eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
942 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘﷽⚘ شهید راسخ در مدتی که در جبهه بود همواره با توجه به موقعیتش سعی در بالا بردن کیفیت رزمیش را داشت و برای این منظور آموزشهای گوناگونی را با موفقیت به پایان رساند معنویت و روحانیت خاصی در او نمایان بود و روز به روز عاشقانه تر انتظار وصل می کشید او همیشه برماندن خود و شهادت و رفتن یارانش غبطه می خورد و همیشه از نیروهای مؤمن و فداکار لشکر بود و به همین خاطر به پیشنهاد مسئولین و علاقه خودش به سپاه پاسداران در جبهه تصمیم به عضویت در سپاه می گیرد و در تاریخ 7 فرودین ماه سال 1363 پس از گذراندن مراحل پذیرش به عضویت سپاه پاسداران در آمد و او آنچنان اعمالش خالصانه بود که کمتر کسی از این موضوع اطلاع داشت . او همگام با جنگ و جهاد با دشمن بعثی به کسب معنویت و اخلاق می پرداخت و لحظه ای از خود سازی و آماده سازی خود جهت لقاءالله دریغ نمی کرد نماز را با حال و توجه خاص به جا می آورد دردعاها و مجالس، شور و حال عجیبی داشت کاملاً مشخص بود که او دیگر در این دیار نیست او اهل عبادت و از اصحاب لیل بود که در خلوت با معشوق خود به راز نیاز می پرداخت او از خود بیگانه شده بود و لحظه ای آرام و قرار نداشت هر بار که به مرخصی می آمد نمی توانست در آرامش خانه و شهر مأوی گزیند. اورا از معنای اسمش بشناسید هیچگاه از وظیفه ای که انجام می داد سخن نمی گفت : و کارهایش را همیشه کوچک می شمرد و چه خالصانه خدمت می کرد او گمشده خود را در جبهه یافته بود و کاملاً دریافته بود که آنجا نزدیکترین مکان و کوتاهترین راه رسیدن به احدیت است . قریب به چهار سال جنگ و جهاد و فضای روحانی جبهه از او انسانی والا و بزرگ ساخته بود که قابل وصف نیست . آری به واقع او از سربازان راستین اسلام بود که در مکتب شهادت با الهام گیری از زندگی شهادت سرور شهیدان حسین بن علی علیه السلام خودش را حسینی نمود و سربلند و پر افتخار زندگی کرد چهره نورانی و بشاش او حکایت عشق به معشوق داشت و بی صبرانه منتظر رسیدن واصل بود ، شور و علاقه عجیبی به شهادت در راه معبودش داشت . در این مدت شاهد شهادت و مفقود شدن بسیاری از دوستان خود بود عاقبت نیز پرواز کنان به جمع دوستان شتافت و سرانجام روز موعود فرا رسید و عملیات قدس 3 آغاز گردید او از جمله پیش تازان این عملیات بود که برقلب دشمن تاخت و با سایر همرزمانش هنگامه ای در میان موضع سنگرهای دشمن کافر به وجود آورد که دشمن بعثی تاب و توان مقابله را در خود ندید و در حالی که غرش توپ ها و سفیر گلوله ها فتحی دیگر را به ارمغان می آورد یوسف در تاریخ 20 تیرماه سال 1364 بر اثر اصابت ترکش به آرزوی دیرینه ی خود که همان شهادت بود رسید . آری مبارزی پر توان و دلیر مردی که کوهها و تپه ها بر استواریش و دشتها بر عزم و اراده او می بالید ، رفت اما کمتر کسی او را شناخت و پی به عمق راز او با معبودش برد او بسان پرنده ای بود که از برابر شناخت پی به عمق راز او با معبودش برد او بسان پرنده ای بود که از برابر دیدگان مبهوت ما پرواز کرد و ما غافلیم از اینکه پرنده پرواز کرد و این ما هستیم که باید پرواز را یاد بگیریم پیکر پاک و مطهر شهید یوسف راسخ در تابوتی گلگون و کوچک که انسانی بزرگ از چشمه سرخ شهادت عشق نوشید آرمیده بود در تاریخ 27 تیرماه سال 1364 در میان امواج دستهای مردم همیشه در صحنه حزب الله شیراز با غرور فریادهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر صدام، تشییع و در گلستان دارلرحمه به خاک سپرده شد . و السلام روحش شاد و راهش مستدام باد •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ 💐🕊🌿🕊💐🌿 🍂💐🕊💐 🍂🌾 💐 🕊 الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله و اولئک هم الفائزون. مرگ حق است مرگي بهتر است که بتوان با آن هزاران انسان را از منجلاب ظلمت رهائي بدهيم و جامعه را به تکامل و پيشرفت سوق دهيم. درود فراوان بر رهبر کبير انقلاب امام خميني که نور چشم ما اين پسر عزيز است. مادر و پدر عزيزم سلام عرض مي کنم و براي شما وصيت نامه خودم را مي نويسم چون مسلمان بايد وصيت کند از رفتن برادرانم به جبهه ها جلوگيري نکنيد که خداي ناکرده ناراحت نشوند .اگر برادرانم آرزوي ديرينه خود که شهادت در راه الله است رسيدند ناراحت نشويد چون در آخرت در محضر خدا نمي توانيد رودروي خانواده ای که چند شهيد داده اند بایستيد و روي آنها را نگاه کنيد. و کمتر گريه و زاري کنيد چون گريه و زاري شما دشمنان اسلام را شاد مي کند شما براي ما زحمت های زیادی کشيده ايد تا ما را به اين سن و سال رسانيده ايد و ما را از دست مي دهيد ولي در حقيقت به دست مي آوريد فکر کنيد ما هم زن گرفته ايم زندگي هم کرده ايم و بعد هم مرده ايم مانند زندگي گذشتگانمان ولي چه خوب است که اين برادران در ميدان کارزار و جهاد بميرند. اجر شماها را خدا چه در اين دنيا و چه در آخرت مي دهد و من راه و هدف خود را کم کم شناختم و گواهي مي دهم که الله ما را آفريده و ما را به سوي خود مي برد و چه خوب است که ما در راه الله به سوي الله برويم گواهي مي دهم که محمد(ص) فرستاده اوست و حضرت علي(ع) و امام زمان(عج) اولين و آخرين امام ما هستند و خميني عزيز نايب امام زمان(عج) است برادرانم و خواهرانم زشت است که ما در خانه و محله بدون هدف پا و يا دست و يا جان خود را از دست بدهيم در صورتي که عزيزان در جبهه ها و علي اکبر(ع) در ميدان شهيد مي شوند يا پا و دست خود را از دست مي دهند. مادر عزيزم و پدرم و برادرانم ممکن است در اين مدت من زياد ناسزا به کسي مي گفتم تُرا به خدا من را حلال کنيد. انسان اشتباه مي کند من هم اشتباه زيادي مي کردم همه دوستان اگر اشتباهي از من سر زده من را ببخشيد و ان شاءالله خدا اجر آنها را مي دهد.در آخر مقداري نماز قضا و نماز شکسته براي من به جا آوريد اجر همه شما با خداي بزرگ. 1361/12/26 🌹تاریخ ولادت: ۱۳۴٢ 🌷تاریخ شهادت: ۱۳۶۴ 🌹عملیات قدس 🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🕊 💐 🍂🌾 🍂💐🕊💐 💐🕊🌿🕊💐🕊🌿 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ 🔰 | 🌟 زندگی به سبک جبهه 🔻 ترکش خمپاره پیشونیش رو چاک داده بود . ازش پرسیدم: چه حرفی برای مردم داری؟ با لبخند گفت: از مردم کشورم میخوام وقتی برای خط کمپوت میفرستن، عکس روی کمپوت ها رو نکنن!! گفتم داره ضبط میشه برادر یه حرف بهتری بگو با همون طنازی گفت: اخه نمیدونی سه بار بهم رب گوجه افتاده ...!! •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
جهت‌تبادل!(:🦋 @Kademalzahra212
بسم‌اللھ... سلام‌وعلیکم🌿 ختم‌صلوات‌ به‌نیابت‌ا‌زشهیدجهادمغنیه هدیه‌به‌آقاصاحب‌الزمان. به‌نیت‌ظهور‌آقا‌وسلامتی‌ایشان سلامتی‌رهبرمعظم‌انقلاب وحاجت‌روایی‌همگی! لطفا‌تعداد‌صلوات‌های‌خودتون‌رو‌به‌آیدی‌زیر‌ اعلا‌م‌کنید. حتی‌یک‌صلوات! @Goman_313 برای‌فرستادن‌صلوات‌تا۳۱ام‌شهریورماه فرصت‌دارید! اجرڪم‌عندالله✨ التماس‌دعا🕊
دوست شــ❤ـهـید من
#عاشقانه_دو_مدافع #قسمت_سوم آقای سجادی بفرمایید از اینور انگار تازه به خودش اومده بود سرشو آورد ب
⚘﷽⚘ داشتم وارد دانشگاه میشدم که یه نفر صدام کرد ،،،سجادی بود،، بدنم یخ کرد فقط تو خونه خودمون شیر بودم خانم محمدی... سرمو برگردوندم ازم فاصله داشت دویید طرفم نفس راحتی کشید. سرشو انداخت پایین و گفت: سلام خانم محمدی صبحتون بخیر موقعی که باهام حرف میزد سرش پایین بود اصن فک نکنم تاحاال چهره ی منو دیده باشه پس چطوری اومده خواستگاری الله و اعلم _ سلام صبح شما هم بخیر اینو گفتم و برگشتم که به راهم ادامه بدم صدام کرد ببخشید خانم محمدی صبر کنید میخواستم حرف ناتموم دیشب رو تموم کنم راستش...من... انقد لفتش داد که دوستش از راه رسید آقای (محسنی) پسر پر شرو شور دانشگاه رفیق صمیمیی سجادی بود اما هر چی سجادی آروم و سر به زیر بود محسنی شیطون و حاضر جواب اما در کل پسر خوبی بود رو کرد سمت من و گفت به به خانم محمدی روزتون بخیر... سجادی چشم غره ای براش رفت و از من عذر خواهی کرد و دست محسنی رو گرفت و رفت خلاصه که تو دلم کلی به سجادی بدو بیراه گفتم اون از مراسم خواستگاری دیشب که تشریف آورده بود واسه بازدید از اتاق اینم از الان داشتم زیر لب غر میزدم که دوستم مریم اومد سمتم و گفت به به عروس خانم چیه چرا باز داری غر غر میکنی مثل پیر زنها اخمی بهش کردم گفتم علیک سلام بیا بریم بابا کلاسمون دیر شد خندید و گفت: اوه اوه اینطور که معلومه دیشب یه اتفاقاتی افتاده. یارو کچل بود زشت بود نکنه چایی رو ریختی رو بنده خدا بگو من طاقت شنیدنشو دارم دستشو گرفتم وگفتم بیا کم حرف بزن تو حالاحالاها احتیاج داری به این فک.تازه اول جوونیته تو راه کلاس قضیه دیشب و تعریف کردم اونم مثل من جا خورد تو کلاس یه نگاه به من میکرد یه نگاه به سجادی بعد میزد زیر خنده. نفهمیدم کلاس چطوری تموم شد کلا تو فکر دیشب و سجادی و....بودم خدا بگم چیکارت کنه ما رو از درس و زندگی انداختی.... بعد دانشگاه منتظر بودم ڪه سجادی بیاد و حرفشو تموم کنه اما نیومد... پکرو بی حوصله رفتم خونه تارسیدم مامان صدام کرد... اسماااااا سلام جانم مامان سلام دخترم خسته نباشی سلامت باشی... این و گفتم رفتم طرف اتاقم مامان دستم و گرفت و گفت: کجاچرا لب و لوچت آویزونه هیچی خستم آهان اسماء جان مادر،، سجادی ،زنگ برگشتم سمتش و گفتم خب خب مامان با تعجب گفت:چیه چرا انقد هولی کلی خجالت کشیدم و سرمو انداختم پایین اخه مامان که خبر نداشت از حرف ناتموم سجادی... گفت که پسرش خیلی اصرار داره دوباره باهم حرف بزنید مظلومانه داشتم نگاهش میکردم گفت اونطوری نگاه نکن گفتم که باید با پدرش حرف بزنم إ مامان پس نظر من چی !!!! خوب نظرتو رو با همون خب اولی که گفتی فهمیدم دیگه خندیدم و گونشو بوسیدم وگفتم میشه قرار بعدیمون بیرون از خونه باشه چپ چپ نگاهم کرد و گفت: خوبه والا جوون های الان دیگه حیا و خجالت نمیدونن چیه ما تا اسم خواستگارو جلومون میوردن نمیدونستیم کجا قایم بشیم!!! دیگه چیزی نگفتم ورفتم تو اتاق شب که بابا اومد مامان، باهاش حرف زد مامان اومد اتاقم چهرش ناراحت بود و گفت اسماء بابات اصن راضی به قرار دوباره نیست... گفت خوشم نیومده ازشون... از جام بلند شدم و گفتم چی چرااااااا مامان چشماش رو گرد کرد و با تعجب گفت شوخی کردم دختر چه خبرته تازه به خودم اومد لپام قرمز شده بود.... مامان خندید ورفت به مادر سجادی خبر بده مثل این ڪه سجادی هم نظرش رو بیرون از خونه بود خلاصه قرارمون شد پنج شنبه کلی به مامان غر زدم که پنجشنبه من باید برم بهشت زهرا ... اما مامان گفت اونا گفتن و نتونسته چیزی بگه... خلاصه که کلی غر زدم و تو دلم به سجادی بدو بیراه گفتم..... دیگه تا اخر هفته تو دانشگاه سجادی دورو ورم نیومد فقط چهارشنبه که قصد داشتم بعد دانشگاه برم بهشت زهرا بهم گفت اگه میشه نرم ... این از کجا میدونست خدا میدونه هرچی که میگذشت کنجکاو تر میشدم بالاخره پنج شنبه از راه رسید.. قرار شد سجادی ساعت ۱۰ بیاد دنبالم ساعت 9/30 بود وایسادم جلوی آینه خودمو نگاه کردم اوووووم خوب چی بپوشم حاالاااااا از کارم خندم گرفت نمیتونستم تصمیم بگیرم همش در کمد و باز و بسته میکردم داشت دیر میشد کلافه شدم و یه مانتو کرمی با یه روسری همرنگ مانتوم برداشتم و پوشیدم... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ 📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: جمعه - ۰۲ مهر ۱۴۰۰ میلادی: Friday - 24 September 2021 قمری: الجمعة، 17 صفر 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️3 روز تا اربعین حسینی ▪️11 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️12 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ▪️17 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام ▪️20 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ جمعه شد تا باز جای خالی تو حس شود تا شقایق باز دلتنگ گل نرگـ❤️ـس شود آفتاب پشت ابرم نام تـ❤️ـو دارم به لب خواستم نور تـ❤️ـو گرمی بخش این مجلس شود سلام حضرتـ❤️ـ خورشید .... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ عشق است اینڪہ نــــفر آغـــــاز مے‌ ڪند... هــــر روز صبح را بہ سلام بـــــر شما شهیدان ... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ 🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃 ۲۴۱ ڪلام حق امروز هدیہ به روح: •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ ⭕️ 🔸امام علی (ع): 🔹زیاد کار نیک انجام دادن، عمر را مى افزاید و نام را پرآوازه مى سازد. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص ۳۸۶، ح ۸۸۳۰) •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوست شــ❤ـهـید من
❣﷽❣ #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 27 استاد پناهیان؛ 🔶 حالا که دوست داری بهتر بشی اول عظمت خدا رو ت
❣﷽❣ . 28 چرا تعقیبات نماز این همه اهمیت داره؟ 🔶استاد پناهیان؛ 🌺خدا اومده میگه بعد نماز از من چیزی بخواه من بهت میدم سرشو انداخته پایین راست راست داره میره 🔴🔴🔴 کجا مهمتر از اینجا این جز اینکه میخوای تکبر کنی به خدا 💢محبت خدا رو پس میزنی بی نیازی خودتو به خدا نشون میدی حالا بهت میگم شو خی نداره خدا ❌⭕️💢 نمازی که تعقیبات نداره قبول نیست میدونی چرا؟ ☘چون خدا میگه بنده من امر منو اجرا کردی نماز خوندی حالا یه دعای مستجاب داری ❎✅❎✅ بخواه از من تامن بهت بدم رفت....آقا رفت🏃🏃 خدا میگه بعد نماز از من بخواه السلام علیکم و رحمت الله و برکاته اقا رفت ⛔️ بلا فاصله خدا میگه ملائکه من نمازش رو بهش برگردانید بنده ای که به من نیاز نداره اومده امر منو اجرا کنه که چی 💢میخواد بگه نه تو خدایی نه من بنده تو ام خب این بی ادبی هست 💢⭕️💢⭕️ چرا تو جبهه ها ا ین قدر چراغ معنویت روشن میشد 💢چون حساب و کتاب مرگ که جلو می آمد.. مرگ هم هیبت خدا را به دل می افکند ❎✅❎✅ به رزمندگان می گفتند نزدیک شب عملیاته یعنی نزدیک ملاقات خداست حالیته شب عملیاته💢♨️ 🔶یکدفعه خشیت خدا تو دلش می نشست تا خشیت خدا تو دلش مینشست خدا بنده اش رو بغل میکرد 🔺آقا اگه کسی از خدا بترسه خدا مثل مادری که بچه اش رو بغل میکنه و نوازش میکنه خدا شما رو هم بغل میکنه 🌺🍀🌺 شروع میکنه به نوازش کردن میگه عزیز من نترس 🍀🍀🍀 اون رو بهش میگن رابطه عاشقانه با خدا❤️❤️ برای رسیدن به رابطه عاشقانه کلیدش در خوف هست روایت هست،میگه مومن روچیزی جز خوف از خدا نمیتونه اصلاح کنه 🔰تولیدی عظمت خدا با چی هست؟ با ادب خودت😊 آقای من نسبت به هر کسی ادب رعایت کنید ابهتش در دلت می‌نشیند دوست داری ابهت خدا تو دلت بنشیند ... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
بسم‌اللھ... سلام‌وعلیکم ختم‌صلوات‌ به‌نیابت‌ا‌زشهیدمحمودرضابیضایی هدیه‌به‌آقاصاحب‌الزمان. به‌نیت‌ظهور‌آقا‌وسلامتی‌ایشان سلامتی‌رهبرمعظم‌انقلاب وحاجت‌روایی‌همگی‌ان‌شاءالله! لطفا‌تعداد‌صلوات‌های‌خودتون‌رو‌درلینک‌زیر ثبت‌کنید. حتی‌یک‌صلوات! https://EitaaBot.ir/counter/erntju برای‌فرستادن‌صلوات‌تا۷ام‌مهرماه فرصت‌دارید! اجرڪم‌عندالله🌿 التماس‌دعا🕊
⚘﷽⚘ 💠شهید آقا محمودرضا بیضائی : باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان بدنیا آمده‌ایم و شیعه هم بدنیا آمده‌ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی‌ها، غربت‌ها و دوری‌هاست و جز با فدا شدن محقق نمی‌شود حقیقتاً. •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
🕊 درسعـےصفا‌بهش‌گفتم‌:باید‌بگیم‌خوش به‌حالت‌هاجر!!اونقدرکه‌رفتـےوآمدۍ بالاخره‌آب‌برا‌ۍاسماعیلت‌پیدا‌شد!! کاش‌براۍرباب‌هم‌آب‌پیدا‌مـےشد💔 انگارآتشش‌زدم،بلند‌بلندشروع‌کردبه‌گریه‌کردن! 🌹 شهید‌محمدحسین‌محمدخانـے •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
1_1028017158.mp3
9.39M
•°🌱 . ببرم ب کربلا دلم گرفته..؛؛ باز ب یاد اربعین دلم گرفته کربلا میخوام همین دلم گرفته •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #عاشقانه_دو_مدافع #قسمت_چهارم داشتم وارد دانشگاه میشدم که یه نفر صدام کرد ،،،سجادی بود،، بدنم
ساعت۹:۵۵دقیقه شد ۵ دقیقه بعد سجادی میومد اما من هنوز مشغول درست کردن لبه ی روسریم بودم که بازی در میورد از طرفی هم نمیخواستم دیر کنم ساعت ۱۰:۰۰ شد زنگ خونه به صدا دراومد واااااای اومد من هنوز روسریم درست نشده گفتم بیخیال چادرمو سرکردم و با سرعت رفتم جلو در تامنو دید اومد جلو با لبخند سلام کرد و در ماشین رو برام باز کرد اولین بار بود که لبخندشو میدیدم سرمو انداختم پایین و سلامی کردم و نشستم داخل ماشین تو ماشین هر دومون ساکت بودیم من مشغول ور رفتن با رو سریم بودم سجادی هم مشغول رانندگی اصن نمیدونستم کجا داره میره باالخره روسریم درست شد یه نفس راحت کشیدم که باعث شد خندش بگیره با اخم نگاش کردم نگام افتاد به یه پلاک که از آیینه ماشین آویزون کرده بود اما نتونستم روشو بخونم باالخره به حرف اومد نمیپرسید کجا میریم منتظر بودم خودتون بگید بسیار خوب پس باز هم صبر کنید حرصم داشت درمیومد اما چیزی نگفتم جلوی یه گل فروشی نگه داشت و از ماشین پیاده شد از فرصت استفاده کردم پلاک رو گرفتم دستم و سعی کردم روشو بخونم یه سری اعداد روش نوشته اما سر در نمیوردم تا اومدم ازش عکس بگیرم از گل فروشی اومد بیرون ... هل شدم و گوشی از دستم افتاد و رفت زیر صندلی داشت میرسید به ماشین از طرفی هرچقد تلاش میکردم نمیتونستم گوشی رو بردارم در ماشین رو باز کرد سرشو آورد تو و گفت مشکلی پیش اومده دنبال چیزی میگردید لبخندی زدم و گفتم:نه چه مشکلی فقط گوشیم از دستم افتاد رفت زیر صندلی خندید و گفت:بسیار خوب چند تا شاخه گل یاس داد بهم و گفت اگه میشه اینارو نگه دارید. با ذوق و شوق گلهارو ازش گرفتم وبوشون کردم و گفتم: من عاشق گل یاسم اصن دست خودم نبود این رفتار خندید و گفت:میدونم خودمو جمع و جور کردم و گفتم:بله از کجا میدونید جوابمو نداد حرصم گرفته بود اما بازم سکوت کردم اصن ازش نپرسیدم برای چی گل خریده حتی نمیدونستم کجا داریم میریم مثل این که عادت داره حرفاشو نصفه بزنه جون آدمو به لبش میرسونه ضبط رو روشن کرد صدای ضبط زیاد بود تاشروع کرد به خوندن،،، من از ترس از جام پریدم سریع ضبط رو خاموش کرد، ببخشید خانم محمدی شرمندم ترسیدید دستمو گذاشتم رو قلبم و گفتم: بااجازتون ای وای بازم ببخشید شرمنده خواهش میکنم. گوشیم هنوز زیر صندلی بود و داشت زنگ میخورد بازم هر چقدر تلاش کردم نتونستم برش دارم سجادی گفت خانم محمدی رسیدیم براتون درش میارم از زیر صندلی به صندلی تکیه دادم نگاهم افتاد به آینه اون پلاک داشت تاب میخورد منم که کنجکاو... همینطوری که محو تاب خوردن پلاک بودم به آینه نگاه کردم ای وای روسریم باز خراب شده فقط جلوی خودمو گرفتم که گریه نکنم سجادی فهمید رو کرد به من و گفت: دیگه داریم میرسیم دیگه طاقت نیوردم و گفتم: میشه بگید کجا داریم میرسیم احساس میکنم که از شهر داریم خارج میشیم دستی به موهاش کشید و گفت بهشت زهرا.... پس واسه همین دیروز بهم گفت نرم،، حدس زده بودماااا اما گفتم اخه قرار اول که منو نمیبره بهشت زهرا...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا