#روایت_بخوانیم 0⃣8⃣
فیضی که از پسر به مادر رسید
پسرک کنارم نشست و گفت میخواهم زیارت آل یس حفظ کنم ، اما بلد نیستم
خسته بودم، خیلی زیاد. با بی حوصلگی سرم را بالا گرفتم، خواستمبگویم خودت فکری بکن یا بگذار برای بعد که نگاهم به حجم اشتیاق چشمهایش و التماس دستهایش که مفاتیح را جلوی من گرفته بود افتاد.
دلم نیامد که از خستگی با او که سراپا اراده شده بود بگویم.
مفاتیح را گرفتم ، شروع کرد به خواندن
سلام علی آل یس
السلام علیک یا داعی الله و ربانی آیاته
السلام علیک ...
جمله اول و دوم را که گفت حالم عوض شد
آنقدر صادقانه و ملتمسانه سلاممیداد که با خود گفتم چرا من چنین سلامی تاکنون به امام زمان نداده ام؟
او خواند و من گریه کردم
عَلَمِمنصوب و عِلمِ مصبوب را به قدر درکش شرح کردم
بعد از چند مرتبه رفت و برگشت زیارت را حفظ شد،
و من هم
بعد از این همه سال...
#فیضی_که_از_پسر_به_مادر_رسید
الحمدلله
#خانم_گیتیپسند
#۱۴۰۱_۱۲_۲۱
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها