#تجربه_من ۳۷۰
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#وازکتومی
تجربه من برمیگرده به سال ۸۶، اون سال من سومین فرزندم دنیا اومد تو سن ۲۴ سالگی، دوران بارداری بسیار سختی داشتم. از ماه شش بیمارستان بستری بودم تا ماه هشتم بارداری، پسرم اوایل ماه نهم بارداری دنیا اومد، بعد، یک هفته تو دستگاه بود چون ریه و معدش نارس بود، بعدش هم بخاطر مبتلا به آسم همش بیمارستان بود، خلاصه شوهرم حسابی خسته شده بود، به توصیه مرکز بهداشت، بدترین و وحشتناک ترین تصمیم زندگی مون رو گرفتیم و اون وازکتومی بود، بدون هیچ گونه تحقیق و بررسی، شوهرم میخواست فقط از استرس راحت بشه...
خلاصه بچه ها بزرگ شدن و مدرسه رفتن و تنهایی های من شروع شد، دختر بزرگم رو تو سن ۱۴ سالگی عروس کردم و وقتی ۳۵ سالم بود، مامان بزرگ شدم. چون خودم هم زود ازدواج کردم، شوهرم ۳۹ سالش بود، همه میگفتن مامان بزرگ و بابا بزرگ کوچولو، این خیلی خوب بود که زود ازدواج کردم، زود بچه دار شدم، زود داماد دار شدم، حس خیلی خوبیه ولی من تنها شدم اون دوتا بچه درگیر درس و مدرسه بودن تا اینکه شوهرم به خودش اومد دید چه قدر زود تنها شدیم.
مسافرت، بیرون شهر، پارک، سینما همش تنهای تنها خیلی سوت وکور، دلم تنگ شده بود برای تکون خوردن بچه توی شکمم و به شوهرم با ذوق بگم داره تکون میخوره، حسرت اینو میخوردم بچه شیر بدم ، حتی برای پوشک کردن بچه دلم تنگ شده بود، هر کس رو باردار میدیدم آرزو میکردم کاش منم دوباره طعم مادر شدن رو دوباره بچشم و بهترین تصمیم عمرمون رو گرفتیم، شوهرم عمل بازگشت رو انجام داد برای بچه دار شدن، چند سال دوره درمان طول کشید و پزشک تشخیص داد دوباره باید عمل کنه، اون هم بخاطر اینکه خیلی پیگیر بودیم.
خلاصه بعد از شش سال و دو بار عمل کردن بالاخره جواب گرفتیم، وقتی جواب آزمایش رو دیدیم مستقیم برای عرض تشکر رفتیم پیش امام رضا جون، بعد از اون شوهرم میگفت رو زمین پا نذار پاهاتو بذار کف دست من که خدایی نکرده برات مشکلی پیش نیاد. دوران بارداری سخت اما بسیار شیرین، اونقدر شوهرم نازمو میکشید که اطرافیان صداشون در اومده بود. میگفتن مگه دفعه اول تونه بچه دار می شین! شوهرم میگفت نه ولی سختی ها و پشیمونی هایی که ما کشیدیم هیچکس تو خواب نبینه، تازه خیلی ها میگفتن از اینکه با داشتن نوه دارین بچه دار میشین خجالت نمیکشین؟ شوهرم میگفت نه کسیکه نیتش برای بچه دار شدن ولایتی باشه و ازدیاد نسل شیعه، خجالت نداره بلکه بسیار هم افتخار داره...
به شوهرم میگفتم یک گناه بزرگ کردیم (وازکتومی) حدود شش سال طول کشید تا خدا توبه مون رو قبول کرد، این بارداریم از قبلی سخت تر بود ولی خیلی شیرین، اینکه خدا دوباره توفیق مادری رو بهم داده خدا رو شکر میکردیم، ولی بچه سقط شد چون قلبش تشکیل نشد، روحیه شوهرم از من خرابتر انگار اون افسردگی بعد زایمان گرفته بود، لباس مشکی پوشید تا چند وقت تو خودش بود ولی من روحیه مو از دست ندادم و پیگیر درمان دوباره، به شوهرم گفتم مهم اینه که من باردار شدم، امیدتو از دست نده ...
