🌺 حدیث جلسه: "معرفت امیرالمؤمنين (صلواتُ اللهِ عليه)"
🌿 توصیف امیرالمؤمنين (علیه السّلام) در بیان امام صادق (علیه السّلام)؛ بخش اول
🌴 مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای (حفظه الله)، در ۱۰ دی ۱۳۷۸ در خطبه های نماز جمعه این روایت را فرمودند؛
◀️ در اینجا بیانات ایشان را که توضیح فرمایش امام صادق است را می آوریم:
🌱 من امروز روایتی را انتخاب کردم که بخوانم؛
این روایت در «ارشاد مفید» است.
البته من متن حدیث را از کتاب «چهل حدیث» امام بزرگوارمان -که کتاب بسیار خوبی است- نقل می کنم؛ لیکن با «ارشاد» هم تطبیق کردهام.
روایت را شیخ مفید نقل می کند.
راوی می گوید که ما در خدمت امام صادق (علیهالصّلاةوالسّلام) بودیم، صحبتِ امیرالمؤمنین شد.
«فَأَطْرَاهُ وَ مَدَحَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ»
امام صادق زبان به ستایش امیرالمؤمنین گشود و آنچنان که مناسب او بود، امیرالمؤمنین را مدح کرد.
از جمله چیزهایی که گفت -که این راوی یادش مانده و مثلاً در همان مجلس یا در بیرون آن مجلس نوشته است- این هاست.
من نگاه کردم، دیدم هر کدام از این فقرههایی که در این حدیث به آن تکیه شده است، تقریباً به یک بُعد از زندگی امیرالمؤمنین اشاره می کند؛
به زهد آن بزرگوار، عبادت آن بزرگوار، و خصوصیاتی که حالا این ها را می خوانیم.
ببینید؛ طبق این روایت، امام صادق در مقام تعریف از امیرالمؤمنین حرف می زند.
🍀 ۱. اجتناب از حرام (مال و دستاورد حرام)
اولین جملهای که فرمود، این بود:
🍃 «وَ اللهِ مَا أَكَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (عليه السّلام) مِنَ الدُّنْيَا حَرَاماً قَطُّ حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ»
🌱 امیرالمؤمنین تا آخر عمر، یک لقمه حرام در دهان نگذاشت؛ یعنی اجتناب از حرام، اجتناب از مال حرام، اجتناب از دستاورد حرام.
البته مراد، حرام واقعی است؛ نه آن حرامی که برای آن بزرگوار حکمش هم منجَّز شده باشد؛ یعنی مشتبه را هم به خود نزدیک نکرد.
🌱 ببینید؛ این ها را به عنوان دستورالعمل و سرمشق در عمل -و بالاتر از آن در فکر- برای ما بیان کردهاند.
امام صادق و امام باقر و امام سجاد هم اعتراف می کنند که ما نمی توانیم اینطوری زندگی کنیم!
حالا نوبت به امثال بنده که می رسد، دیگر واویلاست!
بحث سرِ این نیست که من یا شما بخواهیم اینطور زندگی کنیم؛ نه، آن زندگی، زندگی این قلّه است؛ این قلّه را نشان می دهد.
معنای نشان دادن قلّه این است که همه باید به این سمت حرکت کنند.
البته چه کسی هست که به آن بالا برسد!؟
در همین حدیث هم می خوانیم که امام سجاد فرمود: من قادر نیستم اینطور زندگی کنم.
🍀 ۲. انتخاب سخت ترین امر در دین
🍃 «وَ مَا عُرِضَ لَهُ أَمْرَانِ قَطُّ هُمَا للهِ رِضًى إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَيْهِ فِي دِينِه»
🌱 هر وقت دو کار و دو انتخاب در مقابل امیرالمؤمنین قرار می گرفت که هر دو مورد رضای خدا بود -نه این که یکی حرام، یکی حلال باشد؛ نه. هر دو حلال باشد؛ مثلاً هر دو عبادت باشد- علی آن یکی را که برای بدن او سختتر بود، آن را انتخاب می کرد؛
اگر دو غذای حلال بود، آن پستتر را انتخاب می کرد؛
اگر دو لباس جایز بود، آن پستتر را انتخاب می کرد؛
اگر دو کار جایز بود، آن سختتر را بر می گزید.
ببینید؛ این صحبت یک گوینده معمولی نیست که حرف بزند. طبق این حدیث، این امام صادق است که می گوید؛ یعنی دقیق است.
ببینید این سخت گیری بر خود در زندگی دنیا و در تمتّعات دنیوی، چه قدر مهمّ است!
🍀 ۳. پیش قدم در امر خیر؛ سابقون في الخیرات
🍃 «وَ مَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللهِ (صلّى اللهُ عليه و آله) نَازِلَةٌ قَطُّ إِلَّا دَعَاهُ، فَقَدَّمَهُ ثِقَةً بِهِ»
🌱 هر وقت مسأله مهمّی برای پیامبر پیش می آمد، پیامبر او را صدا می کرد و جلو می انداخت؛
به خاطر این که به او اعتماد داشت و می دانست که اوّلاً خوب عمل می کند؛
ثانیاً از کار سخت سرپیچی ندارد؛
ثالثاً آماده مجاهدت در راه خداست.
مثلاً در «لیلة المبیت» -آن شبی که پیامبر مخفیانه از مکه به مدینه آمد- یک نفر باید آنجا در آن رختخواب می خوابید. پیامبر علی را جلو انداخت.
در جنگ ها، امیرالمؤمنین را جلو می فرستاد.
در کارهای مهم -هر مسأله اساسی و مهمّی که پیش می آمد- علی را جلو می انداخت:
«ثقةً به»؛ چون اطمینان داشت و می دانست که او برنمی گردد؛ نمی لرزد و خوب عمل خواهد کرد.
🍀 ۴. تنها جایگزین برای وظایف پیامبر
🍃 «وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللهِ (صلّی اللهُ علیه و آله) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ غَيْرُه»
🌱 هیچ کس از این امّت طاقت این را نداشت که مثل پیامبر عمل کند، مگر او.
او بود که مثل پیامبر در همه جا می رفت.
هیچکس دیگر نمی توانست به دنبال پیامبر و پا جای پای آن حضرت حرکت کند.
🍀 ۵. مؤمن کامل؛ همیشه بین خوف و رجاء
🍃 «وَ إِنْ كَانَ لَيَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ كَانَ وَجْهُهُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّار؛ِ يَرْجُو ثَوَابَ هَذِهِ وَ يَخَافُ عِقَابَ هَذِه»
🌱 با همه این کارهای بزرگ و خداپسند و مؤمنانه، رفتار او، رفتار یک انسان بین خوف و رجا بود؛
از خدا ترسناک بود، کأنّه او را بین بهشت و جهنّم قرار دادهاند؛
در یک طرف بهشت را می بیند، در یک طرف جهنّم را می بیند.
خلاصه این جمله این است که به این همه مجاهدت، به این همه انفاق، به این همه عبادت، مغرور نمی شد.
ما حالا دو رکعت نافله و چند جمله دعا که بخوانیم -و اگر دو قطره اشک بریزیم- فوراً مغرور می شویم که بله دیگر: «این منم طاووس علیّین شده»!
اما امیرالمؤمنین با این انبوه عمل صالح، مغرور نمی شد.
🌱 البته اینکه چرا شخصی مثل امیرالمؤمنین، شخصی مثل پیامبر، شخصی مثل امام سجّاد -که خدا اصلاً بهشت را برای خاطر اینطور انسان ها آفریده- باز از آتش جهنّم می ترسند و به خدا پناه می برند، این خودش بحث جداگانهای دارد.
ما کوچکیم؛ دید ما قاصر است؛ ما نزدیک بین هستیم؛ ما عظمت الهی را نمی فهمیم؛ ما مثل بچه کوچک و غیرممیّزی هستیم که در مقابل یک شخص عظیمِ علمی بازی می کند؛ میآید و می رود و اصلاً عین خیالش هم نیست؛ چون نمی شناسد که این شخص کیست؛
اما شما که پدر او هستید و عقلتان صد برابر اوست، در مقابل آن شخصیت خضوع می کنید.
ما در مقابل خدای متعال وضعیتمان این است. ما مثل بچهها، مثل آدم های غافل، مثل آدم های پست، عظمت الهی را نمی فهمیم؛ اما آن کسانی که از مرحله علم، به مرحله ایمان رسیدهاند؛ از مرحله ایمان، به مرحله شهود رسیدهاند؛ از مرحله شهود، به مرحله فناءِ لله رسیدهاند؛ آن ها هستند که عظمت الهی در چشم هایشان آنچنان جلوه می کند که هر عمل صالحی از آن ها سربزند، بهنظرشان نمیآید؛ اصلاً می گویند ما کاری نکردهایم.
همیشه بدهکار ذات مقدس احدیّتند.
🍀 ۶. آزاد کردن هزار برده با دسترنج خود
🍃 «وَ لَقَدْ أَعْتَقَ مِنْ مَالِهِ أَلْفَ مَمْلُوكٍ فِي طَلَبِ وَجْهِ اللهِ وَ النَّجَاةِ مِنَ النَّارِ مِمَّا كَدَّ بِيَدَيْهِ وَ رَشَحَ مِنْهُ جَبِينُهُ»
🌱 به تدریج، هزار غلام و کنیز را که از مال شخصی خود خریده بود، آزاد کرد؛
برای این که رضای خدا را جلب نماید و از آتش جهنّم خود را دور کند.
این پول هایی که می داد، پول هایی نبود که مفت گیرش آمده باشد.
امام صادق طبق این روایت می گوید:
«ممّا کَدَّ بیدیه»؛ با کدّ یمین و عرق جبین و با کار سخت، پول به دست آورده بود.
چه در زمان پیامبر، چه در زمان فترت بیست و پنج سال، چه در زمان خلافت -که از بعضی از آثار فهمیده می شود که امیرالمؤمنین در زمان خلافت هم کار می کرد- آن حضرت کار می کرد؛ مزرعه آباد می نمود، قنات می کَند و پول در می آورد و این پول ها را در راه خدا انفاق می کرد.
از جمله مرتّب برده می خرید و آزاد می کرد؛ هزار برده را اینطور خرید و آزاد کرد.
🍀 ۷. غذای ساده خانواده
🍃 «وَ إِنْ كَانَ لَيَقُوتُ أَهْلَهُ بِالزَّيْتِ وَ الْخَلِّ وَ الْعَجْوَةِ»
🌱 غذای معمولی خانه امیرالمؤمنین این ها بود:
زیتون، سرکه، خرمای متوسّط و یا پایین؛
که حالا مثلاً در عرف جامعه ما نان و ماست، یا نان و پنیر است.
🍀 ۸. لباس ساده حضرت
🍃 «وَ مَا كَانَ لِبَاسُهُ إِلَّا الْكَرَابِيسَ، إِذَا فَضَلَ شَيْءٌ عَنْ يَدِهِ مِنْ كُمِّهِ دَعَا بِالْجَلَمِ فَقَصَّه»
🌱 لباس معمولیش کرباس بود.
اگر آستینش مقداری بلند بود، قیچی می خواست و آستین بلند را می برید؛ یعنی حتّی به زیادی آستین برای خودش راضی نمی شد.
می گفت این زیادی است؛ این پارچه را در جایی مصرف کنند و به کاری بزنند!
آن روز پارچه هم خیلی کم بود و مردم مشکلاتی در زمینه پوشش داشتند؛ این بود که یک تکّه پارچه کرباس هم می توانست به دردی بخورد.
🍀 ۹. عبادت امیرالمؤمنین
بعد راجع به عبادت حضرت صحبت می کند.
آن حضرت، قلّه اسلام است؛ اسوه مسلمین است.
در همین روایت فرمود:
🍃 «وَ مَا أَشْبَهَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا أَهْلِ بَيْتِهِ أَحَدٌ أَقْرَبُ شَبَهاً بِهِ فِي لِبَاسِهِ وَ فِقْهِهِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْن (علیهما السّلام)»
🌱 امام صادق می گوید:
در تمام اهل بیتمان -اهل بیت و اولاد پیامبر- از لحاظ این رفتارها و این زهد و عبادت، هیچ کس به اندازه علی بن الحسین به امیرالمؤمنین شبیهتر نبود؛ امام سجّاد، از همه شبیهتر بود.
🌸 امام صادق فصلی در باب عبادت امام سجّاد ذکر می کند؛ از جمله می فرماید:
🍃 «و لقد دخل ابوجعفر ابنُه علیه»
پدرم حضرت باقر یک روز پیش پدرش رفت و وارد اتاق آن بزرگوار شد.
🍃 «فاذا هو قد بلغ من العبادة ما لم یبلغه احد»
🌱 نگاه کرد، دید پدرش از عبادت حالی پیدا کرده که هیچ کس به این حال نرسیده است.
شرح می دهد: رنگش از بیخوابی زرد شده، چشم هایش از گریه درهم شده، پاهایش ورم کرده و...
امام باقر اینها را در پدر بزرگوارش مشاهده کرد و دلش سوخت:
«فلم املک حین رأیتُه بتلک الحال البکاء»
می گوید وقتی وارد اتاق پدرم شدم و او را به این حال دیدم، نتوانستم خودداری کنم؛ بنا کردم زار زار گریه کردن: «فبکیت رحمة له».
امام سجّاد در حال فکر بود -تفکّر هم عبادتی است- به فراست دانست که پسرش امام باقر چرا گریه می کند؛ خواست یک درس عملی به او بدهد؛ سرش را بلند کرد:
🍃 «قال یا بنی اعطنی بعض تلک الصحف التی فیها عبادة علی بن ابیطالب علیهالسلام»؛
🌱 در میان کاغذهای ما بگرد و آن دفتری که عبادت علی بن ابی طالب را شرح داده، بیاور.
امام باقر می فرماید: «فاعطیته»؛
رفتم آوردم و به پدرم دادم.
🍃 «فقرأ فیها شیئاً یسیرا ثم ترکها من یده تضجرا»
🌱 مقداری به این نوشته نگاه کرد -امام سجّاد، هم به امام باقر درس می دهد، هم به امام صادق درس می دهد، هم به من و شما درس می دهد- با حال ملامت آن را بر زمین گذاشت؛
🍃 «و قال من یقوی علی عبادة علیّ بن ابی طالب (علیهالسّلام)»؛
🌱 فرمود چه کسی می تواند مثل علی بنابیطالب عبادت کند؟
امام سجّادی که آن قدر عبادت می کند که امام باقر دلش به حال او می سوزد -نه مثل من و شما؛ ما که کمتر از اینها هم به چشم مان بزرگ میآید- امام باقری که خودش هم امام است و دارای آن مقامات عالی است، از عبادت علی بن الحسین دلتنگ می شود و دلش می سوزد و نمی تواند خودش را نگه دارد و بی اختیار زار زار گریه می کند، آن وقت علیبنالحسینِ با اینطور عبادات می گوید:
چه کسی می تواند مثل علی عبادت کند؟!
یعنی بین خودش و علی فاصلهای طولانی می بیند.
🍀 علی ای که من و شما عاشق او هستیم،
دنیا عاشق اوست، مسیحی عاشقانه برایش کتاب می نویسد، آدمی که به مبانی دینی هم عملاً خیلی پایبند نیست، درباره او زبان به ستایش باز می کند.
امروز بشریت به همین خصلت هایی که امیرالمؤمنین پرچمدارش بود، احتیاج دارد.
این خصلت ها، با پیشرفت علم، با پیشرفت فناوری، با پدید آمدن روش جدید زندگی در دنیا کهنه نمی شود.
عدالت کهنه نمی شود؛ انصاف و حقطلبی کهنه نمی شود؛ دشمنی با زورگو کهنه نمی شود؛ پیوند دل با خدا کهنه نمی شود.
اینها رنگ ثابت وجود انسان در همه تاریخ است.
امیرالمؤمنین این پرچم ها را در دست داشت.
امروز بشر تشنه این حرف ها و تشنه این حقایق است.
راه چیست؟
راه، نزدیک شدن است.
مبادا اگر من و شما در جایی حرفی برای حق زدیم، این به نظرمان زیاد و بزرگ بیاید؛ نه.
علی این است.
مبادا اگر ساعتی از شبی، روزی، نیمهشبی، توانستیم عبادتی کنیم، به چشممان بزرگ بیاید و ما را عُجب بگیرد؛ نه. علی این است.
مبادا اگر در صحنه خطری وارد شدیم، خودمان را خیلی بزرگ ببینیم؛ نه. علی این است.
هرچه می توانید، نزدیک شوید.
ای روزهداران، ای نمازگزاران، ای نافلهگزاران، ای مجاهدان فی سبیلالله، ای حاضر شوندگان در میدان های خطر، ای زاهدان در دنیا، ای شیران روز، ای عبادت کنندگان شب! خوشا بهحالتان؛ شما به علی نزدیکترید؛ اما شما هم می توانید باز نزدیکتر شوید.
🌱 دنیای اسلام، بلکه دنیای بشریتِ سالم، در مقابل او خاضع است.
اینهاست که در تاریخ اثرش می ماند.
آن زهدش بود؛ آن عبادتش بود؛ آن شجاعتش بود؛ آن قاطعیتش در راه خدا بود. آنجایی که لازم بود، با شمشیر به جان دشمنان حقیقت و دشمنان دین و دشمنان خدا می افتاد و از هیچ چیز باک نداشت: «لا تأخذه فی الله لومة لائم».
آنجایی که آدمِ منحرفِ مضرِّ مخلّی بر سر راه حرکت بهسوی خدا وجود داشت، شمشیر او فیصله دهنده بود.
جلسه ۸۶. شروط عوضین؛ علم به قدر مثمن؛ ص ۲۲۰، فالذي ينبغي أن يقال إن الكلام تارة في كفاية كل من التقديرين. ۳۰ بهمن ۱۴۰۰.mp3
10.88M
🎙جلسه ۸۶- شروط العوضین
الخامس: العلم بقدر المثمن
ص ۲۲۰، فالذي ينبغي أن يقال إنّ الكلام تارة في كفاية كلّ من التقديرين في المقدّر بالآخر
📆 شنبه؛ ۳۰ بهمن ۱۴۰۰
جلسه ۸۷. شروط عوضین؛ علم به قدر مثمن؛ ص ۲۲۴، ثمّ إنّه قد علم مما ذكرنا أنّه لو وقعت معاملة الموزون. ۱ اسفند ۱۴۰۰ .mp3
9.88M
🎙جلسه ۸۷- شروط العوضین
الخامس: العلم بقدر المثمن
ص ۲۲۴، ثمّ إنّه قد علم مما ذكرنا: أنّه لو وقعت معاملة الموزون بعنوان معلوم عند أحد المتبايعين دون الآخر
📆 یکشنبه؛ ۱ اسفند ۱۴۰۰
جلسه ۸۸. شروط عوضین؛ علم به قدر مثمن؛ ص ۲۲۵، بقي الكلام في تعيين المناط .mp3
11.59M
🎙جلسه ۸۸- شروط العوضین
الخامس: العلم بقدر المثمن
ص ۲۲۵، بقي الكلام في تعيين المناط في کون الشئ مکیلاً أو موزوناً
📆 دوشنبه؛ ۲ اسفند ۱۴۰۰
جلسه ۸۹. شروط عوضین؛ علم به قدر مثمن؛ ص ۲۳۰، نعم، ينافي ذلك بعض ما تقدم من إطلاق النهي عن بيع المكيل. ۳ اسفند ۱۴۰۰.mp3
10.49M
🎙جلسه ۸۹- شروط العوضین
الخامس: العلم بقدر المثمن
ص ۲۳۰، نعم، ينافي ذلك بعض ما تقدم من إطلاق النهي عن بيع المكيل و الموزون جزافاً
📆 سه شنبه؛ ۳ اسفند ۱۴۰۰
جلسه ۹۰. شروط عوضین؛ علم به قدر مثمن؛ ص ۲۳۲، و ذكر المحقق الثاني أيضاً أنّ الحقيقة العرفية يعتبر فيها. ۷ اسفند ۱۴۰۰ .mp3
9.31M
🎙جلسه ۹۰- شروط العوضین
الخامس: العلم بقدر المثمن
ص ۲۳۲، و ذكر المحقّق الثاني أيضاً: أنّ الحقيقة العرفية يعتبر فيها ما كان يعتبر في حمل إطلاق لفظ الشارع عليها
📆 شنبه؛ ۷ اسفند ۱۴۰۰
جلسه ۹۱. شروط عوضین؛ علم به قدر مثمن؛ ص ۲۳۵، نعم، اختلفوا فيما إذا كان البلاد مختلفة في أنّ لكلّ بلد حكم نفسه. ۸ اسفند ۱۴۰۰.mp3
10.75M
🎙جلسه ۹۱- شروط العوضین
الخامس: العلم بقدر المثمن
ص ۲۳۵، نعم، اختلفوا -فيما إذا كان البلاد مختلفة- في أنّ لكلّ بلد حكم نفسه من حيث الربا.
📆 یکشنبه؛ ۸ اسفند ۱۴۰۰
جلسه ۹۲. شروط عوضین؛ علم به قدر مثمن؛ ص ۲۴۰، مسألة، لو أخبر البائع بمقدار المبيع جاز الاعتماد عليه. ۹ اسفند ۱۴۰۰ .mp3
10.65M
🎙جلسه ۹۲- شروط العوضین
الخامس: العلم بقدر المثمن
ص ۲۴۰، مسألة: لو أخبر البائع بمقدار المبيع جاز الاعتماد عليه
📆 دوشنبه؛ ۹ اسفند ۱۴۰۰
🌺 حدیث جلسه: "داستان عابد فاسق، و فاسق صدّیق"
📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله)
🌕 في الكافي (عَنْهُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي دَاوُدَ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا:) عَنْ أَحَدِهِمَا (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ)، قَالَ:
«دَخَلَ رَجُلَانِ الْمَسْجِدَ: أَحَدُهُمَا عَابِدٌ، وَ الْآخَرُ فَاسِقٌ،
فَخَرَجَا مِنَ الْمَسْجِدِ وَ الْفَاسِقُ صِدِّيقٌ، وَ الْعَابِدُ فَاسِقٌ،
وَ ذلِكَ أَنَّهُ يَدْخُلُ الْعَابِدُ الْمَسْجِدَ مُدِلّاً بِعِبَادَتِهِ يُدِلُّ بِهَا، فَتَكُونُ فِكْرَتُهُ فِي ذلِكَ،
وَ تَكُونُ فِكْرَةُ الْفَاسِقِ فِي التَّنَدُّمِ عَلى فِسْقِهِ، وَ يَسْتَغْفِرُ اللهَ -عَزَّ وَ جَلَّ- مِمَّا صَنَعَ مِنَ الذُّنُوبِ»
🖊 شرح حدیث:
لزومی ندارد تصوّر کنیم این حکایت یک واقعیّتی است، اینها بیان تمثیلات است برای اینکه حقایقی در خلال این تمثیلات روشن بشود.
🍃 دو نفر وارد مسجد شدند، یکی عابد بود، ديگري فاسق.
از مسجد که خارج شدند، قضیه به عکس شده بود! آن فاسق به یک صدّیق (مبالغۀ در صدق در ایمان) تبدیل شده بود، آن عابد به فاسق مبدّل شده بود.
❓چه حادثهای در مسجد اتفاق افتاد که یک چنین تحوّلی را به وجود آورد؟
✅ میفرمایند:
1⃣ عابد وارد مسجد شد در حالی که دَلال به خرج میداد، به عبادت خودش مینازید، میبالید، همۀ ذهنش مشغول بود، "کاین منم طاووس علییّن شده" (به قول مولوی).
این عُجب و دَلال و تفاخر و نازش به عبادت، او را به یک فاسق تبدیل کرد.
2⃣ امّا آن فاسق وارد مسجد شد، در حالی که ندامت و پشیمانی از فسق خود داشت، خود را ملامت میکرد به خاطر کارهايی که انجام داده است، استغفار میکرد به خاطر آنچه از گناهانی که به یادش میآمد، اشک میریخت. او به خاطر آن توبه و پشیمانیاي که برایش حاصل شد، به یک صدّیق تبدیل شد؛
«التّائب من الذنب کمن لاذنب له»،
◀️ آن عابد بیچاره به خاطر اینکه به خود مغرور شد، به فاسق تبديل شد. «و ما قدر أعمالنا فی جنب نعمک» (دعای ابی حمزه).
چه ارزشی دارد این کارهايی که ما میکنیم در مقابل نعم فراوان پروردگار!؟
در مقابل حق عظیمی که پروردگار عالم بر همۀ ذرات عالم دارد، چه ارزشی دارد این چند رکعت نمازی که ما خواندیم؟
همین نماز خوب، نماز بد که هیچ، نماز بیتذکّر و بیخشوع که هیچ، همان نماز خوب و با اخلاص هم که میخوانیم، مگر چقدر اهمیّت دارد؟
در مقابل عظمت پروردگار، در مقابل آن نور محض، ما با این نماز میخواهیم ظلمت های خودمان را برطرف کنیم، منّتی بر کسی ندارد، ناز آمدن، بالیدن به خود ندارد.
✅ هر قدمی که میرویم باید خدا را شکر کنیم که پروردگارا تو را شکر که به ما توفیق دادی این قدم خیر را برداریم، این عبادت را بکنیم.
🛑 اینکه ما به خودمان ببالیم، بنازیم که بله، این ما هستیم که این قدر عبادت میکنیم، این، ما را منکوساً برمیگرداند به آن اسفل السافلینی که با این عبادت خواستیم از آن خارج بشویم.
لذاست که این عابد وضعش اینطوری است -پناه بر خدا-
🛑 این، از آن چیزهایی است که خیلی مورد ابتلای ماهاست، خیلی باید توجّه کنیم.
عالم دین و کسی که در راه حق است، یکی از شاخص های مهمّش باید همین باشد که کاری را که انجام میدهد، بداند که قدر این کار در مقابل وظیفهای که در قبال ذات اقدس احدیّت دارد، صفر است، هیچ است.
✅ حالا به قدر تواناییمان، به قدر همّتمان، به قدر عقلمان یک تلاشی میکنیم، به کارهای خودمان به این چشم نگاه کنیم، نه اینکه به نظرمان با عظمت بیاید.
تازه این، در مورد کارهای خالص است، کارهایی که بیعیب و خالص و درست باشد.
آن کارهایی که در آن ریا و هوى است، آن که اصلاً قابل ذکر نیست، خود آن سیّئة است.
این عُجب و دَلالی که میگویند نداشته باشید، برای خاطر کارهای خوب، کارهای سالم و خالص است.
📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ صفحه ۵۸۷؛ فیض کاشانی
📆 ۲۶ آبان ۱۳۸۸ (جلسه ۳۰۸ مکاسب محرّمه)
جلسه ۹۳. شروط عوضین؛ علم به قدر مثمن؛ ص ۲۴۵، مسألة، قال في الشرائع يجوز بيع الثوب و الأرض مع المشاهدة . ۱۴ اسفند ۱۴۰۰ .mp3
9.49M
🎙جلسه ۹۳- شروط العوضین
الخامس: العلم بقدر المثمن
ص ۲۴۵، مسألة: قال في الشرائع: يجوز بيع الثوب و الأرض مع المشاهدة و إن لم يمسحا
📆 شنبه؛ ۱۴ اسفند ۱۴۰۰