eitaa logo
دورهمگرام؛ شبکه‌زنان‌روایتگر
481 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
201 ویدیو
5 فایل
با قصه‌ها زندگی کن اینجا زنان برش‌های واقعی زندگی خود را می‌نویسند. #دورهمگرام شبکه زنان روایتگر منتظر روایت‌های شما هستیم: @dorehamgram2 ❗انتشار مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است.
مشاهده در ایتا
دانلود
6⃣5⃣3⃣ پرستاری که نبودم... | قسمت۳ اصلا آدم وقتی دل خودش را بی‌خیال می‌شود، دل بیمارش را روی دست می‌گیرد که نلرزد، صبور می‌شود. وقتی غذای خودش را نمی‌خورد و غذای رژیمی بدون نمک و بی‌مزه را می‌خورد، تا بیمار عزیزکرده‌اش هوس چیز دیگری نکند. وقتی شب‌ها تا چشم روی هم می‌گذارد، یک ناله خوابش را می‌دزدد و مسئولیتش را یادآوری می‌کند. آدم وقتی پرستار می‌شود، صبور می‌شود. و من حسرت آرامش مامان را می‌خورم، که وسط غم فقدان، توی چشم‌هایش خیس خورده. آرامشی که مهمان ناخوانده‌ی «پرستاری» برایش سوغات آورده! حالا فکر سوپی که برای مامان بزرگ نپختم، قرص‌هایی که توی بشقاب گل سرخی با یک لیوان آبمیوه جلویش نگذاشتم و حمامی که او را نبردم، نمی‌گذارد مثل مامان آرام باشم. حالا فهمیده‌ام «پرستاری» یک موهبت است، فقط انگار کمی دیر فهمیدم! ✍ 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
هدف قصه 💬‌ هدف قصه‌ها به ظاهر خلق قهرمان و ایجاد کشش و بیدارکردن حس کنجکاوی و سرگرم‌کردن مخاطب است.  اما درحقیقت درونمایه و زیربنای فکری و اجتماعی قصه‌ها ترویج و اشاعه‌ی اصول انسانی و برادری و برابری و عدالت اجتماعی است. 👥 قهرمانان در قصه دربند سودای خصوصی و شخصی نیستند و اغلب درگیر مبارزه با پلیدی‌ها و بی‌عدالتی‌ها و ستمگری‌ها هستند، و البته در این مبارزه خستگی ناپذیر. 🪄 عامل سرگرم کنندگی در قصه عنصر اساسی است. اگر قصه چنین خصوصیتی را نداشته باشد، هول و ولایی به وجود نمی آورد، و رغبت خواندن را بر نمی انگیزد. 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
8⃣5⃣3⃣ عادت گره‌گشا... | قسمت۲ حتی به وقت نیاز نقش راننده اسنپ خانم‌ها را بازی می‌کردند. نیروی تازه نفس را جایگزین نیروی شب نخوابیده و خسته می‌کردند. اما مهم‌تر از این کارهای یدی، همراهی و همدلی‌شان بود که به چشم می‌آمد. باید سال‌ها روی خودت کار کرده باشی تا وقتی هنگام ورود به خانه، به جای استقبال گرم همسرت او را به خاطر پرستاری از نوزادی دیگر غمگین و با چشم‌هایی اشک‌بار می‌ببینی غُر نزنی. یا وقتی که به جای‌ غذای گرم خانم‌پز، غذای حاضری به تو چشمک می‌زند با خنده آن را تحویل بگیری. ما خانم‌ها هم روزهای هفته را بین خودمان تقسیم کرده بودیم؛ آن‌هایی که تحمل بالایی داشتند مسئول پرستاری مستقیم از نوزاد در کنار مادرش بودند، بقیه هم یا غذا می‌پختند یا خانه را نظافت می‌کردند تا مادر بتواند چند ساعتی را در آرامش استراحت کند. اگرچه درونش پر از اضطراب و تنش از آینده نامعلوم دخترش بود. برای طی کردن این مسیر کنار هم بودیم. جایی که به زانو درآمدیم، همدیگر را بلند کردیم. وقتی دلمان شکست قوت قلب دیگری شدیم. تا توانستیم این گره را هم بازکنیم. ✍ 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
