eitaa logo
کانال دختران بهشتی
881 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
8.6هزار ویدیو
72 فایل
چادرت را بتکان روزیِ ما را بفرست ای که روزیِ دو عالم همه از چادر تو ست یا زهرا سلام الله علیها لینک گروه پرسش و پاسخ مون https://eitaa.com/joinchat/593100905C159ad2f0e9 هر سوالی داشتید در این گروه می تونید بپرسید ، مدیران کانال ، پاسخگوی شما هستند
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️ (قسمت نود و ششم) ادامه‌ی خطبه هشتاد و هفتم: «آن دیگری، خود را عالم می‌خواند، در حالی که عالم نیست. او مجموعه‌ای از نادانی‌ها را از جمعی جاهل و نادان اقتباس کرده و مطالب گمراه‌کننده‌ای، از گمراهان آموخته است و دام‌هایی از طناب‌های فریب و سخنان باطل، بر سر راه مردم نصب کرده است (تا ناآگاهان را به دام بیندازد). قرآن را با امیال و خواسته‌های خود تطبیق، و حق را مطابق هوس‌هایِ خویش، تفسیر کرده است. مردم را در برابر گناهانِ بزرگ ایمن می‌کند و جرایم سنگین را در نظرها سبُک جلوه می‌دهد. ادعا می‌کند که از شبهات اجتناب می‌کند، در حالی که در آن‌ها غوطه‌ور است. می‌گوید از بدعت‌ها دوری می‌کند، در حالی که در میان آنها آرمیده است. بنابراین، چهره‌ی او چهره انسان، اما قلبش قلبِ حیوان است. راه هدایت را نمی‌شناسد، تا از آن پیروی کند و راه گمراهی را درک نمی‌کند، تا از آن پرهیز کند. در واقع، او مُرده‌ای است در میان زندگان» شرح: در عبارات گذشته، امیرالمؤمنین (ع) صفات عالِمان حقیقی را بیان کرد و در این بخش به بیان ویژگی‌های عالِم نمایان می‌پردازد: ۱- خود عالِم‌پنداری: او خویش را عالم می‌داند و با ادعاهای دروغین و جمع آوری مطالب باطل، گروهی از جاهلان را به دنبال خود می‌کشاند و برای شهرت و منافع شخصیِ خویش می‌تافت. ۲- جمع مطالبِ اهل باطل: این عالم‌نما رازهای گمراه‌سازی را از افراد با تجربه می‌آموخت و به جای صرف انرژی در علم و دانش، در مسیر انحرافی به کار می‌بست؛ و این بزرگ‌ترین بدبختی اوست. ۳- صیاد دین‌فروش: او مانند صیادی است که دانه می‌پاشد تا پرندگان ناآگاه را گرفتار کند و آنان را بفروشد یا از گوشتشان بهره ببرد؛ این رفتار به فریب مردم ساده‌لوح و تأمین منافع مادی‌اش منجر می‌شود. ۴- تفسیر به رأیِ قرآن: برخلاف عالم مخلص که تسلیم قرآن است و با آن حرکت می‌کند، این فرد خود را پیشواى قرآن می‌نامد و با تفسیر به رأی و توجیهات باطل، قرآن را مطابق خواسته‌های دلش می‌رساند. ۵- ایمنی‌بخشی به گنهکاران: او مردم را از گناهان بزرگ ایمن می‌نماید و جرایم سنگین را سبک جلوه می‌دهد؛ در نتیجه گنهکاران به او ایمان می‌آورند و به آرا و حمایت او تکیه می‌کنند. ۶- خودنمایی و ریاکاری: این ریاکار در برابر توده‌ها ادعا می‌کند از حرام و شبهات پرهیز دارد، در حالی که زندگی‌اش آکنده از شبهات و محرمات آشکار است و با ظاهر تقوا فریب می‌دهد. ۷- استفاده از ابزار بدعت و ترک سنت‌ها: ابزار کار او لکه‌دار کردن با بدعت‌ها و ترک سنت‌هاست تا هوای نفس و هوس‌های شیطانی را در پوست دین به خورد مردم بدهد. ۸- ظاهر انسانی، باطن حیوانی: چهره‌اش انسان است، اما قلبش همچون قلب حیوان است؛ او با ظاهر دین بازی می‌کند اما در باطن از بصیرت و فهم حقیقت خالی است و گمراه می‌ماند. ۹- دور ماندن از هدایت: راه هدایت را نمی‌شناسد تا پیروی کند و از ضلالت آگاه نیست تا از آن بپرهد؛ به دلیل جهل و گناه، نه هدایت را می‌شناسد و نه می‌تواند از گمراهی دوری بجوید. ۱۰- مُرده‌ای در میان زندگان: او حقیقتاً مانند مرده‌ای است که در میان زندگان به‌سر می‌برد؛ سخن او به گوش مردگان نمی‌رسد و کسانی که چشم و گوش‌شان بسته است، حقیقت را درک نمی‌کنند. 📌
♨️ (قسمت نود و هفتم) ادامه‌ی خطبه هشتاد و هفتم: «به کجا می‌روید؟! و به کدام طرف رو می‌کنید؟! در حالی که پرچم‌های حق برپاست، نشانه‌های آن آشکار و چراغ‌های هدایت نصب شده است؟! شما را به کدام وادی گمراهی می‌برند و چگونه سرگردان می‌شوید، در حالی که عترت پیامبرتان در میان شماست؟! آنان زمامدار حق‌، پرچم‌های دین، و زبان‌های گویای صدق و راستی هستند. حال که چنین است، آنها را در بهترین جایى که قرآن را در آن حفظ می‌کنید (درون قلب و روحتان)، قرار دهید و همچون تشنگان، برای سیراب شدن، به سرچشمه‌های علومِ آنان روى آورید. ای مردم! این حقیقت را از خاتم پیامبران (ص) فرا بگیرید که فرمود: «کسانی که از ما (اهل‌بیت) که می‌میرند، در حقیقت نمرده‌اند (و زنده هستند)، و آن کس که جسدش کهنه شده، در واقع کهنه نشده است (جسد آنها در قبر نمی‌پوسد، یا معارفِ آن‌ها کهنه نمی‌شود)» پس آنچه را نمی‌دانید، نگوئید؛ زیرا بسیاری از حقایق در امورى است که انکار می‌کنید (حقایق بسیاری در عالم وجود دارد که شما از درک آنها عاجز هستید)، و کسی را (من را) که دليلى بر ضدّ او ندارید، معذور دارید (من وظیفه‌ی خود را انجام دادم و هیچ ایرادی نمی‌توان بر من گرفت). آیا من به ثقلِ اکبر [قرآن مجید]، در میان شما عمل نکردم، و آیا در میان شما ثقلِ اصغر، [عترت پیامبر (ص)]، را باقى نگذاردم (و پاسدارى ننمودم)؟ پرچم ایمان را در میان شما نصب کردم و پایه‌های آن را محکم نمودم و شما را به احکامِ حلال و حرام آگاه ساختم، و لباسِ عافیت را عادلانه، بر شما پوشاندم؛ و بساط کارهاى نیک را با سخن و عملِ خود، در میان شما گستردم؛ و فضائل اخلاقى را از سوى خود، به شما نشان دادم (خودم عامل به فضائل اخلاقی بودم). بنابراین، وهم و گمانِ خود را در آن نقطه که چشم، ژرفاى آن را نمى‌بیند و فکر، توانایى جولان در آن را ندارد، به کار نبرید (نکند با فکر ناقص خود بخواهید، مقامات ما را درک کنید)» 📌
♨️ (قسمت نود و هشتم) خطبه هشتاد و هشتم: «خداوند ستمگران دنیا را پس از آنکه به آنان مهلت داده و نعمت‌های فراوان بخشیده است، درهم می‌شکند (تا فرصت فکر و اندیشه داشته باشند و شکر نعمت‌های الهی را به‌جا آورند؛ ولی با این حال، غالباً به جای سپاس نعمت، مغرور می‌شوند و بر ظلمِ خود می‌افزایند). و همچنین خداوند استخوانِ شکستهِ هر امتی را پس از تحمل مشکلات و آزمون‌ها، ترمیم کرده است؛ و در سختی‌هایی که شما با آن روبرو شدید و مشکلاتی که پشت سر گذاشتید، درس‌های عبرت فراوانی است (تا به ضعف‌های خود پی ببرید و راه حل مشکلات را بیاموزید). ولى نه هر کس مغز دارد، عاقل است و نه هر صاحب گوش، شنوا و نه هر صاحب چشمى، بیناست» شرح: در این فراز، حضرت به دو نکته مهم اشاره می‌فرمایند: ۱- مهلت الهی به ظالمان: خداوند هم حکیم است و هم حلیم، و به مقتضای صفاتش هرگز در کیفر و عذاب عجله نمی‌کند. او به ستمگران مهلت تنبّه و بیداری می‌دهد، تا فرصت تفکر بیابند، به شاهراه هدایت بازگردند و از خطاها دست بردارند. برخی اوقات نیز برای تشویق آنان، سیل نعمت‌هایش را به سویشان می‌ریزد، تا به سمت توبه و اصلاح سوق یابند. تاریخِ پیامبران و اقوام مانند: «نوح، موسی، فرعون، قوم بنی‌اسرائیل و قوم سبا»، گواه این رحمت و حکمت است و نشان می‌دهد که مهلت الهی چگونه انسان را به رشد و بازگشت هدایت می‌کند؛ نه اینکه به گناه امیدواری بدهد، بلکه فرصتِ بازگشت به مسیر حق را فراهم می‌کند. البته اینگونه نیست که همه بندگان از این فرصت استفاده کنند، برخی از بندگان در این فرصت از آب‌های بیشتری برای خود می‌خرند. ۲- پیروزی در سایه تحمل مشکلات: این یک سنت الهی است که جبران خسارت‌ها و بازگرداندن تعادل پس از تحمّل شداید و بلاهاست. حتی در عصر پیامبر اسلام، در «جنگ احزاب»، زمانی که مسلمانان در شدیدترین فشارها بودند، و به تصریح قرآن کریم، «در اثر ترس و اندوه، جان‌ها به لب رسیده بود و مؤمنان در آزمون سختی قرار داشتند»؛ اما این آزمایش به پیروزی انجامید. این سنت هم در امت اسلامی و هم در امّت‌های پیشین برقرار بوده، و یاران امام عصر (علیه‌السلام) نیز از این قاعده مستثنی نیستند. نتیجه آنکه، صبر و پایداری در برابر مشکلات، مسیر پیروزی را هموار می‌کند و نصرت الهی را به دنبال می‌آورد. 📌
♨️ (قسمت نود و نهم) ادامه‌ی خطبه هشتاد و هشتم: «عجیب است! و چرا تعجب نکنم از خطا و اشتباه این گروه‌هایِ پراکنده، با دلایل مختلفی که بر مذهب خود دارند!؟ نه گامی در جای گام پیامبری می‌نهند و نه از عمل وصیِّ پیامبر پیروی می‌کنند، نه به غیب ایمان می‌آورند، و نه خود را از عیب برکنار می‌دارند و از خطاها عفّت می‌ورزند. امور شبهه‌ناک عمل می‌کنند و در مسیر شهوات گام بر می‌دارند. کار نیک و عمل معروف در نظرشان همان کاری است که خودشان نیک می‌پندارند (نه آن چیزی که واقعاً معروف است) و منکر و زشتی همان است که خود منکر و زشت بدانند (نه آن چیزی که واقعاً بد و منکر است)؛ در حل مشکلات به خودشان پناه می‌برند، و در حوادث مهم (و مبهم) تنها به آراء ناقصِ خود تکیه می‌کنند. گویی هر کدام از آنها، امام خودش است که به دستگیره‌هایِ مطمئن و اسبابِ محکمی - به پندار خود - چنگ زده‌اند» شرح: در عصر امیرمؤمنان (علیه السلام)، از طرفی، شکافهایى در امّت اسلامى پدیدار شده بود و مذاهب مختلف کلامی و فقهی در فضای اسلامی ظاهر گشته بود، و هم بر اثر گسترش کشورهاى اسلامى، مذاهب گوناگونِ دیگرى نیز در محیط، خودنمایى مى کردند. امام (علیه السلام) این اختلافات را به نقد مى کشد و سرچشمه آن را خطاها ذا برمی‌شمارد: ۱- آن‌ها تابع وحى آسمانى و پیامهاى الهى که توسط انبیا ابلاغ شده است، نیستند. ۲- بعد از پیامبر، به اوصیاى او اقتدا نمی‌کنند. ۳- ایمان به غیب ندارند. ۴- چون ملکه‌ی عفاف (حالتى که بازدارنده از گناه است) در آنان وجود ندارد، به آسانى آلوده‌ی هر گناهى می‌شوند و به این ترتیب، هم بناىِ ایمانشان ویران است و هم اعمالشان خراب. ۵- اعمال خلافِ خود را در درون مجموعه‌ای از شبهات پنهان می‌کنند، تا مردم ازخلافکارىِ آنان باخبر نشوند. ایشان کمتر سراغ «محکمات قرآن و احادیث» می‌روند، بلکه به عکس سراغ «متشابهات» را مى گیرند. در موضوعات نیز از موضوعات روشن، دورى می‌کنند و به سراغ «موضوع مشتبه» می‌روند؛ زیرا تنها در این دایره است که می‌توانند به اعمال نادرستِ خود، لباس مشروعیّت بپوشانند. ۶- خطّ زندگى آن‌ها از درون شهوات می‌گذرد. یعنی آلودگى به شهوات، براى آنها مقطعى نیست، و روال دائمی زندگی آنهاست. ۷و۸- از آنجا که آنها رابطه‌ی خود را با خدا و پیامبر قطع کرده‌اند، معیار سنجش خوبى و بدى نزد آن‌ها، نه وحى آسمانى است و نه سنّت پیامبر و معصومین. بلکه معیار، هواى نفس، یا اهداف گروهى و جناحی و یا تعصّباتِ قومى است که حافظ منافع مادّى آنهاست و اگر واقعاً هم اهل فکر و اندیشه باشند - از آنجا که بدون راهنمایى وحى و معصومین، اندیشه‌ی انسان خطاپذیر است - باز به گمراهى گرفتار می‌شوند. ۹و۱۰- این بدبختی‌ها از آنجا ناشى می‌شود که در گام اوّل، پیروى از وحى و سنّت پیامبر و معصومین را رها کردند، و به همین دلیل، هر قدر پیش می‌روند فاصله و انحرافِ آنان از حق بیشتر می‌شود. تا آنجا که فکر ناقص و دانش اندک، پناهگاهشان براى حل مشکلات است و این امر کار آنها را روزبه‌روز پیچیده‌تر می‌کند. 📌
♨️ (قسمت صدم) خطبه هشتاد و نهم: «خداوند پیامبر اکرم (ص) را در زمانی فرستاد که مدت‌ها از بعثتِ پیامبرِ پیشین گذشته بود. بنابراین امت‌ها در خوابی عمیق فرورفته بودند و فتنه‌ها مردم را هدف گرفته بود؛ در زمانی که اعمال خلاف در میان مردم منتشر بود و آتش جنگ‌ها زبانه می‌کشید؛ دنیا بی‌نور و پر از مکر و فریب بود؛ در آن زمان که برگ‌های زندگی به زردی گراییده و امید از باروریِ درختانش، قطع شده و آب‌هایش در زمین فرو رفته بود (برکات قطع شده بود)؛ مناره‌هایِ هدایت (کتاب‌های آسمانی و دستورات پیامبران) کهنه و فرسوده، و پرچم‌های ضلالت و هلاکت، آشکار شده بود؛ دنیا در برابر اهلش قیافه‌ای خشن و در مقابلِ طالبانش چهره‌ای عَبوس و گرفته داشت (زندگی دنیا پر از جنگ و فقر بود)؛ میوه‌هایش، فتنه و طعامش، مُردار بود (بهره‌های مادی در آن زمان، همراه با فساد و آلودگی بود). در درون، وحشت و اضطراب بود، و در بیرون، شمشیر حکومت می‌کرد» شرح: یکی از مشکلاتی که در امت‌ها وجود دارد، این است که گذشته خود را فراموش می‌کنند. یعنی از یاد می‌برند که در چه بدبختی و فلاکتی زندگی می‌کردند و اکنون در چه نعمتی هستند. بر این اساس، امیرالمومنین با حرکت دادن نگاهِ مردم به دوران جاهلیّت، تاریخِ گذشته را برای نسل‌های آینده تجسیم می‌کند تا شیوه‌های زیستِ آن دوره و چگونگیِ تغییرِ وضعیتِ پس از قیامِ پیامبر را روشن سازد. فاصلهٔ پانصد یا ششصد سال بی‌نبوتیِ جهانیان - البته با وجودِ اوصیا در میانِ جامعه -، باعث شد تا خوابی مرگبار، مردمان را فرا گیرد. این تأخیرِ چندصد ساله می‌تواند آزمونی الهی برای بندگان، یا یادآوریِ قدر نعمتِ پیامبران باشد. اما نتیجهٔ مستقیمِ فترتِ رسالت، فعال‌شدنِ شیطانِ جنّ و انس است؛ زیرا با خالی شدنِ میدان و نبودِ مانع، فشارِ حملاتِ آنان بر امت‌ها و ملّت‌ها آغاز می‌شود. از منظرِ تاریخی، جهانِ آن زمان – به ویژه جزیرهٔ العرب – به صحنهٔ جنگِ گسترده تبدیل شده بود؛ جنگ‌هایِ ایران و روم و نبردهایِ کور و بی‌هدفِ میانِ قبایلِ عرب هر روز تکرار می‌شد. در چنین وضعی، زندگی در وحشت و اضطراب فرو می‌رود و بازارِ مکر و فریب رونق می‌گیرد؛ مذاهبِ ساختگی رواج می‌یابد و دنیاپرستانِ مکّار با لباسِ اصلاحِ دینی، به فریبِ خلق و غارتِ سرمایه‌ها می‌پردازند.
‌ ♨️ (قسمت صد و یکم) ادامه‌ی خطبه هشتاد و نهم: «ای بندگان خدا! عبرت بگیرید و همواره به یاد زندگانی پدران و برادرانِ خود، در دورانِ جاهلیت باشید که از این جهان رفته‌اند و در گرو اعمالشان هستند، و بر اساس اعمالشان، محاسبه می‌شوند (و برای رهایی از آن چاره‌ای ندارند). به جان خودم سوگند! پیمانی برای زندگی و مرگ، و نجات از مجازات الهی، بین شما و آنان بسته نشده است، و هنوز روزگار زیادی نگذشته؛ و زمان شما به آنان نزدیک است. به خدا سوگند! رسول خدا (ص) چیزی به آنان گوشزد نکرد، مگر اینکه من همان را به شما گوشزد می‌کنم (پس برای نافرمانی از دستورات خدا، رسول خدا و امامتان، نمی‌توانید بگویید کسی نبود تا این مطالب را به ما بگوید)، و شنوایی امروز شما از شنوایی دیروز آنان کمتر نیست (پس نمی‌توانید عذر بیاورید که گذشتگان از ما شنواتر بودند، و سخنان پیامبر را شنیدند، اما ما سخنان تو را نمی‌شنویم). همچنین چشم‌ها و قلب‌هایى در آن زمان به آنان داده نشد، مگر اینکه مانند آن، امروز به شما بخشیده شده است (پس چرا نمی‌بینید و نمی‌شنوید!؟!). هر چیزی که به شما داده‌اند، به آنان داده‌اند؛ اینگونه نیست که برخی از نعمت‌ها را به شما داده باشند و به آنان نداده باشند (و شما بر آنان امتِياز و برتری ندارید، و وعده‌ی رهایی از عذاب الهی به شما داده نشده است‌ پس چرا از خدا، رسول خدا و امامتان پیروی نمی‌کنید؟). یقیناً، به خاطر این عدم پیروی، بلا بر شما نازل شده است؛ بلایی که مانند شتری است که افسارش رها و بندِ زینش سست است (و قابل کنترل و سواری گرفتن نیست). مبادا آنچه که مردم دنیا را فریب داد، شما را فریب دهد؛ زیرا دنیا دامى است، مانند سایه‌ای گسترده و کوتاه، که تا زمانی کوتاه و معین ادامه دارد (و مرگ انسان را رها نمی‌کند و به زودی سراغش می‌آید)» 📌
‌ ♨️ (قسمت صد و دوم) خطبه نود: «حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که بی‌آنکه دیده شود شناخته شده است و در آفرینش موجودات به فکر و اندیشه نیاز ندارد. خداوندی که همیشه بوده و تا ابد خواهد بود؛ در آن زمان که نه آسمانی که دارای برج‌های (صورت‌های فلکی) است، وجود داشت و نه حجاب‌های (حجاب‌های هفتگانه) فرو بسته؛ نه شب تاریک، نه دریایی آرام، نه کوهی در کنار درّه‌های وسیع، نه راهی پرپیچ و خم، نه زمینی آرام، نه مخلوقی دارای توانایی و قدرت. این است (خدایی که) پدیدآورنده موجودات و وارث آنان و معبود کلِّ مخلوقات و روزی‌دهندهٔ آنان می‌باشد. خورشید و ماه در طریق اطاعتش، پیوسته در حرکتند؛ هر تازه‌ای را با گردش پیوستهٔ خود کهنه می‌سازند و هر دوری را نزدیک می‌کنند» شرح: یکی از تخته‌های اصلی امیرالمومنین این بود که مردم نگاه دقی به خدا و صفات او داشته باشند. در این خطبه ایشان مسائل مهمی را نسبت به فات خداوند متعال مطرح می‌کنند. یکی از مهمترین این صفات ازلی و ابدی بودن خداوند ( سرمدی بودن خدا) است. دلیل عقلی بر ازلی و ابدی بودن خدا این است که ؛ خداوند واجب الوجود است (ذاتی است که مستقل است و نیازمند هیچ موجودی نمی‌باشد و خودبه‌خود وجود دارد) و هستی عین ذات اوست؛ بنابراین هرگز هستی از او گرفته نمی‌شود. نتیجهٔ این مطلب آن است که توجه به واجب الوجود بودن او راهنمای ما برای درک ازلى و ابدى بودن او می‌شود؛ زیرا معدوم بودن موجودی در برهه‌ای از زمان، نشانهٔ نیازمندى و ممکن‌الوجود بودن اوست؛ بنابراین خدا دو صفت ندارد: ۱- از خارج به او هستی نشده است، که پر نتیجه بخواهد زمانی وجود داشته باشد که این هستی به او داده شده باشد؛ ۲- وجودش عاریه‌ای باشد و آن وجود، زمانی از او گرفته شود. نتیجهٔ نهایی این است که وجودِ خدا، همواره «بوده» و «خواهد بود»؛ این، همان معنایِ «ازلیّت و ابدیّتِ ذاتِ خدا» است. 📌
‌ ♨️ (قسمت صد و سوم) خطبه نود: «خداوند روزىِ مخلوقات را در ميان آن‌ها تقسيم کرد و آثار و اعمال آن‌ها، تعداد نَفَس‌ها، خيانت چشم‌ها و آنچه را در سينه پنهان می‌دارند، همه را شماره کرده و حساب آن‌ها را دارد؛ و (نيز) محلِّ استقرارِ انسان‌ها رَحِم مادران و جايگاهِ آن‌ها در صُلب پدران و ادامه زندگی‌شان تا هنگام مرگ؛ همه را می‌داند» شرح: یکی از اساسی‌ترین نکاتی که باعث پیشرفت انسان در مسائل معنوی می‌شود، توجه به «علم الهی» است. برای توضیح این مطلب پای درس «علامه مصباح یزدی(ره)» می‌نشینیم: ما ابتدا باید «بدانیم» خدا، همه چیز را می‌داند، و در مرتبه بعد، «یادمان باشد» كه خدا می‌داند. این بیانات قرآنی است؛ «برگی که از درخت می‌افتد، خدا از آن آگاه است»؛ «خطوراتی که بر قلب شما می‌گذرد، خدا از آن آگاه است». با باور کردن این مسأله که بدانیم خدا همه چیز را می‌داند، كار برایمان آسان می‌شود. اما نباید فراموش كنیم كه «توجه دائمی» به این مسأله، کار مشکلی است. این که امام خمینی (ره) فرمود: «عالم محضر خداست»، یعنی همه چیز نزد خدا حاضر است و هیچ چیز بر او مجهول و مخفی نیست. از عمقِ ریزترین ذره، تا نهایتِ کهکشان‌‌ها؛ همه را خدا می‌داند و چیزی برای او مجهول نیست. اما چه کنیم كه این نکته یادمان باشد؟ این کار، تمرین می‌خواهد. باید بنا بگذاریم هر روز لحظاتی را به این مطلب فکر کنیم، و بهتر آن‌كه پیش از «نماز» به این مطلب بیاندیشیم، تا نمازمان هم با حضور قلبِ بیشتری باشد. باور كنیم که خدا همه جا حضور دارد؛ جایی که من نشسته‌ام، حرفی که می‌زنم، غذایی که می‌خورم، هیچ‌یک از خدا مخفی نیست. البته ممکن است در ابتدا نتوان مدت طولانی به این مطلب فكر كرد؛ اما به تدریج و روز به روز، می‌توان این زمان را افزایش داد و توجه را عمیق‌تر کرد. این‌كار احتیاج به تمرین دارد؛ مخصوصاً در مواردی محلِ احتمالِ گناه است؛ در این موارد باید حواسمان را خیلی جمع کنیم و از قبل، فکر کنیم که در صحنه‌ای که بناست با آن مواجه شویم و مَظانّ گناه است، خدا در آن جا حضور دارد و ما را می‌بیند. این فکر را در ذهن‌مان تقویت کنیم و بیشتر توجه داشته باشیم. 📌
♨️ (قسمت صد و چهارم) ادامه‌ی خطبه نود: «خداوند، از یک سو، کیفرش نسبت به دشمنانش شدید است؛ از سوی دیگر، رحمت او گسترده و فراگیر است. و دامنهٔ رحمتش، دوستانش را دربر می‌گیرد، در عین حال که کیفرش نسبت به دشمنانش شدید است، هر کس که بخواهد بر او غلبه کند، مغلوبش می‌شود؛ و هر کس با او به منازعه برخیزد، هلاک می‌شود. همچنین هر کس که با او مخالفت، خوارش می‌کند و هر کس به دشمني با او قیام کند، او را مغلوب می‌کند. هر کس که به او توکّل کند، او کفایتش می‌کند (و مشکلاتش را برطرف می‌سازد)؛ و هر کس از او چیزی بخواهد، به او عطا می‌کند. آن کس که به او قرض دهد (در راهش انفاق کند)، به او بازمی‌گرداند و هر کس شکر نعمتش را بجا آورد، به او پاداش می‌دهد» شرح: نکته مهمی که در این فراز باید به آن اشاره کرد، این است که خدا بلند مرتبه تر از آن است كه تحت تأثیر فعل بندگانش قرار گیرد. در واقع، ما با اعتراف به گناهان خود و انجام كارهایى كه مورد پسند خداست، خود را مستعدّ رحمتِ او مى‌كنیم و با اعمالمان، خود را تحت رحمت واسعهء او قرار مى‌دهیم. به عنوان تشبیه، رحمت و فیض الهى همچون آبشارى، دائماً در حال ریزش است و این انسان است که باید كارى كند تا در مسیر این رحمت قرار گیرد؛ ظرفیتى پیدا كند كه بیشتر بتواند از این رحمت استفاده نماید. پس اینچنین نیست که كارِ ما، رحمتِ خدا را بوجود بیاورد، یا در خدا حالى به وجود بیاورد كه موجب شود، با ما رفتارِ خاصى داشته باشد. رفتار خداوند ثابت است. ما باید با انجام اعمال شایسته، توبه و انابه، تضرع و دعا، لیاقت درکِ رحمت خدا را در خود ایجاد كنیم؛ به ظرفِ وجودىِ خویش، قابلیتى ببخشیم كه رحمت الهى دریافت كند و این مطلب، با بندگی خدا بدست می‌آید. 📌
♨️ (قسمت صد و پنجم) ادامه‌ی خطبه نود: «ای بندگان خدا، (كردار و گفتارِ) خود را بسنجيد، پيش از آنكه آن را بسنجند، و قبل از اينكه به حسابتان برسند، خود را محاسبه كنيد و به حساب نفسِ خود برسید، و نفَس بكشيد (و تا زنده هستيد، فرصت‌ها را از دست ندهيد)، پيش از آنکه راه نفَس بسته شود (و مرگ برسد)،  مطيع خدا گرديد قبل از آنكه شما را به اجبار به سوى آخرت برانند، و بدانيد كسيكه از طرف خودش، کمک و يارى نشود (قوّه عاقله‌اش را بر نفس امّاره‌اش حاکم نکند) تا خود شخص، خودش را موعظه نکند و براى هدايت و رستگارى آماده نباشد، گفتار ديگران به او سودى نخواهد بخشيد» شرح: از جمله ویژگى‌هایى كه خدا به روح انسان عطا كرده، این است كه مى‌تواند بر اعمال خود نظارت و مراقبت داشته باشد. انسان موجودى است كه مى‌تواند خود را تشویق، تنبیه، و یا توبیخ كند. بنابراین مورد تأكید است كه انسان در هر شبانه روز، دست كم، یک‌بار، اعمال خود را بررسى كند؛ ببیند آیا كار خوبى‌انجام داده است یا نه!؟ طبق روایات، انسان باید حسابرسِ اعمالِ خود باشد؛ اگر كار خوبى در اعمالش مشاهده كرد، توجه داشته باشد كه لطفى از جانب خداست؛ از او توفیق بخواهد كه آن كار را بیش‌تر انجام دهد. در روایات آمده است كه در چنین حالتى، ابتدا خدا را شكر کند، سپس از او بخواهد كه توفیق عنایت كند تا فردا، كارهاى بهتر و بیش‌ترى انجام دهد. اگر هم لغزشى در اعمال خود مشاهده كرد، توبه کند. البته گاهى توبه، لوازمى دارد؛ مثلا، اگر عملى از او فوت شده، قضا نماید، یا اگر حقّ كسى را ضایع ساخته، ادا كند و یا اگر كار زشت دیگرى انجام داده، آن را جبران نماید، تا كارهاى بد در روح او رسوخ نكند و در نهایت، در قیامت نیز رسوا نشود. 📌
‌ ♨️ (قسمت صد و ششم) خطبه نود و سه: «ای مردم! من آن کسی هستم که «چشم فتنه» را کور کردم - و هیچ کس غیر از من جرأت مقابله با این فتنه و فساد را نداشت -، در هنگامی که ظلمتِ فتنه‌ها، در همه جا گسترش یافته و به آخرین درجه‌ی شدتِ خود، رسیده بود. از من سؤال کنید (و هر چیزی را که درباره سرنوشت خود و آینده می‌خواهید، بپرسید)، پیش از آنکه مرا از دست بدهید. به جان کسی که جانم در دستِ قدرتِ اوست سوگند! از هر حادثه‌ای که از امروز تا پایان جهان رخ خواهد داد، اگر از من سؤال کنید، و همچنین، درباره‌ی هر گروهی که حتی یک صد نفر را هدایت یا گمراه می‌کند، سؤال کنید، من اطلاعات کاملی در مورد دعوت‌کننده، رهبر و کسی که آنان را به پیش می‌برد، و همچنین محل استقرارِ خیمه‌ها و تجمع آن‌ها، و افرادی که در از میان آن‌ها کشته می‌شوند، یا به طور طبیعی می‌میرند، به شما ارائه دهم. اگر مرا از دست دهید، ناراحتی‌ها و مشکلاتی بر شما فرود خواهد آمد که برای یافتن راه‌حل به این‌سو و آن‌سو، متوسل خواهید شد. در این حالت، بسیاری از پرسش‌کنندگان، در گیجی و حیرت به سر خواهند بُرد؛ زیرا پاسخ مناسبی نخواهند یافت و بسیاری از پاسخ دهندگان نیز در ارائه‌ی پاسخ، دچار ابهام خواهند شد. این حوادث و بلاها در دورانی رخ می‌دهد که جنگ بر شما طولانی شود و دنیا به گونه‌ای بر شما تنگ شود که روزگارِ بلا را طولانی بشمارید و بسیار بی‌تابی کنید. این وضعیت ادامه خواهد داشت تا آنکه خداوند پرچم فتح و پیروزی را برای باقی ماندگان شما که نیکوکار هستند، به اهتزاز درآورد» شرح: برخی از شارحان «نهج البلاغه» بر این باورند که فتنه مورد اشاره، به جنگ جمل اشاره دارد. در این جنگ، گروهی از ساده‌لوحان و حتی افرادی با دانش و ایمان متوسط در حیرت قرار داشتند، و نمی‌دانستند که آیا می‌توانند با گروهی از اهل قبله، جنگید یا خیر!؟! این گروه شامل برخی از صحابه مشهور پیامبر (ص) مانند «طلحه» و «زبیر» و همسر پیامبر؛ جناب «عایشه»، بود. با آنکه این جنگ، بعد از تکرار حجت و عدم تسلیم در برابر حق روی داد، اما سوالات بسیاری در خصوص غنیمت گرفتن اموال و رفتار با اسیران و ... مطرح بود. امام (ع) می‌دانست که اگر شکستن پیمان و تفرقه ادامه یابد، فتنه و آشوب سراسر کشور اسلام را دربرخواهد گرفت و ممکن است هیچ چیزی از میراث پیامبر اکرم (ص) باقی نماند. بنابراین، او ابتدا به اتمام حجت پرداخت و با ملاقات‌ها و گفتگوهای مکرر سعی در هشدار دادن به آنها درباره عواقب این اقدام کرد. اما وقتی که آن‌ها دست از نافرمانی برنداشتند، حضرت چاره‌ای جز توسل به قدرت نداشت. لذا، با قاطعیت و بدون شک، به آنها حمله کرد و آتش جنگ جمل را خاموش نمود. 📌
‌ ♨️ (قسمت صد و هفتم) ادامه‌ی خطبه نود و سه: «هنگامى که فتنه‌ها هجوم می‌آورد، به شکلِ حق، خودنمايى می‌کند و هنگامى که پشت می‌کند، (مردم را از ماهيّت خود) آگاه می‌سازد. در حال روى آوردن، ناشناخته است و به هنگام پشت کردن، شناخته می‌شود؛ مانند گِردبادی که به بعضى از شهرها اصابت می‌کند و از بعضى می‌گذرد. آگاه باشيد! وحشتناکترين فتنه‌ها براى شما از نظر من، فتنه‌ی بنى اميّه است! چرا که فتنه‌ای است کور و تاريک، و حکومتِ آن فراگير است (و همه تحت فشار آن حکومتِ ظالم قرار می‌گیرند)، ولى بلاى آن، ویژه‌ی گروه خاصّى است؛ هر کس در آن فتنه، بصير و بينا باشد، بلا دامان او را می‌گیرد (لبه‌ی تیزِ بلا، او را می‌گیرد). و هر کس در برابر آن نابينا باشد، بلائى به او نمی‌رسد (بلای عمومی شامل حال او می‌شود، ولی گرفتاریِ خاصی که اهل بصیرت دارند، او ندارد). به خدا سوگند! بعد از من، بنى اميّه را براى خود زمامدارانِ بدى خواهيد يافت! آن‌ها همچون شتر شَرور و بدخويى هستند که صاحب خود را گاز می‌گیرد، با دست خود بر سر او می‌کوبد، و با پا او را دور می‌سازد، و از دوشيدنِ شيرش او را منع می‌کند. آن‌ها به اين وضع ادامه مى دهند. (و همه را نابود می‌کنند)، مگر اينکه کسی در مسير منافع آن‌ها قرار نگيرد، يا لااقل ضررى به آنها نرساند. بلا و ستم‌هایِ آن‌ها نسبت به شما نيز، همچنان ادامه خواهد يافت تا آنجا که (هيچ پناهگاهى نيابيد و) کمک خواستنِ شما از آن‌ها، به کمک خواستنِ برده‌ای می‌ماند که در برابر ظلمِ مالکِ خود، از او کمک بطلبد، يا همچون دوستى که از (تعدّى و احجافِ دوستش) به خودِ آن دوست، پناه ببرد. (آرى!) فتنه‌هایِ آن‌ها پشت سر یکدیگر، بر شما وارد می‌شود؛ با قیافه‌ای زشت و ترسناک، و همراه پاره‌ای از آداب و رسوم دورانِ جاهليّت؛ در آن زمان، نه راهنما و هدایتگری وجود دارد، و نه پرچمِ نجاتى (در آن دوران، هیچ راهی برای هدایت و نجاتِ شما از چنگال بنی امیه وجود ندارد)» شرح: ۱- فتنه گران، ماهیّتِ خود را در چهره‌ای ساختگى و حق به جانب، پنهان می‌کنند، تا مردم را به دنبال خود بکشانند. ولى وقتی بر مرکبِ مُراد سوار شدند، چهره واقعى خود را نشان می‌دهند. پس مردم نباید گولِ «شعارهای زیبا» را بخورند. ۲- زمینه‌های ظهور فتنه، در همه مناطق یکسان نیست. بنابراین، اگر آثارى از فتنه در برخی مناطق دیده نشد، نباید فریب خورد؛ زیرا فتنه، در مناطقی دیگر که آمادگی آن را داشته باشد، ظهور می‌کند. ۳- فتنه‌های کور و تاریک، فتنه‌هایی است که همه‌ی ارزش‌ها را پایمال می‌کند. فتنه‌ی بنى امیّه براستى چنین بود!! در عصر حکومت آنها، ارزش‌های دوران جاهلیّت، زنده شد و بازماندگان کثیف جاهلیت، پست هاى حسّاس حکومت اسلامى را اشغال کردند، و خوبان از صحنه اجتماع، رانده و آنها که مقاومت کردند، کشته شدند. 📌 https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy