دوره های آموزشی کاملا رایگان
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 💛#رمان_حسین_پسر_غلامحسین💛 #پارت8 #دوران_راهنمایی دوران ابتدایی محمد حسین ،در مدرسه ار
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین
#پارت9
#دوران_راهنمایی
✨شهیدمحمدحسینیوسفالهی✨
ما رسم داشتیم نان هفتگی مان را پنجشنبه و جمعه تهیه و تا یک هفته آنها را مصرف می کردیم. وقتی بحث می کرد مشخص بود مطالعات جانبی دارد ،یعنی بحثهای او از حد یک دانش آموز مدرسه بالاتر بود. صبح جمعه که ما مشغول پختن نان بودیم ،دوباره سر و کله اش پیدا شد.
پدرش به او گفت:(( محمد حسین! به عنوان یک شیعه از نهج البلاغه، تفسیر قرآن و رساله چه میدانی؟)) او می خواست غیرمستقیم، هوش و استعداد محمد حسین را به این سمت و سو ،سوق دهد .اما با کمال تعجب محمدحسین چیزهایی گفت که موجب حیرت غلامحسین و من می شد. وقتی او حرف هایش تمام شد و رفت من به غلامحسین گفتم :((آقا !یادت هست ، چند سال پیش توی همین حیاط لب حوض چی گفتم ؟))
آن روز غلامحسین اقرار کرد محمدحسین نسبت به سایر فرزندانش برتری دارد و هر چه زمان بیشتر می گذشت، علاقه من به او بیشتر میشد، رفتار و کردارشان آن قدر با محبت و با گذشت بود که همه اعضای خانواده شیفته ی او بودند .نماز خواندن و قرآن خواندن او طوری بود ، که بعضی وقتها به دلم افتاد که او زمینی نیست...
🌻هدیه به روح پاکش صلوات🌻
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