#روایت_بخوانیم 5⃣7⃣4️⃣
رای داغ! | قسمت۲
جمعه برای اولینبار با دلی پر از غم پای صندوق میرویم. داغ، قدرت دارد.
در مراسمهای عزا مردهای مشکیپوش زیادی دیدهام که ابهت از سر و رویشان میبارد. من زنهای داغدار زیادی دیدهام، که بالای مجلس مینشینند و به مهمانها خیره میشوند.
داغ با آدمها چه میکند؟ با ما هم همان کرده. قوی شدهایم. آنقدر قوی که نیازی به اجماع نیست. خودمان تشخیص میدهیم. اینبار ما به اجماع میرسیم.
رای این دفعه داغ است. از سینه پرسوز ما آتش گرفته. توی صندوق ریخته میشود ولی شعلهاش دامن مفسدان را میگیرد. رای اینبار سوزان است. کسی مثل شهید امیرعبداللهیان را میفرستد سازمان ملل، تا نابودی اسرائیل را فریاد بزند.
رای اینبار داغدار مردی است که میان جنگل و کوه سوخت. مردی با عبای خاکی در راه روستاها. این رای فرصتها را میبرد شهرهای کوچک. مستضعفین را میآورد سرکار. این رای پایان عمر غربگراها را رقم خواهد زد.
✍ #مریم_حمیدیان
#انتخابات
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
#روایت_بخوانیم 6⃣7⃣4️⃣
حاج آقا هارداسان...؟ | قسمت۱
چهل روز از نبودنت گذشت.
چهل روزی که هنوز باورمان نمیشود که در آستانه یک انتخاب جدید هستیم.
انتخاب کسی به جای تو!
چهل روز پیش، زمانی که در روزمرگیهای زندگی تو را کم کم از یاد میبردیم . شاید ماهم از تو هم نا امید شده بودیم، اما شدی صدر خبرهای دنیا.
سید ابراهیم!
زمانی که برای بار اول وارد رقابت انتخاباتی شدی، اولین بار بود تو را می دیدم، سال ۱۳۹۶
میگفتند تولیت آستان قدس رضوی هستی و قبلاً دادستان بودهای.
تو را اصلا نمیشناختم. شاید اصلا رسم تو بر این بود که برایت در چشم بودن مهم نباشد.
اولین صحبتهایت را که دیدم و در مورد دولت کار و کرامت گفتی کم کم برایم جالبتر شدی.
شاید بعد از حضرت آقا اولین روحانی بودی که اینطور در مورد زنان صحبت میکردی.
میگفتی: زنان هم میتوانند کار کنند ولی با کرامت.
همه چیز خوب پیش میرفت تا که اولین شایعه سنگین توسط روح الله زم در کانال آمدنیوز منتشر شد.
آیت الله اعدام!
رئیسی قاتل!
اعدام های دهه شصت!
جلاد!
فضا را به حدی خفقان آور کرده بودند که نمیتوانستیم علنی از این تهمتها دفاع کنیم.
✍ #فاطمه_ارشد
#انتخابات
#چهلم_شهدای_خدمت
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
#روایت_بخوانیم 6⃣7⃣4⃣
حاج آقا هارداسان؟ | قسمت۲
راستی عاقبت روح الله زم را دیدی؟
آن زمان ترم آخر دانشگاه بودیم و هر کسی توصیه میکرد بی سروصدا این ترم را هم به پایان برسانید کاری به دفاع از رئیسی و امثالهم نداشته باشید.
بیشتر مسئولین دانشگاه در عین مخالفت و جلوگیری از تبلیغ یا دفاع برای تو از فعالان اصلی ستاد روحانی هم بودند.
دیگر با دوستانمان هم بحثمان میشد.
میگفتند: فردا که رئیسی اومد دانشگاه دیوار کشید، همه رو مثل دهه شصت از دم سلاخی کرد حالتونو میپرسیم.
حتی فرمانده بسیج هم اجازه دفاع از تو را نمیداد.
میگفت: رئیسی ارزش دفاع نداره آخه. حتی بلد نیست حرف بزنه.
ایام نیمه شعبان هم بود. تبلیغ برای آقا در کنار تبلیغ برای تو در آن بحبوحه و فضای خفقان به شدت سخت بود.
اما بالاخره شد آنچه نباید میشد.
سال ۱۴۰۰ وقتی از قوه قضائیه برای ریاست جمهوری ثبتنام کردی کمی به تو بدبین شدم.
میگفتم تو که خدمت میخواستی در همان قوهقضاییه هم میتوانستی خدمت کنی، حتما باید رییس جمهور باشی؟
آنهم این موقع با این همه اختلاس و رانت. در قوه قضاییه بیشتر نیاز هستی تا در ریاست جمهوری.
تجربه و سابقهات هم که در کار قضایی بیشتر است.
ولی تنها یک چیز راضیام کرد و آن هم اینکه برای جلوگیری از فساد ریاست جمهوری را بهتر دیدی.
آمدی تا در نطفه خفه کنی.
با ناخودیها کاری ندارم. ولی خودیها هم میگفتند: تو اصلا تخصص نداری، حرف زدن بلد نیستی چون به زعم خودشان فن بیان خوبی نداری.
پس نمیتوانی رییس جمهور شوی.
از همین حرفهای خودیها ناخودیها هم استفاده کردند و گفتند: شش کلاسه هستی، زبان دنیا را بلد نیستی.
اما بالاخره رییس جمهور شدی.
همان اول آمدی و آن دوران سیاه کرونا را جمع کردی.
اما باز هم کم کم حرفهای خودیها.
میگفتند:
- عامل بی برکتی دولتت سکوت در مقابل بی حجابی ست.
- در مدیحه سراییها مرگ برآل سعود میگفتید، حالا با عربستان دست دادید؟
- با چین کمونیست دست دادید؟
بریکس، کشورهای آفریقایی، سفر به دورافتاده ترین نقاط ایران، احیای کارخانه های تعطیل شده و...
اما باز هم هر کس ساز مخالفت خود را میزد.
یکی میگفت گرانی
یکی میگفت حجاب
یکی میگفت دلار
یکی میگفت زن، زندگی، آزادی
راستی چرا کسی نمیگفت: اولین دیوار را در خانه خودت کشیدی، همسر و دخترانت را از آزادی محروم کردی و در پستوی خانه نگهداشتی؟
رسانهها هم دیگر دربارهات نمیگفتند. میگفتند برای مردم جذابیتی ندارد.
جذابیت شده بود در خودکشی فلان دختر، فلان واکنش سلبریتی و فلان حواشیهایی که چه برای انقلابی چه غیرانقلابی بیشتر جذابیت داشت تا گفتن از دستاوردهای تو.
هم از خودی میخوردی هم از ناخودی.
دشمنان چوب لای چرخت میکردند، دوستان هم کم کم رهایت کرده بودند.
غافل از اینکه امام رضا تو را در آغوشش خواهد گرفت. در جایی که از این مردم هیچ خبری نباشد. در جنگلهای ارسباران و میانه کوه های ورزقان.
تا دیروز که خبرگزاریها عارشان میآمد دربارهات بگویند حتی تصمیم داشتند به گوش تو برسانند که کمتر جلوی دوربین ظاهر شوی حالا شده بودی سرتیتر خبرها.
از کودکی یادم هست زمانی که کسی خیلی ناراحت می شد و از همه کس میبرید به باغ خود پناه میبرد...
✍ #فاطمه_ارشد
#انتخابات
#چهلم_شهدای_خدمت
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
#روایت_بخوانیم 6⃣7⃣4⃣
حاج آقا هارداسان...؟ | قسمت۳
اگر فرد بالغ بود خودش را مشغول به کاری میکرد، اگر نوجوان یا کودک بود بیشتر میرفت و راه جنگلها را در نزدیکی باغات پیش میگرفت تا که راه گم میکرد.
در بین هزار درخت بلوط، افرا، سیب وحشی و...
درختانی که تمام کوه را میپوشاند.
وقتی فهمیدم در همین جنگلها گم شدهای در میانه کوهها در مه غلیظی که جلوی پایت را هم نمیتوانی ببینی خیالم رفت به همان دوران کودکی.
واقعا از ما مردم بریده بودی؟
اما راستش را بخواهی زودتر از ما مردم امام رضا تو را پیدا کرد. در آغوش گرفت و حتما از دلت در آورد و برای همیشه به پیش خود برد.
آن شب همه میگفتند: کاش دوباره آتش بر ابراهیم گلستان شود.
گلستان شد. همان وقتی گلستان شد که خیلی برای عذرخواهی در تشییعت آمدند. آتش تهمتها و کنایهها خاموش شد و تبدیل شد به گفتن از دستاوردهای نگفتهات.
وقتی رهبری گفت: دلم برای رئیسی سوخت. رسانه ها تا دیروز حاضر نبودند از او بگویند اما الان از خدماتش میگویند.
راستی برای این سوختن دل رهبری باید خون گریه کنیم.
عمری گفتیم علی ولی الله ولی داشتیم کم کم اهل سقیفه میشدیم.
مگر گناه آنها چه بود؟ همهشان میدانستند حق با علیست ولی سکوت کرده بودند.
این سکوت آنقدر ادامه داشت که وقتی فهمیدند در محراب عبادت ضربت خورده گفتند: مگر علی نماز میخواند؟
حالا تکرار کم شباهت تاریخ با تو!
وقتی در جنگل ها، در جایی که خالی از سکنه و نزدیک مرزها بود پیدایت کردند گفتند:
آنجا چکار میکرد؟
مگر رئیسی کار هم میکرد؟
مگر رئیسی دستاوردی هم داشت؟
تو نشان دادی میشود بدون منم منم کردنها، بدون بهانههای اینکه نمیگذارند کار کنیم، بدون قهربازیهای احمدی نژادی، بدون صبح جمعه فهمیدنهای روحانی کار کرد و فقط برای خدا بود.
حال باز هم میگوییم حاج آقا هارداسان؟
کجایی که بیایی و بدون در نظر گرفتن تمام کم کاری هایمان در حقت دستمان را بگیری و در پای صندوقهای رای دوباره منتخبمان کنی برای انتخاب کسی که خدا هم او را انتخاب میکند.
✍ #فاطمه_ارشد
#انتخابات
#چهلم_شهدای_خدمت
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
#روایت_بخوانیم 7⃣7⃣4⃣
زمین نمیدهیم و زین پس زمان نیز از آنِ ما خواهد بود...
ابراهیم را در آتش ملکی ندا داد که: خواستهات را بازگو تا به پروردگارت رسانم.
موسی سر به جانب نیل گرداند و فرمود : « إِنَّ مَعِيَ رَبّي سَيَهدينِ».
عیسی ، عصا بر زمین کوفت و رو به عالمان یهود بانگ برآورد : شما را چه میشود که آیات کتاب خدا را دیگرگون میکنید؟
و آنان که آیات الهی را تغییر میدادند ؛ محمد (صل الله علیه و آله) را میشناختند ، آنچنان که پسرانشان را.
وَمَا اخْتَلَفَ الَّذينَ اُوتُوا الْكِتابَ اِلاّ مِنْ بَعْدِ مآ جآئَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِاياتِ اللَّهِ فَاِنَّ اللَّهَ سَريعُ الْحساب.(آل عمران۱۹)
و خدا شاهد است که «خاتم» هدایت ، از نبی به وصی رسید و آغشته به خاک و خون از صالحی به صالحی، از صادقی به صادقی و از حجتی به حجتی دگر دست به دست گردید.
راه به راه ، خورشید به خورشید، ستارگان هدایت از گوشه زندانی تا کنج سیاه چالی ، از بالای منبری تا بر سر داری طلوع کردند .
تا خاموش نشود، ندای توحید در میان عربدهی فرعونهای مار بر دوش و بر زمین نماند علم عدل در میان جلوه فروشی زراندوزان و پایمال نشود حق مظلوم در هیاهوی شعبدهی کودک کشان گوساله پرست .
و اینک
نوایی به گوش میرسد، از میان ویرانههای غزه رشتهای از نور به آسمان وصل است؛ کودکی قرآن می خواند:«حسبنا الله و نعم الوکیل»
این طرف دستهایی به آسمان بلند ، که:
«اَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْاَرْضِ وَ السَّماءِ»
آن طرف مشتهایی گره کرده ، که: «آزاد باد فلسطین از نهر تا بحر »
مأمورها چادرها را جمع میکنند، صورت ها را به زمین میکوبند ، به چشمها آتش میپاشند و با گلوله به دهان دانشجویان آزاده میکوبند. اما هنوز فریاد فلسطین آزاد باد از نهر تا بحر بلند است.
کودک کش عربده میکشد: خفه شوید موشهای کثیف، حرف آخوندهای تهران را نشخوار نکنید.
و هنوز از زیر آوارهای غزه انگشت کودکی آسمان را نشان میدهد و فریاد فلسطین آزاد باد، بلند است.
آری این آرمانِ «روحانیان مجاهد جماران و جمهوری» است که شعار آزادگان دنیا شده .
گویی خمینی است که، انصارالله را بر تنگه گمارده تا پای بر گلوی کودک کشان بفشارد و حزب الله را فرمان داده تا خانهی آنها را خراب کند.
و حماس را تا طوفان به پا کند.
«يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْديهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنينَ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ »
(حشر۲)
سید ابراهیم، چفیه فلسطینی بر دوش، عربهای سازشکار را هشدار میدهد . امیر عبدالهیان، کودکان غزه را در آغوش میکشد و سید علی فرمان حمله را صادر میکند.
این شهاب ثاقب است که برخاسته به تعقیب و راندن شیاطین اشغالگر . و این نور کواکب آسمان مشرق است که روشن کرده ذهن و قلب عالمیان را.
بینات است که میآید تا حجت تمام کند بر سازشکاران ذلیل و منحرفان ولایت ناپذیر.
که دورهی ساختنِ با سوختن تمام شده است. نه زمین میدهیم... و زمان هم زین پس ، از آنِ ماست.
حسن باقری نقشه را کف سنگر پهن کرده ...احمد کاظمی بیسیم به دست دارد...متوسلیان در میدان مشغول هدایت نیروهایش است... صیاد شیرازی و قاسم سلیمانی نیروهایشان را برای حمله آرایش می دهند ...دو نفر پیکر شهید وزوایی را با موتور به عقب میبرند. خط خون روی خاک کشیده میشود...
«إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ . وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا»
خبرنگار رو به دوربین این آیه را میخواند و با بغض میگوید :«ملت شهید پرور ایران، خرمشهر ، شهر خون ، آزاد شد .»
زمین نمیدهیم و زین پس زمان نیز از آنِ ما خواهد بود.
دوره سازشکاری و ولایت گریزی به سر آمده است...
سه پرنده به پرواز درمیآیند تا آرامش و اطمینان را بر قلوب مردمی در دوردست بنشانند .
ابراهیم و یارانش پس از سالها مجاهدت عازم قربانگاه میشوند. بر فراز کوه ، نزدیک به قله ابرها به هم میرسند. صاعقهای از آسمان قربانی را برگزیده است.
زمانِ باز پس گیری زمین، از اشغالگر، نزدیک است .
سوم خرداد، سید ابراهیم در «گلستان» رضا(علیه السلام) آرام میگیرد .
«خرم شهر ها در پیش است».
عصر ، عصرِ فرزندان خمینی در سراسر عالم است و ما وارثان زمین خواهیم بود.
✍ #سمیه_سادات_پرستهزاد
#انتخابات
#چهلم_شهدای_خدمت
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
هدایت شده از خانواده ایران
یک هفته، خواهرانه دست به دست هم دادیم برای وطن
شدیم غمخوار وطن
فقط دو روز آخر ۲۸۰۰۰ تماس گرفتیم
و ۵۰۰۰۰ پیامک فرستادیم.
خداقوت به همه اعضای #خانواده_ایران
از امروز یک هفته فرصت داریم تا قدمی سرنوشتساز برداریم.
حرکت می کنیم تا ایرانی آبادتر داشته باشیم،
حرکت می کنیم تا آینده بهتری برای خودمان، فرزندانمان و حتی جهان بسازیم.
این حرکت های ساده رو دست کم نگیریم..
دست در دست هم، باید تواصی کنیم برای حق که حفظ انقلاب اسلامی جز حق نیست.
ان شالله قصد داریم در این هفته، با توان چند برابری، دعوت و تبیین را پیش ببریم.
برای این هفته چند مسیر برای کنشگران عزیز فراهم است.
خانواده ایران با بررسی میزان مشارکت استانها سعی دارد روی استانهایی که مشارکت کمتری داشتند، تمرکز کند.
هرچند همه استانها مهم هستند و جای تبلیغ و دعوت دارن.
علاوه بر تماسهای تلفنی قصد داریم تیمهای دو سه نفره را بفرستیم سفر!
کجا؟ شهرهای کوچک یا روستاهایی که مشارکت کمتری داشتند، برای تبیین و دعوت.
برای اینکه مسیر تماسهای تلفنی را بهتر پیش ببریم میخواهیم مرکز تماسهای مختلف در شهر و محلههایی که شما آمادگی دارید راه بیاندازیم.
پس به هر نحوی که میتوانید،
کمک کنید تا میزان مشارکت در انتخابات رشد کند و مردم به انتخاب اصلح برسند.
به ادمین #خانواده_ایران پیام دهید و شماره تماس بگیرید یا آمادگی خودتون برای سفر به روستاها یا راه اندازی مرکز تماس اعلام کنید.
@khanevadeiran_admin
🇮🇷 خانواده ایران؛ پویشی برای دعوت تلفنیِ هموطنان به مشارکت در انتخابات.
📲 در بله | ایتا همراه ما باشید.
از راههای بدست آوردن ایدههای داستانی...
#آموزشی
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
#روایت_بخوانیم 8⃣7⃣4⃣
به یاد شهدای هفتم تیر...
محمدرضا لیست شماره تلفنها را جلوی خودش گذاشت. باید به آنها زنگ بزند و به جلسه فرداشب دعوتشان کند. نگاهی گذرا به اسامی کرد. چشمش روی یک نام قفل شد، "عبدالحمید".
نام و فامیلی را چهار پنج بار با خود تکرار کرد. پرت شد به دوران کودکی، همان زمانی که با عبدالحمید پسر همسایه روبهروییشان دوست بود. یاد فوتبالهایی افتاد که روی زمین خاکی کوچه در گرماگرم تابستان بازی میکردند و در یک تیم پشت هم درمیآمدند تا تیمشان برنده شود.
حالا که دست روزگار میانشان فاصله انداخته، چرا این اسم باید جلوی او باشد؟ چرا باید به او برای حضور در جلسه فرداشب اصرار کند؟ قطرات سرد عرق برای چندمین بار از پشت گردنش تا پایین کمر سُر خورد.
با تمام افراد لیست تماس گرفت. گفت جلسه مهمی است، یادشان نرود حتما حضور داشته باشند، حتی اصرار کرد اگر مهمان دارند با مهمانشان بیایند.
به عبدالحمید زنگ نزد.
با خودش فکر کرد شاید فراموش کند و در جلسه حاضر نشود تا او بتواند با خیال آسوده کار را یکسره کند.
فردا شب وقتی خواست با کیف حامل مواد منفجره وارد ساختمان شود جلوی در ورودی عبدالحمید دیالمه را دید که با نگهبان خوشوببش میکند و اعیاد ماه شعبان را تبریک میگوید. تمام تن محمدرضا گُر گرفت که ناگهان نگاهشان به هم گره خورد.
چشمان عبدالحمید برق زد:
-محمدرضا کلاهی؟ درست شناختم؟
محمدرضا سعی کرد استرسش را پشت خنده پنهان کند اما لرزش صدا را نتوانست کنترل کند:
-بله درست شناختی پسر.
همدیگر را درآغوش کشیدند و صدای خندهشان محوطه را پر کرد.
عبدالحمید از او پرسید، اینجا چه میکند و محمدرضا توضیح داد که مسئول برگزاری جلسات حزب جمهوری است و کارهای تاسیساتی و فنی ساختمان را هم انجام میدهد.
دسته کیفش را فشار داد، بار دیگر عبدالحمید را در آغوش کشید و به بهانه یک کار کوچک فوری از او جدا شد و گفت که بعد از انجام آن به داخل ساختمان میآید تا بیشتر باهم صحبت کنند.
خود را به سرویس بهداشتی رساند. دقایقی طولانی در آیینه به چهرهاش خیره شد. حس میکرد تمام تردیدهای عالم به جانش رسوخ کرده و نمیتواند قدم از قدم بردارد. ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه شد. باید تصمیم میگرفت.
در فاصلهای نزدیک به در نگهبانی ایستاد، به ساختمان پشت سرش نگاه کرد.
صدای آقای بهشتی و آقای پاکنژاد را شنید که درمورد عزل بنی صدر با هم صحبت میکنند.
می خواست آرام از کنار نگهبانی رد شود که آقای بهشتی صدایش زد و با خنده گفت:
-آقای کلاهی عزیز، کجا تشریف می برید؟ مگر ما را دعوت نکردهاید؟
-عیده حاج آقا! میرم برای اعضای جلسه بستنی بخرم و برگردم.
با کیف حامل مواد منفجره به سرعت از محوطه دور شد.
دقایقی بعد صدای سخنرانی آقای بهشتی در سالن پیچید:
-این بار ما باید کاری کنیم که یک مهره آمریکا رئیسجمهور ما نباشد.
✍#انسیه_رزمآرا
#مناسبتگرام
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
#روایت_بخوانیم 9⃣7⃣4️⃣
📌 پنج نفر...
🔸 دو گروه مقابل هم ايستاده بودند:
مسيحيان نجران كه خوف از رخسارشان به زمين میريخت و سوی ديگر پنج نفر كه گویی دريایی بودند از سكون و آرامش.
پنج نفر كه همين امروز حضرت جبرائيل از آسمان خبر آورده بود كه زمين و آسمان و هر چه هست بهخاطر اينان به هم دوخته شده.
«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس» امروز نازل شده بود.
🔹 پيامبر و اهلبيتش تنها یک خوف داشتند و آن هم زير و زبرشدن جهان بعد نفرينشان...ـآخر رحمة للعالمين بود و كلهم نورٌ واحد... همه رحمة للعامين بودند و میدانستند اگر لبها را تكان دهند، زمين تكان میخورد، آسمان خود را میتكاند و زير و رویی نخواهد ماند.
🔸 اُسقف اعظم اين را فهميد و گفت من صورتهایی را میبينم كه اگر دعاكنند كوهها را از جا میكَنَد مباهله نكنيد. امام، رحمت جان پيامبر رحمت ، دختر رحمت و پسرانش و تا به حال آخرين عصارهٔ رحمت الهی، لب به نفرين نگشودند.
🔹 شنيدهام فرزندشان مهدی صبح و شام دعايمان میکند... شنيدهام كه اگر دعايش نباشد، هلاک میشويم. ما هم دعا میكنيم:
«اللهم عجل لولیک الفرج»
#مناسبتگرام
#روز_مباهله
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
#روایت_بخوانیم 0⃣8⃣4️⃣
دعا کن... | قسمت۱
وقتی هلیکوپتر در آسمان گم شد، در تدارک سفر بودیم و وقتی که پیدا شد، رسیدهبودیم نجف!
هنگامی که شهدا بر دستهای مردم تشییع میشدند تا به آغوش حضرتش برسند، ما جاده را به سمت کربلا میرفتیم و غروب آن شب جمعهای که در خاک آرام گرفتند، به کربلا رسیدهبودیم!
شهدا در تمام این سفر همراهمان بودند و سیدالشهدا همه تلخیها را برایمان جبران کرده بود؛ اما بازگشت رنگ و بوی همه چیز را عوض کرد! اولین بنر بزرگ شهید را که در میدان شهر دیدم، تازه فهمیدم چقدر جایشان خالیست!
اولین بار که تلویزیون شهید رئیسی را در حال افتتاح یک بیمارستان نشان داد، لحظهای از ذهنم گذشت که: -آخیش! دیدی کابوس بود! ایناها بابا! زنده است.
و اولین بار که دیدم اسرائیل باز دارد غزه را میزند، فهمیدم چقدر دلم برای امیرعبداللهیان تنگ شده است..
✍#نازنین_آقایی
#شهید_جمهور
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
#روایت_بخوانیم 0⃣8⃣4️⃣
دعا کن... | قسمت۲
آن روزها دلمان میخواست دنیا متوقف میماند تا با خیال راحت عزاداری کنیم؛ با فراغ بال همدیگر را بغل کنیم و به هم تسلی خاطر دهیم؛ از خاطرات شهدا در گوش هم بگوییم تا نبودشان را آرام آرام باور کنیم..
زمان میخواستیم تا بفهمیم واقعا چه بر سرمان آمده.. اما افسوس که زمان برای داغ هیچ مصیبتی متوقف نخواهدشد...
پس لاجرم بلند شدیم و به دنبال رئیس جمهور دیگری گشتیم! کسی که بتواند مسیر شهیدجمهور را با قوت ادامه دهد. و امروز که چهلمین روز شهادت آنهاست، شب انتخابات است! و ما پریشان حالتر و دلنگرانتر از همیشه...
چند روز پیش از دوستی پرسیدم، -حالا که رئیسی شهید شده، حاجت هم میدهد؟!
-و وقتی بلهی محکم او را شنیدم و حاجتی که گرفته بود را، دلم محکمتر از قبل شد برای آینده!
حالا، در روز میلاد بابالحوائج و در شب سرنوشتساز ملت ایران، باید دست به دامان خودش شوم برای گرفتن حاجت... فارغ از اینکه نظرسنجیها میگوید فلانی رئیسجمهور میشود و همه چیز از دست رفته و ... اما میدانم دلها دست خداست!
آقای رئیسی عزیز، شما که الان دیگر بهتر از همه ما وضعیت کشور را میدانید! میشود خودتان در آن بالا بلند آرامش و رضوان باری تعالی، برای ما، برای مشکلات کشور، برای رئیسجمهوری مسلمان و کاربلد، برای مردم منطقه، برای جبهه مقاومت، و برای جلو افتادن ظهور دعا کنید؟
✍#نازنین_آقایی
#شهید_جمهور
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
16.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 از خصوصیا ویژهی شهید رییسی این بود که در برابر عزت ملت ایران و روابط با کشورهای غربی بسیار حساس بود.
دربرابر ظلم و فساد و زیاده خواهی اطرافیان بسیار کوبنده برخورد میکرد.
📌 باشد که با انتخاب فردی که در این عرصه شبیه ترین فرد به اوست، راهش را ادامه دهیم و به عقب برنگردیم...
#مناسبتگرام
#انتخابات
#شهید_جمهور
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها