفسیر_قرآن
#قصه_قرآنی
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۶۰ قرآن کریم 🌸
سه نکته ی مهم:
از این آیات فهمیده می شود که پیامبر صلوات الله علیه رازی را با یکی از همسرانش در میان گذاشت و به او تأکید کرد که آن را به کسی بازگو نکند؛ ولی او آن راز را به یکی دیگر از همسران پیامبر بازگفت و از فرمان پیامبر سرپیچی کرد. پیامبر به طور غیبی از رفتار همسـرش آگاه شد و او را از کار ناشایستش آگاه کرد. آن زن از آگاهی پیامبر تعجّب کرد و پرسید: چه کسی شما را از این مطلب آگاه کرد؟ و پیامبر صلوات الله علیه پاسخ داد:
خدای دانا و آگاه به من خبر داد. از این آیات، نکات متعددی، از جمله این سه نکته استفاده می شود:
۱ـ همانطور که گفته شد، این آیات، از اینکه یکی از همسران پیامبر، راز آن حضرت را فاش کرد، انتقاد و آن زن را سرزنش می کند. به طور کلّی، نگه داشتن راز دیگران، یکی از ویژگی های هر انسان باایمان و پرهیزکاری است؛ زیرا راز مردم، همچون امانت آنها نزد انسان است که باید از آن به خوبی محافظت کرد و آن را در دست دیگران قرار نداد. البته اهمیّت این رفتار در روابط بین همسـران بیشتر است؛ زیرا راز همسر همچون راز خود انسان است و آبروی او مانند آبروی خود اوست.
از این رو قرآن در آیه ی ۳۴ سوره ی نساء می فرماید: زنان شایسته، از خواسته های شوهرانشان اطاعت می کنند و در غیاب آنها، حقوق و آبروی همسرانشان را نگه می دارند.
۲ـ به فرموده ی این آیات، پیامبر صلوات الله علیه در برابر رفتار ناشایست همسر خود که شرط وفاداری را رعایت نکرده بود، بخشی از کار زشت او را بدو یادآوری کرد و از بخش دیگر صرف نظر فرمود(عَرَّفَ بَعضَه{ وَ اَعرَضَ عَن بَعضٍ). این رفتار پیامبر، نشانه ی بزرگواری آن حضرت بود؛ زیرا ایشان، تنها برای اینکه به همسر خود بفهماند که از ماجرا باخبر است، عبارتی اشاره وار بیان فرمود؛ نه اینکه آن را کامل توضیح دهد تا همسرش کاملاً خجالت زده و شرمنده شود.
آری، این رسم بزرگواران است که حتّی راضی نیستند افراد خطاکار در حضورشان شرمگین شوند.
در حدیثی از امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام میخوانیم: «افراد بزرگوار هیچگاه برای گرفتن حق شخصی خود، تا آخرین مرحله پیش نمی روند؛ زیرا خدا می فرماید: (عَرَّفَ بَعضَه{ وَ اَعرَضَ عَن بَعضٍ)[۱].» همچنین امام صادق علیه السلام میفرماید: «ارزش خود را با تغافل [خود را به غفلت و بیخبری زدن] بزرگ کنید؛ زیرا خدای بزرگ می فرماید: (عَرَّفَ بَعضَه{ وَ اَعرَضَ عَن بَعضٍ)[۲].»
۳ـ خدا در آیه ی ۴، با حالت توبیخ، به دو همسر پیامبر می فرماید: اگر برضد پیامبر به یکدیگر کمک کنید، کاری از پیش نخواهید برد؛ زیرا خدا یاور اوست، و همچنین جبرئیل و «آن فرد شایسته از مؤمنان»، یاور او هستند؛ و علاوه بر اینها، فرشتگان نیز از او پشتیبانی می کنند. بر اساس روایاتِ فراوانی که از طریق اهل سنّت و شیعه نقل شده، منظور از «آن فرد شایسته از مؤمنان»، امام علی علیه السلام است. این آیه، بیانگر مقام والای امام علی علیه السلام است که حمایت او از پیامبر صلوات الله علیه را در کنار حمایت خدا، جبرئیل و فرشتگان آورده است[۳].
[۱] - نمونه، ج۲۴ ، ص۲۷۶
[۲] - مستدرکالوسائل، ج۹، ص۱۵۹
[۳] - در نگارش این متن از تفسیر نمونه، ذیل آیات مورد بحث استفاده شده است. لازم به ذکر است به دلیل اضطراب روایات شأن نزول، از ذکر آنها پرهیز و به توضیح ظاهر آیات بسنده شد.
(ن.ک به تفسیر المیزان، بحث روایی ذیل آیات)
https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۶۲ قرآن کریم 🌸
هدف از آفرینش زندگی و مرگ:
به فرموده ی این آیات، هدفِ خدا از آفرینش انسانها و قرار دادن زندگی و مرگ برای آنها، «امتحان» آنهاست. واژه ی امتحان در زبان عربی، به معنای «قرار دادن طلا در کوره ی آتش برای خالص شدن» است[۱].
در کوره ی آتش، ناخالصی ها از طلای خالص جدا و دور افکنده می شود، و آنچه می ماند، طلای خالص است. دنیای ما نیز محل نمایان شدن «گوهر ناب تسلیم» یا «ناخالصی و ناپاکی» در وجود افراد است. برای معلوم شدن این خلوص یا ناخالصی، انسانها در کوره ی حوادث قرار می گیرند و با دستورهای خدا آزمایش می شوند. در این هنگام روشن می شود که کدامیک از بندگان خدا در برابر خواست او تسلیم بوده و کدامیک نافرمانی کرده اند. البته آزمایشهای خدا، برای آگاهی او از وضعیّت ما نیست؛ بلکه به فرموده ی امام علی علیه السلام ،[۲]
برای لایق شدن انسانها برای دریافت پاداش یا جزای خداست.
آری، همانطور که اگر بدانیم قدری طلا در میان توده ای خاک وجود دارد، نمی توانیم آن خاک را بین جواهر قیمتی دیگر قرار دهیم، و باید آن را جدا کنیم و در کوره قرار دهیم تا طلای خالص از ناخالصی ها جدا شود، انسان نیز باید در کوره ی امتحان قرار بگیرد و شایستگی خود را برای حضور در پاکترین محل جهان، یعنی بهشت، نشان دهد.
از این رو خداوند در آیات ۲ و ۳ سوره ی عنکبوت می فرماید: «آیا مردم گمان می کنند که با گفتن «ایمان آوردیم»، بدون اینکه امتحان شوند، رها می شوند؟ در حالیکه [می دانند] ما پیشینیان آنان را آزمایش کردیم؟ پس بی شک خدا راستگویان را مشخص می کند و حتماً دروغگویان را [نیز] معلوم خواهد کرد.» نکته ی مهمّی که در آیه ی مورد بحث، جلب توجّه می کند، این است که خدا می فرماید: او مرگ و زندگی را آفرید تا ما را بیازماید و معلوم شود که اعمال و رفتار کدامیک از ما «بهتر» از دیگران است، و نه «بیشتر». آری، آنچه نزد خدا اهمیّت دارد، «کیفیت عمل» است، و نه «کمیّت و مقدار آن». این، نکته ی ظریفی ست که شاید بسیاری از مدّعیان دینداری از آن غافل باشند. چه بسا افرادی که عبادت های فراوانی انجام می دهند، مرتّب صدقه می دهند، حج می گزارند و به زیارت می روند؛ ولی اعمالشان از پاکی و خلوص لازم برخوردار نیست و معمولاً برای خوشامد مردم و از روی «ریاکاری» انجام میشود؛ در حالی که آنچه مهم است، پاکی و خلوص اعمال است، و نه مقدار آن.
در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام در مورد آیهی مورد بحث میخوانیم: «منظور خدا این نیست که کدامتان بیشتر عمل میکنید؛ بلکه منظور این است که کدامتان بهتر عمل می کنید. عملِ بهتر، تنها با پروا از خدا و نیّت راست و نیکو به دست میآید.»[۳]
البته به یاد داشته باشیم که منظور از کم یا زیاد بودن عمل در این روایت، اعمال مستحب است، و نه واجب. انسان نمی تواند به بهانه ی پاک نبودن قلب و نیّت، از اعمال واجب سر باز زند؛ زیرا اعمال واجب، وظایفی است که خداوند بر گردن ما نهاده است و هیچ کس نمیتواند آنها را ترک کند.
[1] - ر.ک به لسان العرب، ذیل ریشة «محن»
[۲] - نهج البلاغه، خطبة۱۴۴
[۳] - الکافی، ج۲، ص۱۶
🏴
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۶۳ قرآن کریم 🌸
. زمین؛ مَرکبی رام و هموار:
تا زمانی که حرکت های متعدد زمین با دلایل قطعی ثابت نشده بود، کسی باور نمی کرد که زمین حرکت می کند. خود ما نیز تا هنگامی که این واقعیّت را در مدرسه یا از دیگران نشنیده بودیم، از آن اطّلاعی نداشتیم و خیال می کردیم که زمین ثابت است و خورشید و ماه، دور ما می چرخند؛ در حالی که زمین با سرعت 30 کیلومتر در ثانیه دور خورشید می چرخد؛ در هر شبانه روز، یک بار هم دور خودش چرخ می زند و همراه با منظومه ی شمسی در کهکشان راه شیری در حال حرکت است. این در حالی است که ساکنان زمین هیچیک از این حرکات را درک نمی کنند و از آنها آسیبی نمی بینند.
تصوّر کنید انسانها انواع حرکت های زمین را احساس می کردند؛ چنانکه گویی همه ی انسانها در سفینه ی بسیار بزرگی سوار هستند و پیوسته به این سو و آن سو میروند و می چرخند! در این صورت آیا زندگی بر روی زمین امکان پذیر بود؟ پاسخ روشن است؛ امّا لطف خدا چنین بوده که زمین را همچون مَرکب رامی قرار داده که سوارانش هیچ خبری از حرکت آن ندارند. از سوی دیگر، سطح زمین به گونه ایست که انسانها به راحت در آن راه می روند و به این سو و آن سو سفر می کنند. نه چنان سفت و خشن است که نتوان بر آن زندگی کرد، و نه چنان سست و نرم است که ساکنانش بر روی آن آرام و قرار نگیرند؛ بلکه کاملاً برای زندگی بشر هموار است. اگر بیشتر سطح زمین، باتلاق هایی بود که همه چیز در آن گم میشد، یا ماسه های نرمی که پای انسان تا زانو در آن فرو می نشست، یا سنگ های تیز و خشنی که پای انسان با کمی راه رفتن بر روی آن، مجروح می شد، آن وقت ناآرامیِ زمین به چشم می آمد. از سوی دیگر، فاصله ی زمین از خورشید نه چندان کم است که همه چیز از شدّت گرما بسوزد، و نه چندان زیاد که همه چیز از سرما بخشکد. فشار هوا بر کرهی زمین چنان است که آرامش انسان را تأمین می کند. جاذبه ی زمین نه آنقدر زیاد است که انسان نتواند پایش را از روی آن بلند کند، و نه آنقدر کم است که با یک حرکت از جا کنده و در فضا پرتاب شود. خلاصه، زمین از هر نظر برای انسانها رام و هموار شده است. جالب توجّه اینکه قرآن پس از بیان «ذَلول»(رام و هموار) بودن زمین، به انسانها دستور می دهد که «بر شانه های آن راه بروند» (فَامشوا فی مَناکِبِها)؛ گویی زمین مانند مَرکب بسیار بزرگ و آرامی است که سواران آن می توانند به راحت روی آن راه بروند و بر شانه هایش حرکت کنند و تعادل خود را با کمال آرامش حفظ کنند.[۱]
[۱] - در نگارش این متن از تفسیر نمونه، ذیل آیة مورد بحث استفاده شده است.
🌸
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۶۴ قرآن کریم 🌸
آب روان:
بدون هیچ شک و تردیدی مهم ترین ماده برای ادامه ی زندگی ما انسان ها و همه ی جانداران روی زمین، «آب» است. به آب، «مایه ی حیات» می گویند و از گذشته معروف است که «هر جا آب هست، آبادی هم وجود دارد». قرآن نیز بارها نعمت آب را به همگان یادآوری میکند و بیان می فرماید که منشأ حیات و زندگی تمام جانداران، آب است[۱].
