eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
939 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🕊🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊 🕊🕊🕊 🕊🕊 🕊 😍 مادرش با رفتنش به سوریه مخالفت میکرد یک روز جنایات داعش را در لپ تاپش به ما نشان داد بعد به مادرش گفت: هر سال روز عاشورا برای عزاداری امام حسین(ع) میروی و گریه میکنی؟مادرش گفت: بله! روح الله گفت: مادر به حضرت زینب(س) بگو برایت گریه میکنم ولی نمی گذارم پسرم بیاید... در جواب اطرافیان که می گفتند: بچه ات کوچک است نرو! میگفت: زن و بچه برای آزمایش است حتی در برابر گریه ها و بی تابی های در بدرقه اش هم خودش را نگه داشت و اصلا پشت سرش را نگاه نکرد تا مبادا از رفتن منصرف شود... : آخرتتان را به دنیای فانی نفروشید و بدانید در آنجا می خواهیم به خدا در قبال خون شهدا جواب پس دهیم؛ نکند شرمنده امام حسین(ع) شویم... : 🕊| @dosteshahideman 🕊🕊 🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊🕊
🍃❤️🍃 😂😍(( ))😍😂 وقتی پیدا نمیشد یه داشتیم. یکی از بچه ها رو می گرفتیم و بزور می خوابوندیم تا با بیل مکانیکی🚜 رویش خاک بریزن اونم التماس کنه تا شهدا خودشون رو بدهند تا ولش کنیم ... اون روز هر چه گشتیم پیدا نشد، کلافه شده بودیم، دویدیم و رو گرفتیم. خوابوندیمش رو زمین و یکی از بچه ها دوید و بیل مکانیکی رو روشن کرد، تا ناخن های بیل رو به زمین زد که روی عباس خاک بریزه ، پیدا شد. دقیقا همونجایی که می خواستیم خاکش رو روی بریزیم ... بچه ها در حالیکه از شادی می خندیدند ، به عباس گفتند: بیچاره ! تا دید می خوایم رو کنارش خاک کنیم ، خودش رو نشون داد، گفت: دیگه جای من نیست، برم یه جا دیگه برا خودم پیدا کنم.😂😄 چون تو می خواستی کنارش خاک بشی خودش رو نشون داده ها!!! و کلی خندیدیم ...😄😄😍 خاطره ای از زندگی : شهید مجید پازوکی(شهداےتفحص) 🕊| @dosteshahideman 🕊🕊 🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊🕊
🍃🌹🕊🌹🕊🌹🍃 🍁شلوار نظامیش رو آورد و گفت: «بـرام می‌دوزیش؟» گفتم: «این شلوارت خیلی شده مگه لبـاس بهتون نمیدن؟» گفت: «میدن ولی هنـوز ڪار میڪنه یڪم فقط پاره شده، ؛ مادر شهید 🕊| @dosteshahideman 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🍃🍃🌷🍃🍃 📜 🌷🌷ـــم_رب_الشـــ🌷ــهدا🌷 💫راز🌹 شهیدی که امام حسین علیه‌السلام جمجمه‌اش را برد... 🍃قبل از غلامرضا جلوی من و مادرش بدنش را برهنه کرد و گفت نگاه کنید، دیگر این جسم را نخواهید دید همانطور شد و در عملیات بدر مفقود گردید... دوازده سال در بودم و با هر زنگ به سمت در می‌دویدم تا اگر برگشته باشد اولین کسی باشم که او را می‌بینم تا اینکه یک روز خبر بازگشت او را دادند فقط یک از شهید برگشته بود که مادرش از طریق ؛ فرزند را شناخت... 🍂در نزد ما رسم است که بعد از دفن، سه روز قبر بصورت باشد شبی در خواب دیدم که چند اسب سوار آمدند و شروع به حفر قبر کردند گفتم: چکار می‌کنید؟ 🌷گفتند: مأمور هستیم او را به ببریم 🌷گفتم: من سال منتظر بودم، چرا او را آوردید؟ گفتند: مأموریت داریم و یک مرد نورانی را نشان من دادند 🍂عرض کردم: این فرزند من است فرمود: باید به برود؛ او را آوردیم تا تو آرام بگیری و بعد او را ببریم یکباره از خواب بیدار شدم با هماهنگی و اجازه، نبش قبر صورت گرفت، اما خبری از جمجمه نبود و شهید به منتقل شده بود و او در جرگه عاشورائیان در کربلا مأوا گرفته‌بود.💔 🖌: احمد زمانیان پدر شهید 🌟| @dosteshahideman 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🍃🌹🕊🌹🕊🌹🍃 بهش گفتم: "دایی جون چیه هی میگی می خوام شم؟! بابا تو هم مثل بقیه جوونا بیا و تشکیل بده، حتما پدر خوبی می شی و بچه های خوبی تربیت می کنی، مثل خودت..." بهم گفت: "می دونی چیه دایی؟! چراغ اند. چراغ راه تو تاریکی امروز... دایی من می خوام باشم." 🖌: دایی شهید 🌹| @dosteshahideman 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🔸در محضـــر شهیــد.... وقتے به نماز مےایستاد واقعا تماشایی بود فقط دلم میخواست صوت حزینش را ضبط ڪنم خلـوص نیت خاصے داشت و همیشہ هم توصیہ مےڪرد ڪہ نمازتان را اول وقت بخوانید... #سردارشهید_حبیب_الله_شمایلی #شهادت: ۶۵/۱۲/۰۷ #شلمچه_عملیات_ڪربلای۵ #راوی؛ همسر شهید @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ 💖💚 🍁 هر وقت از منطقه به منزل می آمد، بعد از اینکه با من احوال پرسی میکرد، با همان لباس خاکی بسیجی 🍁 یک روز به قصد شوخی گفتم: تو مگه چقد پیش مایی که به محض اومدنت، نماز میخونی ؟! نگاهم کرد و یه لبخند زد و گفت: هر بار که تورو میبینم احساس میکنم باید دو رکعت بخونم : همسرشهید 🌹 🍃🌸🍃 🌷شادی روح شهدا 🌷| @dosteshahideman 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷 🌷🕊🌷🕊🌷
⚘﷽⚘ #خاطرات_شهدا🔥 ساعت ۴ صبح بود که مجبور شد بزنه به خط، پاتک خورده بودیم و داشت خط میشکست تا دوباره اون بخش حماه بیفته دست دشمن، فوری جمع و جور کرد، داشت میرفت بیرون از مقر، یهو برگشت، انگشتر و ساعت و کارد و هرچی که ارزشمند بود رو در آورد و گذاشت رو میز، بعدم پلاکشو درآورد گذاشت کنار همونا، گفتم چکار میکنی سیدمجتبی؟ گفت: اگر برنگشتم، نامردا از من چیزی غنیمت نگرفته باشن برن باهاش کیف و حال کنن، اینو گفت و خندید و رفت. تاحالا سابقه نداشت موقع رفتن این کارو بکنه، دلم شور افتاد، گفتم: داره میره که برنگرده، صداش کردم باهاش دوباره خداحافظی کردم و رفت. وقتی گروهانش شکست خورد و خبر عقب نشینی و تلفات بالا رو آوردن و خبر رسید که سیدمجتبی غیبش زده اما قطعا شهید شده چون نیرو نداشته و یه تنه واستاده، ترسیدم و گفتم، حتما پیکرشو بردن، وقتی حدود سه روز بعد پیکرش لابلای شهدای زینبیون و فاطمیون و سوری و... تو بخش مفقودین از روی اتیکت (برچسب بازوبند) "لبیک یا مهدی" دستش شناسایی شد، یاد اون کارش افتادم. #شهید_حسین‌_معزغلامی(سیدمجتبی)🌷 #راوی:همرزم‌شهید 🌷 | @dosteshahideman
⚘﷽⚘ 🔰 بودیم ،موقع خوندن یه آقاٰیے بود بنده خداٰ خیلے چاٰق بود هم درست نمیدیدحتماٰ باٰید یه نفر کمکش میڪرد👬 ڪه راه بده دید کسے نیست کمکش ڪنه خودش تنهابلند شد شروع کرد راه رفتن همه مشغول خوندن بودن ، تنها ڪسے ڪه بلند شد ڪمڪش ڪرد خود بود… 🌷 🌷 🎙 : دوست شهید •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
🍃 «همسرم عاشق این بود که به عنوان برود سوریه. همه اطرافیان این مسئله را می دانستند اما راستش را بخواهید من دوست نداشتم برود. از او برایم سخت بود و می دانستم آن سوی مرزها چه اتفاقی می افتد و چقدر شانس زنده ماندن آدم ها کم است، اما شهادت را دوست داشت. خیلی وقت ها بی بهانه درباره اش صحبت می کرد. در نهایت هم به چیزی که دوست داشت رسید و شد. حالا برعکس آن روزها که دوست نداشتم از کنارم برود، خوشحالم که به رسید. 🌷 🌷 🎙 : عاطفه دلاوری(همسرشهید) : ۱۳۷۰/۵/۱۷ ۱۳۹۶/۳/۱۷ •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ 🥀 بعضی مواقع از همسران دوستان سپاهی حسین می شنیدم که حسین در چند مسئولیت مهم دارد. برخی مواقع از فرصت استفاده می کردم و می پرسیدم: حسین آقا! شما در جبهه چه کاره ای؟ چرا دیر به دیر می دهی؟ با خونسردی می گفت: می خواهی چه کاره باشم. یک . در جبهه چون کارم زیاد است فرصت نمی کنم زود به زود نامه بدهم. بعدها فهمیدم بوده. 🍃 : زهرا سحری؛ همسر شهید •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
🥀 در مدت زمانی که توفیق همرزمی با شهید خلیلی را در منطقه پیدا کرده بودم.او را بسیار و یافتم.این مسایل آنقدر بر کارهای روزمره او سایه افکنده بود که حتی فراموش میکرد غذا بخورد.یادم میاد به بازوی خود می بست که بعد ها اینقدر به خاطر کم خوری شده بود که بازو بندش تا مچ دستش پایین می افتاد.روزی که پیکر شهید را تحویل خانواده اش دادند گمان کردند که رسول دعا را همیشه به می بست در حالی که واقعیت چیز دیگری بود. 🍃 : همرزم شهید •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ ❤️ 🥀✨ محمدتقی شهادت را خیلی دوست داشت و همیشه می‌گفت من در راه خدا، پیامبر و امامان باید شهید شوم. سفارش می‌کرد که اسلام در خطر است ، باید برای دفاع و حفظ اسلام و ایمان‌مان، تا پای جان برویم و تأکید زیادی بر مسأله حجاب داشت و می‌گفت: حجاب‌های‌تان را حفظ کنید.   : خواهربزرگوارشهید  🌷 🌷 :۱۳۳۵/۰۸/۳۰ بهشهر_آسیاب_سر 🕊 : ۱۳۶۴/۱۱/۲۹ فاو هدیه به ارواح مطهر شهدا 🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•