6️⃣1️⃣ ریشه‌ی واحد... زنگ نقاشی معلم گفت: -- تصویر دوستانتان را بکشید. حبیه پرچم کشورهایی را کشیده بود که میله همه آن‌ها ساقه زیتون بود. معلم که با حیرت نگاه کرد. حبیه گفت: مردم همه این کشورها شاخه و برگ های زیتونند. همه ما یک ریشه داریم. مسلمانیم. ✍ 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت وقایع زندگی. با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
بیست و هشتمین جلسه خوانش بیانات درسال۱۴۰۲ 🔰بخش اول: بررسی بیانات پس از بازدید از نمایشگاه ذستاوردهای نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ۱۴۰۲/۸/۲۸ 🔻«الان رژیم صهیونیستی بشدّت عصبی است، ناراحت است، لذا دارد این جنایات را انجام میدهد؛ بیمارستان را میزند، مریض را میزند، کودک را میزند، زن را میزند، چون شکست خورده. اینکه ما گفتیم «رژیم صهیونیستی شکست خورده» این یک واقعیّت است.» 🔰بخش دوم:بیانات پژوهی ذیل واژه « خانم دباغ» و بررسی نظرات مقام معظم رهبری در مورد ایشان : «در میان درخشش بانوان فعال انقلاب، خانم مرضیه حدیده‌چی (دباغ) جور دیگری میدرخشد!» در بیاناتِ رهبری تمجیدهای منحصر بفردی از خانم دباغ، وجود دارد و با توجه به اینکه نوع فعالیتها و مسئولیتهای ایشان برای اکثر مردم بسیار سوال برانگیز است،ان شاءالله به مناسبت وفات این بانوی بزرگ، به نظرات آقا در مورد خانم دباغ در بیاناتشان میپردازیم اگر شما هم به این موضوع علاقمندید این جلسه را از دست ندهید؛ 👈در بستر اسکای روم منتظرتان هستیم. 🌐 skyroom.online/ch/nehzatkh99/dorehamgeram _________________ سخنرانی منتخب: ●بیانات پس از بازدید از نمایشگاه دستاوردهای نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ۱۴۰۲/۸/۲۸ ● بیانات پژوهی ذیل واژه‌ی "خانم دباغ" ________________ ⏳زمان؛ سه شنبه ۱۴۰۲/۸/۳۰ ساعت ۱۵ الی ۱۶ 🌀 دورهمگرام؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🍃 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
9⃣5⃣3⃣ سیاهچاله‌ای به نام رسانه! | قسمت۱ برای این‌که بتوانی یک سیاهچاله‌ی فضایی‌ را که در سپیده‌دمِ غبارآلودِ کیهان پنهان شده است ببینی، کافی‌است شمعی در دستت بگیری و مسافتِ زمین تا چندمیلیون سالِ نوری را طی کنی و بروی نزدیک و قبل از بلعیدنِ جسمِ ناچیزت، آن سیاهی مطلق به چشمت بخورد و در کسری از صدمِ ثانیه بمیری. خب، راستش این حرف من درمورد سیاهچاله نبود! تو اگر بخواهی از رسانه‌های آن ور آبی هم یک خبر مثبت از کشورت ببینی، همین وضعیت را داری! حضور در خاورمیانه مخصوصا ایران به راستی پدیده‌ی عجیبی‌است! فکرش را بکن فردی مثل رونالدو آمده است ایران، حالا تو تاجرِ فرش ایرانی‌ای هستی که با هزار امید یک فرش سه متری از دیار قم را پیشکشِ این مرد فوتبالی می‌کنی و بعد مردمت چه می‌گویند؟ می‌گویند:《اصلا رونالدو را چه به فرهنگ ایرانی؟ او که نمی‌فهمد ارزش این فرش چقدر است؟ واقعا لازم بود اینقدر چاپلوسی کنیم جلوی این فوتبالیست؟》 ✍ 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
9⃣5⃣3⃣ سیاهچاله‌ای به نام رسانه! | قسمت۲ حالا بیایید یک چرخی در خاورمیانه بزنیم، زمانی که همین آقای رونالدو به عربستان رفتند و چند روز بعد عکس هایشان درآمد که لباس عربی و عمامه به سر کردند و همه گفتند:《 الحق که پیشرفت حقِ عربستان است، ببینید که چگونه فرهنگش را غالب این اروپایی ها می‌کند؟》 این تنها یک نمونه‌ی ملموس این روزها بود که گریبان همه‌ی‌مان را گرفته است. مقدارِ سیاه نمایی‌ای که با یک کلیک در اینستا به ما تزریق می‌شود از سیاهیِ مطلقِ آن سیاهچاله‌ی طفلی بیشتر نباشد، کمتر نیست! یادتان باشد! قبل از چک کردنِ یک خبرگزاری، از جانب‌داری نکردنِ آن رسانه از هرنوع تفکری مطمئن شوید. این‌گونه است که هیچ‌گاه شمعتان حتی در نزدیکی سیاهچاله خاموش نخواهد شد. ✍ 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
0⃣6⃣3⃣ پسر عموی مزبور...‌ عمو احمد بیمارستان بستری بود. پسری نداشت که پیشش بماند. بین پسرهای فامیل هم به‌غیر از یکی دو نفر تقریبا از هیچکدام خوشش نمی‌آمد. یکی از برادرزاده های معقول و مذهبی وحزب الهی که وجاهتی پیش عمو داشت، قرار شد یک شب، پیش عمو بیمارستان بماند و مراقب حال ناخوش احوالش باشد . اواخر شب پسر عموی مزبور، از چرت کوتاه عمو استفاده کرده‌بود و با دوستانش به ییلاقات اطراف شهر برای تفریح وتفرج رفته بودند. فردایش عمو به هرکسی رفته‌بود عیادت از خلوص و ایمان این پسر، تعریف کرده بود‌که :《تا صبح هر وقت چشم باز کردم دیدم نیست ، تا صبح تو نمازخانه بیمارستان داشت نماز شب می‌خواند و عبادت می‌کرد !》 ✍ 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
14.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
/ ببینیم 9️⃣2️⃣ نامه‌ای از حبیبه به حبیبه مزاحم شدم که بگویم اگرچه موشک‌هایی دارد هر لحظه زندگی شما را ویران می‌کند و شما را داغدار؛ اما راستش شما حواستان نیست که وسط مصیبت و این جنگ دارید چیزهایی را هم در مای بیچاره ویران می‌کنید. بناهایی را که با چه زحمتی ساخته‌ بودیم را دود کرده‌اید. می‌گویی چه چیزهایی؟ کلیپ را نگاه کن ✍️ مهلیمان 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت وقایع زندگی. با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
1⃣6⃣2⃣ جنگی که سهم ماست ... | قسمت۱ بعد از مدت‌ها دور سفره جمع شده بودیم. از بوی ترش ماهی حشو سرم ضعف می‌رفت و دهانم‌تَر بود. چند لقمه‌ای بیشتر نخوردم که پپسی و کوکاکولا را سر سفره آوردند. اشتهایم کور شد و دهانم خشک. همه بی‌توجه بودند. دخترم نگاهی به نوشابه انداخت و نگاهی به من: "مگه نگفتی اسرائیلیه؟" برایش قصه فلسطین را گفته بودم. تعریف کرده بودم که زمانی نه چندان دور، اسرائیلی‌ها مقابل باغ‌های میوه جمع می‌شدند و نمی‌گذاشتند کارگران عرب کار کنند. به بازارهای محلی هجوم می‌بردند و روی محصولات عمل آمده در مزارع نفت می‌ریختند؛ یا تخم مرغ‌هایی را که احتمال می‌دادند زنان یهودی از کاسبان عرب خریده باشند، له می‌کردند. هنوز یادش بود. من لب نزدم؛ دخترم هم نخورد. اما کناریم خندید و با ولع سیاهی لیوان را سرکشید. گفت: "من مطلعم که ریالی از اونم به اسرائیل نمی‌رسه." گفتم از هر چه اسم و رسم اسرائیلی دارد متنفرم. از این همه بی‌توجهی و سرخوشی حالم گرفته شد. توقع این همه بی‌خیالی را نداشتم. چند خرما خوردم تا از سردی ماهی و سبزی، سردرد نگیرم. اما انگار فاید‌ه‌ای نداشت. از کنار سفره بلند شدم؛ صفحه گوشی‌ام را باز کردم. چرخی زدم تا لیست کالاهای اسرائیلی را پیدا کردم. چشم‌هایم گرد شد. لیستی بلند از کالاهایی را دیدم که مصرف روزانه خودم بود. حالا من هم در این ظلم سهمی داشتم و باید رد مظالم می‌دادم!!! ✍ 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت وقایع زندگی. با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
1⃣6⃣2⃣ جنگی که سهم ماست ... | قسمت۲ کمک کردم و سفره را جمع کردیم. ذهنم مثل کاسه بشقاب‌های به هم ریخته داخل ظرفشویی شده بود. -- ما که پرچم‌دار حمایت از فلسطین بودیم، پس چرا این کالاها در ایران است. قاشق چنگال‌ها را کنار سینک دسته کردم. حامی هستیم اما خُب همه چیز را نمی‌توان به دست سیاست سپرد. مثل خیلی چیزها که به دست قانون و سیاست سپردیم و نشد. بشقاب‌ها را روی هم چیدم. قانون و سیاستی که متکی به تدبیر فرهنگی نیست، محکوم به شکست است. همه ظرف‌ها برای شستن مرتب شد. یاد داستانی که برای دخترم تعریف کردم؛ افتادم. باید همت کنیم اما لازم نیست روی کالایی نفت بریزیم یا آن را له کنیم. جنگیدن هم مرام و مسلک دارد، خیلی‌ها مثل خودم نمی‌دانند. کنار ظرفشویی با صاحبخانه ایستادم، ظرف شستیم و درباره کالاهایی حرف زدیم که نباید بخریم. ✍ 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت وقایع زندگی. با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
2️⃣6⃣2️⃣ فرقان | قسمت۱ چه کابوس وحشتناکی. تمام مدت خواب بوده‌ام، فکر می‌کردم بیدارم. آن قدر در دو دو تا چهارتای کارهای کرده و نکرده‌ام گیر کرده‌ام که از دوست داشتن خدا مانده‌ام. می‌خواهم باز بخوابم اما قول داده‌ام کمی به داد دلم برسم. نماز صبح را با همسر می‌خوانم. سویی‌شرت چهارخونه محمدمهدی را تنش می‌کنم. راهی می‌شویم. آرامش سر صبح تهران را دوست دارم. به همسرم نگاهی می‌کنم. یاد حرفش می‌افتم: -- کاش وقتی که برای فرزندپروری می‌ذاری برای خودتم می‌ذاشتی. راست می‌گوید. وقتی خودم کوچک مانده‌ام چطور می‌خواهم بزرگش کنم؟ ماشین مقابل مسجد می‌ایستد. سینه‌ام را از هوای کثیف تهران پر می‌کنم. خنکی‌اش را دوست دارم، آلودگی‌اش را اصلا ... کنج مسجد می‌نشینم. خواهر و برادری گوشه مسجد خوابیده‌اند. به همت مادرشان غبطه می‌خورم. معصومیت محمد مهدی را نگاه می‌کنم: -- امام زمان، قربونت برم، حالم رو به حالت گره می‌زنم. من غافل، تو آگاه. من بخیل به تو، تو بخشنده به من. اگر نمی‌خواستیم چرا آوردیم؟ حاج آقا گریزی به غزه می‌زند. یاد سخنرانی سید حسن می‌افتم. دلم شور می‌زند. ترجمه ندبه برایم عطر تازه‌ای می‌گیرد. 🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت وقایع زندگی. با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها