eitaa logo
دوستی با خدا
29.7هزار دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
5.4هزار ویدیو
106 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/BB7a.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
💞 #عاشقانه_های_شهدا 🗓️ روزهای جمعه می گفت: ☝🏻 امروز میخوام یه کار خیر برات انجام بدم؛ هم برای شما، هم برای خدا... 🍽️ وضو می گرفت و می رفت توی آشپزخانه. هر چه می گفتم: نکنید این کار رو من ناراحت میشم، باعث شرمندگی منه...گوش نمیکرد، در راه می بست و آشپزخانه را می شست. 🎙️راوی: همسر شهید 📕 یادگاران، ص ۷۲. 🌷 سپهبد #شهید_علی_صیاد_شیرازی 🌋 @doostibakhoda
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء 💞 #عاشقانه_های_شهدا 💍 تازه داماد سه روزه... 🚙 ماشین آمده بود دم در، دنبالش. پوتین هایش را واکس زده بودم. ساکش را بسته بودم. 💞 تازه سه روز بود که مرد زندگیم شده بود. تند تند اشک های صورتم را با پشت دست پاک می‌کردم. مادر آمد. گریه می‌کرد. ⁉️ مادر حالا زود نبود بری؟ آخه تازه روز سومه...!! 💧 علی آقا گوشه‌ی حیاط گریه می‌کرد. خودش هم گریه‌ش گرفته بود. 👁️ دستم را گذاشت توی دست مادر، نگاهش را دزدید. سرش را انداخت پایین و گفت: «دلم می‌خواد دختر خوبی برای مادرم باشی». 🌳 ....دستم را کشید، برد گوشه‌ی حیاط، گفت: ✉️ «این پاکت ها را به آدرس هایی که روشون نوشته‌م برسون. وقت نشد خودم برسونمشون زحمتش میافته گردن تو.» پول هایی که برای کادوی عروسیش جمع شده بود، تقسیم کرده بود. هر پاکت برای یک خانواده‌ی شهید... 🎙️راوی: همسر شهید 📗 کتاب «ردانی پور» 🌷 فرمانده #شهيد_مصطفی_ردانی_پور 🌋 @doostibakhoda
🕕 💠🌷💠 💞 💍 تازه داماد سه روزه... 🚙 ماشین آمده بود دم در، دنبالش. پوتین هایش را واکس زده بودم. ساکش را بسته بودم. 💞 تازه سه روز بود که مرد زندگیم شده بود. تند تند اشک های صورتم را با پشت دست پاک می‌کردم. مادر آمد. گریه می‌کرد. ⁉️ مادر حالا زود نبود بری؟ آخه تازه روز سومه...!! 💧 علی آقا گوشه‌ی حیاط گریه می‌کرد. خودش هم گریه‌ش گرفته بود. 👁️ دستم را گذاشت توی دست مادر، نگاهش را دزدید. سرش را انداخت پایین و گفت: «دلم می‌خواد دختر خوبی برای مادرم باشی». 🌳 ....دستم را کشید، برد گوشه‌ی حیاط، گفت: ✉️ «این پاکت ها را به آدرس هایی که روشون نوشته‌م برسون. وقت نشد خودم برسونمشون زحمتش میافته گردن تو.» پول هایی که برای کادوی عروسیش جمع شده بود، تقسیم کرده بود. هر پاکت برای یک خانواده‌ی شهید... 🎙️راوی: همسر شهید 📗 کتاب «ردانی پور» 🌷 فرمانده 🌋 @doostibakhoda
💞 💚 لباس دامادی و کفنش لباس سبز سپاه بود! 🇮🇷 سردار مستشرق با عشق و علاقه‌ای که به سپاه داشت وارد این نهاد مقدس شد و با حضور در لشکر ظفرمند ۲۵ کربلا، مسئولیت جانشین مخابرات لشکر در خط مقدم را برعهده گرفت. 💐 در زمان ازدواج لباس دامادی او لباس سبز بهشتی و کفن او هم بنابر وصیتش، لباس سبز بهشتی سپاه که همان لباس دامادی و رزمش بود، شد. 📌 او بعد از حضور در عملیات های کربلای ۲، کربلای ۴، والفجر ۸، خیبر، مسلم بن عقیل، رمضان و قدس، در نهایت در عملیات غرورآفرین کربلای ۵ با رمز یا زهرا (س) در منطقه شلمچه در تاریخ ۲۱ دی ۱۳۶۵ با اصابت گلوله به گلویش به شهادت رسید. 🌷 🌋 @doostibakhoda