#عارفانه
#پارت_چهارده
راوی: خواهر شهید
احمد در خانواده ی ما واقعا نمونه بود. همه او را دوست داشتند. وقتی شش سالش بود در دبستان ثبت نامش کردیم.
مدرسه اسلامی کاظمیه در اطراف گذر لوطی صالح. درس و مشق احمد هم خوب بود و مشکلی نداشتیم.
همه ی خانواده اهل تقوا و نماز بودند. لذا احمد از همین دوران به مسائل عبادی و معنوی به خصوص نماز توجه ویژه داشت.
او مانند همه ی نوجوان ها با بچه ها و دوستانش بازی می کرد، درس می خواند، در کارهای خانه کمک می کرد و...
اما هرچه بزرگ تر می شد به رفتار و اخلاقی که اسلام تأیید کرده واحمد از بزرگ ترها می شنید با دقت عمل می کرد.
مثلاً وقتی مدرسه می رفت تا می توانست به همکلاسی هایی که از لحاظ مالی مشکل داشتند کمک می کرد.
یادم هست وقتی در خانه غذای خیلی خوب و مفصلی درست میکردیم و همه آماده ی خوردن می شدیم احمد جلو نمی آمد!
می گفت: توی این محل خیلی از مردم اصلاً نمی توانند چنین غذایی تهیه کنند. مردم حتی برای تهیه ی غذای معمولی دچار مشکل هستند، حالا ما...