🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
💞 #عاشقانه_های_شهدا
💍 تازه داماد سه روزه...
🚙 ماشین آمده بود دم در، دنبالش. پوتین هایش را واکس زده بودم. ساکش را بسته بودم.
💞 تازه سه روز بود که مرد زندگیم شده بود. تند تند اشک های صورتم را با پشت دست پاک میکردم. مادر آمد. گریه میکرد.
⁉️ مادر حالا زود نبود بری؟ آخه تازه روز سومه...!!
💧 علی آقا گوشهی حیاط گریه میکرد. خودش هم گریهش گرفته بود.
👁️ دستم را گذاشت توی دست مادر، نگاهش را دزدید. سرش را انداخت پایین و گفت: «دلم میخواد دختر خوبی برای مادرم باشی».
🌳 ....دستم را کشید، برد گوشهی حیاط، گفت:
✉️ «این پاکت ها را به آدرس هایی که روشون نوشتهم برسون. وقت نشد خودم برسونمشون زحمتش میافته گردن تو.» پول هایی که برای کادوی عروسیش جمع شده بود، تقسیم کرده بود. هر پاکت برای یک خانوادهی شهید...
🎙️راوی: همسر شهید
📗 کتاب «ردانی پور»
🌷 فرمانده #شهيد_مصطفی_ردانی_پور
🌋 @doostibakhoda
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
🦋 سید مجتبی علمدار تفکرات ویژه و خاصی داشت. آینده را به خوبی درک می کرد.
🏙️ می گفت باید بتوانیم خاکریزهای جبهه را به شهر بکشانیم. یعنی اهل شهر را با معنویت جبهه ها آشنا کنیم و در این راه بسیار موفق بود.
👌🏻کارهایی می کرد که کمتر کسی به فکرش میرسید. تیپ ظاهری جوان پسندی داشت. جوانها را به هیئت جذب میکرد با آنها فوتبال بازی میکرد و با بسیج آشنا می نمود.
🏴🏳️ فعالیت های او باعث شد بسیاری از جوان های محله انقلابی و #بسیجی و هیتی شوند.
📙 برگرفته از کتاب علمدار، زندگینامه و خاطرات #شهید_سید_مجتبی_علمدار
🌋 @doostibakhoda
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
❤️ صحنه دیدنی
💍اوایـل ازدواجمـون بـود. بـرا خریـد بـا سـید مجتبـی رفتیم بازارچـه. بیـن راه بـا پدر و مادر آقا سـید برخورد کردیم سـید مجتبـی بـه محـض اینکـه پـدر و مـادرش رو دیـد، در نهایـت تواضـع و فروتنی خم شـد؛ روی زمیـن زانـو زد و پاهای والدینشو بوسـید.
🌟 ایـن صحنـه برا من بسیار دیدنی بـود. آقـا سـید بـا اون هیکل تنومنـد و قامـت رشـید، در مقابـل والدینـش اینطـور فروتن بـود و احتـرام آنهـا را تـا حـد بالایـی نگـه مـیداشـت...
📕 سالنامه یاران ناب ۱۳۹۳ به نقل از همسر شهید
🌷 #شهید_سید_مجتبی_هاشمی
🌋 @doostibakhoda
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
🦋 یار ۱۳ ساله امام زمان (علیه السلام)
📄 بخشی از وصیتنامه #شهید_حسین_فهمیده:
🖊️ من به جبهه میروم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کردهام و امیدوارم که پیروز هم بشوم.
🔅پدر و مادر مهربان من! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و #امام_زمان گشتهام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمیرود، تا اینکه به معشوق خود یعنی «الله» برسم.
🔅من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله.
🌋 @doostibakhoda
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
💞 #عاشقانه_های_شهدا
💍 تازه داماد سه روزه...
🚙 ماشین آمده بود دم در، دنبالش. پوتین هایش را واکس زده بودم. ساکش را بسته بودم.
💞 تازه سه روز بود که مرد زندگیم شده بود. تند تند اشک های صورتم را با پشت دست پاک میکردم. مادر آمد. گریه میکرد.
⁉️ مادر حالا زود نبود بری؟ آخه تازه روز سومه...!!
💧 علی آقا گوشهی حیاط گریه میکرد. خودش هم گریهش گرفته بود.
👁️ دستم را گذاشت توی دست مادر، نگاهش را دزدید. سرش را انداخت پایین و گفت: «دلم میخواد دختر خوبی برای مادرم باشی».
🌳 ....دستم را کشید، برد گوشهی حیاط، گفت:
✉️ «این پاکت ها را به آدرس هایی که روشون نوشتهم برسون. وقت نشد خودم برسونمشون زحمتش میافته گردن تو.» پول هایی که برای کادوی عروسیش جمع شده بود، تقسیم کرده بود. هر پاکت برای یک خانوادهی شهید...
🎙️راوی: همسر شهید
📗 کتاب «ردانی پور»
🌷 فرمانده #شهيد_مصطفی_ردانی_پور
🌋 @doostibakhoda
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
🛌🏻 مادرم به شدت مریض شده بود. خیلی هم انسان با خدایی بود. برای تشییع جنازه اش پنج هزار نفر آمده بودند. خیلی برای شفایش دعا کردم. نه تنها من، خیلی ها دعا می کردند. هر چه از #امام_رضا (ع) خواستم حالش بدتر می شد. با خودم گفتم:
💭 نکند مادرم گناه کبیره ای کرده که دعاها در حقش اثر نمی کند!!
🕌 یک شب امام رضا (ع) را در صحن گوهر شاد دیدم که بالای تختی نشسته بود. با گلایه گفتم:
✋🏻 آقا! چرا مادرم را شفا ندادی؟
🌹 گفت: بیا بالا.
👣 رفتم کنارش.
🌹 گفت: تو شفای مادرت را می خواستی یا شفاعتش را؟
⏳ یک لحظه ماندم چه بگویم. تا آخر قضیه را گرفتم.
✋🏻 گفتم: نه شفاعتش را می خواهم.
🌹 اشاره کرد به مادرم که در صحن بین دو زن نشسته بود، فرمود: برو مادرت را ببین.
👁️ دیدم مادرم بین دو خانم نشسته بود. یکی حضرت زهرا (س) بود و دیگری حضرت مریم (س)
🦋 گفت: این دو نفر مرا شفاعتم کردند.
☝🏻بهم گفت: به بچه ها بگویید برایم گریه نکنند. چیزی هم برایم نفرستند، من این قدر وضعم خوب است که نمی دانم آن خیرات را چه کارشان کنم.
... دیگر راحت شدم... راحت راحت...
🎙️راوی: مسعود اویسی به نقل از #شهید_مدافع_حرم_عباس_کردانی
📕 کتاب عباس برادرم، خاطرات و یادداشت
🌋 @doostibakhoda
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
✋🏻 برای رسیدن به خدا راهی نیست و جز توکل به خدا برای صعود کاری نیست و شهادت می دهم که حجت خداوند در روی زمین آقا #امام_زمان (ارواحنافداه) حیّ و حاضر و ناظر بر اعمال ما هست.
🌷 #شهید_مجتبی_اکبرزاده
📙برگرفته از کتاب آخرین نامه، اثر گروه شهید هادی
🤲🏻 ️اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَ الْفَــرَج
🌋 @doostibakhoda
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
📄 وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید!
⚜️ سردار حاج حسین کاجی:
⛏️ بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که به طرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم، از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود، در وصیتنامه نوشته بود:
🖊️ من سید حسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم، پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند، اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند، من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم و جنازهام هشت سال و پنج ماه و ۲۵ روز در منطقه میماند، بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست، این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم.
🔅به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم، بگویید که ما را فراموش نکنند.
🌌 بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم،
🗓️ دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ۲۵ روز از آن گذشته است.
📗 کتاب خاطرات ماندگار، ص ۱۹۲ تا ۱۹۵.
🌋 @doostibakhoda
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
🌹ابراهیم میگفت:
🎙️«اگر قرار است انقلاب پایدار بمونه و نسلهای بعدی هم انقلابی باشن، باید توی مدرسهها فعالیت کنیم. چون آینده مملکت به دست كساني سپرده ميشه که شرایط دوران طاغوت رو كمتر حس كردهاند».
🏫 وقتی هم میدید اشخاصی که اصلاً انقلابی نیستند به عنوان معلم به مدرسه میروند خیلی ناراحت میشد و میگفت: «باید بهترین و زبدهترین نیروهای انقلابی توی مدارس و خصوصاً دبیرستانها باشن».
🌷 #شهید_ابراهیم_هادی
🌋 @doostibakhoda
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
🎓 در لرستان از دانش آموزان نخبه بود. رتبه سه رقمی کنکور را کسب کرد. هر دانشگاهی میتوانست پذیرش شود اما مشهد را انتخاب کرد.
⏳ در حین تحصیل در دانشگاه راهی حوزه علمیه مشهد شد. از لحظه لحظه عمرش به خوبی استفاده می کرد. سپس درس را رها کرد و راهی جبهه شد.
❤️ به دوستانش گفت: دلم خیلی برای #امام_رضا علیه السلام تنگ شده، بعد از عملیات حتما به زیارت حضرت میروم.
✍🏻 حتی نامه ای برای حضرت نوشت و ابتدای ان نوشت: دلم تنگه براتون...
💥 راهی عملیات شد. در والفجر۸ جزو غواصان بود و در شب اول عملیات به شهادت رسید.
🚆 پیکرش را به راه آهن اهواز بردند و برادرها راهی لرستان شدند تا برای تشییع آماده شوند.اما پیکر برادر نیامد.
🚇 گویی امام رضا علیه السلام نیز دلتنگ این جوان مومن و رزمنده شجاع شده، پیکر او به ظاهر اشتباها راهی مشهد می شود...!!
🕌 در مشهد تشییع بسیار خوبی برگزار شده و پیکر شهید، پس از طواف در حرم، راهی لرستان می کنند و...
📙 برگرفته از کتاب دلم تنگه براتون
🌷 #شهید_علی_عباس_حسین_پور
🌋 @doostibakhoda
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
🇫🇷 راز شیعه شدن تنها شهید اروپایی جنگ
🌷 تنها شهید اروپایی دفاع مقدس ««ژروم ایمانوئل کورسل» معروف به «کمال کورسل» بود که در #عملیات_مرصاد شهید شد.
👥 وقتی از او پرسیدند: چه کسی تو را شیعه کرد؟
📖 در جواب گفت: #دعای_کمیل امام علی (ع)»
🌹 شادی روح این شهید عزیز ۳ صلوات:
✨الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم
📙خاطرات تکمیلی و ماجرای شهادت #کمال_کورسل، در کتاب فدائیان ولایت. اثر گروه شهید هادی
🌋 @doostibakhoda