🍃❤️
#دلنــوشتـــــــــه
مهربانم...!
دلمـ گرفته است💔
دلم درانقباضی سخت فرو رفته است.😞
دلم آشوب است
و تنهــا با یاد تو آرام میگیرد...
#تنهـا_تو
تورا می خواهد،بهانه ی تورا میگیرد😔
کی می رسد آن روز که با هیبت #حــیدری_ات دلمان را بلرزانیـ💓
میدانی #آقا زندگی بدون تو سخت استـــ
به #بی_امامی عادتــ کرده ایم
تورا نخواسته ایم😭
هنوز باورمان نشده که تا #تو نیایی گره از کار بشر وا نشود🚫
آقا😢
دلم آرامش میخواهد
آرامشی از جنس #خودت
آرامشی آسمانی
#مهربانم
اگر که به من دلخوش هستی #گناه از تو نیست❌
اگر که چشمانت خیس است و دلت شکسته
گناه از من است..😭
💥اما میدانم که شما آنقدر مهربانی که بجای گله کردن #دعایم میکنی😊
دعایم کن که با گناهانم🔞 دلیل طول #غیبتت نباشم....
#بخدا جانم به لب رسیده😔از همه ی دنیا بریده ام...
خداکنــد که نگویی #فرصتم تمام است⛔️😭
ببین دلتنگی امـ💔 بیداد میکند!😭
#عهد میبندم که دیگر دلیل اشک هایت نباشم😭
#عهد میبندم دیگر گناه نکنم که دلت بشکند😔
☑️آری
#عهد میبندم که دیگر در عشقت کم نگذارم❤️
آقا جان! دنیا تورا کم دارد
#برگرد.....
#دلتنگی بهانه نمیخواهد⭕️.
ناگهان از راه میرسد.⚡️اما کمی که جستجو میکنی،تازه میفهمی دلت سر قرار⏰ حاضر شده.
🕊 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🕊
#امام_زمان
_____________________________
⇱ @dosteshahidema
⚘﷽⚘
#اخلاق_شهدایی 🌷
🔰اگر ڪسی او را نمی شناخت؛ هرگز باور نمی کرد که با #فرمانده ی لشکر مقدس امام حسین (ع) روبروست
🔹نماز📿 جماعت ظهر تمام شد. جعبه شیرینی را برداشت🍱. چون وقت تنگ بود؛ سریع #خودش به هر نفر یکی می داد و می رفت سراغ بعدی.
🔸رسید به #حاج_حسین_خرازی؛ چون فرمانده بود کمرش را #بیشتر خم کرد و جعبه را پایین آورد. رنگ حاجی عوض شد😕 با اخم زد زیر جعبه و گفت: #خودت مثل بقیه یکی بده
بہ نقل از: آقای مرتضوی
#سردارشهید_حسین_خرازی🌷
🌹| @dosteshahideman
🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
⚘﷽⚘
بهرســماینڪه '
قطعاعبادتدر #شب استوارتر،
خالصانهتر و ازلغزشدورتراستــــ
[۶ مزمل]
#نمازشب فراموشنشه ...
- درهمینسورهگفتهمیشهڪه
چون تو روز مشغول کسبوکاری ،
سر شلوغی به هــرحال !
شب بیا ڪه از لغزش دور باشی
گمون ڪنم ، #خدا♥️...
غیر مستقیم میگه بنده من !
یه موقعۍبیاڪه
#خودم و #خودت باشیم فقط :)
هیچۍمزاحمموننشه...!!!
مگــهنه ؟
#التماسدعاۍفرج
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
🍃🍃🍃🌿
🍃☀️🌺
🍃🌺
🌿
°| #خادمانه | #قائمانه | #عیدانه |°
•|بناماوڪهزیباست
وزیباییرادوستدارد🦋
خدایآچۍمیشه
امروزویهوییاون
چیــزیبشہکھ
دلمونمـۍخواد:)🌱
- مثلاظهــوࢪ
•🌸«فرارسیدن بهار ۹۹
و نوروز را به ساحتتان
تبریڪ و تهنیت عرض مۍڪنم»🌱•ِ
#آرزــو ڪه عیبـ نیستـ #آقا❗️
راستـش این روزها تشنهـ ـتر از دیروزیمـ،
سفرهے #هفـتـ_سیـنـ_دلمـان را با هـزاران
#امیـد پهن ڪـرده و دعا مےڪنیمـ تا روزے
شاید همین حوالے خـدا تو را به ما برساند و
سالمان را زیر نگاهِزلالِ تو #تحویل ڪنیمـ.
#مےآیے... عینا شبیه بهـار! انشاءاللهـ✌️🏻
[•بیاد #سردار_دلها ڪه نامش تا ابد
مڪتوب ماند بر حافظهۍجانها•♥️•]
[•بیاد تمامۍ #شهداۍ مدافعحرم و
مدافع ناموس و وطن و مدافعان
امنیت و مدافعان سلامت•🌷•]
بیاد درگذشتگانخفتهدرخاڪ و..•😔•]
دعا کنیمـ سال جـــدید⏰:
☝️بهـ #رهبر عزیزـمون
#طول_عمر_باعزت_وبرڪت
عطا فرما{😘}
☝️غذاے شیـ👹ـطان
نماز قضامـون نباشهـ {😔}
☝️دعای خیـر والدین
بدرقهے راهمون باشهـ{😍}
☝️همهـ جـــووناےِ
مجـــردمون مزدوج بشن{🙊}
☝️سایه امنیت و آسایش وسلامتی
همیشه رو سر مردم عزیزمون باشه{😉}
☝️مجلس جدیدمون با روحیه انقلابی
و جهادی، زمینه ساز روی کار اومدن
#دولت_جوان_و_حزباللهے بشه{🇮🇷}
☝️و بهـ همهـ مـون سالے پر از #خـیر
و #برکـتـ و سرشار از
#رزق_معنـوے_و_مادے عنایتـ ڪن{👌}
و این نـوروز،
ظهــور مولامـون انشاءالله...{🔅}
🎈 #آقاجــون! همهے دعاهامون رو
تو پوشهے #الهے_آمین #خـودت به
عرض #خــدا برســون💚
{سپاسگزاریمبابتهمراهیتانتابهاین
لحظه؛حضورتانسبزوجاودانه•🌱•}
#درپناهدعاۍپدرانهۍ
مولاصاحبالزمانعجباشید•🌹•
التماسدعای
فرج،بصیرت،اخلاصوشهادت🍃
🎉| سال نوتون مهـ❤️ـدوے پسند😍
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #از_گناه_تا_توبه ۲۷ 💠پس تا اینجا گفتیم این اشتباهه که فکر کنیم گناه فقط چیزیه که خداروناراحت ک
⚘﷽⚘
#از_گناه_تا_توبه ۲۸
💠من اینطور مواقع مثال شراب و شربت رو میزنم
میگم ببین شراب یکسری ضررهایی داره
مثلا عقل رو ضایع میکنه
به انسانحالت مستی میده
و....
حالا اگر بیان بهت شراب رو به اسم شربت بدن
و تو هم بجای شربت بخوری
اصلا بگیریم حواستم نیست
آیا چون به نیت شربت خوردی دیگه دچار مستی نمیشی؟
🚨
خب معلومه بله میشی
💠ببین فرار از دین هم همینه
طرف میخواد فرار کنه بره مثلا مسیحیشه
یا زردتشی بشهیا هر دیندیگ
که آقا دین اسلام سخت گرفته😁
نه بنده ی خدا
اول بدون دین اسلام کاملترین و تحریف نشده ترین دین هست
هرچیم دستور توش هست باورکن منفعت #خودت داخلشه
حالا هی فرار کن
هی فرار کن
روز به روز داری خودترو بیشتر میزنی و کبود میکنی
✅شما حتی بی دین و کافرم بشی
ضررهای شراب همونیه که یک مسلمون میخوره
ارتباط حرام با جنس مخالف همون ضررهایی رو داره که یک مسلمون اگر داشته باشه دچارشمیشه
☺️
از چی فرار میکنی دقیقا؟!
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
🌓 #باز_شب_شده
❤️ #دلم_بهانه_می_گیرد
و باز #دلنوشته_ی پر از #دلتنگی_ام را سوار بر #قاصدک می کنم و آنرا به دست #باد می سپارم تا به #سرزمین تو برسد ، عجیب نیست این همه #سرسپردگی_ام به #آستان مقدست چگونه می شود #دوست نداشت کسی را که برای #بودنت از #بودنش گذشت و تو ای #مهربانم ، ببار بر روزمرگی هایم و مرا با نیم #نگاهی همرنگ #خودت کن ، من در این روزهایی که سخت می شود #نفس کشید به #هوایت محتاجم .
من می گویم
شب #بهشتی تو #بخیر
تو بگو عاقبت شما
#ختم به #خیر و #شهادت
#امشبم را به نام تو #متبرک می کنم
🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی
#شب_بخیر_علمدار 🌙
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ 📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈 ✨ قسمت👈سی و نهم✨ گفت: خوبم.نگران نباشید. بدون اینکه سرشو بالا
⚘﷽⚘
📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈
✨ قسمت👈چهلم✨
یه قرار دیگه گذاشتن تا درمورد عقد و عروسی صحبت کنیم...
قرار شد اسفند ماه تو محضر عقد کنیم،🙈پنج فروردین جشنی خونه بابا بگیریم.یکسال بعد عروسی کنیم.☺️💞امین از ارثیه پدریش خونه و ماشین داشت که قرار شد تو همون خونه زندگی کنیم.💝👌
اون شب خاله امین یه جعبه کوچیک 🎁بهم داد و گفت:
_اینو امین داده برای شما.😊
وقتی رفتن،بازش کردم.یه انگشتر عقیق😍💍 زنانه بود.خیلی زیبا بود.☺️😍زیرش یه یادداشت بود که نوشته شده بود:
✍با ارزش ترین یادگاری مادرم.✍
انگشتر به دستم کردم.خیلی به دستم میومد.☺️
برای عقد بزرگترها همه بودن....
عمه ها،عمو و خاله ی امین.پدربزرگ و مادربزرگ ها؛عمه و دایی و خاله ی من.مامان و بابا و علی و محمد و خانواده هاشون.
محضر خیلی شلوغ شده بود...
قبل از اینکه عاقد برای بار سوم بپرسه آیا وکیلم،
👈تو دلم گفتم ✨ #خدایا خودت خوب میدونی من کی ام.😞فقط تو میدونی من چقدر گناهکارم.😞اینا فکر میکنن من خیلی خوبم،😞کمکم کن #آبروی_دینت باشم.🙏✨
-عروس خانم آیا وکیلم؟
👈تو دلم گفتم✨ #خدایا با اجازه ی #خودت،با اجازه ی #رسولت(ص)،با اجازه ی #اهلبیت رسولت(ع)،با اجازه ی #امام زمانم(عج)، گفتم:
_با اجازه ی خانم زینب(س)، پدرومادرم، بزرگترها،شهید رضاپور👣و همسرشون.. بله...💓☺️
صدای صلوات بلند شد.
امین هم بله گفت☺️ و عاقد خطبه رو شروع کرد.... بعد امضاها و مراسم حلقه ها و پذیرایی،خیلی از مهمان ها رفته بودن.
💓امین💓 و محمد یه گوشه ای ایستاده بودن و باهم صحبت میکردن..اطرافم رو خوب نگاه کردم.هیچکس حواسش به من نبود...🙈
منم از فرصت استفاده کردم و خوب به امین نگاه کردم.❤️👀
جوانی بیست و چهار ساله،لاغر اندام که موها و ریش مشکی و نسبتا کوتاه و مجعدی داشت.☺️کت و شلواری که به سلیقه ی من بود خیلی به تنش قشنگ بود.😍
اقرار کردم خیلی دوستش دارم.😍
مریم اومد نزدیکم.آروم و بالبخند گفت:
_بسه دیگه.خجالت بکش.پسر مردم آب شد.😉
امین متوجه نگاه من شده بود و از خجالت سرشو انداخته بود پایین.☺️😅به بقیه نگاه کردم.همه چشمشون به من بود و لبخند میزدن...
از شدت خجالت سرخ شده بودم.سرمو انداختم پایین و دلم میخواست بخار بشم تو ابرها.😬🙈
سوار ماشین امین شدم...
فقط من و امین بودیم.با آرامش واحترام گفت:
_کجا برم؟😊
-بریم خونه ما.☺️☝️
دوست داشتم با امین بریم بهشت زهرا (س)پیش پدرومادرش...
گرچه بهتر بود با لباس عقدم میرفتم ولی دوست #نداشتم همه #نگاهم کنن.
ترجیح دادم چادر مشکی و لباس بیرونی بپوشم.لباس عقدم پوشیده بود ولی سفید بود و #جلب_توجه میکرد.
گل خریدیم و رفتیم سمت بهشت زهرا(س).
تو مسیر همش به امین نگاه میکردم👀❤️ ولی امین فقط به جلو نگاه میکرد. بهتر،منم از فرصت استفاده میکردم و چشم ازش برنمیداشتم.😇
یک ساعت که گذشت بالبخند گفت:
_خب صحبت هم بفرمایید دیگه.همه ش فقط نگاه میکنید.😍😉
دوست داشتم زودتر باهام خودمونی حرف بزنه.از کلمات شما و افعال سوم شخص استفاده نکنه.🙈میدونستم امین خیلی با حجب و حیائه و اگه خودم بخوام مثل دخترهای دیگه رفتار کنم،این روند طولانی تر میشه.😬پس خودم باید کاری میکردم.
گرچه #خیلی_برام_سخت_بود ولی امین #همسرم بود و معلوم نبود چقدر کنار هم میموندیم.نمیخواستم حتی یک روز از زندگیمو از دست بدم.دل و زدم به دریا و گفتم:
_امین.☺️
بدون اینکه نگاهم کنه،سرد گفت:
_بله.😐
این جوابی که من میخواستم نبود.🙁شاید زیاده روی بود ولی من وقت نداشتم.دوباره گفتم:
_امین.☺️
بدون اینکه نگاهم کنه،بالبخند گفت:
_بله.😊
نه.این هم نبود.🙈برای سومین بار گفتم:
_امین.☺️
نگاهم کرد.چشم تو چشم.با لبخندگفت:
_بله☺️
خوشم اومد ولی اینم راضیم نمیکرد.🙈برای بار چهارم گفتم:
_امین.☺️
چشم تو چشم،بالبخند،با اخم ساختگی، گفت:
_بله😠☺️
نشد.پنجمین بار با ناز گفتم:😌
_امییییین.☺️
به چشمهام نگاه کرد و بالبخند و خیلی مهربون گفت:
_جانم😍
این شد.از ته دل لبخند زدم...😌😍
و همونجوری که چشم تو چشم بودیم، گفتم:...
ادامه دارد...
این قسمت اضافه هم برای لایکها✨
✍نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
💎کپی با ذکر صلوات...📿
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ ✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿ 💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊 💞 قسمت #پانزده با صدای آ
⚘﷽⚘
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿
💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊
💞 قسمت #شانزده
صالح خسته بود و خوابش می آمد. چشمانش را ماساژ می داد و سرش را می خاراند.
می دانستم چشمش خواب آلود شده. من هم تا به حال خارج از شهر و بخصوص توی شب رانندگی نکرده بودم.😥
به شهر بعدی که رسیدیم نگذاشتم ادامه دهد. به هتل رفتیم و خوابیدیم.
فردا سر حال به سفرمان ادامه دادیم.
نزدیک غروب بود که وارد شهر مشهد😍🕌 شدیم.
هوا تاریک روشن شده بود و گلدسته ها از دور معلوم بودند. بغض کردم و سلامی دادم. توی هتل که مستقر شدیم غسل زیارت گرفتیم و راهی حرم شدیم.
خیلی بی تاب بودم.
حس خوبی داشتم و دلم سبک بود. شانه به شانه ی صالح و دست در دست هم به باب الجواد رسیدیم.
دولا شدیم و دست به سینه سلام دادیم.✋ فضای حرم و حیاط های تو در توی آن همیشه مرا سر ذوق می آورد.
اذن دخول خواندیم😍😭
و از رواق امام رد شدیم. از هم جدا شدیم و به زیارت رفتیم. چشمم که به ضریح افتاد گفتم:
ــ السلام علیک یا امام الرحمه😭✋
اشک از چشمم جاری شد و خودم را به سیل زوار سپردم و صلوات فرستادم. دستم که ضریح را لمس کرد خودم را به بیرون کشیدم و روبه روی ضریح ایستادم.
ــ یا امام رضا... الهی من به قربون این صفا و کرمت برم. آقا دخیل... زندگیمو با خودم آوردم و می خوام هستیمو گره بزنم به ضریحت. #خودت مواظب زندگیم باش. شوهرم... هم نفسم #مدافع عمه ی ساداته...😭 خودت #حفظش کن. اصلا پارتی بازی کن پیش خدا و سفارشی بگو شوهرمو از گزند حوادث سوریه و ماموریتاش حفظ کنه. تو را به #مادرت زهرا قسم...😭🙏
بغضم فرو کش نمی کرد
و مدام اشک می ریختم. بیرون رفتم و صالح را دیدم.
با هم به کناری رفتیم و کتاب زیارتنامه را گرفتیم و باهم خواندیم.
صدای صالح بر زمزمه ی من غلبه کرد و اشکم را درآورد.
اصلا تحمل دوری و تنهایی را نداشتم. "خدایا خودت کمکم کن"😭 💔
ــ گریه نکن مهدیه جان... دلمو می لرزونی.😢
لبخندی زدم و اشکم را پاک کردم.
دستش را گرفتم و به گنبد خیره شدم.
#راضی بودم از داشتنش.
#خدایاشکرت...😍🙏
ادامه دارد...
🖇نویسنده👈 #طاهره_ترابی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
#خدایا ...
از بد کردن آدمهایت #شکایت داشتم به درگاهت
اما شکایتم را پس میگیرم.
من #نفهمیدم!
فراموش کرده بودم که #بدی را خلق کردی تا هر زمان که #دلم گرفت از آدمهایت، #نگاهم به تو باشد.گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ،معنایش این نیست که #تنهایم .معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و #خودت ...
با تو #تنهایی معنا ندارد !
مانده ام تو را نداشتم چه میکردم ...!
دوستت دارم ، خدایِ خوب من ...
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران🌷
#یاد_بگیریم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ 🔺بچه ها در توبه میدونین چی از همه مهم تره؟ اینکه تو بفهمی با گناهت چه ضربه ی مهلکی به خودت زد
⚘﷽⚘
🔸پس توبه واقعی
به اشک های فراوان و ناله های زیاد نیست
❌
به این هست
بفهمیم چه ضربه ای اولا به خودمون زدیم
🔸مثلا
کسیکه نعوذبالله شراب میخوره
بعدش بچسبه به ضریح امام رضا علیه السلام
و یکسره اشک بریزه
ولی نفهمه با خودش چکار کرده
چقدر میتونه اون توبه ش کارساز باشه؟
💢برادر من
تو با خوردن این کوفتی
خودتو بیچاره کردی
بدبخت کردی عقل و هوشت رو
داغون کردی #خودت رو
👈حالا بدون توجه به اینا
زار زار داری گریه می کنی؟
اول برای خودت گریه کن
خدا که نیازی به گریه من و شما نداره
☢اینقدر برای خودت و این بدبختیت گریه کن
تا دیگ تکرار نکنی
و متنفر بشی از این گناه
ثواب این متن هدیه
به روح:
شهید محمودرضا بیضائی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•