eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
937 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
#شهید_آوینی: حلقوم ها را می توان برید، اما فریاد ها را هرگز؛ فریادی که از حلقوم بریده برآید جاودانه می ماند. #بہ_یادشهید_بی_سَر #شهید_محسن_حججی🌷 🌹| @dosteshahideman
🌷 #شهید_عباس_دانشگر: خدايا دلم #تنگ است هم جاهلم هم غافل نہ در جبهۂ #سخت مے جنگم نہ در جبهۂ #نرم #كربلاے حسين(ع) #تماشاچے نمیخواهد يا حقے يا باطل راستے من ڪجا هستم؟🍃 💕| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
🌷 #شهید_عباس_دانشگر: خدايا دلم #تنگ است هم جاهلم هم غافل نہ در جبهۂ #سخت مے جنگم نہ در جبهۂ #نرم
🍃🌷🌷🌷🍃 روحمان از بین رفته، سرگرم بازیچه دنیاییم، الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ، ما هستیم. مرده‌ام، تو مرا دوباره حیات ببخش، خوابم، تو بیدارم کن خدایا! به‌حرمت پای خسته‌ی رقیه(س)، به‌حرمت نگاه خسته‌ی زینب(س)، به‌حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر(عج)؛ به ما بده. شهید عباس دانشگر❤ 🌷| @dosteshahideman 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌹| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 🔸به یگان خودمان هم یک سالامون، دو پتو و ... بدهکارم بگویید کنند. یک سطل زباله جلوی گردان بود که روز در آن یک کاغذ در حال سوختن انداختم که قسمتی از سطل آشغال سوخت و من آن بودم. این مورد را هم خواهشا درست کنید. 🔸در مجموع از مادر، پدر، برادر و خواهر خوبم می خواهم که مرا کاملا کنید و برایم دعا کنید که پاک، سفید و کاملا بنده‌وار در خدا حاضر باشم و برای مخصوصا الناس و تمام حقوقی که به گردنم است دعا کنید که از شما انتظار دعای جدی دارم. 🔸راه حق، یعنی راه خدا را در پیش گیرید و ثابت قدم باشید تا به خدا برسید. 🌹 🌷| @dosteshahideman 🍃🌷 🌷🍃🌷 🍃🌷🍃🌷 🌷🍃🌷🍃🌷 🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🕊🕊🕊 🍃💥 💥🍃 💔کوچه‌ی بی‌انتها💔 از یک محله به یک مدرسه می‌رفتند اما با دو مسیرِ متفاوت. هر چه دوستش اصرار می‌کرد که بیا از همین کوچه برویم، قبول نمی‌کرد. می‌گفت: «این کوچه پُر از دختره، من نمیام. معلوم نیست این کوچه به کجا ختم می‌شه!» شهید🕊علی صیاد‌شیرازی🌷🇮🇷 کتــاب یادگاران۱۱، ص۸ امــام صـادق (علـــيه الســلام):💚 چشمچرانى يكى از تيرهاى شيطان است و آن مسموم است، و هر كس براى خداوند عزّوجلّ آن را ترك كند نه براى غير خدا، خداوند ايمانى كه مزه آن را شخص درك كند جايگزين آن خواهد نمود. وســــائل الشـــیعه، ج۲۰، ص۱۹۲ 🕊| @dosteshahideman 🕊🕊 🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊🕊
🍃🌸 ازدواجم ۱۰۰۰ تومن قیمتش بود...! بهم گفت: "من حلقه طلا و پلاتین نمیخوام اگه صلاح بدونین فقط یه انگشتر عقیق برمیدارم..."🤔 یه انگشتر عقیق برداشت به قیمت ۱۵۰ تومن...! بابام مخالف این کار بود و گفت: "زشته واسه ما که دومادمون حلقه ۱۵۰ تومنی برداره 🙁 تو آبرومونو بردی دختر 😒 گفتم :"چی شده مگه...؟" گفت: "آخه کی تا حالا واسه دومادش حلقه ۱۵۰ تومنی گرفته...؟😕 زشته بابا، میخندن به آدم..." ابراهیم که زنگ زد موضوعو باهاش درمیون گذاشتم با بابام صحبت کرد و بهش گفت: "این حلقه از سرمَم زیاده، دعا کنید بتونم تو زندگی،حق همین انگشترو درست ادا کنم باقیش دیگه دست خدا و مصلحتشه..." پا حرفشم موند... ☺️ همیشه تو هر شرایطی حلقه ش دستش بود و خیلی بهش توجه داشت... تو یکی از عملیاتا حلقه ش شکست رفت عین همون رکابو خرید و دستش کرد...❤️ با خنده ازش پرسیدم "حالا چه اصراریه که حتما همین حلقه باشه و اینقده بهش مقیدی...؟" گفت: "️این حلقه تو زندگی سایه ی یه مرد یا یه زنه ، دلم میخواد همیشه سایه ت همرام باشه...😌 این حلقه همیشه تو اوج تنهایی، تو رو بیادم میاره...❤️" همسر شهید ❤️ 🌷| @dosteshahideman 🍃🌷 🌷🍃🌷 🍃🌷🍃🌷 🌷🍃🌷🍃🌷 🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🍃❤️🍃 😂😍(( ))😍😂 وقتی پیدا نمیشد یه داشتیم. یکی از بچه ها رو می گرفتیم و بزور می خوابوندیم تا با بیل مکانیکی🚜 رویش خاک بریزن اونم التماس کنه تا شهدا خودشون رو بدهند تا ولش کنیم ... اون روز هر چه گشتیم پیدا نشد، کلافه شده بودیم، دویدیم و رو گرفتیم. خوابوندیمش رو زمین و یکی از بچه ها دوید و بیل مکانیکی رو روشن کرد، تا ناخن های بیل رو به زمین زد که روی عباس خاک بریزه ، پیدا شد. دقیقا همونجایی که می خواستیم خاکش رو روی بریزیم ... بچه ها در حالیکه از شادی می خندیدند ، به عباس گفتند: بیچاره ! تا دید می خوایم رو کنارش خاک کنیم ، خودش رو نشون داد، گفت: دیگه جای من نیست، برم یه جا دیگه برا خودم پیدا کنم.😂😄 چون تو می خواستی کنارش خاک بشی خودش رو نشون داده ها!!! و کلی خندیدیم ...😄😄😍 خاطره ای از زندگی : شهید مجید پازوکی(شهداےتفحص) 🕊| @dosteshahideman 🕊🕊 🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊🕊
❤️ 🌷 💠هرروز عاشق‌ تر از دیروز 🔸میگفت: زهرا، باید کمتر کنیم💕 انگار میدونست که قراره چه اتفاقی بیفته. گفتم: این که خیلی خوبه😍 ۲ سال و ۸ ماه از زندگی مشترکمون💍 میگذره. این همه به هم وابسته‌ایم💞 و روز به روز هم بیشتر میشیم. 🔹گفت: آره،خیلی خوبه ولی اتفاقه دیگه...! گفتم. آهاااان؛ اگه واسه خودت میترسی⁉️ گفت: نه زبونتو گاز بگیر. اصلاً‌ منظورم این نبود🚫 🔸حساسیت بالایی بهش داشتم. بعد یکی از دوستاش بهم گفت: "حلالم کنید"😔 پرسیدم: چرا⁉️گفت: با چند تا از رفقا👥 میکردیم. یکی از بچه‌ها آب پاشید رو . 🔹امین هم چای☕️ دستش بود. ریخت روش زدم تو صورت امین😔 چون ناخنم بلند بود، زخمی شد💔 امین گفت: حالا جواب چی بدم❓گفتیم:یعنی تو اینقده 🔸گفته بود: نه❌…ولی همسرم💞 خیلی روم . مجبورم بهش بگم شاخه درخت🌲 خورده تو صورتم. وگرنه پدرتونو در میاره😅 🔹از بر‌گشته بود. از شوق دیدنش میخندیدم😍 با دیدن خنده از لبام رفت. گفتم: بریم پماد بخریم براش. میدونست خیلی حساسم مقاومت نکرد🚫 با خنده گفت: منم که اصلاً خسته نیستتتم😉 🔸گفتم: میدونم خسته‌ای، خسته نباشی. تقصیر خودته که خودت نبودی. بااااید بریم بخریم. هر شب🌙 خودم پماد به صورتش میزدم و هر روز و شاید جای خراشیدگی💔 رو چک میکردم و میگفتم: پس چرا ⁉️😔 راوےهمسر شهید 🌷| @dosteshahideman 🍃🌷 🌷🍃🌷 🍃🌷🍃🌷 🌷🍃🌷🍃🌷 🍃🌷🍃🌷🍃🌷
درستـــ یڪ هفته بعد از مراسم عروسے آمده بودند براے طلاق!!!! 👩🏻زن هاج و واج بود😳 و با صداے بلند گریه مے کرد😩😭 👨🏻اما مرد خونسردانه 😏 و بـے توجه به اشڪ هاے جاڹ سوز زڹ نشسته بود.🙇🏻 -<چرا مے خواے طلاقش بدے؟>🤔 وقتے ایڹ سوال را از مرد پرسیدم نیشخندے زد و گفتــــــː😏 -<عاشق یڪے دیگه شدم. شبــ عروسیم دیدمش…>😍 عروسے شان در یک باغ بود😑 زنانه و مردانه.‼️⛔️⛔️ مے گفت معشوقه جدیدش دوست نزدیک همسرش است.👩 فقط👈🏻 🔥 😔 😔 🕊| @dosteshahideman 🕊🕊 🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊🕊
🍃🌷🍃 🌹 🌹 🌸 از برجستہ شهید بی مثالش بود 🌸 همیشہ سفارش حجاب می‌ڪرد ؛‌ می‌گفت : اگہ می‌خواهید قیامت ، جلوی حضرت زهرا (س) رو سفید باشید ، نباید گوش بہ حرف دیگران بدید و روی مُد رفتار ڪنین . 🌸 نباید بگید عرف جامعہ فلان حرف رو می‌گہ یا فلان چیز رو می‌خواد . باید نگاه ڪنین بہ آیات قرآن و زندگی حضرت زهرا (س) . ببینین اونها چی می‌گن ، همون ڪار رو بڪنین . 🌹 🌷| @dosteshahideman 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