فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دم_غروبه
#یه_سر_بریم_حرم
#شاه_سلام_علیک
❤️حتما دانلود کنید❤️
@dosteshahideman
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸
میلادی: Tuesday - 14 May 2019
قمری: الثلاثاء، 8 رمضان 1440
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه)
- یا الله یا رحمان (1000 مرتبه)
- یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت
روزتون منور به نگاه #شهید_محمود_رضا_بیضایی
☀️| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ میلادی: Tuesday - 14 May 2019 قمری: الثلاثا
چشمانت زیباترین شعر من است
غزل مےبارد از نگاه آسمانیت
نگاهم ڪه مے ڪنے بے چتر
خیسم از دوست داشتنت✨
و این زیباترین تڪرار من است...🌹
#خواهرانه
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
#روزتون_متبرڪ_با_یادشهید
🌷| @dosteshahideman
🍃🌷
🌷🍃🌷
🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
#حدیث_روز
💠 ثواب افطاری دادن 💠
#امام_صادق علیه السلام می فرمایند:
🔹 هر کس روزه داری را افطاری دهد، برایش همانند اجر و ثواب آن روزه دار خواهد بود.
🔹 أبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: «مَنْ فَطَّرَ صَائِماً، فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ».
🔸🔸طبق برخی روایاتی که در این زمینه وارد شده، کسی که توان افطاری[ غذایی بعنوان افطاری ] دادنِ روزه داری را نداره، اگه حتی با یه لیوان آب و یا با یه دونه خرما روزه داری را افطار بده، خداوند متعال همین ثواب را به او خاهد داد.
📚كافي؛ ج7 ؛ ص386
🌸| @dosteshahideman
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔸طرح بزرگ ختم قرآن به صورت مجازی🔸
📝ثبت نام #ختم_قرآن در ماه مبارك رمضان
📌سلامتی و ظهور حضرت ولیعصر(عج) و نثار شهدای مدافع حرم و وطن
جزء ۱ 👈 شهیدمحسن حججی
جزء ۲ 👈 شهید محمودرضابیضایی
جزء ۳ 👈 شهیدعلی بلورچی
جزء ۴ 👈 شهیدمرتضی بیگدلی/شهیدابراهیم نوروزی
جزء ۵ 👈 شهیدتورجی زاده
جزء ۶ 👈 شهیدرسول پورمرادوشهیدسیاهکالی
جزء ۷ 👈 شهیدرسول خلیلی
جزء ۸ 👈 شهیدمحمدرضادهقان
جزء ۹ 👈شهیدعباس بابایی
جزء ۱۰👈شهیدمحمدرضاشفیعی
جزء ۱۱ 👈 شهیدابراهیم همت
جزء ۱۲ 👈ابراهیم هادی
جزء ۱۳ 👈سلیمان مرادی
جزء ۱۴ 👈 شهیدحمید سیاهکالی مرادی
جزء ۱۵ 👈 شهیدمحسن حججی
جزء ۱۶ 👈 شهید حسین ولایتی فر
جزء ۱۷ 👈شهیدحسین معزغلامی
جزء ۱۸ 👈 شهیدبابک نوری
جزء ۱۹ 👈 شهیدسیدمجیدکلوشادی/شهیدمحمدحسین حدادیان
جزء ۲۰ 👈 شهیدمحمدرضادعاگو/شهیدحسین خرازی
جزء ۲۱ 👈 شهیدعلی جان نثار
جزء ۲۲ 👈 شهیدسیدسجادخلیلی
جزء ۲۳ 👈 شهیدمحمدرضاتورجی زاده
جزء ۲۴ 👈 شهیدمحمودرضابیضایی
جزء ۲۵ 👈 شهیدحسن قربانی/شهیدمرتضی حسین پور
جزء ۲۶ 👈 شهیدصادق عدالت اکبری/شهیدمهدی نوروزی
جزء ۲۷ 👈شهیدمحمدهادی ذوالفقاری/شهیدمهدی باکری\شهیدصفی الله اسماعیلی/شهیدمحمدهادی ذوالفقاری/شهدای فاطمیون
جزء ۲۸ 👈 شهیدمحمدبلباسی\شهیدغلامعلی معتمدی/شهیدرسول خلیلی/شهیداحمدپلارک
جزء ۲۹ 👈 شهیدامیداکبری\شهیدمصطفی صدرزاده/شهیداحمدمشلب
جزء ۳۰ 👈شهیدخلیل تختی نژاد
✨برای شرکت در ختم تلاوت قرآن کریم
یکی از جزء هایی که روبروی آن خالی است را انتخاب و به آیدی زير ارسال فرماييد. نام شهید مورد نظرمقابل شماره جزء ثبت خواهد شد.
@shahidhojat
دوست شــ❤ـهـید من
🔸طرح بزرگ ختم قرآن به صورت مجازی🔸 📝ثبت نام #ختم_قرآن در ماه مبارك رمضان 📌سلامتی و ظهور حضرت ولیعص
از همه بزرگواران قبول باشه ان شالله🌺
#سلام_به_ارباب✋
دست بر سینه، سلامی بفرستیم، ز دور💕
اینچنین در حرمت زائرِ نامحسوسیم..،
💖ایهاالعشق همین لحظه گدا را دریاب
✨صلي الله عليك يا سيدنا المظلوم يا اباعبدالله الحسين علیه السلام❤️
/ʝסíꪀ➘
|❥ @dosteshahideman ❥|
#مروری_بر_زندگی_شهدا
#شهید_محمودرضا_بیضائی
در سال 78 با اخذ دیپلم متوسطه در رشته ی علوم تجربی ، عازم خدمت سربازی شد .
دوره ی آموزشی را در اردکان یزد گذراند و ادامه ی خدمت را در پادگان الزهراء نیروی هوایی سپاه پاسداران در تبریز به انجام رساند .
آشنایی نزدیک با نهاد دفاع مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این دوره ، نقطه ی عطف زندگی شهید بیضائی محسوب می شود .
بعد از اتمام خدمت سربازی ، علیرغم تشویق اطرافیان به ادامه ی تحصیل در دانشگاه ، با #اختیار_خود و با #یقین_کامل ، عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمود .
در بهمن ماه سال 82 وارد دوره ی افسری دانشکده ی امام علی سپاه شد . ورود او به دانشکده ی افسری ملازم با هجرت او از تبریز به تهران بود که با این هجرت ادامه ی زندگی را در جهاد فی سبیل الله رقم زد .
او نام مستعار #حسین_نصرتی را در سپاه برای خود انتخاب نموده که به گفته ی خودش برگرفته از ندای هل من ناصر ینصرنی مولای خود حسین بن علی و کنایه از لبیک به این ندا بود .
#ادامه_دارد...
@dosteshahideman
----••••✾🌿•🌺💜🌺•🌿✾•••----
#بال_در_بال_ملائک
#برشے_از_وصیت_نامه_شهيد
قدر اين رهبر را بدانيد و همواره پشت سر او باشيد. از امام پيروي كنيد. به پيام ها و فرمان ها و دستوارت اسلامي امام توجه كنيد و سعي كنيد از هر كلمه امام درس بگيريد.
امام را تنها نگذاريد. اين هواي نفسي را كه امام از آن صحبت و سعي مي كند آن را از وجود ما بزدايد، شما هم سعي كنيد كه در اين راه موفق شويد. سعي كنيد خود را بشناسيد كه اگر خود را بشناسيد خدا را شناخته ايد. در هيچ كاري خدا را از ياد نبريد. و همواره به ياد خدا باشيد و با هم به مهرباني رفتار كنيد.
امام زمان را از ياد نبريد. همواره به فكر امام زمان باشيد. همواره در راه اسلام باشيد و براي تحقق بخشيدن به آرمان اسلام بكوشيد و به قدرت الهي توجه داشته باشيد كه بالاتر و با عظمت تر از تمام قدرت هاست. هيچ وقت قدرت خدا را از ياد نبريد و سعي كنيد كه هر چه بهتر تزكيه نفس كنيد. چيزي را كه امام اينقدر درباره اش تكيه مي كنندكه تزكيه نفس كنيد. و در بين خطراتي كه ما را تهديد مي كنند هيچ خطري بالاتر از اين نفس نيست كه گاه انسان را به انحراف مي كشاند و خود انسان متوجه نمي شود.
قرآن بخوانيد زيرا قرآن تمام دستورات زندگي را به شما مي گويد. نهج البلاغه و صحيفه سجاديه هم همينطور.
مادر! اگر من سعادت شهادت را داشتم و شهيد شدم، اصلاناراحت نباش. ما همه امانت هستيم و همه ما از دنيا مي رويم، زيرا اين دنيا آزمايشگاهي است كه خداوند بندگان خود را در آن، مورد آزمايش قرار مي دهد. اين ما هستيم كه بايد سعي كنيم و از اين امتحان كه بالاترين امتحان هاست سربلند بيرون بياييم و در قيامت پيش خدا سرافكنده نباشيم.
💚 #شهیده_مریم_فرهانیان
❤️شهادت زیباست...
💙شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا صلوات...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج #اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم #اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک
🌸| @dosteshahideman
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹
🌷رمضان درنگاه شهدا🌷
سال 60 ماه رمضان در اوایل مرداد ماه و گرمای بالای 50 درجه خوزستان بسیار طاقت فرسا بود.
رزمندگانی که از اقصی نقاط کشور به جبهه میآمدند حکم مسافر را داشتند و کمتر میتوانستند یک جا ثابت باشند بعضی از آنها در یک منطقه میماندند و از مسئول و یا فرمانده مربوطه مجوز میگرفتند و قصد ده روز نموده و روزه دار میشدند.
روزهای طولانی بالای 16 ساعت گرمای شدید و سوزان، نبرد با دشمن حتی در منطقه پدافندی شدت یافتن تشنگی و ضعف و بی حالی از جمله مواردی بود که وجود داشت اما به لطف خدا در ایمان و ارادهی رزمندگان خللی ایجاد نمیشد.
گرمای شدید باد و طوفان شنهای روانپ و از همه مهمتر نبرد با دشمن آنهم برای کسانی که روزه دار بودند بسیار سخت بود. انسان تا در شرایط موجود قرار نگیرد درک مطلب برایش سنگین است. در آن عملیات بسیاری از عزیزان به وصال حضرت حق پیوستند در حالیکه روزه دار بودند و لبهایشان خشکیده بود. اما به عشق اباعبدالله الحسین(ع ) و عطش کربلا رفتند و به شهادت رسیدند.
🖊 سید ابراهیم یزدی
🌸| @dosteshahideman
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹
دوست شــ❤ـهـید من
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° #یک_فنجان_چای_باخدا °○❂ 🔻 قسمت #نود_هشت “نه”
❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #یک_فنجان_چای_باخدا °○❂
🔻 قسمت #نود_نه
باید حدسش را میزدم. سرش را میبریدی از اصولش نمیگذشت.
ابرویی بالا دادم ( فکر نمیکنم حرف خاصی واسه گفتن باشه.. پس اجازه بدین رد شم..)
ابرویی در هم کشید. این پسر اخم کردن هم بلد بود ( اگه حرف خاصی نبود، امروزو مرخصی نمیگرفتم بیام اینجا.. پس باید..)
“باید” اش زیادی محکم بود و استفاده از این کلمه در برابر سارا نوعی اعلام جنگ محسوب میشد.
با حرص نفس کشیدم. تن صدایم کمی خشن شد ( باید؟؟ باید چی؟؟)
انگار قصد کوتاه آمدن نداشت. سخت و مردانه جواب داد (باید جوابم سوالمو بدین..)
کدام سوال؟؟ گیجی به وجودم تزریق شد و حالم را فراموش کردم (سوالِ ؟؟ چه سوالی؟؟)
بدون نرمش در مقابلم ایستاد و دستانش را کنار بدنش پایین آورد ( چرا به مادرم گفتین نه؟؟)
این سوال چه معنی داشت؟؟؟
دوست داشتن؟؟ یا عصبانیت برایِ خورد شدنِ غرور جنگی اش؟؟
مخلوطی از احساسات مختلف به سمتم هجوم آورد.
او چه میدانست از خرابیِ این روزهایم؟ و فقط زخم خورده ی یک جواب منفی و شکسته شدنِ غرورش بود..
کاش میشد پنج انگشتم را روی صورتش حک کنم تا شاید خنک شود این دلتنگیِ سر رفته از ظرفِ وجودم.
سوالش را به همان تیزی قبل تکرار کرد. و من پرسیدم که مگر فرقی هم دارد؟؟
و او باز با لحنی سرکش جواب داد که اگر فرق نداشت، وقتش را اینجا تلف نمیکرد.
و چه سرمایی داشت حرفهایش..
این مرد میتونست خیلی بد باشد.. بدتر از عثمان و زیباتر از صوفی.
و چه میخواست؟؟ اینکه به من بفهماند با وجودِ سرطان و عمرِ کوتاه، منت به سرم گذاشته و خواستگاری کرده؟؟ اینکه باید با سر قبول میکردم و تشکر؟؟
زندگی برادرم را به او مدیون بودم. پس باید غرورش را برمیگردانم.
من دیگر چیزی برایِ از دست دادن نداشتم. عصبی ونفس نفس زنان با صدایی بلند خطابش کردم (سرتو بگیر بالا و نگام کن..)
اخمش عمیقتر شد . اما سر بلند نکرد..
اینبار با خشم بیشتر فریاد زدم که سرت را بلند کن و خوب تماشا.
حیاط امامزاده در آن وقت ظهر خیلی خلوت بود، اما صدایِ بلندم با آن زبانِ غریبِ آلمانی، توجه چند پیرزن را به طرفمان جلب کرد.
سینه ی حسام به تندی بالا و پایین میرفت و این یعنی دوز عصبانیتش سر به فلک میکشید.
با چشمانی به خون نشسته سر بلند و به صورتم نگاه انداخت.
این اولین دیدارِ چشمانش بود.. رنگِ نگاهش درست مثله فاطمه خانم قهوه ایی تیره بود.
باید اعتراف میکردم ( یه نگاه حلاله.. پس خوب تماشا کن.. میبینی، ابروهام تازه دراومده.. ولی خب با مداد پر رنگشون کردم)
شالم را کمی عقب دادم ( بببین .. موهام واسه خاطره شیمی درمانی ریخته.. البته بگمااا، اگربا دقت به سرم دست بکشی، تارهایِ تازه جوونه زدشو میتونی حس کنی..
ولی خب، سرطانه دیگه.. یهو دیدی فردا دوباره رفتم زیر شیمی درمانی و هیچی از این یه سانت مو هم نموند..
صورتمو ببین.. عین اسکلت..
از کلِ هیکلم فقط یه مشت استخون مونده و یه جفت چشم آبی که امروز فرداست دیگه بره زیرِ خاک..
پس عقلا این آدم به درد زندگی نمیخوره..
چون علاوه بر امروز فردا بودن.. مدام یا درد داره یا تهوع..
همش هم یه گوشه افتاده و داره روزایِ باقی مونده رو با خساستِ خاصی نفس میکشه که یه وقت یه ثانیه از دستش در نره..
حالا شما لطف کردی.. منت به سرم ما گذاشتی اومدی خواستگاری..
من از شما تشکر میکنم.. و واسه غروره خورد شدتون یه دنیا عذر خواهی..
میخواستی همینا رو بشنوی؟؟
اینکه اگه جواب منفی بود واسه ایرادهاییِ که خودم داشتم و شما در عین جوونمردی کامل بودی؟؟
باشه..
آقا من پام لبِ گورِ..
راحت شدی؟؟)
دستانش مشت شد، آنقدر صف و سخت که سفید شدنشان را میدیدم..
و بی هیچ حرفی با قدمهایی تند چند گام به عقب گذاشت و رفت..
منِ بیچاره از زورِ درد رویِ زمین نشستم و قدمهایِ خشم زده اش را نظاره گر شدم..
↩️ #ادامہ_دارد...
✍🏻 #نویسنده: زهرا اسعد بلند دوست
@dosteshahideman