اگر امّا کمی دقّت کنیم، متوجّه می شویم که آب های زمین به انواع گوناگون برای جانداران ذخیره شده اند تا آنان آرام آرام از آن بهره برند. دریاها، دریاچه ها و منابع زیرزمینی آب، هر یک مانند منبع عظیمی، آب را در خود ذخیره کرده اند؛ ولی اگر پوسته ی زمین به صورتی بود که آب از آن عبور می کرد، چه اتّفاقی میافتاد؟ در آن صورت، تمام آبهای روی زمین، به اعماق آن فرو میرفت و جانداران، از نعمت آب محروم می شدند و خیلی زود نعمت زندگی را نیز از دست میدادند. آری، این یکی از لطف های خدا به ماست که مهم ترین مایه ی حیاتی ما را به اشکال گوناگونی در دل زمین یا بر روی لایه های رویین آن ذخیره کرده تا ما به راحت به آبهای روانِ رودها و چشمه ها و آبهای زلال چاه ها و قنات ها دسترسی داشته باشیم.
خداوند در آیه ی مورد بحث به این نعمت بزرگ اشاره می فرماید و بیان میکند که این لطف، تنها از جانب خدا بوده و هست، و اگر او بخواهد، آب های گوارایی که ما از آن بهره می بریم، به اعماق زمین فرو میرود و دیگر هیچ کسی نمی تواند آب گوارا در اختیارمان بگذارد. البته پیشوایان معصوم ما، بر اساس دانش الهی خود، فراتر از معنای ظاهری این آیه، معنایی باطنی نیز برای آن برشمرده اند. به فرموده ی ایشان، همانطور که آب، مایه ی زندگی مادّی انسان است، «امام معصوم» نیز مایه ی زندگی معنوی انسان است که با بودن او، روح و جان انسان از دانش و معرفت سیراب می شود، و در صورت نبودن او، انسانها در تشنگی روحی و حیرت و پریشانی به سر خواهند برد. از این رو در روایات میخوانیم که پیشوایان ما پس از خواندن این آیه فرمودهاند: اگر امام شما پنهان شود، چه کسی برایتان امامی میفرستد که اخبار آسمان و زمین و حلال و حرام خدا را برایتان شرح دهد.[۲] عمّار یاسر ـ یار باوفای پیامبر صلوات الله علیه و امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام ـ از قول پیـامبر اسلام نقل کرده که آن حضرت فرموده است:
«ای عمار، خدای بزرگ چنین فرمان داده که از نسل امام حسین علیه السلام ، نُه امام به وجود آیند، و نهمین آنها، از میان مردم غایب می شود، و این است معنای باطنی سخن خدا: «قُل اَرَأَیتمُ اِن اَصبَحَ ماِّءُکُم غَوراً فَمَن یَأتیکُم بِماِّءٍ مَعین»(بگو: اگر آب روانتان به زمین فرو رود، چه کسی برایتان آب گوارا می آورد.). او غیبتی طولانی دارد که گروهی از اعتقادِ به امامت او باز میگردند و گروهی بر آن پایدار می مانند. در آخرالزمان قیام می کند و دنیا را پر از عدل و داد می کند؛ همانطور که پر از ظلم و جور شده باشد».[۳]
[۱] - بر اساس آیة۳۰ سورة انبیاء
[۲] - کنزالدقائق، ج۱۳، ص۳۶۷
[۳] - البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۴۸
https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۶۶ قرآن کریم 🌸
املاء و استدراج:
از آیات قرآن فهمیده می شود که انسانها در برابر انجام گناه، به سه گروه تقسیم می شوند:
یکم: کسانی هستند که پس از انجام گناه، بلافاصله پشیمان می شوند و توبه می کنند. آیه ی ۱۳۵ سوره ی آل عمران، این افراد را جزء پرهیزکاران برمی شمرد و در مورد آنان می فرماید: «و آنان که چون مرتکب کار زشتی می شوند یا به خودشان ستم می کنند، خدا را یاد می کنند و [از خدا] برای گناهانشان آمرزش می خواهند ـ و چه کسی جز خدا گناهان را می آمرزد؟ ـ و [دیگر] بر کاری که کرده اند، پافشاری نمی کنند؛ در حالی که می دانند [آن کار، نافرمانی خداست].»
گروه دوّم: افرادی هستند که مرتکب گناهان می شوند و توبه نمی کنند و با گفتار یا رفتارشان، دعوت پیامبران را نادیده می گیرند. به فرموده ی آیه ی ۹۴ سوره ی اعراف، خداوند چنین افرادی را در مرحله ی نخست دچار سختی ها و مشکلات می کند تا از کفر و انکارِ خود دست بکشند و در برابر خدا سر فرود آورند.
گروه سوّم: امّا افرادی از گروه دوم هستند که چوب سختی ها و مشکلات نیز بر آنان اثر ندارد و معلّم روزگار هم نمی تواند آنان را تربیت کند. چنین افرادی، به مجازاتی پنهان محکوم می شوند؛ مجازاتی که به ظاهر شیرین و در حقیقت بسیار دردناک است.
بر اساس آیات قرآن، افراد سرکشی که با هیچ پند و موعظه یا سختی و مصیبتی ادب و آگاه نشوند، در نعمتهای مادّی دنیا غرق می شوند؛ چنانکه اشتباهاتشان را به کلی فراموش می کنند و حتّی خود را افراد درستکار و حق به جانبی به حساب می آورند. در این وضعیّت، آنان پیوسته در گرداب کفر و گناه فرو می روند و دلبستگی شان به دنیای زودگذر بیشتر می شود؛ اما ناگهان فرمان خدا یعنی مرگشان فرا می رسد. مرگ، نخستین مجازات آشکار خدا و یکی از بزرگترین عذابهای او برای چنین افرادیست؛ زیرا آنان را از بهشت خیالیشان در دنیا بیرون می کشد و به دوزخی که برای خود ساخته اند، وارد می کند. آیات مورد بحث، در باره ی سوّمین گروه و عذاب آنان در دنیا سخن می گوید. بر اساس این آیات، این افراد دچار عذاب «استدراج و املاء» می شوند. استدراج بدین معناست که شخصی را پله پله پایین بکشند تا سرانجام به پایین ترین مرحله ی شقاوت و بدبختی برسد؛ مانند دانه ای که برای مرغی می پاشند تا قدم به قدم به سوی دام صیاد نزدیک شود. «املاء» نیز به معنای فرصت دادن به کافران و گنهکاران لجوج و سرکش است تا در مدّت عمر، مراحل شقاوت خود را تا به آخر طی کنند و به بدترین وضعیّت ممکن برسند.[۱] در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «هنگامی که خدا برای بنده ای [به سبب ایمان و توبه کاریاش] خیر و خوبی بخواهد، اگر آن بنده گناهی کند، پس از آن گناه، خدا او را به سختی و گرفتاری دچار میکند و استغفار را به یادش می آورد؛ و اگر خدا برای بنده ای [به سبب لجاجت و سرکشی اش] بدی بخواهد، اگر او گناهی کند، پس از آن گناه، به او نعمتی می دهد تا استغفار را از یاد او ببرد و به آن گناه ادامه دهد، و این معنای سخن خداست که میفرماید: «سنستدرجهم من حیث لا یعلمون.» .»[۲]
[۱] - معنای املاء و استدراج از تفسیر المیزان، ذیل آیة مورد بحث اقتباس شده است و در نگارش این متن از تفاسیر المیزان و نمونه، ذیل آیة مورد بحث استفاده شده است.
[۲] - الکافی، ج۲، ص۴۵۲
🌸https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy
#تفسیر_قرآن
#قصه_قرآنی
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۶۵ قرآن کریم 🌸
صاحبان باغ:
درختان باغ به ثمر نشسته، میوه ها به خوبی رسیده و زمان چیدن میوه ها بود؛ امّا آن سال، با سالهای دیگر تفاوت داشت. صاحب باغ که پیرمردی مهربان و بخشنده بود، چشم از دنیا بسته بود و اکنون، باغِ سرسبز به پسران پیرمرد به ارث رسیده بود؛ ولی متأسّفانه پسران، مانند پدر، بخشنده و بزرگوار نبودند. از این رو هنگامی که تصمیم گرفتند میوه های باغ را بچینند، هم قسم شدند که صبح گاهان و دور از چشم نیازمندان به باغ بروند و محصولاتش را برداشت کنند. آنان، فقیرنوازی و انفاق های پدرشان را نوعی ضرر می شمردند و گمان می کردند که هر چه دارند، ثمره ی لیاقت و شایستگی شان است، و اگر فقرا و نیازمندان چیزی ندارند، نتیجه ی بی لیاقتی خودشان است؛ غافل از اینکه نه دارندگی اینها از لیاقتشان است و نه فقر آنان از بی لیاقتیشان، و هر دو در آزمونی مهم هستند؛ آزمون شکر نعمت و صبر بر مصیبت و سختی. به هر حال، این فکرِ آلوده که به آن تصمیم شوم منجر شد، خشم خدای بزرگ را برانگیخت، و بلایی آسمانی ـ که شاید صاعقه ای کوبنده بود ـ سراغ آن باغ سرسبز آمد و چیزی از آن باقی نگذاشت.
تمام درختان باغ با آن همه برگهای سبز و میوه های گوارا به مشتی خاکستر تبدیل شدند و آن باغِ خرم و دل انگیز، همچون شب تیره و تار، سیاه شد! صبحگاهان، صاحبان باغ، یکدیگر را صدا زدند و به هم گفتند که اگر می خواهید میوه هایتان را بچینید، زودتر حرکت کنید؛ شاید شب گذشته، خوابِ میوه های رنگارنگ و پول خوبی را که قرار بود از آن به دست آورند، دیده بودند. آنان که از رفتار پدرشان با نیازمندان در فصل چیدن میوه ها خبر داشتند، در راه، آهسته به هم می گفتند که مبادا امروز شخص فقیری سراغتان بیاید و شما از او پذیرایی کنید. آرام باشید تا اصلاً نیازمندان باخبر نشوند. آنان سرانجام به باغ رسیدند. البتّه باغی در کار نبود، و تا چشم کار می کرد، زغال و خاکستر بود. یکی از آنها گفت: می بایست بیشتر دقّت می کردیم؛ راه را اشتباه آمده ایم. دیگری گفت: نه؛ درست آمده ایم. باغِ خودمان است؛ امّا ما از سوی خدا محروم شده ایم. یکی از برادران که از همه عاقل تر بود و پیشتر نیز به آنها تذکّر داده بود، با سرزنش به آنان گفت: چقدر گفتم که خدا را فراموش نکنید؛ چقدر گفتم که از مخالفت با او بپرهیزید و شکر نعمت هایش را به جای آورید؛ چقدر شما را در مورد نیازمندان سفارش کردم و به من توجّه نکردید؟ در این هنگام، آه از نهاد صاحبانِ مغرور و غفلت زده ی باغ برآمد و همگی با شرمساری گفتند: خدا را از هر بدی ای پاک می شمریم؛ ما به خود و دیگران ستم کردیم. آنگاه یکدیگر را سرزنش کردند و مانند تمام خلافکارانِ در دام افتاده، همدیگر را توبیخ کردند.
آری، داستان صاحبان باغ، زنگ خطری برای تمام ثروتمندان است؛ آنان که خود را از هر کس و هر چیز و حتّی از لطف خدا بی نیاز می شمرند و غرور و غفلت، تمام زندگیشان را فرا گرفته است. باید بدانیم که عذاب خدا در دنیا چنین است، و عذاب آخرت، بی شک بزرگتر است. ای کاش مردم میدانستند.[۱]
[۱] - در نگارش این متن از تفسیر نمونه، ذیل آیة مورد بحث استفاده شده است.
https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۶۷ قرآن کریم 🌸
گوشهای شنوا:
جهان هستی پر از نشانه های خدا و پدیده های عبرت آموز است. مخلوقات خدا در آسمانها و زمین، همگی دفتر خداشناسی هستند. حوادث تاریخی نیز پندآموز و عبرت انگیز است. این نشانه ها، در اختیار انسان ها قرار دارد و همگان می توانند از آنها بهره ببرند؛ درست مانند آیات نورانی قرآن که پیامبر خدا برای تمامی جهانیان خوانده و در اختیار همه ی مردم دنیا قرار داده است؛ همچون قطرات زندگی بخش باران که بدون تبعیض، به تمام نقاط یک سرزمین می بارد؛ امّا همانطور که تمام نقاط یک سرزمین به یک اندازه از باران بهره نمی برند، مردم نیز به یک اندازه از نشانه های خدا و آیات قرآن استفاده نمی کنند؛ زیرا مهم ترین شرط برای بهره بردن از آن، کنار گذاشتن هر گونه تعصّب و لجاجت، و باز کردن پنجره ی قلب برای تابش خورشید حقیقت به دل و جان است، و تا زمانی که انسان، خود را از اسارت تعصّب های بی جا و هواپرستی و شهوت رانی رها نکند، از نشانه های خدا و آیات قرآن بهره ای نخواهد برد. آیه ی مورد بحث، به همین نکته ی ظریف اشاره کرده، می فرماید: «تعیها اذنٌ واعیه»؛ یعنی کسانی از نشانه های خدا بهره می برند و آن را در دل جای می دهند که برای شنیدن آن، «گوش شنوا» داشته باشند.
آری، کسانی که ـ به قول معروف ـ «از یک گوش می شنوند و از گوش دیگر بیرون می افکنند»، با شنیدن قرآن هیچ اثری در وجود خود حس نمی کنند. در آیه ی ۱۶ سوره ی محمد صلوات الله علیه می خوانیم:
«برخی از آنها به [قرآن خواندن] تو گوش می کنند؛ پس هنگامی که از نزد تو بیرون می روند، به کسانی که خدا به آنان علم و دانش عطا کرده، می گویند: هم اکنون او چه گفت؟! آنها کسانی هستند که خدا [به سبب لجاجت و هواپرستی شان] بر دلهایشان مهر نهاده [تا چیزی از حقایق قرآن را نفهمند] و [کسانی هستند که] از هوا و هوس خود پیروی می کنند.»
از سوی دیگر، هر چه انسان از قید و بند هواپرستی آزادتر و در جستوجوی حقیقت کوشاتر باشد، استفاده اش از قرآن بیشتر می شود و مفاهیم زندگی بخش قرآن را بیشتر در دل خود حفظ می کند. در روایات فراوانی که در توضیح آیه ی مورد بحث نقل شده، می خوانیم که امام علی علیه السلام ، روشن ترین نمونه ی کسانی است که برای شنیدن آیات قرآن گوش شنوا داشته اند، و سینه اش، جایگاه علوم و معارف قرآن کریم بوده است[۱].
در حدیثی از خود آن امام می خوانیم: «هیچ آیه ای از قرآن بر پیامبر صلوات الله علیه نازل نشد مگر اینکه آن را برای من می خواند و می گفت تا آن را بنویسم، و من آن را با خط خودم می نوشتم. پیامبر، تأویل، تفسیر، ناسخ، منسوخ، محکم، متشابه، خاص و عام قرآن [علوم و معارف گوناگون قرآن کریم] را به من آموخت و از خدا خواست که توفیق فهم و حفظ آن را به من عنایت فرماید. به همین جهت، از آن زمان که پیامبر آن دعا را فرمود، من هیچ آیه ای از کتاب خدا و هیچ مطلبی را که برایم توضیح داده و من آن را نوشته ام، فراموش نکرده ام.»[۲]
[۱] - ر.ک به تفاسیر المیزان و نمونه، ذیل آیة مورد بحث
[۲] - الکافی، ج۱، ص۶۴
🌸
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۶۹ قرآن کریم 🌸
ویژگی های نمازگزاران راستین:
در میان اعمال دینی، بر هیچ عملی به اندازه ی نماز تأکید و سفارش نشده است. به فرموده ی پیامبر اسلام‹، نماز، ستون دین است[۱]، و کسی که به آن بی توجّه باشد، با آن حضرت هیچ پیوندی ندارد.[۲] اگر این عبادتِ باارزش، با دقّت و توجّه کافی انجام شود، در اخلاق و رفتار انسان، تأثیر فوق العاده می گذارد و او را به فردی رشدیافته تبدیل می کند. آیات مورد بحث، این ۹ ویژگی مهم را برای نمازگزاران برشمرده اند:
۱ـ مداومت بر نماز: نمازگزاران حقیقی، پیوسته با خدای بزرگ در ارتباط هستند و در هر شبانه روز با نمازهای واجب پنج گانه و نمازهای مستحب دیگر، خود را در دریای رحمت الهی غوطه ور کرده، از غفلت و غرور حفظ می کنند.
۲ـ انفاق: آنها همراه با حفظ ارتباطِ خود با خدا، ارتباطشان با خلق خدا را نیز حفظ می کنند و علاوه بر انفاق واجب مالی مانند خمس و زکات، بخشی از درآمد خود را برای محرومان و نیازمندان کنار می گذارند.
۳ـ ایمان به روز جزا: ایمان به قیامت، در دل و جان نمازگزاران حقیقی چنان ریشه کرده که نشانه های آن در تمام صحنه های زندگیشان به خوبی پیداست.
۴ـ ترس از عذاب خدا: علاوه بر ایمان به قیامت، آنان همیشه از عذاب خدا نگرانند؛ آری، هیچکس نمی تواند خود را از عذاب خدا در امان بداند؛ چرا که نمی داند آیا گناهان گذشته اش آمرزیده شده یا نه، و در آینده چه لغزش هایی خواهد داشت. بنابراین، نمازگزاران راستین پیوسته از عذاب آخرت نگرانند.
۵ـ پاکدامنی: آنان هیچگاه دامان خود را به گناه و بی عفّتی آلوده نمی کنند و تنها در مسیری قدم می گذارند که خدا از آن راضی باشد؛ یعنی مسیر پاک ازدواج و تشکیل خانواده.
۶ و ۷ـ امانتداری و پایبندی به عهد: نمازگزار حقیقی، امانت را به صاحبش باز می گرداند؛ خواه طرفش مؤمن باشد یا نه.
در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «امانت را به کسی که تو را امین شمرده و از تو خیرخواهی می خواهد، بازگردان؛ هرچند قاتل امام حسین علیه السلام باشد.»[۳] آری، اسلام هیچگاه و در هیچ حالی خیانت در امانت را نمی پذیرد. نمازگزاران راستین همچنین همیشه به پیمانهایشان پایبند هستند.
۸ـ گواهی راست: نمازگزاران حقیقی، انسانهایی راستگو هستند و اگر برای گواهی دادن مطلبی به دادگاه احضار شوند، برای خدا به آنجا می روند و طبق آنچه دیده اند، گواهی می دهند؛ هرچند به ضرر خود یا بستگانشان باشد.
۹ـ محافظت از نماز: آنان با برپایی بموقع نماز و رعایت احکام و آداب آن، از نماز خود مانند گوهر باارزشی مراقبت می کنند. آری، چنین افراد شایسته و رشدیافته ای، بی شک لایق گرامیداشت ویژه ی خدا در باغهای سرسبز و خرّم بهشت هستند(اولئکَ فی جَنّاتٍ مُکرَمون).
[۱] - الکافی، ج۲، ص۱۹
[۲] - وسائل الشیعه، ج۴، ص۲۵
[۳] - الکافی، ج۸، ص۲۹۳
🌸 https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۷۰ قرآن کریم 🌸
مالک و صاحب اختیار مشرق ها و مغرب ها:
در آیات قرآن، از مشرق و مغرب به سه شکل سخن گفته شده است. گاهی به صورت مفرد آمده است؛ مثلاً در آیه ی ۱۱۵ سوره ی بقره میخوانیم: «وَ لِله المَشرِقُ وَ المَغرِب»؛ یعنی«مشـرق و مغرب برای خداست.» برخی اوقات به صورت تثنیه آمده است؛ چنانکه در آیه ی ۱۷ سوره ی الرحمن می خوانیم: «رَبُّ المَـشرِقَینِ وَ رَبُّ المَغرِبَین»؛ یعنی «مالک و صاحب اختیار دو مشرق و مالک و صاحب اختیار دو مغرب». در برخی از موارد نیز به صورت جمع آمده است؛ مانند آیه ی مورد بحث که می فرماید: «فَلاِّ اُقسِمُ بِرَبِّ المَشارِقِ وَ المَغارِب اِنّا لَقادِرون»؛ یعنی «سوگند به مالک و صاحب اختیار مشرق ها و مغرب ها که ما می توانیم...». برخی از مفسّرانِ بزرگ معتقدند که این سه تعبیرِ متفاوت، به سه نکته ی جداگانه و مهم اشاره می کنند. در جایی که مشرق و مغرب مفرد آمده، منظور، مشرق و مغرب کلّی و عمومی است که مثلاً گفته می شود: در مشرق و مغربِ زمین، چنین چیزی وجود ندارد. در این جمله، جای خاصی را در نظر نداریم؛ بلکه منظورمان تمام نقاط روی زمین است. اما هنگامی که قرآن از دو مشرق و دو مغرب سخن می گوید، به نکته ای اشاره می کند که برای مردم عصر نزول قرآن ـ غیر از معصومـین ـ پـوشـیده بوده است. آن نکته، «وجود قاره ی دیگری در نیمکره ی دیگر زمین» است. دلیلِ این مطلب این است که دو مشرق و دو مغرب، تنها در حالتی معنا دارد که محل غروب آفتاب در یک سرزمین، محل طلوع آفتاب در سرزمین دیگر، و محل غروب در آن سرزمین، محل طلوع در آن یکی باشد. در این صورت، ما دو نیمکره ی پهناور در زمین داریم که مغرب یکی، مشرق دیگری، و بالعکس است. میدانیم در آن زمان هنوز قاره ی آمریکا کشف نشده بود؛ ولی هم اکنون همه می دانند که روز و شب در آن قاره، برخلاف روز و شب در قاره های آسیا و اروپا و به ویژه محیط نزول قرآن یعنی خاورمیانه است.
امّا آیه ی مورد بحث و آیاتی که در آنها واژگان مشارق و مغارب آمده، به نکته ی علمی دیگری اشاره می کنند که آن نیز تا چند قرن قبل برای مردم ناشناخته بود. آن نکته ی علمی، «کروی بودن زمین» است. اکنون می دانیم که خورشید در هر لحظه، از نقطه ای طلوع و در نقطه ای غروب می کند. برای همین، به شمار نصف النهارهایی که برای طلوعه ا و غروب های خورشید می توان در سطح زمین رسم کرد، مشرق و مغرب داریم. این را نیز می دانیم که این پدیده تنها یک علت دارد، و آن، کروی بودن زمین است. در واقع زمینِ کروی، با گردش به دور خود، لحظه به لحظه نقطه ای را در معرض نور خورشید قرار می دهد، و نقطه ای نیز از تیررس تابش آن خارج می شود. بنابراین هنگامی که قرآن از مشرق ها و مغرب ها سخن می گوید، به حقیقتی اشاره می کند که برای مردم آن زمان کاملاً نامعلوم بوده و بعدها دانشمندان کشف کرده اند[۱].
[۱] - در نگارش این متن از کتاب البیان فی تفسیر القرآن (اثر آیت الله سید ابوالقاسم خویی)، ص ۷۴ به بعد استفاده شده است.
🌸
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۷۴ قرآن کریم 🌸
شب خیز که عاشقان به شب راز کنند:
یکی از لطف های بزرگ خدا به ما این است که وقت مشخّصی را برای ارتباط با خود معلوم نکرده و اجازه داده که در هر ساعتی از شبانه روز که خواستیم، او را بخوانیم، و وعده داده که هر زمان او را خواندیم، به ما پاسخ دهد[۱]؛ امّا مناجات و راز و نیاز با خدا در نیمه های شب، طعم دیگری دارد که جز کسانی که آن را چشیده اند، نمی توانند تصوّر و توصیف کنند. در آن زمان که هیاهو و غوغاهای روز فرو نشسته و سکوت و آرامش، همه جا را فرا گرفته و بیشتر مردم در خواب گران به سر می برند، دوستانِ ویژه ی خدا، به شوق گرمای مناجات با معبود خود، بسترهای گرمشان را رها میکنند، وضو می گیرند و در پیشگاه مقدّس او به نماز و مناجات و خواندن قرآن سرگرم می شوند و روح و جان خود را در دریای رحمت الهی شستوشو می دهند و از آن دریای بی پایان، گوهرهای معنوی فراوانی به دست می آورند. آری، شب زنده داری و نیایش با خدا در نیمه های شب، راه و رسم پیامبران و امامان و بنده های بسیار خوب خداست. خداوند در آیات متعددی از قرآن، بندگانش را به شب زنده داری تشویق کرده است[۲]؛
امّا هیچگاه دقیقاً بیان نکرده که پاداش شب زنده داری چیست؛ زیرا پاداش آن توصیف شدنی نیست.
در روایتی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «هیچ کار خوبی نیست مگر اینکه در قرآن برای آن پاداشی ذکر شده است؛ مگر نماز شب که به سبب ارزش فوق العاده اش، خداوند پاداشش را مشخّص نکرده است.»[۳]
پیشوایان معصوم ما نیز تأکید فراوانی بر عبادت شبانه کرده و پیروان خود را به آن خوانده اند.
در حدیثی می خوانیم که پیامبر صلوات الله علیه سه مرتبه ی پیاپی به امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: «بر تو باد به نماز شب.»[۴]
در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «بر شما باد به نماز شب؛ زیرا سنّت پیامبرتان است و شیوه ی خوب گذشتگانِ شایسته ی شماست و بیماری ها را از بدن هایتان دور می کند.»[۵]
در روایت دیگری از همان حضرت نقل شده است: «خانه هایی که شبها در آن نماز خوانده، و همراه آن، قرآن تلاوت می شود، برای ساکنان آسمان می درخشند؛ همانطور که ستارگان برای ساکنان زمین می درخشند.[۶]»
همچنین بر اساس روایتی از پیامبر، نماز شب باعث نزدیکی به خدا، آمرزش گناهان، بازداری از کارهای بد، دور کردن بیماری از بدن انسان و آبادی خانه ی انسان در عالم پس مرگ خواهد شد[۷].
آری،
«شبِ مردان خدا، روز جهان افروز است
روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست».
[۱] - با توجّه به این فراز از آیه۱۸۶: «اُجیب دعوه الداع اذا دعان».
[۲] - مانند ۱۷ آل عمران، ۱۷ و ۱۸ ذاریات و آیة مورد بحث
[۳] - تفسیر قمی، ج۲، ص۱۶۸
[۴] - من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۴۸۴
[۵] - همان، ص۴۷۲
[۶] - همان، ص۴۷۳
[۷] - مستدرک الوسائل ج۶، ص ۳۳۱
🌸 https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۷۵ قرآن کریم 🌸
هر چه ممکن است، قرآن بخوانید:
در زمان پیامبر صلوات الله علیه ، گروهی از مسلمانان که از ارزش والای شب زنده داری آگاه شده بودند، بخش زیادی از شب را بیدار می ماندند و به خواندن نماز و قرآن سپری می کردند؛ تا حدّی که گاه به سختی می افتادند و به جسمشان آسیب می رسید و گاهی نیز از کار و فعّالیت روزانه ی خود باز می ماندند. خداوند در این آیه با اشاره به این نکته، به مسلمانان توصیه می کند که برای بهتر بهره بردن از برکات عبادت شبانه، هر قدری از شب را که می توانند، بیدار بمانند و به عبادت و تلاوت قرآن بگذرانند، و برای تأکید بر این مطلب، دو بار در این آیه می فرماید: هر چه ممکن است، قرآن بخوانید.[۱]
گذشته از اینکه این فراز از آیه، به مطلب خاصّی که در آن زمان بوده، اشاره می کند، می تواند به مطلب عمومی تری نیز اشاره کرده باشد، و آن، اینکه خوب است هر کس در شبانه روز به قدری که میتواند، قرآن بخواند، و بدینوسیله، روح و جان خود را نورانی کند.
پیشوایان معصوم ما نیز بر تلاوت بخشی از قرآن در هر شبانه روز تأکید کرده اند.
در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم:
«چه اشکالی دارد که یکی از شما که تاجر است و در مغازه اش مشغول است، هنگامی که به منزلش باز می گردد، نخوابد تا اینکه سورهای از قرآن را تلاوت کند، و در مقابل هر آیه ای که میخواند، ده حسنه برایش نوشته شود و ده گناه از نامه اعمالش پاک شود؟»[۲]
در حدیث دیگری از پیامبر صلوات الله علیه میخوانیم: «هر کسی که در یک شب ده آیه بخواند، در زمره ی غافلان[کسانی که از خدا بی خبرند] نوشته نمی شود، و کسی که پنجاه آیه بخواند، در زمره ی ذاکران[کسانی که به یاد خدا هستند] نوشته می شود.»[۳]
البته پیشوایان ما، در کنار تأکید بر تلاوت روزانه قرآن، تأکید کرده اند که تلاوت انسان باید همراه با فروتنی و تدبّر و اندیشه در آیات قرآن باشد؛ زیرا هدف اصلی تلاوت قرآن، تعلیم و تربیت است. در حدیثی از امام رضا علیه السلام در باره ی فراز (فَاقرَءوا ما تَیَسَّرَ مِنهُ)(هر چه ممکن است، قرآن بخوانید) می خوانیم: «آن مقدار بخوانید که در آن خشوع قلب و صفای باطن باشد.»[۴]
در ابتدای همین سوره نیز می خوانیم که خداوند پس از دستور به نماز شب میفرماید: (وَ رَتِّلِ القُرءانَ تَرتیلًا)؛ یعنی قرآن را شمرده و بادقّت بخوان. در حدیثی از امام علی علیه السلام در توضیح این آیه آمده است: «آن را روشن بیان کن. نه مانند اشعار، سریع و پشت سر هم بخوان، و نه مانند دانه های شن، آن را پراکنده کن؛ بلکه دل های سختِ خود را با آن نرم کنید، و هرگز هدف شما این نباشد که به انتهای یک سوره برسید [؛ بلکه آیات قرآن را شمرده و بادقّت بخوانید؛ هرچند کم باشد].»[۵]
[۱] - در نگارش این متن تا بدینجا از تفاسیر المیزان، نمونه و الجوهرالثمین استفاده شده است
[۲] - وسائل الشیعه، ج۶، ص۲۰۱
[۳] - همان، ص۲۰۲
[۴] - بحارالانوار، ج۸۴، ص۱۳۵
[۵] - الکافی، ج۲، ص۶۱۴
https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۷۶ قرآن کریم 🌸
چرا آدمیان دوزخی می شوند؟
مطالعه ی آیات قرآن کریم و روایات معصومین نشان می دهد که کارهایی انسان را از لطف و رحمت خدا دور می کند، و اصرار و پافشاری بر آنها، باعث بیچارگیِ ابدی انسان و دوزخی شدن او میشود. البته تأثیر نابودگری این کارها به یک اندازه نیست و برخی بدتر از دیگران هستند. در آیات مورد بحث می خوانیم هنگامی که بهشتیان از علّت دوزخی شدنِ دوزخیان از آنان سؤال میکنند، در پاسخ می شنوند که چهار عاملِ مهم، باعث بدبختی آنان شده است؛ عواملی که لطف خدا را از آنان دور کرد و آتش خشم خدا را برافروخت:
۱ـ ترک نماز: نخستین عامل بیچارگی دوزخیان، «بی نمازی» است. نماز، مهم ترین نشانه ی یک مسلمان است، و به فرموده ی پیشوایان ما، «ستون دین» است. امام باقرعلیه السلام در باره ی نماز فرموده است: «نماز، ستون دین است. مثال آن، مثال ستون خیمه است؛ تا هنگامی که ستون ثابت مانده، میخ ها و طناب ها نیز ثابت می ماند؛ ولی هنگامی که ستونِ خیمه بیفتد و بشکند، هیچ میخ و طنابی سر جایش نمی ماند.[۱]»
آری، تا هنگامی که نماز در زندگی انسان وجود دارد، بقیه ی عبادت ها نیز در جای خود انجام می شود، و در صورت کم و کاستی، نماز با تأثیر بی نظیر خود در اصلاح و پاکسازی انسان، کاستی ها را جبران می کند؛ ولی هنگامی که نماز از زندگی حذف شود، دیگر نشانی از مسلمانی در زندگی انسان نمی ماند. از این رو پیامبر گرامی ما فرموده است: «نماز را از روی عمد ترک نکن؛ زیرا هر کسی که آن را به عمد ترک کند، ارتباطش با دین اسلام قطع شده است.»[۲]
۲ـ بی توجّهی به فقرا و نیازمندان: دوزخیان در دنیا افرادی خودخواه و مغرور بودهاند که هیچگاه از دردِ دردمندان اندوهگین نمی شدند، و تنها چیزی که برایشان اهمّیّت داشت، خوردن و تفریح خودشان بود، و بدتر از همه ی اینکه آنان واجبات مالی خود را ادا نمی کردند؛ اموری مانند زکات و خمس که خودداری از پرداخت آنها، از گناهان بزرگ محسوب میشود. در حدیثی از امام علی علیه السلام میخوانیم: «هر کس زکات مالش را نپردازد، مسلمان نیست.»[۳]
همچنین در روایتی از امام باقر علیه السلام می خوانیم که ندادن خمس، آدم را دوزخی می کند.[۴]
۳ـ هم نشینی و هم صدایی با اهل باطل: یکی از ویژگیهای اصلی دوزخیان این است که با هر صدایی که بر ضد حق بلند می شد، همنوا می شدند و در هر مجلسی که بر ضد دین و آیات خدا تشکیل می شد، شرکت می کردند. آنان با کسانی نشست و برخاست داشتند که خدا و مقدّسات را به بازی می گرفتند و سخنانِ زشت و دور از ادب می گفتند و اهل گناه و فساد بودند. این هم نشینیِ نامبارک، آنان را به رنگ هم نشینانشان درآورد و سرنوشتشان را با آنان پیوند داد.
۴ـ انکار روز جزا: اهل دوزخ برای فرار از مسئولیت و ادامه ی خلافکاری و گنهکاری هایشان، همیشه قیامت و حساب و کتاب آن را انکار میکردند؛ آنان نه تنها هیچ دلیلی برای انکار آن نداشتند، بلکه دلایل زیادی بر وجود آن دیده و شنیده بودند؛ امّا هیچگاه حاضر نمی شدند آن را بپذیرند؛ زیرا پذیرش آن، با قطع هوسرانی هایشان برابر بود، و آلودگی هایشان سبب می شد که آن را انکار کنند، و این انکارِ ابلهانه، سرانجام آنان را به خاک سیاه نشاند.
[۱] - مستدرک الوسائل، ج۳، ص۳۱
[۲] - وسائل الشیعه، ج۴، ص۴۳
[۳] - مستدرک الوسائل، ج۷، ص۲۴
[۴] - وسائل الشیعه، ج۹، ص۴۸۳
🌸
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۷۷ قرآن کریم 🌸🍃
بهترین داور:
یکی از ویژگی های قیامت این است که در آن دادگاه بزرگ، در کنار قضاوت عادل ترین قاضی جهان، یعنی خداوند، تک تک انسانها نیز برای قضاوتِ رفتار خود فرا خوانده می شوند؛ زیرا هم دلایل و شواهد برای کیفر یا پاداش افراد، کاملاً روشن است، هم هر کس به تنهایی می تواند در مورد درستکار یا خلافکار بودنِ خود قضاوت کند.
آری، این ویژگی انسان است که بدی را بد می داند و خوبی را خوب می شمرد؛ هرچند ممکن است برای حفظ منافع خود، حقیقت را کتمان کند و برای رفتار نادرستش عذر بتراشد. آیات مورد بحث به همین نکته اشاره کرده، می فرماید که هرچند در قیامت، انسانها توسّط خدا و فرشتگان از تمام کارهایشان باخبر می شوند، بدون این کار هم هر کسی از وضعیّت خود آگاه است؛ هرچند در ظاهر عذرهایی بتراشد.
آیه ی ۱۴ سوره ی اسراء نیز به همین نکته اشاره کرده، می فرماید: پس از آنکه در روز قیامت، نامه ی عمل هر کس به او داده می شود، به او گفته می شود: «نامه ی عملت را بخوان؛ امروز خودت برای محاسبه ی خودت کافی هستی.» البته هرچند اصل این حسابرسی در قیامت اتفاق می افتد، در دنیا نیز انسان ها از درست یا نادرست بودن رفتار و عملکرد خود آگاه اند و هر کس در دادگاه وجدان خود می تواند در مورد خویشتنِ خویش قضاوت کند. آری، این دادگاهِ پنهان، همان «نفس لوّامه» و وجدان سرزنشگر هر کس است که خداوند در آیه ی ۲ همین سوره به آن سوگند یاد کرده است. شاید همه ی ما خویشتن را سرزنش کرده باشیم. در این حال و پس از انجام یک کارِ اشتباه یا ستم به دیگران، آشوبی در وجود ما به پا میشود و نیرویی ما را از درون ملامت میکند. این همان دادگاهِ وجدان است که در دنیا نیز اشتباهات ما را به یاد ما میآورد. البته ممکن است این نیروی درونی، به سبب خودخواهی ها و پیروی از هوسهای زودگذر، بسیار ضعیف و ناتوان شود و صدای آن دیگر به گوشِ جان نرسد. از این رو پیشوایان دین به ما سفارش کرده اند که پیش از فرا رسیدن دادگاه عظیم قیامت، پیوسته خود را به دادگاهِ خصوصیِ وجدان احضار کنیم و خویشتن را محاسبه کنیم تا از دادگاه بزرگ و علنی قیامت نیز سربلند و روسپید خارج شویم.
آری، این توصیه ی مشهور پیامبر صلوات الله علیه است که فرمود: «پیش از آنکه به حساب شما برسند، به حساب خود برسید، و قبل از آنکه کارهایتان را بسنجند، خودتان کارهایتان را بسنجید و برای حضور در بزرگترین دادگاه آماده شوید.»[۱]
[۱] - وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۹۹. ظاهراً ترکیب وصفی«العرض الاکبر»، اضافه مقلوب است و در اصل، «اکبر العرض» می باشد. با توجّه به صعوبت ترجمه این ترکیب برای مخاطب نوجوان، به «بزرگترین دادگاه» ترجمه شده است.
🌸 https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۷۸ قرآن کریم 🌸
راه و بیراهه:
اگر از ما بخواهند که چند ویژگیِ اصلی انسان را بیان کنیم، همه ی ما «اختیار» را حتماً جزء آنها نام خواهیم برد. اختیار، ویژگی جدانشدنی انسان از اوست، و همین صفت است که او را از دیگر جانداران جدا کرده، شایسته ی ستایش یا سرزنش می کند.
ما هیچگاه به زنبور برای درست کردن عسل یا به گاو برای ساختن شیر «آفرین» نمی گوییم؛ ولی یک انسان را برای یک اختراعِ مفید تحسین می کنیم. علّت این مطلب، روشن است؛ زیرا زنبور و گاو، هیچ اختیاری در ساختن عسل یا شیر ندارند و بدون اینکه خود بخواهند و تنها بنا بر آفرینش خدای بزرگ، عسل و شیر می سازند؛ ولی یک انسان، با اختیار خود و تحمّل رنج های فراوان، به یک اختراع بزرگ دست می یابد.
همچنین ما هیچگاه یک شیر را برای کشتن و دریدنِ یک آهو سرزنش نمی کنیم؛ ولی انسانی را برای سیلی زدن ناروا به گوش یک نفر یا کندنِ بی علت یک درخت سرزنش می کنیم؛ زیرا شیر، به فرمان غریزه و بدون فکر و عقل، آهو را می کُشد؛ ولی انسان، دارای عقل و فکر و شعور است و رفتار و کردارش را خودش رقم می زند. منشأ وجود دادگاهها و کیفرهای گوناگون نیز «اختیار» انسان است.
حال اگر انسان مختار بدون هیچ برنامه و هدفی در دنیا قرار می گرفت، چه اتّفاقی می افتاد؛ چه اینکه هم انسان، خواسته ها و امیال گوناگونی دارد و هم امکاناتِ روی زمین محدود است؟
از همه ی اینها مهم تر اینکه دنیا، نخستین مرحله ی زندگی انسان است و پس از آن، مراحل بسیار بزرگتری پیش روی انسان قرار دارد. به راستی آیا ممکن است خدای حکیم، انسان را در چنین وضعی به حال خود رها کند؟
بی شک اگر چنین اعتقادی داشته باشیم، حکمتِ خدا را انکار کرده ایم. از این رو خداوند با فرستادن پیامبران، برنامه ی زندگی انسانها را به آنان نشان داده و راه صحیح زندگی را برایشان مشخّص کرده است؛ راهی که فرجام آن، بهشت است؛ جایی که اختیار انسان به طور کامل شکوفا می شود و انسان هر چه بخواهد، در اختیارش قرار می گیرد؛ نعمت هایی که حقیقت آن توصیف شدنی نیست و آیات ۵تا ۲۲ همین سوره، گوشه ای از آنها را برای ما توضیح داده اند.
همچنین پیامبران، از سوی خدا، راههای انحرافی را به ما نشان داده اند؛ راههایی که فرجام آنها دوزخ است؛ جایی که به فرمودهی آیه ی ۴ همین سوره، ساکنانش در غل و زنجیر و آتش سوزان قرار دارند. آری، دین خدا، راهی به سرای آزادی و خوشبختی است، و راههای دیگر، بیراهه هایی به سوی سرای اسارت و بدبختی هستند. اکنون ماییم و دوراهی سعادت و شقاوت که می توانیم با قدم گذاشتن در راه هدایت، شکر آن را به جای آوریم، یا با حرکت در بیراهه های گمراهی، از ناسپاسانِ نعمتِ هدایت باشیم.
https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy
#تفسیر_قرآن
#قصه_قرآنی
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۷۹ قرآن کریم 🌸
پاداش اخلاص:
می دانیم که این آیات پس از ایثار و فداکاری بی نظیر امام علی علیه السلام و خانواده ی گرامی اش یعنی حضرت فاطمه سلام الله علیها …، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام نازل شده اند. ماجرا از این قرار است که امام علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها به توصیه ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ، برای شفای بیماری پسران خود نذر کردند که سه روز روزه بگیرند.
پس از بهبود فرزندان، آنان نذر خود را ادا کردند و همه با هم سه روز روزه گرفتند؛ ولی در روز یکم، غذای خود را به شخصی بینوا، در روز دوّم به یک یتیم و در روز سوّم به یک اسیر دادند و هر سه روز، خود با آب افطار کردند.
پس از آن، خدا آیات این سوره را نازل کرد و فداکاری آنها را ستود و نعمت های بی نظیری را برای چنین افرادی برشمرد؛[۱]
نعمتهایی که برخی از آنها در جای دیگری از قرآن نیامده است؛
نعمتهایی مانند:
۱ـ نوشیدنی ناب بهشتی که با مادّه ای بسیار خوشبو آمیخته شده است(کَأسٍا کـانَ مِـزاجُها کافورا)؛
۲ـ شادابی و خوشحالی بزرگ(نَضرَةً وَ سُرورا)؛
۳ـ باغی بیمـانـنـد(جَنَّةً)؛
۴ـ لـباسهای ابریشمی بی نظیر(حَریراً)؛
۵ـ تکیه زدن بر تخت های سلطنتی بهشت(مُتَّکِئینَ فیها عَلَی الاَراِّئِکِ)؛
۶ـ نبودن هیچ نوع گرما و سرمای آزاردهنده در بهشت(لایَرَونَ فیها شَمساً وَ لا زَمهَریرا)؛
۷ـ سایه ی گسترده، خنک و دائمی درختان بهشتی(وَ دانِیَةً عَلَیهِم ظِلّْالُها)؛
۸ـ میوه ها و خوشه هایِ در دسترس(وَ ذُلِّلَت قُطوفُها تَذلیلاً)؛
۹ـ غذاهای رنگارنگ و نوشیدنی های گوارا در ظرفهای نقره ای بی نظیر و جامه ای بلورین زیبا(بِآنِیَةٍ مِن فِضَّةٍ وَ اَکوابٍ کانَت قَواریرَا)؛
۱۰ـ جامی دیگر از نوشیدنی ناب بهشتی که از چشمهای به نام «سلسبیل» است(عَیناً فیها تُسَمّیّْ سَلسَبیلا)؛
۱۱ـ حضور خدمتکاران بسیار زیبارو و درخشان در مجلس بزم و تفریح بهشتیان(وِلدانٌ مُخَلَّدون)؛
۱۲ـ نعمتی وصف ناشدنی(نَعیماً)؛
۱۳ـ فرمانروایی بسیار گسترده ی هر یک از بهشتیان در قلمرو سلطنـت خـود در بـهشت(مُلکاً کَبیرا)؛
۱۴ـ لـباسهایی از ابریـشم خـالص(ثـِیابُ سُندُسٍ)؛
۱۵ـ دستبندها و جواهر نقرهای(اَساوِرَ مِن فِضَّةٍ)؛
۱۶ـ گرفتن نوشیدنی پاک بهشتی از پروردگار جهان(سَقاهُم رَبُّهُم شَراباً طَهورا)؛ نوشیدنی ای که علاوه بر لذت مادی، به فرموده ی امام صادق علیه السلام ، جان و روحشان را از هر چیز غیر خدایی پاک می کند؛[۲]
نعمتی که شاید هیچ نعمتی در قرآن برتر از آن نباشد. البته به یاد داشته باشیم که تمام این نعمت های رنگارنگ، پاداش نیت خالصانه ی نیکوکاران است، و نه مقدار انفاق و صدقه شان؛ چه اینکه انفاق امام علی علیه السلام و خانواده ی گرامی اش به هر یک از آن افراد بینوا، یتیم و اسیر، تنها یک قرص نان بود و بس؛ ولی آنچه این انفاقِ مختصر آنان را چنین شایسته ی پاداش الهی کرد، اخلاصِ بی نظیر آنان بود که با وجود علاقه و احتیاج به غذا، آن را انفاق کردند و به آن افراد نیازمند گفتند: «ما فقط برای رضای خدا به شما غذا می دهیم و هیچ پاداش و تشکّری از شما نمی خواهیم.»(اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ اللهِ لا نُریدُ مِنکُم جَزاِّءً وَ لا شُکورا).
[۱] - ر.ک به مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۱۱
[۲] - همان، ص۶۲۴
https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy
🌹
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۸۰ قرآن کریم 🌸
چهار حادثه ی بزرگ:
از آیات قرآن استفاده می شود که فرا رسیدن قیامت، با حوادث بسیار بزرگ و شگفت انگیزی همراه است؛ حوادثی که اوضاع دنیا را کامل بر هم میزند و جهان دیگری را با مشخصّات جدیدی به وجود می آورد. به فرموده ی آیه ی ۴۸ سوره ی ابراهیم علیه السلام ، در آن زمان، زمین به چیزی غیر از این زمین، و آسمانها نیز به چیزی غیر از این آسمانها تبدیل خواهند شد. در سوره های متعدد قرآن به این حوادث بزرگ اشاره شده است؛ به خصوص سوره هایی که در اواخر قرآن قرار دارند؛ مانند سوره های نبأ، نازعات، تکویر، انفطار، انشقاق، فجر، زلزال، قارعه و سوره ی مرسلات. در روایاتی که از معصومین علیهم السلام به ما رسیده، این حوادث، «اشراط الساعة»(نشانه های قیامت) نامیده شده است.
آیات مورد بحث، به این چهار حادثه از آن حوادث مهم اشاره کرده اند که سه تای آنها در آستانه ی قیامت اتفاق می افتد، و یکی از آنها، پس از برپایی قیامت رخ خواهد نمود:
۱ـ خاموش شدن ستارگان: بر اساس آیه ی ۸، در آستانه ی قیامت، تمام ستارگانِ آسمان، خاموش و بی نور می شوند. آیه ی دوّم سوره ی تکویر نیز به تاریک شدن ستارگان در آستانه ی قیامت اشاره می کند. طبق آیه ی ۲ سوره ی انفطار، ستارگان از مدار خود خارج شده، در صفحه ی آسمان پراکنده می شوند. شاید این پراکنده شدن، باعث تصادف آنها با یکدیگر و انفجار و از بین رفتن نور آنها بشود.
۲ـ شکافته شدن آسمان: معنای دقیق شکافته شدن آسمان برای ما روشن نیست. شاید منظور از آن، شکافته و متلاشی شدن ستارگان و سیارات موجود در آسمان باشد[۱]؛ شاید هم منظور از آن، کنار رفتن پرده ی عالم غیب از چشمان مردم جهان، و امکان ورود ملکوتیان و فرشتگان به عالم انسانها باشد.[۲] در آیه ی ۲۹ سورهی نبأ نیز می خوانیم: «و آسمان گشوده می شود؛ بدین صورت که به درهای متعدّدی تبدیل می شود.»
۳ـ کنده شدن و ریز ریز شدن کوه ها: بر اساس آیات قرآن، در آستانه ی قیامت، زمین به شدّت لرزانده می شود[۳]، و در پی این زلزله ی بسیار مهیب، کوهها از جا کنده شده، به حرکت در می آیند[۴]، و سپس یکباره به زمین کوبیده می شوند[۵]؛ تا اینکه اجزای آن کاملاً خرد شده، چون ذرّات معلق در هوا پراکنده می شود[۶]. به راستی تصوّر چنین زلزله ی هولناکی هم در وجود انسان ترس و وحشت ایجاد می کند. بی سبب نیست که خداوند در آیه ی نخست سوره ی حج، در مورد این زلزله ی بسیار شدید هشدار داده است.
۴ـ تعیین وقت برای پیامبران: در آن روزِ مهم، برای پیامبران الهی وقتی مشخّص می شود تا در مقام گواه امّت خود، در دادگاه قیامت شهادت دهند؛ چراکه پیامبران، مأمور رساندن پیام های خدا به مردم بوده اند و باید در قیامت روشن شود که هر امتی به پیامبر خود چگونه پاسخ داده اند؛ آیا سخنانش را پذیرفته یا انکارش کرده اند[۷].
می دانیم که پیامبر هر امتی، به خواست خدا، از اعمال امت خویش باخبر است و در دادگاه قیامت در مورد رفتار و کردار مردم امتش گواهی می دهد. در آیه ی ۴۱سوره ی نساء می خوانیم که در قیامت، از هر امتی شاهدی برانگیخته می شود، و از امت پیامبر اسلام صلوات الله علیه نیز همان حضرت برای گواهی دادن به پا می خیزد.
[۲] - ر.ک به تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۲۹۶
[۲] - ر.ک به تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۶۶
[۳] -۴ واقعه
[۴] -۲۰ نبأ و ۳ تکویر
[۵] -۱۴ حاقه
[۶] -۵ و ۶ واقعه
[۷] - بر اساس آیات ۶ اعراف و ۱۰۹ مائده
🌸
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۸۱ قرآن کریم 🌸
وای بر تکذیب کنندگان:
عبارت «وَیلٌ یَومَئِذٍ لِلمُکَذِّبین» ده بار در این سوره تکرار شده که نشان گر اهمّیت فراوان آن است. خداوند در این آیه از وضعیت بسیار وخیم منکران قیامت در آن روز سخن می گوید و با به کار بردن واژه ی «ویل»، گویی آنان را تهدید می کند؛ چرا که برپایی قیامت، حتمی و تردیدناپذیر است[۱]، و انکارِ آن، تنها نتیجه ی غرور، تکبّر، لجاجت و انجام گناه با خیال راحت است؛ [۲]چه اینکه عدالتِ قطعی خدا و امکان نداشتن کیفر یا پاداش کاملِ انسانها در دنیا، همچنین حکمتِ قطعی خدا و هدفدار بودن جهانِ پهناور و بسیار شگفت انگیز، و نیز وعده های بی شمار پیامبرانِ خدا که راستگویی شان با معجزاتِ متعدد ثابت شده، همه و همه گواهی می دهند که باید جهان دیگری پس از این جهان وجود داشته باشد تا هر کس به پاداش و کیفر کامل اعمال خود برسد، و نیز انسانها به هدف راستین آفرینش خود دست یابند. در مقابل، کسانی که قیامت را انکار می کنند، حتّی یک دلیل قطعی بر نبودن آن ندارند؛ زیرا فقط کسی می تواند آن را انکار کند که بتواند از مرزهای زمان و مکان خارج شود و تمام جهان را با تمام گذشته و آینده ی آن ببیند و سپس اعلام کند که قیامتی وجود ندارد! آیا شما چنین شخصی را می شناسید؟ حق این است که انکار قیامت، انکار بزرگترین حقیقت عالَم است؛ حقیقتی که تک تک ما با آن روبه رو خواهیم شد و به سرنوشتِ زیبا یا زشتِ خود که با دستان خویش ساخته ایم، خواهیم رسید.
انکار قیامت البته سه نوع است که باید آنها را بشناسیم و از همه ی آنها بپرهیزیم:
۱ـ انکار قلبی: اینکه انسان در دل خود به قیامت و جزای الهی هیچ اعتقادی نداشته باشد و آن را در دل دروغ بشمارد.
۲ـ انکار زبانی: اینکه انسان انکارِ قلبی خود را به زبان آورد و قیامت را آشکارا دروغ بشمارد. قرآن بارها از چنین منکرانی سخن گفته و آنان را از سرنوشت شومشان ترسانده است. شاید ما نیز در زمان خود با کسانی برخورد کرده باشیم که با شنیدن سخنی از عالم برزخ یا قیامت، با مسخره می گویند: «چه کسی از آنجا خبری آورده که ما باور کنیم؟!»
۳ـ انکار عملی: اینکه انسان به کارهایی دست زند که با ایمانِ به قیامت، سازگار نیست؛ خواه انکار خود را به زبان آورد یا در ظاهر خود را مؤمن به قیامت بشمارد. منافقان و افرادِ به ظاهر مسلمان، نمونه های روشن این انکار هستند. همگان میدانیم که کسانی که امام حسین علیه السلام را کشتند، نماز می خواندند و در نماز، آیه ی «مالک یوم الدین» را قرائت می کردند؛ ولی آیا کسی میتواند بپذیرد که آنان به قیامت ایمان داشتند؟ امام حسین علیه السلام به آن منکران عملی قیامت فرموده است: «ای پیروان خاندان ابوسفیان، اگر دین ندارید و از معاد نمی ترسید، [دست کم] در دنیای خود آزاده
باشید.»[۳]
[۱] - آیات ۹ و ۲۵ آلعمران، ۸۷ نساء، ۱۲ انعام، ۲۱ کهف، ۷ حج، ۵۹ غافر، ۷ شوری، ۲۶ و ۳۲ جاثیه به این حقیقت اشاره دارند.
[۲] - آیات ۱۲ مطففین و ۵ قیامت به این حقیقت اشاره دارند.
[۳] - اللهوف، ص۱۱۹
🌸
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۸۲ قرآن کریم 🌸
دوازده نعمت بزرگ:
خدای مهربان، در این آیات، این دوازده نعمت مهم را به ما یادآوری می کند تا بفهمیم خدایی که چنین نعمت هایی را آفریده، قدرتِ برپایی رستاخیز و زنده کردن مردگان را دارد، و نیز با خود بیندیشیم که وجود اینهمه نعمت، بی سبب نبوده و بی شک خدای حکیم از پدید آوردن آنها، هدف مهمّی داشته است:
۱ـ زمین آرام: آیه ی ۶، زمین را به گهوارهای نرم و آرام تشبیه کرده که مایه ی آسایش ساکنان خود است و به آرامی آنان را حرکت می دهد. این کره ی غول پیکر خاکی، با سرعت به دور خورشید و به دور خودش حرکت می کند؛ ولی ما حرکتی را احساس نمی کنیم و با آرامش در آن زندگی می کنیم.
۲ـ کوههای استوار: آیه ی ۷، کوه ها را به میخ تشبیه کرده است. چه تعبیر زیبایی! کوهها در اعماق زمین ریشه دارند و در آنجا به هم پیوستهاند و از حرکت لایه های آن با فشار مواد مذاب درون زمین جلوگیری می کنند. همچنین کوه ها همچون دیوار بلنـدی در بـرابر تـوفان های شدید می ایـستنـد.
۳ـ همسران: آیه ی ۸ به نـعمت «زوجیّت» اشاره کرده است؛ نعمتی که ضامن بقای نسل انسان، و نیز مایه ی آرامش اوست.
۴ـ خواب: یکی از بزرگترین نعمتهای خدا به انسانها، خواب است؛ نعمتی که باعث تجدید قوای جسمی و روحی او می شود، به انسان آرامش می بخشد و خستگی را از تن او خارج می کند و به او نشاط می دهد.
۵ـ پوشش شب: آیه ی ۱۰ از نعمت شب می گوید؛ پدیده ای که همچون یک لباس مشکی، همواره بر نیمی از کرهی زمین سایه می افکند و آسایش و آرامش را به اهالی آن می بخشد. همه می دانیم که هیچگاه تأثیر استراحت و آرامش در شب، با خواب روز، مقایـسه شـدنی نیست.
۶ـ روز: زمان بیداری، تلاش و حرکت.
آیا تا به حال با خود اندیشیده ایم که چرا در همیشه ی تاریخ، در همه ی نقاط دنیا، مردم صبحگاهان به پا می خیزند و دنبال کار و فعّالیت و تلاش می روند؟ آیا این پدیـده، اتّفاقیسـت؟
۷ـ هفت آسمان محکم: مفسـران در باره ی این آیه سخنان گوناگونی گفته اند. شاید منظور از آن، لایه های جوّ زمین باشد که از مردم در برابر سنگهای آسمانی محافظت می کند. شاید هم منظور از آن، آسمانهای هفت گانه باشد که تمام آنچه ما میبینیم، جزءِ آسمان یکم آن محسوب می شود. به هر حال، نظام آسمان و ستارگان، یکی از پیچیده ترین نظامهای هستی و نشانگر قدرت بی نهایت آفریدگار آن است.
۸ـ چراغ فروزان آسمان: همه می دانیم که زندگی تمام موجوداتِ زمین، به خورشید وابسته است؛ ستاره ی بسیار داغی که در هر ثانیه، ۴۰۰۰ انفجار اتمی در آن رخ می دهد تا ما زمینیان برای زندگی، نور و گرما داشته باشیم.
۹ـ باران: پدیدهای بسیار عجیب؛ تبخیرِ آب دریاها، تبدیل شدن آن به ابرهای بارانزا، حرکت آن ابرها به هزاران کیلومتر دورتر، و ریزش باران و بخشش زندگی به موجودات زمین. آیا با دیدن این نعمت، چارهای جز گواهی دادن به قدرت خدا، پیش رو هست؟
۱۰و ۱۱و ۱۲ـ رویش دانه های خوراکی مانند گندم، برنج، لوبیا و...، سبزیها و ریشه های خوراکی مانند سیب زمینی، هویج و... و باغهای پردرخت میوه به وسیله ی باران؛ گیاهانی که همگی از خاکِ مرده به وجود می آیند.
آیا چنین خدایی نمی تواند مردگان را در قیامت زنده کند و از خاک بیرون آورد؟[۱]
[۱] - در نگارش این متن از تفسیر نمونه، ذیل آیات مورد بحث استفاده شده است.
🌸
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۸۳ قرآن کریم 🌸
مأموران تدبیر نظام هستی:
جهان هستی، جهانی پر راز و رمز است؛ چنان که با کشف یک حقیقت علمی برای دانشمندان، سؤالات متعدد دیگری در ذهن هایشان ایجاد می شود. قرآن نیز سربسته به این نکته اشاره کرده، در آیه ی ۸۵سوره ی اسراء می فرماید:
«وَ ما اوتیتُم مِنَ العِلمِ اِلّا قَلیلا»؛ یعنی تنها اندکی از علم و دانش به شما داده شده است. یکی از حقایق جهان آفرینش که وجود آن از طریق پیامبران و امامان به ما رسیده و حواس پنجگانه ی ما از درکش ناتوان است، «فرشتگان» هستند؛ موجوداتی نامرئی که سراسر هستی از آنها پر شده است. آیات مورد بحث، با اشاره به این موجودات، در باره ی یکی از اصلی ترین وظایف آنها یعنی «تدبیر امور جهان هستی» سخن گفته است. از این آیات استفاده می شود که فرشتگان الهی، پس از اینکه به کاری مأمور می شوند، به شدّت و سرعت از جای خود کنده شده، به حرکت در می آیند و شتابان از محل خود خارج شده، همچون غواص ماهری که در آب شناور می شود، در آسمانها پرواز می کنند. سپس برای انجام فرمان خدا، از یکدیگر سبقت می گیرند و هر کاری را با دقّت انجام می دهند.
بر اساس این آیات، هنگامی که خداوند برای کاری تصمیم میگیرد، فرشتگانی را مأمور می کند، و آنها با سرعتِ تمام برای انجام آن کار می شتابند و آن را به پایان می رسانند. قرآن کریم در آیات متعددی به چند نمونه از این مأموریت ها اشاره کرده است.
مثلاً بر اساس آیه ی ۹۷ سوره ی بقره، فرشته ای به نام جبرئیل، مأمور رساندن پیام های خدا به پیامبران است؛ یا به فرموده ی آیه ی ۱۱ سوره ی سجده، فرشته ای از سوی خدا، مأمور گرفتن جان انسان هاست که در روایات، «عزرائیل» معرّفی شده است؛ یا بر اساس آیه ی ۶۱ سوره ی انعام، گروهی از فرشتگان، مأمور محافظت انسانها و ثبت اعمالشان هستند. از روایات نیز استفاده می شود که برخی از فرشتگانِ خدا، مأمور استغفار و آمرزش خواستن برای مؤمنان هستند،[۱]
و بعضی مأمورند که نزد قبور پاک ائمه بیایند و در آنجا عبادت کرده، به اهلبیت علیه السلام و زائران آنها ادای احترام کنند[۲].
همچنین بر اساس روایات، گروهی از فرشتگان، مأمور محافظت از گیاهان زمین هستند.[۳]
از روایات استفاده می شود که شمار هیچیک از مخلوقات خدا، به اندازه ی فرشتگان نیست[۴].
نکته ی دیگری که از این آیات استفاده می شود، این است که خداوند به گروهی از مخلوقات خود یعنی فرشتگان، قدرتهای ویژه ای بخشیده تا کارهای جهان را سامان دهند. بنابراین هیچ اشکالی ندارد که به برخی از انسانها مانند پیامبر و اهلبیت علیه السلام نیز قدرت های ویژه ای بخشیده باشد تا آنان هم در سامان دادن امور جهان شرکت داشته باشند. این حقیقتی است که بسیاری از روایات، آن را تأیید می کنند[۵].
با این حال، گروه گمراه و به ظاهر مسلمان وهابیّت، شیعیان را برای داشتن چنین اعتقادی به شرک متهم می کنند. بنا بر نظر آنان، اعتقاد به تدبیر امور و اداره ی جهان توسط فرشتگان نیز نوعی عقیده ی شرک آلود است و تنها خداوند است که جهان را اداره می کند؛ در حالی که آیات مورد بحث، مطلب دیگری می گویند.
[۱] - به عنوان مثال ر.ک به الکافی، ج۲، ص۲۰۴
[۲] - به عنوان مثال ر.ک به الکافی، ج۴، ص۵۸۲ و مستدرکالوسائل، ج۱۰، ص۲۴۲
[۳] - ر.ک به بحارالانوار، ج۵۶، ص۲۳۹
[۴] - ر.ک به بحارالانوار، ج۵۶، ص۱۷۴ و ص۱۷۶ و ص۱۹۱
[۵] - به عنوان نمونه ر.ک به زیارت جامعة کبیره
🌸https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۸۴ قرآن کریم 🌸
طغیان گران دنیاپرست و خداترسان باتقوا:
این آیات در چند جمله ی کوتاه و پرمعنی، سرنوشت شوم و دردناک هواپرستان و فرجام زیبا و شیرین خداپرستان را بیان می کند. به فرموده ی این آیات، دو عامل اصلی باعث دوزخی شدنِ دوزخیان، و دو عامل مهم باعث بهشتی شدنِ بهشتیان خواهد شد.
عوامل دوزخی شدن دوزخـیان اینهاست:
۱ـ طـغـیان: طغیان به معنای «از حد گذشتن» است. حتماً شنیده اید که فلان رودخانه طغیان کرد؛ یعنی از حدِ مشخّص خود فراتر رفت. انسان نیز حد معیّنی دارد که در آن حد و اندازه، بنده ی خوب خدا شمرده می شود. تمام دستورهای پیامبران، برای حفظ این حدّ و حدود است. تا زمانی که انسان، خود را بنده ی خدا بداند و از فرمان او اطاعت کند، حدّ خود را نگه داشته؛ ولی هنگامی که خود را بزرگتر از آنچه هست، فرض کند و با گناه و نافرمانی خدا، از حدّ خود تجاوز کند، طغیان کرده و طغیانگر شمرده می شود.
۲ـ ترجیح دادن دنیا بر آخرت: دومین عامل دوزخی شدنِ دوزخیان، برتری دادن دنیا به آخرت است. واقعیت این است که همهی ما بارها بر سر دوراهی دنیا و آخرت قرار گرفته و خواهیم گرفت؛ دوراهیهایی که گاه انتخاب یکی از آنها بسیار دشوار می شود؛ چراکه معمولاً راه دنیا که در آخر به دوزخ می رسد، همراه با شیرینی و لذّتی زودگذر است، و راه آخرت که در نهایت به بهشت میرسد، با تلخی و سختیِ زودگذری همراه است. دوراهی فرار از میدان جنگ و جهاد و حضور در آن، دوراهی ارتباط با نامحرم و پرهیز از آن، دوراهی خوردن مال حرام و خودداری از آن، و...، دوراهیهاییست که همه ی ما با آنها مواجه شده یا خواهیم شد.
آری، اکنون انسان معنای این سخن امام باقر علیه السلام را بهتر درک می کند که فرموده است: «بهشت در لابه لای ناراحتی ها و صبر و استقامت پوشیده شده، و هر کس در برابر ناراحتی ها [و ترک لذتهای حرام] در دنیا صبر کند، داخل بهشت می شود؛ اما دوزخ در لابه لای لذّات نامشـروع و شهوات سرکش پوشیده شده، و هر کس نفس خویش را در برابر این لذّت ها آزاد بگذارد، داخل آتش خواهد شد.»[۱]
در مقابل، آیه ی ۴۰ همین سوره، دو عامل مهم بهشتی شدن بهشتیان را چنین ذکر می کند:
۱ـ ترس از مقام خدا و توجّه به حضور دائمی او: بهشتیان، کسانی هستند که در دنیا پیوسته خود را در پیشگاه خدا میدانند و از آگاهی او از احوالشان می ترسند. این ترس و نگرانی، همیشه آنان را در حدّ بندگی نگه داشته، از طغیان و تجاوز از حد باز می دارد. امام صادق علیه السلام می فرماید: «کسی که می داند خدا او را می بیند و آنچه را می گوید، می شنود و از کارهای خوب و بدش آگاه است، و این توجّه، او را از کارهای زشت باز می دارد، کسی است که از مقام پروردگارش می ترسد و نفس خویش را از هوا و هوس باز داشته است.»[۲]
۲ـ بازداشتن نفس از هوا و هوس: دوری از هواپرستی و خودداری از لذّات و شهوت های حرام، دوّمین عامل ورود بهشتیان به بهشت است.
امام صادق علیه السلام فرموده است: «کسی که در هنگام دوست داشتن، موقع ترس، هنگام میل به چیزی، موقع خشم و غضب، و زمان خشنودی و خوشحالی، مالک نفس خودش باشد، خداوند بدنش را بر آتش حرام می کند.»[۳]
[۱] - تفسیر نمونه، ج۲۶ ، ص۱۱۰
[۲] - همان، ص ۱۰۸
[۳] - وسائل الشیعه، ج۱۵ ، ص۱۶۲
https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۸۶ قرآن کریم 🌸
سیزده ویژگی قیامت:
این آیات از قیامت سخن میگوید و با جملات کوتاه و کوبنده ی خود، آن رستاخیز عظیم را توصیف می کند. این ویژگی ها را با هم مرور می کنیم:
آیه ی ۱: «طومار خورشید در هم پیچیده می شود» و این ستاره ی سوزان، به کره ای خاموش و تاریک تبدیل می شود. علم امروز نیز ثابت کرده که خورشید آرام آرام به سوی خاموشی حرکت می کند.
آیه ی ۲: «ستارگان فرو می ریزند و پراکنده می شوند» و از مدار خود خارج شده، متلاشی و در نتیجه تاریک می شوند.
آیه ی ۳: «کوهها به حرکت درمی آیند»؛ چراکه زلزله ای بسیار شدید در سراسر زمین به وجود میآید و کوه ها را از جا کنده، به حرکت در می آورد. به فرموده ی آیه ی ۶ سوره ی واقعه، آنها در پی کوبیده شدنِ به زمین، ذره ذره شده، در هوا معلق می شوند.
آیه ی ۴: «[حتّی باارزش ترین اموال مانند] شتران ده ماه آبستن، به حال خود رها می شوند»؛ چه اینکه در زمان نزول قرآن، شتر ماده ای که ده ماه از بارداری اش می گذشت و در آستانه ی به دنیا آوردن بچّه اش بود، یکی از باارزش ترین کالاها به شمار می آمد.
در این آیات می خوانیم که در آستانه ی قیامت، مردم از شدّت ترس و وحشت، باارزش ترین اموال خود را رها می کنند.
آیه ی ۵: «[انواع] حیوانات وحشی [در کنار هم] جمع می شوند»؛ زیرا ترس عجیبی همه جا را فرا می گیرد؛ چنان که دیگر هیچ درندهای به فکر دریدن حیوان دیگری نخواهد بود.
آیه ی ۶: «دریاها پُر و لبریز می شوند»؛ شاید چون سنگهای آسمانی و کوه ها در آب دریاها می افتد و باعث بالا آمدن بی سابقه ی آنها می شود.
آیه ی ۷: «همه ی افراد [با همسان خود در بهشت یا دوزخ] همنشین می شوند»؛ بهشتیان در کنار همسران پاک بهشتی، و دوزخیان در کنار شیاطین و افراد شیطان صفت.
آیات ۹_۸ : «از دختران زنده به گورشده سؤال می شود که به کدامین گناه کشته شده اند؟» آری، در آن زمان، پدرانِ بیرحم و سنگدلی که دختران پاک و معصوم خویش را تنها به جرم دختر بودن، زنده به گور می کردند، بازداشت می شوند و آن دختران مظلوم را هم به دادگاه قیامت فرا می خوانند و از آنان در مورد علّت کشته شدنشان سؤال می شود. آیا آن پدران قاتل، جز شرمساری و سرافکندگی، دفاعی از رفتار ابلهانه ی خود دارند؟
آیه ی ۱۰: «نامه ی اعمال گشوده می شود» و همگان در کمال تعجّب، تک تک کارهایی را که صدها یا هزاران سال قبل در دنیا انجام داده اند، مشاهده خواهند کرد؛ چنان که گویی در همان لحظه آنها را انجام داده اند[۱].
آیه ی ۱۱: «تومار آسمان پیچیده می شود» و نظام کیهانی فعلی به طور کامل دگرگون میشود. به فرموده ی آیه ی 48 سورهی ابراهیم، آسمانها به آسمان دیگری تبدیل می شوند.
آیه ی ۱۲: «دوزخ شعله ور می شود» و برای پذیرایی از دشمنان خدا آماده میشود.
آیه ی ۱۳: «بهشت [با کمال احترام برای پذیرایی از ساکنان خود، یعنی پرهیزکاران، به آنان] نزدیک می شود» و با درهای باز، به آنان خوشآمد می گوید.
آیه ی ۱۴: «[در آن زمان]، هر کس خواهد دانست که چه [توشه ای] حاضر کرده است.» آری، این بدترین یا بهترین لحظه برای انسانها در قیامت است. همگان به روشنی می بینند که برای زندگی ابدی خود، چه خانه و وسایلی فراهم کرده اند؛ خانهای در بهشت با تمام امکانات رفاهی، یا خانه ای در دوزخ با انواع عذاب ها و رنج ها[۲].
[۱] - برگرفته از روایتی از تفسیر عیاشی، ج۲، ص۳۲۸
[۲] - در نگارش این متن از تفاسیر المیزان و نمونه، ذیل آیات مورد بحث استفاده شده است.
https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy
🏴
#تفسیر_قرآن
نکته تفسیری صفحه ۵۸۷ قرآن کریم
🌹تفسیر نور صفحه ۵۸۷🌹
«غر» از «غرور» به معنای غفلت، فریب و مغرور
«سواک» به معنای استواری و استقامت و دوری از اعوجاج است
«فَعَدَلَکَ» بیانگر تعادل و توازن میان اعضا و جوارح انسان است.
به عمل خود تکیه کنید نه بر کرم خداوند، انبیاء از کرم خدا آگاه بودند امّا اهل عمل بودند.
خداوند کریم است: «بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ» فرشتگان مأمور او کریم اند: «کِراماً کاتِبِینَ» رسولان او کریماند: «رَسُولٍ کَرِیمٍ»(حاقه،۴۰) کتاب او کریم است: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ»(واقعه،۷۷) و پاداش او کریمانه است. «أَجْرٍ کَرِیمٍ»(یس،۱۱)
خداوند کریم است؛ هم گناهان را میبخشد، هم عیبها را میپوشاند و هم پاداش را چند برابر میدهدأبرار» جمع «بار» به معنای نیکوکار
«نَعِیمٍ» به معنای پر نعمت است.
«فجار» جمع «فاجر» به معنای شکافتن است؛ یعنی کسانی که پردهدری میکنند و هتّاک هستند.
«صلی» ورود در قهر و عذاب است. «یَصْلَوْنَها یَوْمَ الدِّینِ» همان گونه که «صلو» ورود در رحمت و لطف است. «هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ»(احزاب،۴۳)
در قیامت، همۀ امور به دست خداست و این به معنای نفی شفاعت نیست؛ چون شفاعت نیز از اموری است که خداوند فرمان داده است. (تفسیر مجمع البیان)وَیْلٌ» به معنای هلاک و عذاب است و بر اساس روایات، نام درّهای در دوزخ یا دری از درهای آن میباشد.
«طفیف» و قلیل به یک معناست و «تطفیف» به معنای کاستن و کم گذاشتن است و ریشۀ آن از «طف» به معنای کنار است. به فروشندهای که از کنار اجناس میزند، «مطفف» گویند. ابن مسعود نقل میکند که هر کس از نمازش بکاهد مشمول این آیه است. (تفسیر نمونه)
کم فروشی هر صنفی متناسب با خودش میباشد: معلم، کارگر، نویسنده، فروشنده، مهندس، دکتر و دیگر مشاغل، هر کدام در انجام وظیفه خود کوتاهی کنند، کم فروشند.
کم فروش، خود را زرنگ میداند؛ مردم را دوست ندارد، خدا را رازق نمیداند و ظلم اقتصادی به جامعه میکند.
کمفروشی از گناهان کبیره است؛ زیرا وعدۀ عذاب برای آن آمده است.
امکانِ کمفروشی یا حساسیّت در کیل بیش از وزن است؛ لذا در یک آیه فقط از کیل و در آیه پس از آن، ابتدا مجدداً از کیل و سپس وزن، سخن به میان آمده است.
در روایات میخوانیم: هرگاه مردم گرفتار گناه کمفروشی شوند، زمین روئیدنیهای خود را از مردم باز میدارد و مردم به قحطی تهدید میشوند. (تفسیر المیزان)
انضباط و دقّت اقتصادی، در رأس برنامههای اصلاحی انبیاست. چنانکه حضرت شعیب به قوم خود فرمود: «أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ»(شعرا،۱۸۱-۱۸۳) پیمانه را (در معامله) کامل و تمام بدهید و از کم کنندگان و خسارت زنندگان نباشید و با ترازوی درست وزن کنید و کالاهای مردم را کم ندهید و روی زمین مفسدانه عمل نکنید.
🌸https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy
#تفسیر_قرآن
🌸نکته تفسیری صفحه ۵۸۹ قرآن کریم 🌸
سفری پررنج برای ملاقات با پروردگار:
معمولاً سفرهای طولانی با خستگی و رنج همراه است؛ به ویژه افرادی که در گذشته و با وسایل ابتدایی آن زمان مسافرت می کردند، این سختی را کاملاً حس می کردند. از گذشته تاکنون امّا انسان ها برای رسیدن به مال و ثروت یا مقاصد مهم دیگر، سختی سفرهای طولانی را به جان می خریدند و مشکلات راه را تحمّل می کردند و می کنند. تک تک ما انسان ها، هم اکنون مسافرانی هستیم که در مسیری طولانی قرار گرفته ایم. نگاهی به زندگی انسان، به روشنی گویای این حقیقت است؛ مسافرتی که از عالم جنینی و تولد آغاز می شود و با گذر از دوران کودکی، نوجوانی، جوانی، میان سالی، کهن سالی، مرگ و سیر و سفر در عالم برزخ، به آخرین منزلگاه در قیامت میرسد. این مسافرت طولانی، با دردها و رنج های گوناگونی همراه است؛ امّا مقصدش چنان ارزشمند است که توجّه به آن، سختی های راه را آسان می کند و دردها و رنجهایش را شیرین می نماید. هدف از این سفر، «لقاءالله» است؛ روبه رو شدن و دیدار با آفریدگار جهانیان و پروردگار مهربانمان. البته این دیدار، دیداری مادّی نیست؛ چراکه خدا جسم نیست و نمی توان او را با چشم دید؛ بلکه دیداری معنویست که با دل و جانِ پاک و خالی از هر گونه شرک و گناه، امکان می پذیرد؛ ملاقاتی باشکوه و وصف ناشدنی که در بهشت جاودان با دریافت لطف و رحمت بیکران خدا صورت می پذیرد.
آری، انسانها در زمین پدید آمده اند و با انواع رنجها و سختی ها دست و پنجه نرم می کنند؛ ولی این زمینِ پررنج، مقصد زندگی آنها نیست؛ بلکه راهیست که برای رسیدن به لطف و عنایت الهی باید از آن عبور کنند، و البته هیچ راهی جز آن وجود ندارد. توصیههای بی شمار قرآن و معصومین علیهم السلام در مورد بی توجّهی به زرق و برق و تجمّلات دنیا و لزوم توجّه به آخرت و پاداشهای بی نظیر آن، همگی برای توجّه دادن ما به همین حقیقت است؛ به اینکه راه سفر را به جای مقصد اشتباه نگیریم و اسباب سفر را هدفِ زندگی حساب نکنیم؛ به اینکه رنجهای دنیا را جاودان نشماریم و آنها را با صبر و استقامت پشت سر گذاریم و سربلند و روسپید در پیشگاه پروردگارمان حاضر شویم. امیر مؤمنان علی در بارهی دنیا فرموده است: «در آن آزموده می شوید و برای غیر آن آفریده شده اید.»[۱]
همان امام آزاده فرموده است: «جان های شما، قیمتی جز بهشت ندارد؛ آن را به چیز دیگری جز آن نفروشید.»[۲]
در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «برای انسانِ باایمان هیچ راحت و آسایش حقیقی وجود ندارد مگر در هنگام ملاقات با خدا.»[۳]
از این رو پیشوایان ما به ما آموخته اند که در میان درخواست های خود از خدا بخواهیم که «ما را مشتاق لحظهای فرماید که با او روبه رو خواهیم شد»[۴] تا سختیهای زندگی در نظرمان کوچک شود و هدفِ بلند زندگی برایمان اهمیت یابد. یادآوری این نکته لازم است که منظور از «ملاقات با خدا»، ملاقات باطنی است که با چشمِ دل انجام می شود؛ نه ملاقات ظاهری که با چشمِ سر صورت میپذیرد. امام علی علیه السلام فرموده است: «چشمها، خدا را با دیدن درک نمیکنند؛ بلکه دلها با داشتن ایمان حقیقی می توانند او را درک کنند.»[۵]
[۱] - نهج البلاغه، خطبه۲۰۳
[۲] - همان، حکمت۴۵۶
[۳] - مصباح الشریعه، ص۱۱۵
[۴] - زیارت«امین الله»، فراز «مشتاقه الی فرحة لقائک»(مفاتیح الجنان)
[۵] - نهج البلاغه، خطبة۱۷۹
🌸 https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy
#تفسیر_قرآن
نکته تفسیری صفحه ۵۹۰ قرآن کریم
سوره بروج
قتل عام در گودال:
این آیات از افراد ستمگری سخن می گوید که مردمِ باایمان و خداپرست را به جرم یکتاپرستی، زنده زنده در گودالی پر از آتش افکندند و در کنار گودال نشستند و سوختن آنها را تماشا کردند! در مورد اینکه این افراد دقیقاً چه کسانی بوده اند، سخنان مختلفی گفته شده است؛ ولی معروف تر از همه این است که این جنایت بزرگ در سرزمین «یمن» و به دست آخرین پادشاه از سلسله ی «حِمیَر» به نام «ذونواس» انجام شده است. ماجرا از این قرار بوده که پس از بعثت حضرت مسیح، ذونواس به آیین یهود در آمد و نام خود را «یوسف» گذاشت. قبیله ی حمیر نیز از او پیروی کردند. پس از مدّتی، به او خبر دادند که در سرزمین «نجران» در شمال یمن، گروهی بر آیین مسیحیت هستند. هم کیشان ذونواس او را تشویق کردند که اهل نجران را به پذیرش آیین یهود مجبور کند. او نیز پذیرفت و با لشکریان خود به سوی نجران حرکت کرد. هنگامی که به آنجا رسید، ساکنانش را جمع کرد و به آنان فرمان داد که یهودی شوند؛ ولی آنها از پذیرش آیین یهود خودداری کردند و حتّی پس از تهدیدهای او حاضر نشدند دست از آیینِ حق خود بردارند. ذونواس دستور داد که گودال بسیار عظیمی حفر کرده، آن را پر از هیزم کنند و در آن آتشی بسیار بزرگ بیفروزند؛ سپس فرمان داد گروهی را زنده زنده در آتشی افکنند و گروهی را با شمشیر قطعه قطعه کنند.
بر اساس برخی از گزارشهای تاریخی، شمار مقتولینِ آن فاجعه به بیست هزار نفر رسید! برخی از مورّخان افزوده اند که یکی از مسیحیان نجران توانست از این ماجرا جان سالم به در برد. او با شتاب، خود را به روم و دربار قیصـر رساند و جنایت ذونواس را به او گزارش کرد و از او یاری طلبید. البته قیصـر روم، به علت دوری سرزمین خود از یمن، خود وارد عمل نشد؛ بلکه به پادشاه حبشه که مسیحی بود و یکی از متعهدان او به شمار میرفت، نامه ای نوشت و ضمن توضیح ماجرا، از او خواست که انتقام کشته شدگان نجران را از ذونواس بگیرد. پادشاه حبشه نیز با اطّلاع از این ماجرا، به یمن لشکرکشی کرد و در پیکاری سخت، سپاه ذونواس را شکست داد و گروه زیادی از آنان را کشت. او یمن را به تصّـرف خود در آورد و آن را یکی از ایالات حبشه معرّفی کرد. بدین ترتیب، ذونواسِ کافر و قاتل و سپاهیان جنایتکار او ابتدا در دنیا توسّط بندگان خدا مجازات شدند، و پس از آن، در جهان برزخ به آتش شعله ور دوزخ افکنده شدند. آیات مربوط به اصحاب اخدود، زمانی بر پیامبر صلوات الله علیه نازل شد که افراد تازه مسلمان، زیر آزار و اذیت و شکنجه ی شدید مشرکان مکه بودند. خداوند با فرو فرستادن این آیات، به آن کافران سنگدل هشدار داد که در صورت توبه نکردن، به زودی دچار سرنوشتی مانند سرنوشت ذونواس و پیروان حمیری او خواهند شد. از سوی دیگر، به مسلمانان اعلام کرد که برای پاسداری از دین خدا و یکتاپرستی باید استقامت کنند و در برابر آزار و شکنجه های کافران، خود را نبازند. پایداری های بی نظیر برخی از مسلمانان نیز برای همیشه در تـاریخ ثبـت شده است. مقـاومـت یاسر و سمیـه ـ پدر و مادر عمّار یاسر ـ ، نمونه ای بـسیار روشن از این پایداری است. پس از پیامبر صلوات الله علیه نیز دین اسلام، تنها با پایداری مسلمانان حقیقی باقی ماند که نمونه ی بسیار روشن آن، پایداری و مقاومت امام حسین علیه السلام و اصحاب باوفایش در کربلاست.[۱]
[۱] - در نگارش این متن از تفسیر نمونه، ذیل آیات مورد بحث استفاده شده است.
🌸 https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy