eitaa logo
دورهمگرام؛ شبکه‌زنان‌روایتگر
481 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
201 ویدیو
5 فایل
با قصه‌ها زندگی کن اینجا زنان برش‌های واقعی زندگی خود را می‌نویسند. #دورهمگرام شبکه زنان روایتگر منتظر روایت‌های شما هستیم: @dorehamgram2 ❗انتشار مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است.
مشاهده در ایتا
دانلود
2️⃣6⃣2️⃣ فرقان | قسمت۲ ترجمه ندبه برایم عطر تازه‌ای می‌گیرد. عزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری بر من سخت است همه را می‌بینم اما تو را نمی‌بینم. -- نکند سخنرانی سید حسن و ظهور به هم گره خورده باشند؟ ترس و امید در جانم می‌جوشد. بر می‌گردیم خانه. به بچه می‌رسم، کارها را تند تند سامان می‌دهم. بی‌برکتی آخرالزمان به جان ساعت افتاده، خیلی زود وقت سخنرانی می‌رسد. اما خبری نیست. شبکه‌ها را بالا پایین می‌کنم. همسرم موبایلش را نگاه می‌کند: -- افتاده ۴:۳۰ کل امروز یک طرف، این یک ساعت و نیم طرف دیگر. بالاخره سید حسن شروع می‌کند. تبیین پشت تبیین. تهدید پشت تهدید. نفسم حبس شده: -- سید قربونت میشه بری سر اصل مطلب؟ یاد فرقان می‌افتم. فرقان یعنی جداکننده حق از باطل. همان تورات که خدا به بنی اسرائیل داد تا هدایت شوند اما آن‌ها گوساله پرست شدند. اصل مطلب بیداری است بیداری من بیداری دنیا بیداری برای فرقان. 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت وقایع زندگی. با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
پیامبرِ زمانه بعد از عصر پیامبران بنی‌اسرائیل قرن‌های قرن بود که اینجا در سرزمین اورشلیم در نزدیکی بیت‌المقدس میان یهودیان کوردل و وحشی هیچ‌کس اینطور، پیامبرگونه در لحظه فرارسیدن مرگ، انگشت اشاره‌اش را به سوی بالا نشانه نرفته بود تا در واپسین لحظات زندگی‌اش هم امت خویش را هدایت کند. گویی اینجا باز پیامبری را کشته‌اند... 🏷 روناهی 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت وقایع زندگی. با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
3️⃣6⃣2️⃣ پای حق بودن... بیش از چهل روز است که چندین هزار کیلومتر آن طرف‌ترمان رژیم اسرائیل با موشک، بمب فسفری، تانک زرهی و... نفس‌های گرم اهالی غزه را در خود می‌بلعد. من از این راه دور مقاومتشان را تحسین می‌کنم و از خود می‌پرسم من اگر جایشان بودم، این‌قدر روی عقایدم محکم می‌ایستادم؟ حق بودن دفاع از فلسطین برای من از خورشید هم روشن‌تر است! اما امروز وقتی از راهپیمایی برمی‌گشتم این حق برای کسانی هنوز جای سوال داشت. پرچم فلسطین در دستم و پسرکم خواب‌آلود در بغلم بود که به خانه برمی‌گشتم. زنی پشت موتور نشسته، با الفاظ ناجور بد و بیراه گفت. دختری هم به کنایه گفت ساندیست را خوردی! زنی آن طرف‌تر با لب و لوچه‌ی آویزان برایم تاسف می‌خورد! من اما پرچم را پایین نیاوردم دلم می‌خواست مثل زنان سرزمین زیتون، پای حق بودن فلسطین محکم بایستم! ✍ 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت وقایع زندگی. با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
4️⃣6⃣2️⃣ از آش تا خدا... | قسمت۱ دوباره قطار مریضی رسیده بود به خانه ما و بچه‌ها درگیر شده بودند. خیلی وقت بود که می‌خواستم آش درست کنم. بیماری بچه‌ها اراده‌ام را قوی کرد. بساط حبوبات و سبزی و بقیه مخلفات را راه انداختم. آش که خوب جا افتاد، سفره را پهن کردم و با بچه‌ها کنار هم مشغول خوردن شدیم. تلویزیون روشن بود و فیلم قشنگ نوجوانانه‌ای با لهجه شیرین کاشانی پخش می‌کرد. پدری دوچرخه‌ جدید فرزندش را از او گرفته بود. چون خیلی وقتش را می‌گرفت و از درس و مشق و کارهای اصلی‌اش افتاده بود. بماند که که آخر فیلم دوچرخه را پس داد. زهرا که جزو مخاطبین اصلی فیلم بود، همین‌طور که قاشق آش را در دهانش می‌گذاشت، طوری که مخاطب کلامش من باشم گفت: همیشه پدر و مادرها چیزی که بچه‌ها بهش خیلی توجه می‌کنند رو از اونا می‌گیرند. تو این فیلم دوچرخه، تو زندگی واقعی موبایل و ... . ✍ 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
4️⃣6⃣2️⃣ از آش تا خدا... | قسمت۲ چشمم به تلویزیون بود که قاشق را از دهانم خارج کردم. سری تکان دادم و رو به دخترم گفتم: برای اینکه این‌ چیزها توجه‌شون رو از اصل کاری که باید انجام بدن می‌گیره، مثل درس. زهرا که داشت دور دهانش را با دستمال پاک می‌کرد گفت: برای همینه که می‌گن خدا وقتی به چیزی خیلی دل ببندیم از ما می‌گیره؟ نمی دانم این جمله را از کجا شنیده بود. شاید هم خودم در صحبت‌های مادر دختری وقتی چیزی را از دست دادیم به او گفته بودم بدون اینکه فَهمَش کرده باشم. همانطور که قاشق آخر آش را در دهانم می‌گذاشتم، نگاهش کردم و گفتم: آرررههه مامان. خرده‌های نان را از کنار سفره جمع و جمله‌ی خودم را به جمله‌ی دخترم وصل کردم: خدا وقتی به چیزی خیلی دل بسته می‌شیم که نباید بشیم، از ما می‌گیردش برای اینکه حواسمون بیاد سر جاش، و بفهمیم اینا همون چیزهایی هستند که نباید ما رو سرگرم خودشون کنند. فیلم تمام شد، آخرین تا را به سفره می‌زنم و با جمله‌ای که جلوی چشمم گذاشتم به سمت کاسه آش روی اُپن می‌روم. یک بعلاوه کشک رویش می‌ریزم و دو تا دایره نعنا تا برای همسایه بغلی ببرم و به این فکر می‌کنم که خدا از خودم چی گرفته تا حواسم بیاد سرجاش؟ ✍ 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
زبان قصه... 💬 زبان قصه زبان مشخص خود راوی/ نویسنده است که بر تک‌تک اشخاص و بدون در نظر گرفتن طبقه، روحیه، سرشت و موقعیت‌شان بر آن‌ها تحمیل می‌شود. 📍تنها تفاوت در زبان قصه، آمرانه بودن یا خاضعانه و ملتمسانه بودن آن است. یعنی شاهان و حاکمان و پهلوانان آمرانه سخن می‌گویند و گدایان و زیردستان ملتمسانه، اما از لحاظ انتخاب واژگان، کوتاهی و بلندی جملات، استفاده از اصطلاحات و ... فرقی میان حاکمان و گدایان نیست. زمان و مکان قصه 📆 هیچ تاریخی در قصه‌ها ذکر نمی‌شود. به همین دلیل عبارات آغازین قصه ها چون «روزی بود و روزگاری بود» و «در روزگار قدیم» است. 🌆 مکان در قصه فرضی و تصوری است، برای همین در اغلب قصه ها می‌نویسند: «در شهری دور...» 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
5️⃣6⃣2️⃣ در آغوشِ مادر... | قسمت۱ ابدا کار خاصی نکردیم. فقط لبه سمت راست تخت را چسباندیم به دیوار. همان‌ور تخت‌خواب که من همیشه می‌خوابم. پسر کوچک‌ترم بیست روز مانده به دوسالگی‌اش اولین شکست عشقی‌اش را تجربه کرد و با عنوان شیرخوارگی خداحافظی که نه، یک سوگواری پر سروصدا بپا کرد. فارغ از غم نگاهش و گریه‌های اعتراض‌آمیزش در وقت طلب انسی که دیگر نداشت، حالا دیگر وقت خواب کنارم نبود. و من می‌توانستم بدون فعال نگه‌داشتن هشداری درونی برای محافظت از فرزند، توی خواب غلت بزنم. باید مسرورانه اضافه کنم دیوار که جای تخت بچه، حاشیه سمت راستم را پر می‌کرد، اجازه می‌داد بی‌ترس از سقوط غلت بزنم.‌ اضطرابی از من برداشته شده بود که از فرط کوچکی، شاید مسخره به نظر می‌آمد که توانسته این‌قدر به من حس امنیت و آرامش بدهد. من یک کنج داشتم، یک حریم، یک آسایش نسبی یک فاصله چند متری از صدای گریه‌های شبانه بچه، که قبل از پریدن از خواب به من فرصت تحلیل موقعیت می‌داد. اتاق تاریک بود و صدای تیک تاک ساعت هم خواب‌آلود به نظر می‌آمد. زیر نور کم عمق چراغ خواب، برگه سیتالوپرام ۱۰ را که روی تاج تخت در هم‌جواری لیوان آب بود، نگاه کردم. توی موارد مصرفش نوشته بود برای درمان اضطراب فراگیر. در عوارضش هم نوشته... کسی که عوارض قرص‌های ضدافسردگی‌ را بخواند از افسردگی‌اش پشیمان و از ادعای پیشرفت علم ناامید می‌شود! ✍ 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
5️⃣6⃣2️⃣ در آغوشِ مادر... | قسمت۲ در دستم نگهش می‌دارم و خطاب به قرص‌هایی که اندازه‌ی روپوش پزشک‌‌ها زیادی سفیدند، می‌گویم: بخاطر شماها مجبور شدم قبل از تولد دو سالگی از شیر بگیرمش! اگر وقت دیگری بود به حرف خودم و عذاب وجدان این بیست روز ناقابل پوزخند می‌زدم. اما وقت دیگری نبود و تسلیم و مجبور به گریه افتادم. من نه از روانپزشکی که وقت تجویز این حَب‌ها حتی نگاهم نمی‌کرد، نه از عوارض و منع مصرف سیتالوپرام در بارداری و شیردهی، و نه حتی از این چند روز کذایی ناراحت نبودم. از اتیسم برادرش ناراحت بودم. بیماری‌ای که با علت نامشخصش، ناکامی دنیا در درمانش، طیف هزار تعریفش و رفتارهای غیرقابل پیش‌بینی کودکان مبتلایش تمام حاشیه امن زندگی مرا دزدیده بود. دنیا برای کودکی که درکی از خطر ندارد، میلیون‌ها بار خطرناک‌تر است این مراقبت بی‌وقفه و هربار آسیب دیدنش با چیزهایی که اساسا ماهیت آسیب‌زایی ندارند، روان منِ مادر را فرسوده می‌کرد. یادم می‌آید پارسال، آن‌شب که پسر دوساله‌ام خوابید کاملا مطمئن بودیم که زورش به چرخاندن کلید نمی‌‌رسد؛ اما صبح فردایش که قبل از همه از خواب بیدار شد، آن را به کمک مدادی چرخاند و در بی‌خبری ما و گرگ و میش هوای اول صبح، از کوچه گذشت و زد به دل خیابان. بی‌تکلم، بی‌هدف، بی‌نگاه به آدم‌ها و ماشین‌ها. یک ساعت بعد، من صدای مغازه‌دار محلْ که تا خانه آورده بودش را نمی‌شنیدم؛ چون داشتم هیستیریک و غیرارادی مدام بین گریه‌هایم فریاد می‌زدم: «به‌خدا در قفل بود... به‌خدا در قفل بود.‌‌..» بعد از آن و تمام بعدترهای مشابه‌اش، من هرشب بدون تخت، بی‌دیوار، بی‌همراه، بی‌هیچ کنجی که بتواند اندکی خیال راحت را برایم محافظت کند، توی اقیانوس تمام احتمالات، ترسان بخواب می‌روم. روی تخته پاره‌ای شناورْ در هراسی مزمن از یک سقوط دائم. به گونه‌ی پسرم در خواب دست می‌کشم که ناگهان دلم یک مادر می‌خواهد. یک حامی که من در آغوشش به کوچکیِ طفلی وابسته و محتاج باشم. دلم تلاشی می‌خواهد که تنها غایتش جلب محبت مادر و چسبیدن به سینه‌اش باشد و نه هیچ چیز دیگری. چه چیز در دنیا می‌تواند از اتصال مادر و فرزند قوی‌تر باشد؟ دلم آن قوت را آرزو می‌کند. کسی که تمام آلام و غم‌هایم را با لبخندی از من بگیرد و تسکین دست‌هایش را به من بدهد. آن‌قدر که همان‌جا بین بازوانش بخوابم. عشقی چنان بزرگ و قدرتمند و الهی، که مثل اژدهای موسی، هرآنچه دنیا از مارهای تقلبی خوف و اندوه رو می‌کند را ببلعد و باطل کند. غسل زیارت کردم. وضو گرفتم. نیت کردم:✨ دو رکعت نماز هدیه به حضرت زهرا ✨ قامت را که بستم، حسش کردم. چیزی توی رگ‌هایم می‌دوید. یک‌جور شعف بی‌عارضه. آرام‌بخشی با دزاژ بالا، که زیر فویل آلومینیومی هیچ برگه‌ی قرصی پیدا نمی‌شود. انگار از تمام سلول‌هایم اکسی‌توسین می‌جوشید. من مطمئنم در آن لحظاتْ کسی مرا مادرانه بغل کرده بود. ✨اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السّر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک✨ ✍ 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
خون باید روایت کند... | قسمت۱ دیروز در اختتامیه سوگواره عاشورایی، به وسط سخنرانی آقای دانشگر رسیدم. به آن‌جایی که « اگر امروز مردم غزه شهید می‌شوند، از بی‌عرضگی نویسندگان و فیلمسازان و هنرمندان جهان اسلام بوده است.» در خودم فرو رفتم. فکر نمی‌کردم در خون مردم غزه شریک باشم. آقای دانشگر حرفش را بیشتر توضیح داد. «‌ هر چه می‌کشیم از نداشتن یک کلان روایت واحد درمورد فلسطینی‌هاست. این که صهیونیست‌ها سال‌های سال با ملات کلمه و تصویر و ریختن پول به پای هنر، با شعر، با قصه، با کتاب، با فیلم‌های پی‌در‌پی زیاد، دو کلان روایت از خودشان در ذهن همه مردم دنیا ساخته‌اند. یکی این‌که به ما ظلم شده و ما طفلکی هستیم. و دیگر این‌که حالا که ما از دست دیگران امنیت نداریم باید قوی‌ترین سلاح‌ها و قوی‌ترین سیستم جاسوسی دنیا را داشته باشیم. ✍ 🏷 منبع: دیمزن 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت وقایع زندگی. با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
خون باید روایت کند... | قسمت۲ در این طرف ولی کسی کلان روایت مظلومیت مردم فلسطین و ذی حق بودنشان را روایت نکرد و افکار عمومی جهانیان درباره آن‌ها را شکل نداد. و آن‌‌جا که قلم و هنر به کار نیاید، خون باید روایت کند. کلان روایتی که امروز مردم غزه دارند با خونشان می‌سازند، روایت مظلومیت و حقانیت است. این روایت‌هایی که در مرز سنت‌های الهی حرکت می‌کند بدان واسطه اثربخشی فوق العاده پیدا می‌کند. خدایی که خودش می‌گوید شما را با از دست دادن اموال و ثمرات و جان‌هایتان امتحان می‌کنم، بشارت می‌دهد به صبرکننده‌ها. و مردم غزه چه زیبا در برابر خراب شدن خانه‌ها و مغازه‌ها، شهید شدن میوه‌های دلشان و زخمی شدن بدن‌هایشان، صبر می‌کنند. فیلم‌ها را می‌بینید؟ گریه می‌کنند، ناراحت می‌شوند، ضجه می‌زنند، ولی درنهایت زبانشان به شکر باز می‌شود. و صابران کسانی هستند که در مصیبت‌ها نه تنها کفر نمی‌گویند که شکر هم می‌کنند. و با همین رفتار منطبق بر خط کش قرآنی می‌توانند تسهیلات ویژه از طرف خدا دریافت کنند. همان تسهیلاتی که پیش از این هم باعث جهانی شدن کلان روایت کسی شده است که تنها و غریب ته گودالی در انتظار شهادت افتاده بود و لبش می‌گفت:‌ الهی رضاً برضائک و تسلیما‌ً بامرک. تسهیلاتی شبیه حضرت زینب که بتواند همه کلان روایت‌هایی که یزید ساخته بود را نقش برآب کند. در ماجرای غزه هم خدا قطعا راویانی برای پیشبرد کلان روایتی که با خون شروع شده خواهد گماشت. این ما هستیم که می‌توانیم با تلاش و مجاهدت، خودمان را در سهمیه این راویان قرار بدهیم یا همچنان با بی‌عرضگی‌مان در خون مردم غزه شریک باشیم.» 🏷 منبع: دیمزن 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ بیست‌ونهمین‌جلسه‌خوانش‌بیانات‌ درسال۱۴۰۲ 🔻🔻🔻🔻 ❓ آیا ورزش زنان منافاتی با حیا و حجاب دارد؟چرا ما اثر ورزش زنان بر پیشرفت کشور را دست‌کم می‌گیریم؟ 🔰 بخش اول: بررسی بیانات در دیدار قهرمانان ورزشی و مدال‌آوران بازی‌های آسیایی و پارا‌ آسیایی ۱۴۰۲/۹/۱ 🔻«تشکّر می‌کنم از ورزشکارانی که حاشیه‌های را به خودشان افزودند» 🔰 بخش دوم: بیانات پژوهی ذیل واژه ورزش و بررسی نظرات مقام معظم رهبری در مورد ورزش و ورزش بانوان 🗣 اگر شما هم به این موضوع علاقمندید این جلسه را از دست ندهید؛ 👈در بستر اسکای روم منتظرتان هستیم. 🌐 skyroom.online/ch/nehzatkh99/dorehamgeramزمان؛ سه‌شنبه ساعت ۱۵-۱۶ ۱۴۰۲/۹/۷ 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 🌀 دورهمگرام؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
10.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
5⃣ 🎥 🌿 قصه زیتون ریشه‌دار و تو ای مادر فلسطینی! وقتی کتابی نبود که تاریخ را در آن بنویسند، تاریخ‌ را در گوش کودکِ کوچکت زمزمه کردی! وقتی رسانه‌ای نبود تا کسی صدایت را بشنود، هر شب داستان درخت زیتونی را که کسی نمی‌توانست ریشه‌هایش را از خاک دربیاورد، در خانه‌ات خواندی! به امید صبحی که با لبخند به سرزمینت سلام کنی. 🗓 ۲۹ نوامبر روز جهانی همبستگی با مردم فلسطین ________________________________ And you, Palestinian mother! When there was no book to write history in, You whispered history in your little child's ear! When there was no media for anyone to hear your voice, Every night the story of the olive tree that no one could uproot. You studied at home! Hoping for a morning when you greet your land with a smile. 🗓 November 29 is the International Day of Solidarity with the Palestinian People ✍ 🔹 پ.ن: کاری از گروه دورهمگرام 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها