♨️ #سی_ثانیه_نهجالبلاغه
(قسمت نود و سوم)
ادامهی خطبه هشتاد و ششم:
«از دروغ دوری کنید، زیرا دروغ شما را از ایمان دور میسازد. راستگو در آستانه نجات و شرافت قرار دارد، دروغگو بر لبهی پرتگاه هلاکت و پستى قرار دارد. به یکدیگر حسد نورزید، زیرا حسد ایمان را میخورد، مانند آتش که به هیزم خشک میبَلعَد. با یکدیگر دشمنی نکنید، زیرا عداوت باعث از بین رفتن خیر و برکت میشود. بدانید که آرزو، عقل را به اشتباه میاندازد و باعث فراموشیِ یاد خدا میشود. بنابراین، به آرزوها به عنوان واقعیت نگاه نکنید؛ زیرا فریبنده هستند و صاحبشان فریب میخورد.»
شرح:
توضیح پیرامون آرزوهای ناپسند؛
منظور از آرزو داشتن این است كه آدمى مطلوبى داشته باشد كه هنوز به آن نرسیده است. آرزو، امر پسندیدهاى است كه در دسترس نیست و ساده هم به دست نمىآید؛ بلكه باید براى بدست آوردنِ آن زحمت كشید و مقدماتى را فراهم كرد و برنامهریزی نمود. متعلّق آرزو نیز امور مختلفى، اعم از دنیوى و اخروى، مىتوانند باشند. اگر آرزو مربوط به لذایذ مادّى باشد، خود دو حالت پیدا مىكند: ۱- گاه آرزوى چیز حرامى را در سر دارد؛ مثلا آرزو میکند مال حرامى به دست آورد؛ حكم این قسم كاملا روشن است. ۲- چیزى حلالی را آرزو نماید؛ مثلا آرزو دارد كه از راه حلال به ثروت انبوه، یا كاخى مجلل و... برسد. واضح است كه چنین درخواستی فى حد نفسه، حرام نیست. اما آنچه ملاک قضات مىباشد، این است كه به دنبال این آرزوها چه اندازه نیرو، تلاش و فعالیت فردى و اجتماعى هزینه مىشود؟ اگر انسان تمام همت و صددرصد توان خود را برای رسیدن به این هدف بگذارد، این امر قطعاً ناپسند است؛ زیرا كسانى كه به دنبال این آرزوهاى دراز دنیوى مىروند خواه و ناخواه از وظایف اسلامى و تحصیل كمالات اخلاقى باز مىمانند؛ چرا كه باید سالها زحمت بكشند تا به آن برسند. اما اگر انسان، پول و مقام را براى اهداف اخروى بخواهد؛ مثلا بخواهد به قصد خدمت به مردم و اصلاح جامعه و تبلیغ اسلام، به یك مقام بلند دنیوى مانند وزارت برسد، در این صورت هر مقدار كه نیرو صرف كند، ارزش دارد. به سخن دیگر به همان میزان كه هدف او ارزنده و نیتش از شایبههاى دنیاپرستانه دور است، ارزش دارد كه براى آن تلاش كند. پس اگر براى انجام وظیفه مىخواهد به چنین مال یا مقامى برسد، نه تنها عیبى ندارد، بلكه بسیار پسندیده است. البته باید توجه داشت كه طلب دنیایى كه در مسیر آخرت باشد چند شرط دارد: الف) ببیند آیا آنچه آرزوى آن را دارد، با شرایط موجود و امكانات فعلى قابل دستیابى است یا نه؟ چه قدر احتمال دارد كه به این هدف و آرزو برسد؟ باید احتمال رسیدن به آن بسیار قوى باشد. ب) حساب كند اگر به این آرزو و هدف رسید، چه اندازه مىتواند از این هدف به نفع آخرت و خدمت به اسلام و جامعه اسلامى استفاده كند؟ یعنی با شناختى كه از خود و از شرایط اجتماعى دارد چه اندازه میتواند از این آرزو براى خدمت به اسلام استفاده كند؟
📌 #نهج_البلاغه
♨️ #سی_ثانیه_نهجالبلاغه
(قسمت نود و چهارم)
خطبه هشتاد و هفتم:
توصیف بندگانی که خدا عاشق آنهاست؛ در کلامِ عاشق خدا و معشوق حضرت حق؛ امیرالعُشّاق؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام):
«ای بندگان خدا! محبوبترین بندگان نزد خداوند، کسی است که در مسیر پیروزی بر هوسهایِ نفسش یاری میشود. به همین خاطر، «حزن و اندوه» را به عنوان «لباسزیر»(به خاطر نرسیدن به معشوق، در درونش ناراحت است) و «ترس از خدا» را به عنوان «لباسرو» خود (ترس از این دارد که به معشوق نرسند) انتخاب کردهاست. در نتیجه، چراغ هدایت در قلبش روشن شده و برای روزی که در پیش دارد (روز مرگ و رستاخیز)، توشهای فراهم کردهاست.
چنین کسی، دور (مرگ و قیامت) را برای خود نزدیک و سختیها (سختی عبادات بندگی) را آسان کردهاست و با نگاهی که به حقیقت دارد، حقایق هستی و عظمت پروردگار را میبیند. او همیشه به یاد خداست و به همین دلیل، اعمال نیک فراوانی انجام میدهد. از نوشیدنی گوارایی که با فضل الهی، به آسانی در اختیارشان قرار گرفته (شراب عشق الهی)، سیراب شده و به راحتی آن را نوشیدهاست و راه همواری را که خدا به او نشان داده، طی کردهاست.
او لباس شهوات را از تن خارج کرده و از تمام نگرانیها، جز یک نگرانی، رها شدهاست (آن نگرانی هم فقط، نگرانی وصال با محبوب و نزدیک شدن به پروردگار است). این زهد و اخلاص، او را از نابیناییها رهانیده و از جرگهی هواپرستان خارج ساخته است؛ بر همین اساس، کلید درهای هدایت، و قفل درهایِ گمراهی شدهاست.
او راه هدایت را با بصیرت پیدا کرده و در آن گام برداشته و نشانههای این راه را به خوبی شناخته و از امواج متلاطم شهوات عبور کردهاست. از میان دستگیرههای هدایت، به مطمئنترین آنها چنگ زده و به محکمترین رشتههای نجات چسبیده است. به همین دلیل، در مقام یقین به جایی رسیده که حقایق را همچون نور آفتاب میبیند»
#نهج_البلاغه
♨️ #سی_ثانیه_نهجالبلاغه
(قسمت نود و پنجم)
ادامهی خطبه هشتاد و هفتم (توصیف بندگان عاشق خدا و معشوق حضرت حق):
«او خود را وقف خدا (براى انجام مهمترین وظايف) قرار داده (و عزم خود را بر اين کار جزم کرده است) که به هر مشکلى پاسخ گويد و فروع را به اصول بازگرداند. او چراغ روشن تاریکیها و برطرف کننده نابیناییها و کليد حلّ مبهمات و دورکنندهی مشکلات و راهنماى گمشدگانِ بیابان ِزندگى است. آنجا که لازم است، سخن مى گويد و (حق را به مخاطبان، به خوبى) تفهيم میکند و آنجا که لازم نيست، سکوت میکند و سالم میماند. خود را براى خدا خالص کرده و خداوند، خلوص او را پذيرفته (و خالصترش ساخته است) از اين رو، او از گنجینههای دينِ خداست و از ارکان زمينِ به شمار میرود. خود را ملزم به عدالت نموده و نخستين گام عدالتش، بيرون راندن هوا و هوس از دلِ خود است. حق میگوید و به حق عمل میکند. هيچ کارِ خيرى نيست، جز آنکه (در برنامه زندگى او قرار دارد و) برای انجام آن حرکت میکند و در هیچجا گمان خيرى نمیرود، جز اينکه به سوی آن گام برمیدارد و تا به آخر نرسد از تلاش نمیایستد. زمام اختيار خود را به دست قرآن سپرده و قرآن رهبر و پيشواى اوست. هر جا قرآن فرود آيد، او بار خويش را همانجا فرود میآورد و هر جا قرآن منزل کند، آن مکان را منزلگاه خويش قرار میدهد»
شرح:
چند نکتهی مهم در این بیان وجود دارد:
۱- بنده مخلص و عاشق خدا، از نظر آشنایی با مبانى دینى و احکام آن، آنچنان تواناست که آمادگى براى پاسخ به سؤالات و مشکلات دینی و اعتقادی را دارد.
۲- در اسلام اصل و فرع وجود دارد. عقل و نقل حکم میکند که باید اصول را به عنوان مبنا قرار داد، و فروع و جزئیات را با توجه به اصول و کلیات به دست آورد و تبیین کرد. با این سخن، فهم بسیاری از روایات که با اصول کلی عقل، قرآن و سنتِ قطعی سازگار نیست، روشن میشود.
۳- ناخالصیهای روحى و اخلاقىِ انسان دوگونه است: الف) قابل رؤیت مى باشد و در سایه خودسازى میتواند آن را برطرف کند. ب) پنهان بوده و به آسان قابل رویت نیست. خدا کسانى را که بر «ناخالصیهای آشکار» پیروز شوند، یارى مى دهد و قسم دوم ناخالصیهایِ وجود آنها را برطرف مى سازد.
📌 #نهج_البلاغه
https://eitaa.com/dokhtaranebeheshtiy
♨️ #سی_ثانیه_نهجالبلاغه
(قسمت نود و ششم)
ادامهی خطبه هشتاد و هفتم:
«آن دیگری، خود را عالم میخواند، در حالی که عالم نیست. او مجموعهای از نادانیها را از جمعی جاهل و نادان اقتباس کرده و مطالب گمراهکنندهای، از گمراهان آموخته است و دامهایی از طنابهای فریب و سخنان باطل، بر سر راه مردم نصب کرده است (تا ناآگاهان را به دام بیندازد). قرآن را با امیال و خواستههای خود تطبیق، و حق را مطابق هوسهایِ خویش، تفسیر کرده است. مردم را در برابر گناهانِ بزرگ ایمن میکند و جرایم سنگین را در نظرها سبُک جلوه میدهد. ادعا میکند که از شبهات اجتناب میکند، در حالی که در آنها غوطهور است. میگوید از بدعتها دوری میکند، در حالی که در میان آنها آرمیده است. بنابراین، چهرهی او چهره انسان، اما قلبش قلبِ حیوان است. راه هدایت را نمیشناسد، تا از آن پیروی کند و راه گمراهی را درک نمیکند، تا از آن پرهیز کند. در واقع، او مُردهای است در میان زندگان»
شرح:
در عبارات گذشته، امیرالمؤمنین (ع) صفات عالِمان حقیقی را بیان کرد و در این بخش به بیان ویژگیهای عالِم نمایان میپردازد:
۱- خود عالِمپنداری:
او خویش را عالم میداند و با ادعاهای دروغین و جمع آوری مطالب باطل، گروهی از جاهلان را به دنبال خود میکشاند و برای شهرت و منافع شخصیِ خویش میتافت.
۲- جمع مطالبِ اهل باطل:
این عالمنما رازهای گمراهسازی را از افراد با تجربه میآموخت و به جای صرف انرژی در علم و دانش، در مسیر انحرافی به کار میبست؛ و این بزرگترین بدبختی اوست.
۳- صیاد دینفروش:
او مانند صیادی است که دانه میپاشد تا پرندگان ناآگاه را گرفتار کند و آنان را بفروشد یا از گوشتشان بهره ببرد؛ این رفتار به فریب مردم سادهلوح و تأمین منافع مادیاش منجر میشود.
۴- تفسیر به رأیِ قرآن:
برخلاف عالم مخلص که تسلیم قرآن است و با آن حرکت میکند، این فرد خود را پیشواى قرآن مینامد و با تفسیر به رأی و توجیهات باطل، قرآن را مطابق خواستههای دلش میرساند.
۵- ایمنیبخشی به گنهکاران:
او مردم را از گناهان بزرگ ایمن مینماید و جرایم سنگین را سبک جلوه میدهد؛ در نتیجه گنهکاران به او ایمان میآورند و به آرا و حمایت او تکیه میکنند.
۶- خودنمایی و ریاکاری:
این ریاکار در برابر تودهها ادعا میکند از حرام و شبهات پرهیز دارد، در حالی که زندگیاش آکنده از شبهات و محرمات آشکار است و با ظاهر تقوا فریب میدهد.
۷- استفاده از ابزار بدعت و ترک سنتها:
ابزار کار او لکهدار کردن با بدعتها و ترک سنتهاست تا هوای نفس و هوسهای شیطانی را در پوست دین به خورد مردم بدهد.
۸- ظاهر انسانی، باطن حیوانی:
چهرهاش انسان است، اما قلبش همچون قلب حیوان است؛ او با ظاهر دین بازی میکند اما در باطن از بصیرت و فهم حقیقت خالی است و گمراه میماند.
۹- دور ماندن از هدایت:
راه هدایت را نمیشناسد تا پیروی کند و از ضلالت آگاه نیست تا از آن بپرهد؛ به دلیل جهل و گناه، نه هدایت را میشناسد و نه میتواند از گمراهی دوری بجوید.
۱۰- مُردهای در میان زندگان:
او حقیقتاً مانند مردهای است که در میان زندگان بهسر میبرد؛ سخن او به گوش مردگان نمیرسد و کسانی که چشم و گوششان بسته است، حقیقت را درک نمیکنند.
📌 #نهج_البلاغه
♨️ #سی_ثانیه_نهجالبلاغه
(قسمت نود و هفتم)
ادامهی خطبه هشتاد و هفتم:
«به کجا میروید؟! و به کدام طرف رو میکنید؟! در حالی که پرچمهای حق برپاست، نشانههای آن آشکار و چراغهای هدایت نصب شده است؟! شما را به کدام وادی گمراهی میبرند و چگونه سرگردان میشوید، در حالی که عترت پیامبرتان در میان شماست؟! آنان زمامدار حق، پرچمهای دین، و زبانهای گویای صدق و راستی هستند. حال که چنین است، آنها را در بهترین جایى که قرآن را در آن حفظ میکنید (درون قلب و روحتان)، قرار دهید و همچون تشنگان، برای سیراب شدن، به سرچشمههای علومِ آنان روى آورید.
ای مردم! این حقیقت را از خاتم پیامبران (ص) فرا بگیرید که فرمود: «کسانی که از ما (اهلبیت) که میمیرند، در حقیقت نمردهاند (و زنده هستند)، و آن کس که جسدش کهنه شده، در واقع کهنه نشده است (جسد آنها در قبر نمیپوسد، یا معارفِ آنها کهنه نمیشود)» پس آنچه را نمیدانید، نگوئید؛ زیرا بسیاری از حقایق در امورى است که انکار میکنید (حقایق بسیاری در عالم وجود دارد که شما از درک آنها عاجز هستید)، و کسی را (من را) که دليلى بر ضدّ او ندارید، معذور دارید (من وظیفهی خود را انجام دادم و هیچ ایرادی نمیتوان بر من گرفت). آیا من به ثقلِ اکبر [قرآن مجید]، در میان شما عمل نکردم، و آیا در میان شما ثقلِ اصغر، [عترت پیامبر (ص)]، را باقى نگذاردم (و پاسدارى ننمودم)؟ پرچم ایمان را در میان شما نصب کردم و پایههای آن را محکم نمودم و شما را به احکامِ حلال و حرام آگاه ساختم، و لباسِ عافیت را عادلانه، بر شما پوشاندم؛ و بساط کارهاى نیک را با سخن و عملِ خود، در میان شما گستردم؛ و فضائل اخلاقى را از سوى خود، به شما نشان دادم (خودم عامل به فضائل اخلاقی بودم). بنابراین، وهم و گمانِ خود را در آن نقطه که چشم، ژرفاى آن را نمىبیند و فکر، توانایى جولان در آن را ندارد، به کار نبرید (نکند با فکر ناقص خود بخواهید، مقامات ما را درک کنید)»
📌 #نهج_البلاغه
♨️ #سی_ثانیه_نهجالبلاغه
(قسمت نود و هشتم)
خطبه هشتاد و هشتم:
«خداوند ستمگران دنیا را پس از آنکه به آنان مهلت داده و نعمتهای فراوان بخشیده است، درهم میشکند (تا فرصت فکر و اندیشه داشته باشند و شکر نعمتهای الهی را بهجا آورند؛ ولی با این حال، غالباً به جای سپاس نعمت، مغرور میشوند و بر ظلمِ خود میافزایند). و همچنین خداوند استخوانِ شکستهِ هر امتی را پس از تحمل مشکلات و آزمونها، ترمیم کرده است؛ و در سختیهایی که شما با آن روبرو شدید و مشکلاتی که پشت سر گذاشتید، درسهای عبرت فراوانی است (تا به ضعفهای خود پی ببرید و راه حل مشکلات را بیاموزید). ولى نه هر کس مغز دارد، عاقل است و نه هر صاحب گوش، شنوا و نه هر صاحب چشمى، بیناست»
شرح:
در این فراز، حضرت به دو نکته مهم اشاره میفرمایند:
۱- مهلت الهی به ظالمان:
خداوند هم حکیم است و هم حلیم، و به مقتضای صفاتش هرگز در کیفر و عذاب عجله نمیکند. او به ستمگران مهلت تنبّه و بیداری میدهد، تا فرصت تفکر بیابند، به شاهراه هدایت بازگردند و از خطاها دست بردارند. برخی اوقات نیز برای تشویق آنان، سیل نعمتهایش را به سویشان میریزد، تا به سمت توبه و اصلاح سوق یابند. تاریخِ پیامبران و اقوام مانند: «نوح، موسی، فرعون، قوم بنیاسرائیل و قوم سبا»، گواه این رحمت و حکمت است و نشان میدهد که مهلت الهی چگونه انسان را به رشد و بازگشت هدایت میکند؛ نه اینکه به گناه امیدواری بدهد، بلکه فرصتِ بازگشت به مسیر حق را فراهم میکند. البته اینگونه نیست که همه بندگان از این فرصت استفاده کنند، برخی از بندگان در این فرصت از آبهای بیشتری برای خود میخرند.
۲- پیروزی در سایه تحمل مشکلات:
این یک سنت الهی است که جبران خسارتها و بازگرداندن تعادل پس از تحمّل شداید و بلاهاست. حتی در عصر پیامبر اسلام، در «جنگ احزاب»، زمانی که مسلمانان در شدیدترین فشارها بودند، و به تصریح قرآن کریم، «در اثر ترس و اندوه، جانها به لب رسیده بود و مؤمنان در آزمون سختی قرار داشتند»؛ اما این آزمایش به پیروزی انجامید. این سنت هم در امت اسلامی و هم در امّتهای پیشین برقرار بوده، و یاران امام عصر (علیهالسلام) نیز از این قاعده مستثنی نیستند. نتیجه آنکه، صبر و پایداری در برابر مشکلات، مسیر پیروزی را هموار میکند و نصرت الهی را به دنبال میآورد.
📌 #نهج_البلاغه
♨️ #سی_ثانیه_نهجالبلاغه
(قسمت نود و نهم)
ادامهی خطبه هشتاد و هشتم:
«عجیب است! و چرا تعجب نکنم از خطا و اشتباه این گروههایِ پراکنده، با دلایل مختلفی که بر مذهب خود دارند!؟ نه گامی در جای گام پیامبری مینهند و نه از عمل وصیِّ پیامبر پیروی میکنند، نه به غیب ایمان میآورند، و نه خود را از عیب برکنار میدارند و از خطاها عفّت میورزند. امور شبههناک عمل میکنند و در مسیر شهوات گام بر میدارند. کار نیک و عمل معروف در نظرشان همان کاری است که خودشان نیک میپندارند (نه آن چیزی که واقعاً معروف است) و منکر و زشتی همان است که خود منکر و زشت بدانند (نه آن چیزی که واقعاً بد و منکر است)؛ در حل مشکلات به خودشان پناه میبرند، و در حوادث مهم (و مبهم) تنها به آراء ناقصِ خود تکیه میکنند. گویی هر کدام از آنها، امام خودش است که به دستگیرههایِ مطمئن و اسبابِ محکمی - به پندار خود - چنگ زدهاند»
شرح:
در عصر امیرمؤمنان (علیه السلام)، از طرفی، شکافهایى در امّت اسلامى پدیدار شده بود و مذاهب مختلف کلامی و فقهی در فضای اسلامی ظاهر گشته بود، و هم بر اثر گسترش کشورهاى اسلامى، مذاهب گوناگونِ دیگرى نیز در محیط، خودنمایى مى کردند. امام (علیه السلام) این اختلافات را به نقد مى کشد و سرچشمه آن را خطاها ذا برمیشمارد:
۱- آنها تابع وحى آسمانى و پیامهاى الهى که توسط انبیا ابلاغ شده است، نیستند.
۲- بعد از پیامبر، به اوصیاى او اقتدا نمیکنند.
۳- ایمان به غیب ندارند.
۴- چون ملکهی عفاف (حالتى که بازدارنده از گناه است) در آنان وجود ندارد، به آسانى آلودهی هر گناهى میشوند و به این ترتیب، هم بناىِ ایمانشان ویران است و هم اعمالشان خراب.
۵- اعمال خلافِ خود را در درون مجموعهای از شبهات پنهان میکنند، تا مردم ازخلافکارىِ آنان باخبر نشوند. ایشان کمتر سراغ «محکمات قرآن و احادیث» میروند، بلکه به عکس سراغ «متشابهات» را مى گیرند. در موضوعات نیز از موضوعات روشن، دورى میکنند و به سراغ «موضوع مشتبه» میروند؛ زیرا تنها در این دایره است که میتوانند به اعمال نادرستِ خود، لباس مشروعیّت بپوشانند.
۶- خطّ زندگى آنها از درون شهوات میگذرد. یعنی آلودگى به شهوات، براى آنها مقطعى نیست، و روال دائمی زندگی آنهاست.
۷و۸- از آنجا که آنها رابطهی خود را با خدا و پیامبر قطع کردهاند، معیار سنجش خوبى و بدى نزد آنها، نه وحى آسمانى است و نه سنّت پیامبر و معصومین. بلکه معیار، هواى نفس، یا اهداف گروهى و جناحی و یا تعصّباتِ قومى است که حافظ منافع مادّى آنهاست و اگر واقعاً هم اهل فکر و اندیشه باشند - از آنجا که بدون راهنمایى وحى و معصومین، اندیشهی انسان خطاپذیر است - باز به گمراهى گرفتار میشوند.
۹و۱۰- این بدبختیها از آنجا ناشى میشود که در گام اوّل، پیروى از وحى و سنّت پیامبر و معصومین را رها کردند، و به همین دلیل، هر قدر پیش میروند فاصله و انحرافِ آنان از حق بیشتر میشود. تا آنجا که فکر ناقص و دانش اندک، پناهگاهشان براى حل مشکلات است و این امر کار آنها را روزبهروز پیچیدهتر میکند.
📌 #نهج_البلاغه
♨️ #سی_ثانیه_نهجالبلاغه
(قسمت صدم)
خطبه هشتاد و نهم:
«خداوند پیامبر اکرم (ص) را در زمانی فرستاد که مدتها از بعثتِ پیامبرِ پیشین گذشته بود. بنابراین امتها در خوابی عمیق فرورفته بودند و فتنهها مردم را هدف گرفته بود؛ در زمانی که اعمال خلاف در میان مردم منتشر بود و آتش جنگها زبانه میکشید؛ دنیا بینور و پر از مکر و فریب بود؛ در آن زمان که برگهای زندگی به زردی گراییده و امید از باروریِ درختانش، قطع شده و آبهایش در زمین فرو رفته بود (برکات قطع شده بود)؛ منارههایِ هدایت (کتابهای آسمانی و دستورات پیامبران) کهنه و فرسوده، و پرچمهای ضلالت و هلاکت، آشکار شده بود؛ دنیا در برابر اهلش قیافهای خشن و در مقابلِ طالبانش چهرهای عَبوس و گرفته داشت (زندگی دنیا پر از جنگ و فقر بود)؛ میوههایش، فتنه و طعامش، مُردار بود (بهرههای مادی در آن زمان، همراه با فساد و آلودگی بود). در درون، وحشت و اضطراب بود، و در بیرون، شمشیر حکومت میکرد»
شرح:
یکی از مشکلاتی که در امتها وجود دارد، این است که گذشته خود را فراموش میکنند. یعنی از یاد میبرند که در چه بدبختی و فلاکتی زندگی میکردند و اکنون در چه نعمتی هستند.
بر این اساس، امیرالمومنین با حرکت دادن نگاهِ مردم به دوران جاهلیّت، تاریخِ گذشته را برای نسلهای آینده تجسیم میکند تا شیوههای زیستِ آن دوره و چگونگیِ تغییرِ وضعیتِ پس از قیامِ پیامبر را روشن سازد. فاصلهٔ پانصد یا ششصد سال بینبوتیِ جهانیان - البته با وجودِ اوصیا در میانِ جامعه -، باعث شد تا خوابی مرگبار، مردمان را فرا گیرد. این تأخیرِ چندصد ساله میتواند آزمونی الهی برای بندگان، یا یادآوریِ قدر نعمتِ پیامبران باشد. اما نتیجهٔ مستقیمِ فترتِ رسالت، فعالشدنِ شیطانِ جنّ و انس است؛ زیرا با خالی شدنِ میدان و نبودِ مانع، فشارِ حملاتِ آنان بر امتها و ملّتها آغاز میشود. از منظرِ تاریخی، جهانِ آن زمان – به ویژه جزیرهٔ العرب – به صحنهٔ جنگِ گسترده تبدیل شده بود؛ جنگهایِ ایران و روم و نبردهایِ کور و بیهدفِ میانِ قبایلِ عرب هر روز تکرار میشد. در چنین وضعی، زندگی در وحشت و اضطراب فرو میرود و بازارِ مکر و فریب رونق میگیرد؛ مذاهبِ ساختگی رواج مییابد و دنیاپرستانِ مکّار با لباسِ اصلاحِ دینی، به فریبِ خلق و غارتِ سرمایهها میپردازند.
#نهج_البلاغه
♨️ #سی_ثانیه_نهجالبلاغه
(قسمت صد و یکم)
ادامهی خطبه هشتاد و نهم:
«ای بندگان خدا! عبرت بگیرید و همواره به یاد زندگانی پدران و برادرانِ خود، در دورانِ جاهلیت باشید که از این جهان رفتهاند و در گرو اعمالشان هستند، و بر اساس اعمالشان، محاسبه میشوند (و برای رهایی از آن چارهای ندارند). به جان خودم سوگند! پیمانی برای زندگی و مرگ، و نجات از مجازات الهی، بین شما و آنان بسته نشده است، و هنوز روزگار زیادی نگذشته؛ و زمان شما به آنان نزدیک است. به خدا سوگند! رسول خدا (ص) چیزی به آنان گوشزد نکرد، مگر اینکه من همان را به شما گوشزد میکنم (پس برای نافرمانی از دستورات خدا، رسول خدا و امامتان، نمیتوانید بگویید کسی نبود تا این مطالب را به ما بگوید)، و شنوایی امروز شما از شنوایی دیروز آنان کمتر نیست (پس نمیتوانید عذر بیاورید که گذشتگان از ما شنواتر بودند، و سخنان پیامبر را شنیدند، اما ما سخنان تو را نمیشنویم). همچنین چشمها و قلبهایى در آن زمان به آنان داده نشد، مگر اینکه مانند آن، امروز به شما بخشیده شده است (پس چرا نمیبینید و نمیشنوید!؟!). هر چیزی که به شما دادهاند، به آنان دادهاند؛ اینگونه نیست که برخی از نعمتها را به شما داده باشند و به آنان نداده باشند (و شما بر آنان امتِياز و برتری ندارید، و وعدهی رهایی از عذاب الهی به شما داده نشده است پس چرا از خدا، رسول خدا و امامتان پیروی نمیکنید؟). یقیناً، به خاطر این عدم پیروی، بلا بر شما نازل شده است؛ بلایی که مانند شتری است که افسارش رها و بندِ زینش سست است (و قابل کنترل و سواری گرفتن نیست). مبادا آنچه که مردم دنیا را فریب داد، شما را فریب دهد؛ زیرا دنیا دامى است، مانند سایهای گسترده و کوتاه، که تا زمانی کوتاه و معین ادامه دارد (و مرگ انسان را رها نمیکند و به زودی سراغش میآید)»
📌 #نهج_البلاغه
♨️ #سی_ثانیه_نهجالبلاغه
(قسمت صد و دوم)
خطبه نود:
«حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که بیآنکه دیده شود شناخته شده است و در آفرینش موجودات به فکر و اندیشه نیاز ندارد. خداوندی که همیشه بوده و تا ابد خواهد بود؛ در آن زمان که نه آسمانی که دارای برجهای (صورتهای فلکی) است، وجود داشت و نه حجابهای (حجابهای هفتگانه) فرو بسته؛ نه شب تاریک، نه دریایی آرام، نه کوهی در کنار درّههای وسیع، نه راهی پرپیچ و خم، نه زمینی آرام، نه مخلوقی دارای توانایی و قدرت. این است (خدایی که) پدیدآورنده موجودات و وارث آنان و معبود کلِّ مخلوقات و روزیدهندهٔ آنان میباشد. خورشید و ماه در طریق اطاعتش، پیوسته در حرکتند؛ هر تازهای را با گردش پیوستهٔ خود کهنه میسازند و هر دوری را نزدیک میکنند»
شرح:
یکی از تختههای اصلی امیرالمومنین این بود که مردم نگاه دقی به خدا و صفات او داشته باشند. در این خطبه ایشان مسائل مهمی را نسبت به فات خداوند متعال مطرح میکنند. یکی از مهمترین این صفات ازلی و ابدی بودن خداوند ( سرمدی بودن خدا) است. دلیل عقلی بر ازلی و ابدی بودن خدا این است که ؛
خداوند واجب الوجود است (ذاتی است که مستقل است و نیازمند هیچ موجودی نمیباشد و خودبهخود وجود دارد) و هستی عین ذات اوست؛ بنابراین هرگز هستی از او گرفته نمیشود. نتیجهٔ این مطلب آن است که توجه به واجب الوجود بودن او راهنمای ما برای درک ازلى و ابدى بودن او میشود؛ زیرا معدوم بودن موجودی در برههای از زمان، نشانهٔ نیازمندى و ممکنالوجود بودن اوست؛ بنابراین خدا دو صفت ندارد: ۱- از خارج به او هستی نشده است، که پر نتیجه بخواهد زمانی وجود داشته باشد که این هستی به او داده شده باشد؛ ۲- وجودش عاریهای باشد و آن وجود، زمانی از او گرفته شود. نتیجهٔ نهایی این است که وجودِ خدا، همواره «بوده» و «خواهد بود»؛ این، همان معنایِ «ازلیّت و ابدیّتِ ذاتِ خدا» است.
📌 #نهج_البلاغه
♨️ #سی_ثانیه_نهجالبلاغه
(قسمت صد و سوم)
خطبه نود:
«خداوند روزىِ مخلوقات را در ميان آنها تقسيم کرد و آثار و اعمال آنها، تعداد نَفَسها، خيانت چشمها و آنچه را در سينه پنهان میدارند، همه را شماره کرده و حساب آنها را دارد؛ و (نيز) محلِّ استقرارِ انسانها رَحِم مادران و جايگاهِ آنها در صُلب پدران و ادامه زندگیشان تا هنگام مرگ؛ همه را میداند»
شرح:
یکی از اساسیترین نکاتی که باعث پیشرفت انسان در مسائل معنوی میشود، توجه به «علم الهی» است. برای توضیح این مطلب پای درس «علامه مصباح یزدی(ره)» مینشینیم:
ما ابتدا باید «بدانیم» خدا، همه چیز را میداند، و در مرتبه بعد، «یادمان باشد» كه خدا میداند. این بیانات قرآنی است؛ «برگی که از درخت میافتد، خدا از آن آگاه است»؛ «خطوراتی که بر قلب شما میگذرد، خدا از آن آگاه است». با باور کردن این مسأله که بدانیم خدا همه چیز را میداند، كار برایمان آسان میشود. اما نباید فراموش كنیم كه «توجه دائمی» به این مسأله، کار مشکلی است. این که امام خمینی (ره) فرمود: «عالم محضر خداست»، یعنی همه چیز نزد خدا حاضر است و هیچ چیز بر او مجهول و مخفی نیست. از عمقِ ریزترین ذره، تا نهایتِ کهکشانها؛ همه را خدا میداند و چیزی برای او مجهول نیست. اما چه کنیم كه این نکته یادمان باشد؟ این کار، تمرین میخواهد. باید بنا بگذاریم هر روز لحظاتی را به این مطلب فکر کنیم، و بهتر آنكه پیش از «نماز» به این مطلب بیاندیشیم، تا نمازمان هم با حضور قلبِ بیشتری باشد. باور كنیم که خدا همه جا حضور دارد؛ جایی که من نشستهام، حرفی که میزنم، غذایی که میخورم، هیچیک از خدا مخفی نیست. البته ممکن است در ابتدا نتوان مدت طولانی به این مطلب فكر كرد؛ اما به تدریج و روز به روز، میتوان این زمان را افزایش داد و توجه را عمیقتر کرد. اینكار احتیاج به تمرین دارد؛ مخصوصاً در مواردی محلِ احتمالِ گناه است؛ در این موارد باید حواسمان را خیلی جمع کنیم و از قبل، فکر کنیم که در صحنهای که بناست با آن مواجه شویم و مَظانّ گناه است، خدا در آن جا حضور دارد و ما را میبیند. این فکر را در ذهنمان تقویت کنیم و بیشتر توجه داشته باشیم.
📌 #نهج_البلاغه
♨️ #سی_ثانیه_نهجالبلاغه
(قسمت صد و چهارم)
ادامهی خطبه نود:
«خداوند، از یک سو، کیفرش نسبت به دشمنانش شدید است؛ از سوی دیگر، رحمت او گسترده و فراگیر است. و دامنهٔ رحمتش، دوستانش را دربر میگیرد، در عین حال که کیفرش نسبت به دشمنانش شدید است، هر کس که بخواهد بر او غلبه کند، مغلوبش میشود؛ و هر کس با او به منازعه برخیزد، هلاک میشود. همچنین هر کس که با او مخالفت، خوارش میکند و هر کس به دشمني با او قیام کند، او را مغلوب میکند. هر کس که به او توکّل کند، او کفایتش میکند (و مشکلاتش را برطرف میسازد)؛ و هر کس از او چیزی بخواهد، به او عطا میکند. آن کس که به او قرض دهد (در راهش انفاق کند)، به او بازمیگرداند و هر کس شکر نعمتش را بجا آورد، به او پاداش میدهد»
شرح:
نکته مهمی که در این فراز باید به آن اشاره کرد، این است که خدا بلند مرتبه تر از آن است كه تحت تأثیر فعل بندگانش قرار گیرد. در واقع، ما با اعتراف به گناهان خود و انجام كارهایى كه مورد پسند خداست، خود را مستعدّ رحمتِ او مىكنیم و با اعمالمان، خود را تحت رحمت واسعهء او قرار مىدهیم. به عنوان تشبیه، رحمت و فیض الهى همچون آبشارى، دائماً در حال ریزش است و این انسان است که باید كارى كند تا در مسیر این رحمت قرار گیرد؛ ظرفیتى پیدا كند كه بیشتر بتواند از این رحمت استفاده نماید. پس اینچنین نیست که كارِ ما، رحمتِ خدا را بوجود بیاورد، یا در خدا حالى به وجود بیاورد كه موجب شود، با ما رفتارِ خاصى داشته باشد. رفتار خداوند ثابت است. ما باید با انجام اعمال شایسته، توبه و انابه، تضرع و دعا، لیاقت درکِ رحمت خدا را در خود ایجاد كنیم؛ به ظرفِ وجودىِ خویش، قابلیتى ببخشیم كه رحمت الهى دریافت كند و این مطلب، با بندگی خدا بدست میآید.
📌 #نهج_البلاغه