eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
942 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
دوست شــ❤ـهـید من
#عاشقانه_دو_مدافع #قسمت_دهم فهمیدی بدون این که جوابشو بدم رفتم اتاق و در و محکم کوبیدم.... _ بغضم
حرف نمیزد _ نمیفهمیدم دلیل رفتاراشو کلافه شده بودم بلند شدم که برم کیفمو گرفت و گفت بشین باید حرف بزنیم _ با عصبانیت نشستم و گفتم: جدی ؟؟؟ خوب حرف بزن این رفتارا یعنی چی اصلا معلومه چته قبلنا غیرتت اجازه نمیداد تنها بیام بیرون چیشده که الان... _ حرفمو قطع کرد و گفت اسماء بفهم داری چی میگی وقتی از چیزی خبر نداری حرف نزن اولین بار بود که اینطوری باهام حرف میزد. من که چیز بدی نگفته بودم. ادامه داد ببین اسماء ۱سال باهمیم چند ماه بعد از دوستیمون بحث ازدواجو پیش کشیدم و با دلیل و منطق دلیلشو بهت گفتم شرایطمم همینطور، همون روز هم به خانوادم گفتم جریان و اما به تو چیزی نگفتم. از همون موقع خانوادم منتظر بودن که من بهشون خبر بدم کی بریم برای خواستگاری اما من هر دفعه یه بهونه جور میکردم چند وقت پیش همون موقع ای که تو با مامانت حرف زدی، خانوادم منو صدا کردن و گفتن این دختر به درد تو نمیخوره وقتی خانوادش اجازه میدن بری خواستگاری پس برات ارزش قائل نیستن چقد میخوای صبر کنی.... ولی من باهاشون دعوام شد حال این روزام بخاطر بحث هرشبم با خانوادمه دیشب باز بحثمون شد. _ بابام باهام اتمام حجت کرد و گفت حتی اگه خانواده ی تو هم راضی بشن اون دیگه راضی نیست ببین اسماء گفتن این حرفها برام سخته اما باید بگم دیشب تا صبح فکر کردم. حق با خانوادمه .خانواده ی تو منو نمیخوان منم دیگه کاری ازم بر نمیاد مخصوصا حالا که...گوشیش زنگ خورد هل شد و سریع قطعش کرد نذاشتم ادامه بده از جام بلند شدم شروع کردم به خندیدن و دست هامو به هم میزدم آفرین رامین نمایش جالبی بود با عصبانیت بلند شد و روبروم ایستاد اسماء نمایش چیه جدی میگم باید همو فراموش کنیم اصن ما به درد هم نمیخوریم از اولم... از اولم چی رامین اشتباه کردیم. یادمه میگفتی درست ترین تصمیم زندگیتم،بدون من نمیتونی زندگی کنی چیشده حالا اسماء جان تو لیاقتت بیشتر از اینهاس اره معلومه که بیشتر تو لیاقت منو عشق پاکی بهت دارم و نداری فقط چطوری میخوای روزهایی که باتو تباه کردم و بهم برگردونی سکوت کرد. دوباره گوشیش زنگ خورد و قطع کرد _ پوز خندی بهش زدم و گفتم جواب بده تصمیم جدید زندگیت از دستت ناراحت میشه ازجاش بلند شد اومد چیزی بگه که اجازه ندادم حرف بزنه. بهش گفتم برو دیگه نمیخوام چیزی بشنوم سرشو انداخت پایین و گفت ایشالا خوشبخت بشي و رفت برای همیشه واقعا رفت باورم نمیشد پاهام شل شد وافتادم زمین به یه گوشه خیره شده بودم اما اشک نمیریختم. آرزوهام و تصوراتم از آینده رو سرم خراب شد _ از جام بلند شدم چشمام سیاهی میرفت نمیتونستم خودمو کنترل کنم. یه ساعتی بود رامین رفته بود خودمو به جلوی در پارک رسوندم صحنه ای رو که میدیدم باورم نمیشد رامین با یکی از دوستام دست در دست و باخنده میومدن داخل پارک احساس کردم کل دنیا داره دور سرم میچرخه قلبم به تپش افتاده بود و یه صدایی تو گوشم میپیچید دیگه چیزی نفهمیدم. از حال رفتم ... وقتی چشمامو باز کردم تو بیمارستان بودم مامان بالا سرم بود و داشت گریه میکرد بابا و اردلان هم بودن _ خواستم بلند شم که مامان اجازه نداد سرم هنوز تموم نشده بود دوباره دراز کشیدم و چشام گرم شد نمیتونستم چشام و باز کنم اما صداهارو میشنیدم بابا اومد جلو که بپرسه چه اتفاقی افتاده اما مامان اجازه نداد _ دلم میخواست بلند شم و بپرسم کی منو آورده اینجا اما تواناییشو نداشتم آروم آروم خوابم برد با کشیدن سوزن سرم از دستم بیدار شدم دکتر بالا سرم بود مامان و بابا داشتن باهاش حرف میزدن _ آقای دکتر حالش چطوره خدارو شکر درحال حاضر حالش خوبه اینطور که معلومه یه شوک کوچیک بهش وارد شده بود و فشارش افتاده بود ولی باز هم به مراقبت احتیاج داره بابا کلافه ، دستی به موهاش کشید و به مامان گفت اخه چه شوکی میتونه به یه دختر ۱۸ساله وارد بشه چیشده خانم چه خبره مامان جواب نداد و خودشو با مرتب کردن تخت من مشغول کرد _ بلند شدم و نشستم. مامان دستمو گرفت و گفت: •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ شایدباورت‌نشه‌هرازگاهۍ ازشدت‌‌دلتنگۍ‌راضۍبه هرچۍبودن‌میشم به‌جز‌خودم! مثلاًهمین‌امروز دوسس‌داشتم‌‌سنگ‌مزارت‌باشم همین‌قدر‌نزدیک‌بهت و‌همین‌قدربیچاره..💔 @dosteshahideman 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ 📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: جمعه - ۰۹ مهر ۱۴۰۰ میلادی: Friday - 01 October 2021 قمری: الجمعة، 24 صفر 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹درخواست قلم و دوات توسط نبی برای نوشتن وصیت، 11ه-ق 📆 روزشمار: ▪️4 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️5 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ▪️10 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام ▪️13 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️14 روز تا عید غدیر ثانی، آغاز امامت امام زمان عج •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ ❣ ❣ اے ڪه روشن✨ شود از نـور تو هر جهان روشنـــاے دل من♥️ حضرتـــ خورشـید 🌸 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ تمام صبح هایم ⛅️ با تو بخیر میشود ..♡.. تو آنی که با هر تبسمت 😍 خورشید طلوع میکند..☀️.. ‍‎‌‌‎ •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ 💠 امام زين العابدين عليه السلام 🍃🌸منْ ثَبَتَ عَلَى وَلاَيَتِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا أَعْطَاهُ اَللَّهُ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِثْلِ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُد ٍ كسى كه در غيبت قائم ما بر موالات و دوستی ما پايدار باشد، خداى تعالى اجر هزار شهيد از شهداى بدر و اُحد به وى عطا فرمايد. 📚كمال الدين, ج1,ص323 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ 🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃 ۲۴۶ ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_محمودرضا_بیضائی •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ 🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃 ۲۴۷ ڪلام حق امروز هدیہ به روح: •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ 🕊 بعدازشهادتش‌دوبار‌به‌پادگان‌محل‌کارش درتهران‌رفتم!با‌یکـےازهمکارانش‌به‌اتاقـے که‌کمدوسایل‌شخصـےمحمودرضا‌درآن‌بود ‌رفتیم،روۍکمدش‌این‌جمله‌ازامام‌خامنه‌اۍ رادرشت‌تایپ‌کرده‌‌وچسبانده‌بود: «درجمهورۍاسلامـے؛هرجا‌که‌قرار‌ گرفته‌ایدهمان‌جا‌را‌مرکزدنیا‌بدانید‌و آگاه‌باشید‌که‌همه‌ٔکارها‌به‌شما‌متوجه‌است» 🎙 راوۍ : 🌹 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘ دل تنگ توام ای همانی که ندارمت •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘ بهترین‌دعا برای‌رفیق.....؟!🕊 #شهدا #شهدایی_باشیم #عشق •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ 💠برای محمودرضا / سه : 🌷شب «تاسوعا» پیامک زده بود که «سلام. در بهترین ساعت عمرم به یادت هستم؛ جایت خالی.» یکساعت بعدش زنگ زد و گفت که امروز منطقه اطراف حرم را بطور کامل از دست تکفیری‌ها که تا پانصد متری حرم پیش آمده بودند درآوردیم و از سمتی که دست تکفیری‌ها بود وارد حرم شدیم، از امشب هم چراغهای حرم را شبها روشن نگه خواهیم داشت. از اینکه در شب تاسوعا اطراف حرم حضرت زینب (س) را پاکسازی کرده بودند خیلی خوشحال بود. قبل از آخرین سفرش پرچم قرمز رنگی را بعنوان یادگاری داد. آنرا از وقتی که رفت زده‌ام روی دیوار. رویش نوشته است: «کلنا عباسک یا بطلة کربلا – لبیک یا زینب» •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ 💠 .. ✅ های گردان گوش تا گوش نشسته بودند.. آمد تو ،همه مان شدیم.. شد،گفت: بلند نشید جلوی من.. گفتیم حاجی! خواهش می کنیم اختیار داری.. بفرمایید بالا.. بازجلسه بود .. بود سنگر.. می گفت نمیام .. شماها می شید‌.. دادیم بلند .. .......................................‌‌‌................ :۱۳۳۶ اصفهان :دیپلم طبیعی : ۱۳۶۵/۱۲/۸ شهادت: اصابت بیش از ۳۰ ترکش شهادت: ۲۸ سال : فرمانده لشکر امام حسین ع اعزامی:سپاه پاسداران دفن: اصفهان- گلستان شهدا •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
#عاشقانه_دو_مدافع #قسمت_یازدهم حرف نمیزد _ نمیفهمیدم دلیل رفتاراشو کلافه شده بودم بلند شدم که ب
⚘﷽⚘ اسماء جان چیشده؟؟چه اتفاقی افتاده؟؟ دکتر چی میگه؟؟؟ نمیتونستم حرف بزنم هر چقدر مامان ازم سوال میپرسید خیره بهش نگاه میکردم از بیمارستان مرخص شدم یه هفته گذشت تو این یه هفته دائم خیره به یه گوشه بودم و صدای رامین و حرفاش و دیدنش با اون دختر میومد تو ذهنم نه با کسي حرف میزدم نه جواب کسی رو میدادم حتی یه قطره اشک هم نریخته بودم اگه گریه های مامان نبود غذا هم نمیخوردم _ اردلان اومد تو اتاقم و ملتمسانه درحالی که چشماش برق میزد ازم خواهش کرد چیزی بگم و حرفی بزنم ازم میخواست بشم اسماء قبلی اما من نمیتونستم.... _ مامان رفته بود سراغ مینا و فهمیده بود چه اتفاقی افتاده اما جرأت گفتنش به بابا رو نداشت همش باهام حرف میزد و دلداریم میداد یه هفته دیگه هم گذشت باز من تغییری نکرده بودم یه شب صدای بابا رو شنیدن که با بغض با مامان حرف میزد و میگفت دلم برای شیطنت هاش، صدای خندیدن بلندش و سربه سر اردلان گذاشتنش تنگ شده او شب بخاطر بابا یه قطره اشک از چشمام جاری شد _ تصمیم گرفتن منو ببرن پیش یه روانشناس مامان منو تنها برد و قضیه رو برای دکتر گفت اون هم گفت تنها راه در اومدن دخترتون از این وضعیت گریه کردنه. باید کمکش کنید گریه کنه اگر همینطوری پیش بره دچار بیماری قلبی میشه _ اما هیچ کسی نتونست کمکم کنه بهمن ماه بود من هنوز تغییری نکرده بودم تلویزیون داشت تشیع شهدای گمنام و مادر هایی رو که عکس بچشون تو دستشون بود آروم زیر چادرشون اشک میریختن و منتظر جنازه ی بچه هاشون بودن رو نشون میداد خیلی وقت بود تو این وادیا نبودم با شنیدن این جمله که مربوط به مادرای شهدای گمنام بود بغضم گرفت: ( گرچه میدانم نمی آیی ولی هر دم زشوق سوی در می آیم و هر سو نگاهی میکنم) اون روز تو دلم غم عجیبی بود شب با همین افکار به خواب رفتم... چند روزم با همین افکار گذشت هر روز کانال های تلویزیونو اینورو اونور میکردم که شاید یه برنامه ای ،مستندی ،چیزی درباره ی شهدا نشون بده اما خبری نبود بعد از مدت ها رفتم سراغ گوشیم پیداش نمیکردم همه جای کشو کمدو گشتم نبود که نبود رفتم سراغ مامانم میخواستم ازش بپرسم که گوشیم کجاست اما نمیشد نمیتونستم بعد دوماه حرف بزنم مظلومانه نگاش میکردم و نمیتونستم حرف بزنم آخرم پشیمون شدم و رفتم تو اتاقم بعد از مدت ها یه بغض کوچیکی تو گلوم بود دلم میخواست گریه کنم اما انگار اشک چشام خشک شده بود _ تنهاچیزی که این روزها یکم آرومم میکرد فکر کردن به اون برنامه ای که درباره ی شهدای گمنام بود. اون شب بعد از مدت ها باخدا حرف زدم: *خدا جون منم اسماء* هنوز منو یادت هست ؟؟یادم نمیاد آخرین دفعه کی باهات حرف زدم بگذریم... حال و روزمو میبینی اسماء همیشه شادو خندون افسردگی گرفته و نمیتونه حرف بزنه اسمایی که شاگرد اول کلاس بود و همه بهش میگفتن خانم مهندس الان افتاده گوشه ی اتاقش حتی اشک هم نمیتونه بریزه نمیدونم تقصیر کیه. مخالفت مامان یا بی معرفتی رامین یا شاید حماقت خودم یا حتی شاید قسمت نمیدونم... _ خدایا نقاشیام همه سیاه و تاریکن نمیدونم قراره آینده چه اتفاقی برای خودم و زندگیم بیوفته کمکم کن نذار از اینی که هستم بدتر بشم همونطور خوابم برد...اون شب یه خوابی دیدم که راه زندگیمو عوض کرد خواب دیدم یه مرد جوون که چهرش مشخص نیست اومد سمت من و ازم پرسید اسم شما اسماء خانمه _ بله اسمم اسماست بعد در حالی که یه چادر مشکی دستش بود اومد سمت من و گفت بیا این یه هدیست از طرف من به تو چادر رو از دستش گرفتم و گفتم این چیه ارثیه ی حضرت زهرا - شما کی هستید چرا چهرتون مشخص نیست من یکی از اون شهدای گمنامم که چند روز پیش تشییعش کردن _ خب من چرا باید این چادرو سر کنم مگه دیشب از خدا کمک نخواستی •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ 📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۱۰ مهر ۱۴۰۰ میلادی: Saturday - 02 October 2021 قمری: السبت، 25 صفر 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امر حضرت رسول به اتباع ثقلین 📆 روزشمار: ▪️3 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️4 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ▪️9 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام ▪️12 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️13 روز تا عید غدیر ثانی، آغاز امامت امام زمان عج •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ حال ما ... حال خوشی نیست ؛ بیا ای جـ❤️ـانا زندگی بی تـ❤️ـو دگر ... سخت و نفس گیر شده زیبـ❤️ـاترین بهانه دنیای من سلام •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ آن روز ڪه دلت را به معبود سپـردے ملائڪ نام زیبایت را در عرش ڪبریایی نگاشتند، و تو لایق آسمان شدے نه زمین،،، 🍀🍀🍀 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ 🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃 ۲۴۸ ڪلام حق امروز هدیہ به روح: •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ ⭕️ 🔸امام کاظم (ع): 🔹چهار [کار]از وسوسه باشد: خوردن گل، ریزریز کردن گل، چیدن ناخن‏ها با دندان و ریش جویدن؛ و سه [چیز] به دیده روشنى بخشد: نگریستن به سبزه و نگریستن به آب روان و نگریستن به روى زیبا. (بحارالانوار، جلد۱۰، صفحه ۲۴۶) •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا