eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
939 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 ! ✍یڪی از شهـدا ڪه داخل یک نشسته بود و ظاهراً تیـر یا ترڪش به او اصابت ڪرده و شهید شده بود را یافتیم. 🍁خواستم بدنش را داخل یڪ ڪیسه بگذاریم و جمع ڪنیم ڪه و وسط دست راست او نظـرمان را جلب ڪرد. 🍁از آن جالبتر این ݣه، تمام بدن ڪاملا اسڪلت شده بود، ولی آن انگشت، و گوشتی مانده بود. 🍁خاڪ های روی عقیق انگشتر را که پاڪ ڪردیم، همه مان درآمد. روی آن شده بود: حسین جانم! 🌹 @dosteshahideman ✳️💠 💠✳️💠
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ 🌷 💠آقا محمدتقی ولحظات آسمانی شدنش 🔰 از پیش که برگشت حدود ده دقیقه به 2⏰ بعداز ظهر بود. 21فروردین🗓 صدای تانکهای دشمن و میشنیدیم👂اسلحه تو دستش بود وداشت . 🔰یهو محمدتقی به نیروها هشدارداد🚨 که: وهمه خیز برداشتیم و بخیر گذشت. ازجاش بلند شد👤 ومی خواست بده توی سنگر. منم اومدم برم سمتش که لباسش وبتکونم. دیگه نفهمیدم چی شد. 🔰خمپاره ای💥 خورد به نیم متری جایی که ایستاده بود و از انفجار من پرت شدم به دیواره ی سنگر وچند ثانیه ای⏱ گیج بودم، گرمای خون پیشونی💔 وبینی م به من فهموند که م. 🔰یهو یاد لحظه قبل انفجار افتادم🗯 که محمد داشت میومد سمت من. کل فضای پر از خاک بود و چیزی دیده نمیشد❌ فقط یه سیاهی، یه سایه👤 روبروم میدیدم، باهمه ی وجودم میگفتم فقط تقی من نباشه😢 🔰رفتم دیدم 😭 وقتی میخوابید دهنش بازبود اونجا هم دیدم دهنش بازه. دوسه تا کوچیک و...چشم راستش👁 کاملا پراز خون بود. دست کشیدم روی چشاش، سوراخ شده بود😔 🔰پشت بیسیم📞 فقط داد میزدم محمود-محمود-تقی. واز بچه ها خواستم سریع آمبولانس🚑 بفرستن. عزیزترین دوستم💞 ومهربان برادرم جلوی چشمام پرپرشده بود😭 اتفاقی که همش ازش . 🔰همه ی توانمون رو جمع کردیم تا از اونجا حرکتش بدیم و از مهلکه خارج کنیم. شده بود. جسم بی جانش😔 رو که امیدوار بودیم باشه بلندکردیم. چندقدم میرفتم وزمین می خوردم. بالاخره ماشین امداد🚔 رسید ورسوندیمش پست . 🔰فقط داد میزدم🗣 تورو خدا زودتر بهش برسین. رو از گردنش گرفتم. آمبولانسی اومد و خودمم دیگه داشتم ازهوش میرفتم😓 رسیدیم بیمارستان به من آرامبخش تزریق کردن💉 و دیدم یکی از پرسنل بیمارستان داشت به همکارش می گفت:اون که توی اون اتاقه.... ومن داد زدم گفتم ؟؟؟😭 راوی: آقای حسین مولوی 🌹| @dosteshahideman 🕊🌹 🌹🕊🌹 🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹🕊🌹
گفت؛ چی شده فلانی،دنبال کی میگردی👀؟ گفتم؛ مصطفی جان دنبال بچه های زرهی هستم باید این تانک رو با بی ام پی جابجا کنن. خیلی هم عجله دارم🏃. گفت؛ خوب من جابجاشون میکنم.😊 تعجب کردم،گفتم هر دو تاشو میتونی هدایت کنی؟😳 خندید و گفت آره!!! خیلی راحت و مسلط کاری رو که گفتم انجام داد، انگار یک عمره که اختصاصش زرهی باشه.......☝️🍃 چند روز بعد یک نفر راننده بلدوزر برای زدن خاک ریز لازم شد، بازم مصطفی گفت من انجامش میدم.👌☺️ خیلی قشنگ و سریع خاک ریز رو بالا آورد. دوشکا یا چهارده و نیم هر وقت به مشکل می خورد به یک چشم بهم زدن راش مینداخت، خلاصه کاری نبود که مصطفی بگه بلد نیستم،🙂 خیلی ها شعار مصطفی رو هنوز یادشونه؛ #‌سر میدهیم ، ‌#سنگر نمی دهیم☝️✌️ صد عباس میدهیم ، معجر نمیدهیم ☝️ بچه های دلاور #فاطمیون همشون مثل مصطفی هستند💪 شهید مدافع حرم مصطفی جعفری🌹 @dosteshahideman