فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصهها را باید از چشمها خواند...؛
همان چشمهایے ڪه جز عشـ♡ـق
چیزے ندیدند...!!🙂
شهادتت مبارک...💔🕊
|❥
📣📣#نمازشب_ساده
ببینید خیلی ساده میگم شمام خیلی ساده بخونید😊
چون در کل نماز شب مستحبه.
کلا ۱۱ رکعته. که برای هرررررر نیتی که به دلتون میوفته میتونید بخونید.
اولش 👈۴ تا دو رکعتی مثل نماز صبح
دو رکعت نماز شب میخوانم قربه الی الله
که میتونید کلا نخونید چون ممکنه دیر بلند شده باشید
آخه بهترین زمانش قبل اذان صبح هست.
میدونید که اذان اقامه هم نداره میتونید سریع شروعش کنید.
🕊
@dokhtaranzeinabi00
#نمازشب_ساده
✅میرسیم به دو رکعت نماز « شَفْعْ»
که باز مثل نماز صبحه فقط اگر بعد از قل هو الله سوره فلق بخونی رکعت اولش؛ و و در رکعت دوم باز بعد قل هوالله احد سوره ناس بخونی خوبه.
نخوندی هم نخوندی فقط یک سوره حمد بخونی حتی قل هو الله احد هم نخونید اشکال نداره. مقلدین ایت الله مکارم قنوت نگیرن. ولی مراجع دیگه میفرماین اگر بگید نگید فرقی نداره.
باز یک نفر همین نماز شفع هم نمیرسه. چکار کنه؟؟
راستی 😉اینکه رکعت اول فلق یا ناس فرقی نمیکنه. کلا مستحبه.
اگر کسی تا بحال هم مثلاً مقلد ایت الله مکارم هست و قنوت گفته هیچ اشکالی نداره. چون نمیدونسته.
قبوله ازتون. انشا الله
🕊
@dokhtaranzeinabi00
#نمازشب_ساده
کسی ۸ رکعت و شفع هم نرسید و نتونست این👇کارو کنه
👈 یک رکعت نماز « وَتْرْ » میخوانم قربه الی الله
یک حمد بخونی بری رکوع سجده سلام..
والسلام. قبوله .
👌اما اگر وقت داشتی بعد از حمد سه قل هو الله احد بخون
بیشتر وقت داشتی یک سوره فلق و ناس هم بخونید بعد از سه توحید
اگر نشد همان «حمد »کافیه. .
میدونید قنوتم داره. خب ذکرهایی داره که کلا بگی خوبه نگی هم عیبی نداره. کلا قنوتم نگفتی ؛ نگفتی اما خب هرچه قنوت طولانی تر ثواب و پاداشش بیشتر
حالا چیاست ذکرش؟
اول برای ۴۰ نفر دعا کنید. بگید خدایا ببخش و بیامرز پدرم مادرم همسرم آیت الله ... هر کسی..
۴۰ نفر کمتر بیشتر فرقی نداره
۷۰ بار میگی بعدش استغفرالله ربی و اتوب الیه
کمتر هم شد عیبی نداره فقط عمیق استغفار شه
با انگشتای دست باشه بهتره. آخه قراره اعضا بدن شهادت بدن به وقتش. درسته؟
پس با بند بند انگشت بگید.
۳۰۰ بار العفو گفتن داره که نباید حتما همش رو بگید. هرچقدر شد ؛ مهم اینه شما اگر مثلاً ده بار میگید خالصانه بگید .
✅تاکید میکنم مهم کیفیت و معرفت و ارتباط هست نه کمیت و دقیق گفتن این تعداد ذکر
۷ بارم خدایا این است مقامی که از آتش جهنم بهت پناه آورده..
خییییلییی قشنگن..
آخر قنوتم میگید خدایا ببخش و بیامرز منو که تو مهههربونترینی😍
به همین سادگی..
🕊
@dokhtaranzeinabi00
هر کدام دوست داشتید تو قنوت بگید نخواستید هیچی نگید کلا بدون قنوت بخونید. ولی خب اثرات داره ها😉
اینکه در قنوت ذکرها ترتیبشان بهم بخوره هم موردی نداره.
خدا مهربونتر از این حرفهاست. همینکه از خواب ناز زدید خریدتون. دیگه نمیگه چرا اول اونو خوندی چرا کم خوندی . 😍
فقط مداومت داشته باشید بر نماز شب. هرچند کم .
🕊
@dokhtaranzeinabi00
✅ گفتیم که ««هدایتگری»» یه کار بی سر و صدایی است
🔹قرآن ک تلاوت میکنی ،شما رو #هدایت میکنه،✅
👈تو رو از بی خبری بیرون میاره و حالت رو بهتر میکنه!!!!!
همینقدر که قرآن رو باور کنیم👇👇👇
قرآن هدایتمون میکنه، که یه کار مرموز و لطیفه!!!
✅ما در ورزش صبحگاهی ،حُسن و فلسفه حرکات رو نمی دونیم... ولی وقتی انجام میدیم ،بدنمون بهتر میشه و تسلیم میشیم در مقابل حرکات ورزشی!!!!!
❌ چرا در برابر قرآن تسلیم نمی شیم؟؟؟
🕊
@dokhtaranzeinabi00
وقتی میگی کاش حرم بودم
ثواب حرم رفتن برات نوشته میشه
اصلا اسلام همینه به نیت اعمالت نگا میکنه!وقتی دارن برات روضه میخونن
دلت پرمیکشه برابین الحرمین اشک میریزی میگی کاش الان اونجا بودم...
دیگه باید بهت بگن زیارت قبول😊
هعععی
کاش الان همگی حرم بودیم💔
#حرم
🕊
@dokhtaranzeinabi00
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
.
ساݪگࢪد شھادتت مبارک💔
من دوست داࢪم امروز تا حد
امڪانزیارٺ عاشوࢪا به ایشون هدیہ کنم
هرکس دوست داره تو این خٺم دست جمعے شࢪڪت کنه ݪطفا به تعداد زیارت عاشورایی که میخونه به آیدی زیر
یاعلی بفرستھ
🕊
@fadaeeyanrahbar00
4_6003591885774390787.mp3
715.4K
❓نماز شب با خواب آلودگی تاثیری هم داره؟
🎤حجةالاسلام محمدی
◀لطفا گوش کنید.
#نماز_شب
🕊
@dokhtaranzeinabi00
شرایط بنر های حمایتی از ماه های آینده
۱▪کانالتون باید زیر ۱۰۰ نفر باشد
۲▪کانال باید حتما مذهبی باشد
۳▪در ماه ۵ روز حمایتی است که در کانال اعلام میکنم
هدف از این کار پیشرفت کانال های تازه تاسیس 🤩
بزرگواران فردا بنر های حمایتی داریم
از همین الان اعلام میکنم که دوشنبه هر هفته بنر هامون حمایتی است . لطفا قبل از روز دوشنبه بنر هاتون رو برام نفرستید چون ممکنه اشتباه شود و بنرتان در کانال قرار نگیرد
✔️نکته : به شرایط هم توجه کنید و اگر این شرایط امکان بود به پیوی بیاید 🙏🏻
ممنون بابت همکاریتون 🌷
یاعلے
آیدی : 👇🏻
@fadaeeyanrahbar00
برای دادن بنر به این آیدی مراجعه کنید . لطفا فردا بنر هاتون رو بفرستید 🙏🏻
با تشکر 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کپی با ذکر صلوات برای شهید گمنام ابراهیم هادی🦋❤️
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
کپی با ذکر صلوات برای شهید گمنام ابراهیم هادی🦋❤️
ارسالی از دوست بزرگوارمون
°•○●﷽●○
#نــاحـــله🌸
#قسمت_اول
با باد سردی ک تو صورتم خورد لرزیدم و دوطرف سوییشرتم و محکم تر جمع کردم...
همینطور که سعی میکردم قدمامو بلندتر وردارم زیر لب به آسمون و زمین غر میزدم
حالا ی روز که من بدبخت باید پیاده برم کلاس، هوا انقدر سرد شده...
لباس گرم ترم نپوشیدم لااقل.
مسیر هم که تاکسی خور نیس
اه اه اه
کل راهو مشغول غر زدن بودم
انقدر تند تند قدم برمیداشتم ک نفسام ب شماره افتاد
دیگه نزدیکای خونه معلمم بودم کوچه ی تاریک و که دیدم یاد حرف بابام افتادم که گفته بود
اینجا خطرناکه سعی کن تنها نیای
با احتیاط قدم ور میداشتم
یخورده که گذشت حس کردم یکی پشت سرمه وقدم ب قدم همراهم میاد
به خیال اینکه توهم زدم بی تفاوت به راهم ادامه دادم اما هر چی بیشتر میرفتم این توهم جدی تر از ی توهم ب نظر میرسید
قدمامو تند کردم و به فرض اینکه یه ادم عادیه و داره راه خودشو میره و کاری با من نداره برگشتم عقب تا مطمئن شم
بدبختانه درست حدس نزده بودم
از شدت ترس سرگیجه گرفتم
اب دهنم و به زحمت قورت دادم وسعی کردم نفسای عمیق بکشم
تا خواستم فرار و بر قرار ترجیح بدم و در برم یهو یه دستی محکم نشست رو صورتم و کشیدم عقب هرکاری کردم دستش و از رو دهنم ور دارم نشد
چاقوشو گذاش رو صورتم و در گوشم گفت :هییییس خانوم خوشگلهه تو که نمیخوای صورتت شطرنجی شه ها ؟
لحن بدش ترسم و بیشتر کرد
از اینهمه بد بیاری داشت گریه ام میگرفت
خدایا غلط کردم اگه گناهیی کردم این بارم ببخش منو . از دست این مردتیکه نجاتم بده
اخه چرا اینجا پرنده پر نمیزنه ؟؟
چسبوندم به دیوار و گفت :یالا کوله ات و خالی کن
با دستای لرزون کاری ک گفت و انجام دادم
وسایل و ک داشتم میریختم پایین
چشم خورد ب اینه شکسته تو کیفم
ب سختی انداختمش داخل استینم
کیف پولم و گذاشت تو جیبش
بقیه چیزای کیفمم ی نگا انداخت و
با نگاهی پر از شرارت و چشایی ک شده بودن هاله خون سرتا پام و با دقت برانداز میکرد
چسبید بهم
از قیافه نکرش چندشم شد
دهنش بوی گند سیگار میداد
با پشت دستش صورتم و لمس کرد و گفت:جوووون
حس کردم اگه یه دیقه ی دیگه تو این وضع بمونم ممکنه رو قیافه نحسش بالا بیارم
اب دهنمو جمع کردم و تف کردم تو صورتش
محکم با پشت دست کوبید تو دهنم
و فکم و گرفت و گفت: خوبه خوشم میاد از دخترای این مدلی
داشتم فکر میکردم یه ادم چوب کبریت مفنگی چجوری میتونی انقدر زور داشته باشه
فاصله امون داشت کم تر میشد
با اینکه چادری نبودم و حجابم با مانتو بود ولی تا الان هیچ وقت ب هیچ نامحرمی انقدر نزدیک نشده بودم
از عذابی که داشتم میکشیدم
بغضم ترکید و زدم زیر گریه ولی نگاه خبیثش هنوز مثه قبل بود
آینه رو تو دستم گرفتم
وقتی دیدم تو ی باغ دیگه اس از فرصت استفاده کردم و با تمام زور ناچیزم آینه رو از قسمت تیزیش کشیدم رو کمرش صدای آخش بلند شد
دیگه صبر نکردم ببینیم چی میشه با تمام قدرت دوییدم
از شانس خیلی بدم
پاهام به یه سنگ گنده گیر کرد و با صورت خوردم زمین
دیگه نشد بلند شم بهم رسیده بود
به نهایت ضعف رسیدم و دیگه نتونستم نقش دخترای شجاع و بازی کنم
گریه ام ب هق هق تبدیل شده بود
هم از ترس هم از درد
اینبار تو نگاهش هیچی جز خشم ندیدم
بلندم کرد و دنبال خودش کشوند
هرچی فحشم از بچگی یاد گرفته بود و نثارم کرد
همش چهره ی پدرم میومدم تو ذهنم و از خودم بدم میومد
مقاومت کردم ،از تقلاهای من کلافه شده بود
چاقوش و گذاشت زیر گلوم و گفت : دخترجون من صبرم خیلی کمه میفهمی ؟ خیلی کم
یهو ....*
ادامـہ دارد...
نویسنده✍
#غیــن_میــــم🧡 #فـــاء_دآل💚
#ڪپے_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است❌
🕊dokhtaranzeinabi00
°•○●﷽●○
#نـــاحلـــه🌸
#قسمت_دوم
ی صدایی از پشت سرش بلند شد
(صبر منم خیلی کمه)
با شنیدن این صدا دلم اروم شد ولی اشکام بی اختیار رو گونه ام جاری بود
ولم کرد ی نگاه ب پشت سرش انداخت
وقتی کنار رفت تازه متوجه شدم صدای کی بود
صاحب صدا قبل اینکه این آشغال فرار کنه یقش و گرفت و کوبید زمین
دستش درد نکنه تا جون داش زدتش..
اون پسری هم که باهاش بود یه قدم اومد جلو ...
ترسیدم ...خودمو کشیدم عقب
ی دستمال گرفت سمتم
با تعجب به زاویه دیدش نگاه میکردم
سرشو گرفته بود اون سمت خیابون
دستاش از عصبانیت میلرزید
مزه ی شورِ خون و رو لبم حس کردم
لبم بخاطر ضربه ای که زده بود پاره شده بودو خونریزی میکرد.
دستمالو ازش گرفتمو تشکر کردم.
ازم دور شد.
اون یکی دوستش اومد جلو ...
جلو حرف زدنمو گرف
_نامرد در رفت وگرنه میکشتمش ...
بابا مگه ناموس ندارین خودتون ...
رو کرد به منو ادامه داد
شما خوبین ؟
جاییتون که آسیب ندید ...؟
ازش تشکر کردمو گفتم که
نه تقریبا سالمم چیزیم نشده ...
هنوز به خاطر شوکی که بم وارد شد از چشاماشک میومد انگار کنترلشون دست خودم نبود
دستمال و گذاشتم رو جای دستای کثیفش...
اه چقدر از خودم بدم اومد
پسره ادامه داد
_ما میتونیم برسونیمتون
سعی کردم آروم باشم
+نه ممنون مزاحمتون نمیشم خودم میرم
_تعارف میکنین ؟
+نه !
پسره باشه ای گفت و رفت سمت دوستش ...
همین طور که کتاباو وسایلامو از رو زمین جمع میکردم به زور پاشدم که لباسامو که پر از خاک شده بود بتکونم
به خودم لعنت فرستادم که چرا
گذاشتم برن ...
وای حالا چجوری دوباره این همه راهو برم
اگه دوباره ...
حتی فکرشم وحشتناکه ....
اه اخه تو چرا بیشتر اصرار نکردی که من قبول کنم .
مشغول کلنجار رفتن با خودم بودم که دیدم یهو یه اِل نود وایستاده جلوم
توشو نگاه کردم دیدم دیدم همونایین که بهم کمک کردن .
کاش از خدا یه چی دیگه میخواسم ...
همون پسره دوباره گف میرسونیمتون ...
بدون اینکه دیگه چیزی بگه پریدم تو ماشین ...
تنم میلرزید
خون خشکیده رو لبمو با دستمال پاک کردم .
چند بار دیگه دست به سر و روم کشیدم که عادی به نظر برسم.
وای حالا نمیدونم اگه مامان اینا رو ببینم چی بگم
دوباره همون پسره روشو کرد سمت صندلی عقب و ازم ادرس خونمونو پرسید .
اصلا نمیدونم چی گفتم بهش
فقط لای حرفام فهمیدم گفتم
شریعتی اگه میشه منو پیاده کنین ...
با تعجب داشت به من نگاه میکرد که اون دوستش که در حال رانندگی بود یقه لباسشو کشید و روشو کرد سمت خودش.
کل راه تو سکوت گذشت...
وقتی رسیدیم شریعتی تشکر کردمو پیاده شدم ...
حتی بدون اینکه چیزی تعارف کنم ...اصلا حالم خوب نبود .
دائم سرم گیج میرفت .
همش حالت تهوع داشتم .
به هر زوری شده بود خودمو رسوندم خونه...*
ادامـہ دارد...
نویسنده✍
#غیــن_میــــم🧡 #فـــاء_دآل💚
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است❌
🕊@dokhtaranzeinabi00