• 💚🌿💚🌿💚🌿💚 •
°•○●﷽●○•°
#آیٰـھِ
#قسمت72
✍️بھ قلمِ #خـادمالــمهدۍ|میـم . علےجانپور
دیگه دست خودم نبود .. دستمو گذاشتم رو پام که بخاطر دردۍ که داشت صدام در اومد ..
یه آخے کردم که یهو مجتبے دوید بالا سرم
با دیدن من دستپاچه بهم نگاه میکرد اما از چهره اش معلوم بود نمیدونست چیکار کنه ..
منم که بخاطر درد زیاد نمیتونستم حرفے بزنم ..
چشامو بستم و سعے کردم بلند شم اما هر کارۍ کردم نمیتونستم باید یکے دستمو میگرفت !..
نفس عمیقے کشیدم تا از دردم کم بشه .. که ..
……
﴿مجتبے﴾
قصد داشتم بلند بشم برم که با شنیدن یک صداۍ بلندۍ که به نظر میومد از همین نزدیکے ها بود تندۍ به طرف در ورودۍ نمازخونه دویدم ..
هضم کردن چیزۍ که میدیدم یکم دشوار بود ..
آیـه خانم افتاده بود رو زمین ..
ایشون مگه نرفت !
همینطور زل زده بود بهم و هر کارۍ میکرد که بلند بشه ، واقعا نمیدونستم چیکار کنم
یه نگاه به بخشے که پرستار ها وایستاده بودند کردم اما کسے نبود ..
برگشتم ببینم میتونم کارۍ کنم یا نه ..
آخه واقعا از درد به خودش میپیچید !
یه لحظه دلم سوخت ولے برام سوال شده بود که ببینم چرا اینجاست این که حدود نیم ساعت پیش رفته بود ؟!
دستپاچه دوباره وارد نمازخونه شدم گوشیمو برداشتم تا به حیدر زنگ بزنم خب برادرش بود میتونست کمک کنه ..
برگشتم که دیدم یه خانم جعبه به دست داره رد میشه صداشون زدم :+ببخشید خانم چند لحظه ..
یه نگاه کرد و یک نگاه هم به آیـه .. خانـ..ـم ...
چشاشو درشت کرد و گفت :_ایشون چرا رو زمین دراز کشیدند ؟
مِن مِن کنان گفتم :+لطف میکنید کمک کنید بلند شن ؟
اخمے کردو :_شما وایستادید که شاید یکے رد بشه به ایشون کمک کنه ! خب دستشو بگیرید بلندش کنید دیگه ¡ من نمیتونم این بسته دستمه ..
+آخه .. ما نسبتے با هم نداریم ..
_یعنے چون نسبتے ندارید باید وایستید و نگاه کنید تا دختر مردم بمیره ؟
+لا اله الا الله .. خانم محترم شما لطف کنید اون بسته رو بدین به من و این خانم رو کمک کنید ..
زیر لب یه چیزایے گفت و بسته رو به سمتم دراز کرد گرفتم و منتظر موندم آیـه خانم رو کمک کنه
رفت کنارش ؛ لباس مخصوص پرستار ها بر تن داشت به احتمال زیاد یکے از کارکنان اینجا بود ..
یه چیزایے بهش گفت و با هم چند کلمه اۍ درمورد دردۍ که داشت صحبت کردند
بعد که از همه چیز مطلع شد آروم بلتدش کرد و رو صندلے نشوند ..
سرمو انداختم پایین ..
آمد طرفم تا بسته رو بگیره .. به سمتش دراز کردم که از دستم گرفت ..
و با کنایه گفت :_دین و اسلام نگفته که اگه یکے داره از درد میمیره بهش کمک کنے ؟!
+بلـه .. درسته گفته در صورت نیاز و اجبار کمک کنیم ..
_پس شما چرا ...
نزاشتم ادامه بده ..
آیـه داشت بهمون نگاه میکرد و از چهره اش هم معلوم بود درد داره ..
+خانم ببخشید لطف میکنید به یه پرستار بگید بیاد ایشون رو ببینه شاید پاشون شکسته باشه !..
ادامـه داࢪد ...
ڪپـے بـھ هـࢪ نحـوۍ ممنـوع و پیگـࢪد قـانونـے داࢪد ❌
پـرش به پـارت اول ↯
http://eitaa.com/dokhtaranzeinabi00/23825
لینـک کانـالمونِ ↯
https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8
• 💚🌿💚🌿💚🌿 •