بالاخره بعد از یکسال دوباره باردار شدم اونم چی؟ بارداری سه قلو، الان که اینارو مینوسم استرسم زیاده ولی همچنان امیدواریم که بچه ها(سید حسن، سید حسین، زینب سادات) به سلامتی دنیا بیان،
شوهرم یک کارمند ساده است ولی از زمانیکه شوهرم تصمیم به عمل جراحی برای بارداری گرفت، زندگیم از این رو به اون رو شده، تازه حرفش شده بود، خونه ویلایی خریدیم، الان هم که باردارم از در و دیوار برکت می باره، اصلا نگران هزینه های بچه ها نیستیم چون خدا روزی رسونه و به قول قدیمی ها "هر آن کس که دندان دهد، نان دهد"
از همه اعضا میخوام اول اینکه برامون دعا کنن، دوم اینکه واقعا" دوتا کافی نیست"، تازه ما سه تا داشتیم پشیمون شدیم، سوم بی گدار به آب نزنین و تصمیم عجولانه نگیرین، همونطور که مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند توی سختی وخوشحالی تصمیم نگیرین، در آخر اینکه دعا بفرمایین من بارم رو به سلامتی زمین بذارم.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#استاد_قرائتی
اگر بچه خلافى كرد عذرش را قبول كن ولو دروغ بگوید. آقا تو پول از توى جیب من برداشتى؟ بچه مى گوید: نه... خوب بیا توى جیبت را بگردم!!
بچه تا مى گوید نه، دیگر ولش كن. تحقیق نكن كه بچه دزد مى شود. اگر دروغ مى گوید، شتر دیدى ندیدى. خودت را به #تغافل بزن و عذر بچه را بخواه؛ حتى [اگر] یقین دارى كه دروغ مى گوید.
#تربیت_فرزند
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#ارسالی_مخاطبین
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم»
#نسل_حسینی
#ما_ملت_امام_حسینیم
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#استاد_عابدینی
👌نوعی جهاد...
✅ همانطور که بانی شدن برای ازدواج نوعی جهاد است، بانی شدن برای کمک هزینهی فرزندآوری ... نیز نوعی جهاد به حساب میآید. ... فردی که امکان فرزندآوری برایش فراهم نبود، میگفت:
✅ اکنون که دشمن به دنبال تضعیف نسل ماست تا کشور به سمت جمعیت پیرسوق پیدا کند (و حدود ۳۰ سال دیگر نتایج آن آشکار میشود)، تصمیم گرفتم به مدت دو سال، هزینههای ماهیانهی فرزند یکی دو نفر را (که امکان فرزندآوری دارند) پرداخت کنم.
#فرزندآوری
#نوبت_جهاد_ماست
📚 اهل بیتیها – ص ۱۵۳
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ زکودکی خادم این تبار محترمم...
#ما_ملت_امام_حسینیم
#نسل_حسینی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
دوتا کافی نیست
#استاد_عابدینی 👌نوعی جهاد... ✅ همانطور که بانی شدن برای ازدواج نوعی جهاد است، بانی شدن برای کمک
#پیام_مخاطبین
✅ "فرزندان غدیر"، طرحی برای کمک به زوج های نابارور
#رویای_مادری
#ناباروری
#برنامه_سمت_خدا
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
📌برای پرداخت میلیاردی به "ویلموتس" مشکلی نداریم اما برای ازدواج جوانان و فرزندآوری اعتبار نداریم!
❌دکتر محمودی "رئیس کمیته مطالعات جمعیتی شورای عالی انقلاب فرهنگی" با بیان اینکه "پنجره جمعیتی کشورمان تا کمتر از ۲۰ سال آینده بسته میشود"، گفت: تاکنون هیچ بودجهای به مسئله جمعیت اختصاص داده نشده است اما در حوزه فوتبال برای پرداخت میلیاردی به "ویلموتس" مشکلی نداریم!
⚠️ سال ۱۳۸۰ تا سال ۱۳۹۴ در کشور افزایش موالید در حال رخ دادن بوده است اما پس از سال ۱۳۹۴ به علت خالی شدن توان درونی جمعیت، تعداد تولدها با شیب تقریباً تندی شروع به کاهش کرده و در سال ۱۳۹۸ تعداد موالید کشور، نسبت به سال قبل کاهش بیش از ۱۲/۵ درصدی را شاهد بوده که در چند دهه اخیر بیسابقه است.
🔻با وجود تذکرهای متوالی و متعدد مقام معظم رهبری هنوز شاهدیم هر بخشی وظایف خود را به ارگانهای دیگر ارجاع میدهد، از طرفی دولت هم اصلاً به مسئله کاهش رشد جمعیت اعتقاد ندارد! بنابراین یک نهاد متولی باید جوانب بحران جمعیت را تبیین کند و مثلاً هر دو ماه یک بار در این رابطه گزارش دهد. با ادامه روند کاهش جمعیت با انقراض نسلی روبهرو خواهیم بود.
❌متأسفانه ساختار سنی مملکت در حال تغییر است و در این رابطه توجیهاتی مثل نبود منابع مالی قابل قبول نیست؛ چطور است که در حوزه فوتبال برای پرداخت میلیاردها تومان به "ویلموتس" مشکل نداریم اما برای حل بحران ازدواج و فرزندآوری با کمبود اعتبار مواجهایم! باید در نظر داشته باشیم که پولهای این چنینی از هزینههای جاری کشور کسر میشود و از بیتالمال است.
✅ به نظرم با شرایط موجود باید هر کاری داریم، زمین بگذاریم و در عوض، تمام تلاش خود را به حل مسئله جمعیت معطوف کنیم.
🔻تاکنون به طور مشخص هیچ بودجهای در کشورمان به مسئله جمعیت اختصاص داده نشده است؛ با این حال اعلام میشود که "با کمبود اعتبار مواجهایم"! بهنظر من حتی اگر لازم باشد باید با استقراض داخلی یا خارجی برای مسئله بحران جمعیت هزینه کنیم!
⚠️اگر وارد سالخوردگی جمعیت شویم، هیچ راه گریزی نخواهیم داشت؛ ما در شورای عالی انقلاب فرهنگی استارت این کار را زدهایم و باید در این راه از ما حمایت شود؛ وقتی رهبر انقلاب از مسئولان مطالبه میکنند همه در ظاهر قبول میکنند اما در عمل کسی کاری انجام نمیدهد! در حالی که بسیاری از اقدامات لازم در این زمینه جنبه مادی ندارد؛ ما نیاز داریم با تغییر در ساختارهای اقتصادی، موضوع جمعیت را پایه همه برنامهریزیها و سیاستگذاریها قرار دهیم.
#بحران_جمعیت
#سالخوردگی_جمعیت
#جمعیت_مولفه_قدرت
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#استاد_قرائتی
⚠️اینطور که یکی از پزشکان متخصص و یا فوق تخصص به من گفت ... ۱۸ روش آوردند که در ایران نسل ایرانی را کم کنند. کشورهایی دیگر هم گاهی این کار را کردهاند، منتها با دو سه روش... یعنی #تمام_توانشان را گذاشتند برای اینکه جمعیت ما یک #جمعیت_کهنهای بشود.
📌حدیث داریم که اگر هر وقت یک چیزی به سمت شما آمد، و نمیدانید حق چیست، باطل چیست؟! «فعلیکم بالقرآن» #با_قرآن_متر_کنید که این حق است، یا این حق نیست...
✅ #قرآن راجع به بچه دار شدن چه میگوید؟ میگوید: یادتان نرود، «إِذْ كُنتُمْ قَلِيلًا» شما جمعیتتان قلیل بود، کم بود. «فَكَثَّرَكُمْ»... جمعیت شما را بیشتر کردیم... یعنی #کثرت_جمعیت یک #ارزش است.
👈 پیش از این دکتر رخشانی معاون سابق وزیر بهداشت نیز گفته بود: «ما در ایران، موقعی که خواستیم کاهش جمعیت بدهیم، تمام وسایل و شیوه های ممانعت از بارداری را، یک دفعه به داخل کشور سرازیر کردیم، ولی بعضی از کشورها این کار را نمیکنند و برای کاهش جمعیت، تنها دو تا وسیله را ارائه میدهند، تا سلامت مردم به خطر نیفتد.»
#فرزندآوری
#جمعیت_مولفه_قدرت
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#ارسالی_مخاطبین
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم»
#نسل_حسینی
#ما_ملت_امام_حسینیم
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۳۷۱
#ازدواج_آسان
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
اینجانب طلبه هستم ساکن اصفهان، که در سال ۹۱ ازدواج کردم. داستان ازدواجم از روزی شروع که زن داییم اومد منزلمون و در مورد زن گرفتن صحبت کرد، خلاصه رفتیم برای خواستگاری به اون شهر که نزدیک اذان رسیدیم اونجا من و مادرم بودیم.
بعد منزل را پیدا کردیم و رفتیم داخل، بعد از صحبت های اولیه، قرار شد با دختر خانم صحبت کنم ولی من چون برای تقوا رفته بودم و روایت هم از پیامبر بود کسی که برای تقوا برود از لحاظ چهره و مال ضمانت میکنم، منم با همین اعتقاد تا روز عقد خانمم را نگاه نکردم. هر چی گفتند نگاه کن من قبول نکردم☺️ جالب این بود که دوستان و خواهرهای خانمم به ایشون پیشنهاد میدانند که آرایش کن چهره ات را نمایان کن تا خواستگار پیدا کنی، خانمم درجواب آنها می گفته کسی میاد ندیده با من ازدواج میکنه☺️
بعد از ازدواج بسیار ساده، اولین فرزند ما در سال ۹۲ بدنیا اومد. و از اونجایی که مقام معظم رهبری در مورد جمعیت صحبت کردند من و خانمم تصمیم گرفتیم که تا جایی که برامون مقدور باشه، فرزند بیاوریم.
با اینکه ما در منزل پدرم ساکن بودیم و یک اتاق خواب در اختیار داشتیم و مابقی به صورت مشترک مورد استفاده قرار میگرفت. اطرافیان میگفتن دیگه نیاز به فرزند نیست. و میگفتن خانمت از لحاظ جسمی خیلی ضعیفه حتی قبل از ازدواجش دوستانش بهش میگفتن تو که نمیتونی بچه بیاری جالبه که اونها هنوز یا ازدواج نکردند یا بچه نیاوردن. وقتی میگیم خدا روزی رسونه از همه لحاظ هست، هم جسمی هست، هم مالی و هم معنوی.
ولی ما تصمیم خودمون رو گرفتیم. و فرزند دومم در سال ۹۴ به دنیا اومد. دیگه اینجا بود که صدای اطرافیان در اومد😊 ولی ما اهمیت نمیدادیم با اینکه شهریه طلبگی که حدود ۴۸۰ تومن بود و خداییش پدرمم در امر خرج و مخارج کمک میکرد. و ما هر بار تصمیم میگرفتیم که مستقل بشیم مادرم اجازه نمیداد. خب به هر حال ما مشغول تحصیل بودیم. تا اینکه بچه سوم هم در سال ۹۶ به دنیا اومد و سال ۹۸ بچه چهارم الانم بچه پنجم😊 تو راه هست.
هرکس که میآمد بهمون میگفت چیه چه خبره مگه گدا گشنه میخوای تحویل جامعه بدی یا میگفتن دنبال پسر هستی یا میگفتن پول داری درصورتی که وضعیت مالی ما جالب نیست و....
در زندگی مون از طب اسلامی استفاده میکنیم. و سعی می کنیم تغذیه سالمی داشته باشیم. الانم همچنان تصمیم داریم بچه بیاریم. خدا روزی رسونه😊 من به اطرافیانم که هم سن و سالم هستند روش خودم را پیشنهاد نمیکنم چون واقعا این جور بچه آوری اعتقاد زیادی میخواد و سخته 😊 خدایی نکرده جسارت به اعتقاد کسی نمیکنم. به هر حال حرف از همه شنیدن سخته. گرانی سخته. ولی خدا خوب بلده خدایی کنه ما باید بندگی کردن را بلد باشیم و بدانیم همه چی خداست.
واقعا امر فرزندآوری جهاد هست. ان شاء الله خدا توفیق بده و کمک کنه تا بتونیم فرزندان زیادی بیاوریم. به قول اطرافیان چسبیدی به همین حرف رهبر، من در جواب شون میگم هر کس گوشه یک کاری را بگیره☺️ من هم این گوشه کار را گرفتم.
از مادرم خیلی تشکر میکنم که کمک حال خانمم هست. البته خودم هم با اینکه در حال درس خواندن هستم، در حد توان به همسرم کمک می کنم. پوشاک نوزاد را تعویض می کنم، بعضی مواقع شست و شوی فرزند، در مبحث مسواک زدن و رختخواب پهن کردن آنها صبحها صبحانه حاضر کردن حتی غذا درست کردن☺️، اگه بچه ها نصف شب بیدار بشن، کمک می کنم، بازی کردن با آنها و... خلاصه تا جایی که بتوانم کمک میکنم☺️
از همسرم هم به خاطر همه زحمات، تشکر می کنم. اغلب دخترهای این دوره، فکر نکنم با مادر شوهر تو یک خونه زندگی کنند.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#استاد_عباسی_ولدی
✨ من پیدا نکردم...
🏔 رباب! تو مگر اصغرت را دوست نداشتی؟ داشتی. اصغرت شیرین نبود؟ چرا، شیرین تر از هر عسلی. بر تن خیال خویش چه قدر لباس آرزو کرده بودی؟ خیلی. پس چرا اینقدر صبوری رباب؟!
🏔 برخی از ما آب و نانمان که پس و پیش میشود، پتک گلایههایمان بالا میرود و روی سر همسرانمان فرود میآید. خوابمان، استراحتمان که بالا و پایین میشود، زبان در دهانمان مار میشود و نیش میزند ...
⛰ گشتهام در مقاتل معتبر، دنبال گلایهای از تو بودهام که پس از شهادت طفل شیرخوارهات به حسین علیه السلام گفته باشی. من پیدا نکردم! چرا تو که آن جواهر نایابت را دادی، گلایه نکردی؟ ما چقدر با تو فاصله داریم؟ چرا اینقدر صبوری رباب؟!
📚 در میان روضههایت زندگی کردن خوش است
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#استاد_قرائتی
💎 زینب کبری سلام الله علیها خیلی عجیب بود گاهی که میخواست برود زیارت، زیارت پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، امیرالمومنین علیه السلام میگفت صبر کن آقا جان صبر کن. حسین خواهرت میخواهد برود حرم، لباسهایت را بپوش اسکورتش کن. حسن لباسهایت را بپوش اسکورتش کن.
💎 این بانو با دو تا اسکورت میرفت... بعد به یک نفر میگفت: "زود برو به خادم مسجد بگو چراغها را خاموش کند که یک وقت چراغ روشن نباشد مردم زینب را ببینند."
💎جوانهای ایران ... خواهرتان را اسکورت کنید. خواهرتان بی حجاب میآید و جوانهای لات از صورت خواهر شما کام میگیرند. نگذارید خواهر شما مثل حلوای نذری در کنار خیابان هر کسی رد میشود، انگشت بزند.
💎... تو داداشی ... نگذار خواهرت تنها رود. اگر راهش دور است، برسان او را. آقا میرود خودش با تاکسی! کجا میرود؟ برسان خودت او را. آقا کارم دیر میشود! دیر میشود چیست؟ دیر شود. عفت مهم است. کار را میخواهی چه کنی؟ عفت مهم است.
#غیرت
#حیا_و_عفت
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#ارسالی_مخاطبین
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم»
#نسل_حسینی
#ما_ملت_امام_حسینیم
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۳۷۲
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#مخالفت_همسر
بچه اول من خدا خواسته بود و ما از لحاظ روحی و مالی آمادگی نداشتیم. یه کم سخت گذشت چون بی تجربه بودیم و بی پول مخصوصا برای همسرم...
فرزند دوم رو با اصرار برای تنها نبودن فرزند اولم آوردم و هر سری همسرم برای پول پوشک و مسائل دیگه نالان بود ...
بعد از فرزند دوم چند بار تصمیم به وازکتومی گرفتیم. حتی معرفی نامه گرفتیم ..ولی هر بار من می گفتم نکنه داریم کار حرام انجام میدیم و همین شک چند سال طول کشید تا اینکه آقا دستور جهاد فرزندآوری دادند.
خوشحال بودم که آن عمل عقیم کننده را انجام ندادیم و لطف خدا بود. من تصمیم به فرزند آوری داشتم ولی همسرم به علت خاطرات پر دردسری که داشت (که البته من هم دخیل بودم در آن...خب بی تجربه بودم... مثلا بارها نصف شب فرستادم برن پوشک یا پستانک بگیرن ... یا مدیریت خونه و بچه رو خوب انجام نمیدادم ...) اصلا موافقت نمی کردن.
یک سال طول کشید ولی بی فایده بود منم نشستم پای سجاده. گفتم خدایا دل دست توست، خودت تو دلش بنداز.(البته از تذکر های غیر رسمی و غیر مستقیم همچنان استفاده میکردم...مانند خواندن احادیث فرزند آوری به صورت کاملا تصادفی 😅😅، یا تعریف از خاطرات خوب بچه ها یا خیر و برکتی که بچه ها برای ما داشتن.. یا ارزش جهاد و نکات تربیتی و کلی سیاست زنانه ..)
الحمدالله یک دفعه همسرم از این رو به اون رو شد و گفتند حالا که قرار هست جهاد کنیم پس باید کامل به حرف رهبر گوش کنیم و رو ۶ تا بچه برنامه ریزی کردند. من که هاج و واج مونده بودم..
خدا رو شکر برای بچه سوم اقدام کردیم و از همون اولش همه چیز فرق داشت...
اولا پول پس انداز کردم تا برای هزینه ویزیت و آزمایش ها و بیمارستان و لباس بچه و... به شوهرم فشار نیاد...
خیلی روحیه ام رو بالا بردم و به طرز شگفت آوری همسرم که در بارداری های قبل بسیار بی تفاوت و نا همراه بود، کاملا همراهی میکردند. مثل پروانه دور من میچرخیدند... خودم تعجب میکردم چون اصلا اهل این کارها نبودند..
بچه که به دنیا اومد خیلی هوامو داشتند و الحمد لله خیلی از لحاظ مالی دچار مشکل نشدیم. به قدری در بچه داری کمک میکردند که نگو، سر بچه های دیگه بخاطر گریه بچه حتی گاهی دعوا هم میکردند اما سر سومی می گفتند تازه دارم میفهمم بابا یعنی چی ...
سر پول پوشک و ..شاید یه وقتایی کم میاوردیم اما همسرم با توکللللللل بسیییار زیاد میگفتند خدا بزرگه، مگه تا الان موندیم؟ اصلا یک ذره احساس سختی و پشیمانی نداشتیم...
چرا؟ چون اولا با نیت اطاعت امر ولی بچه آوردیم و خداوند هم جبران کرد و زاویه دید ما را اصلاح کرد که اصلا مشکلات به چشم ما نمی آمد. دوم باور داشتیم بچه رزق و روزی خوش رو با خودش میاره ... من فهمیدم رزق و روزی فقط پول نیست ...گاهی صبر، گاهی خنده، گاهی کمک دیگران، گاهی معنویات همه از رزق و روزی بچه هاست...
پس لطفا بخاطر اینکه اعصاب ندارید، تحمل ندارید، بدنتان ضعیف است، فرزند آوری را به تعویق نندازید.
سوم سعی کردیم اوضاع را بهتر مدیریت کنیم... پس انداز، مدیریت پول بیمارستان، پزشک خوب، روحیه دادن به همدیگه، تقویت بدن خود و تقویت اعصاب...اصلاح تغذیه... باید سعی خودمان را در اصلاح سبک زندگی داشته باشیم تا زندگی طبیعی با فرزندان زیاد و پر برکت نصیب ما شود. چهارم نگاه کنونی خود را از نگاه" اضافه کردن یک نان خور" به نگاه "اضافه کردن یک نان آور " تبدیل کردیم و میخواهیم بچه ها را زود به سر کار بفرستیم تا خودشان درآمد داشته باشند و از بچگی به پس انداز کردن و مستقل بودن تشویق شان کردیم... الحمدلله الان خودشان وسایل خودشان را میخرند...
به خدا اعتماد کنیم ...خداوند بندگان خود را تنها نخواهد گذاشت.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
1_445928619.mp3
3.35M
#حجت_الاسلام_دارستانی
✅ بچه بزرگ کنید برای امام زمان عج
💥سختی ها رو تحمل کنید...
⚠️نصف رئیس هیئت ها، هنوز ازدواج نکردند!! تو هیئت دارین چکار میکنید؟!
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#آیت_الله_حائری_شیرازی
🔰ناامنی در کنار خدا یا امنیت در مقابل خدا
زهیر و شمر هر دو، هم در کربلا بودند و هم در صفین... در جنگ صفین، زهیر در کنار معاویه بود و شمر در کنار امیرالمومنین.
زهیر در هر دو میدان صفین و کربلا بنا بر فطرت عمل کرد و شمر در هر دو، بنا بر طبیعت...
زهیر در صفین به امر فطرتش رفته بود؛ چون میخواست به خاطر مظلوم با ظالم بجنگد، اما ظالم را اشتباه گرفته بود.
شمر هم در هر دو میدان به دنبال قدرت بود. او هم اشتباه کرده بود و خیال می کرد که در کنار علی علیه السلام به قدرت دست پیدا میکند.
هر دو در میدان کربلا اشتباهشان را اصلاح کردند.
آنچه اساسی است این است که انسان همۀ زینتهای دنیا را فدای فطرت کند. امنیت بزرگترین زینت این حیات است. انسان باید ناامنی در کنار خدا را بر امنیت در مقابل خدا ترجیح دهد.
شمر در عصر تاسوعا صدا زد: «أَيْنَ بَنُو أُخْتِنَا؟ » فرزندان خواهر ما کجایند؟
حضرت عباس علیه السلام جواب نداد. امام حسین علیه السلام به برادرش عباس فرمود: «أَجِيبُوهُ وَ إِنْ كَانَ فَاسِقاً» پاسخش را بدهید، اگرچه فاسق است؛
یعنی با اینکه میدانید فاسق است و نمیخواهید جوابش را بدهید، ولی باید جوابش را بدهید.
حضرت عباس علیه السلام ناچار گفت: چه میگویی؟ شمر گفت: من برای تو و برادرهایت امان آورده ام. حضرت عباس علیه السلام امان نامه او را رد کرد. او امنیت در کنار شمر، عبیدالله و یزید را نخواست و ناامنی در کنار ذُریۀ پیامبر صلی الله را برگزید. در واقع میگوید: راحتی، آزادی، امنیت، شهرت، قدرت، عزّت، همه فدای تو...
📚آیینه تمام نما/فصل ۲، درسهای عاشورا/ صفحه ۱۱۲
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#ارسالی_مخاطبین
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم»
#نسل_حسینی
#ما_ملت_امام_حسینیم
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
لبیک یا حسین.mp3
4.66M
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🏴 با این که غم داشتیم، صاحب عَلَم داشتیم...
🎙حاج محمود کریمی
#یا_حسین
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
دوتا کافی نیست
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله 🏴 دعایی متفاوت در ایام محرم... #نسل_حسینی #ما_ملت_امام_حسینیم کا
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
✨خداوندا مرا اولاد بسیاری عطا فرما
✨که در راه حسینت لشکری از خون من باشد
#نسل_حسینی
#ما_ملت_امام_حسینیم
#فرزندآوری
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#میرزا_اسماعیل_دولابی
🏴 در ایام سوگواری اهل بیت و خصوصاً امام حسین علیهم السّلام چند شب درون خانهتان پرچم یا پارچهی سیاهی بزنید و لباس سیاه به تن بچّهها بکنید و دور هم بنشینید و خودتان چند بیت از همان نوحههای سادهی قدیمی بخوانید که به فطرت نزدیکتر است و با هم سینه بزنید. آنوقت ببینید خدا و اهل بیت علیهم السّلام از فضل و عنایت، با شما و خانوادهتان چهها میکند
🏴 امام حسین علیه السّلام ظهور محبّت است. ائمّه علیهم السّلام یک ماه محرّم را خیمهی عزا میزدند و گریه میکردند.
🏴 کسی که در عزای امام حسین علیه السّلام بگرید یا بگریاند یا محزون شود، دیگر آتش دنیا و آخرت او را داغ نخواهد کرد. دوستان اهل بیت علیهم السّلام در مجلس ذکر امام حسین علیه السّلام مثل حضرت ابراهیم علیه السّلام هستند که خداوند آتش را بر او سرد کرد.
📚 مصباح الهدی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شام غریبان سال گذشته بود.
حاج محمود کریمی در محضر آقا، می خواند و تو سینه می زدی.
«شر اسرائیل را از این جهان کم می کند،
دست سردار حسین»
راستی حاج قاسم آن روز در دلت به خدا چه گفتی؟
چه معامله ای با خدا کردی که خدا دستت را مانند دست سردار حسین از تو خرید، پیکرت مانند علی اکبر حسین اربا اربا شد و سرت مانند سالار شهیدان...
حاج قاسم چه کردی که تنت، آینه تمام نما و روضه مصور عاشورا شد؟
دلتنگ و مدیون توایم حاج قاسم. دست ما را بگیر
#یا_حسین
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#ارسالی_مخاطبین
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم»
#نسل_حسینی
#ما_ملت_امام_حسینیم
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
مرحوم حاج ملا اسماعیل سبزواری در کتاب عددالسنه، کیفیت خواب مقبل را از حزنالمومنین نقل نموده و فرموده که خود احقر در اصفهان در خانواده مقبل کیفیت خواب را به خط او نیز دیدم که خوابش را چنین نقل نموده است:
"در سالی که زوار بسیاری، از اصفهان به جهت زیارت عاشورا عازم کربلا شدند و من مرد تهی دستی بودم، به یکی از دوستان خود گفتم که میترسم بمیرم و آرزوی زیارت سیدالشهداء روحی له الفداء در دلم بماند، پس او دلش بر من سوخت و بر حال من رقت نمود، لذا گفت: اگر جز فقر، عذری دیگر نداری، بیا و برویم و تا کربلا مهمان من باش، من هم به اتفاق همه و این رفیق شفیق، روانه شدیم ولی در نزدیکی گلپایگان جمعی از قطاعالریق، شبانه بر سر زوار ریختند و همه را غارت نمودند و ایشان برهنه و عریان وارد گلپایگان شدند.
بعضی قرض کردند و رفتند و من همانجا ماندم، نه اسباب رفتن داشتم و نه دل برگشتن، تا آنکه ماه محرم شد، حسینیهای در آنجا بود که شبها، شیعیان در آن مشغول عزاداری بودند، من هم در آنجا به سر بردم و شب و روز میگریستم. در اواخر شب خوابم ربود، و در عالم واقعه دیدم وارد کربلا شدم، و رفتم به جانب حرم که مشرف شوم و اذن دخول میخواستم.
شخصی مرا مانع شد و به دست اشاره کرد که برگرد، که الان وقت زیارت کردن تو نیست، گفتم بنا نبود حرم جناب ابی عبداللهالحسین (ع) حاجب و مانع داشته باشد.
هر که خواهد گو بیا و گو برو
کبر و ناز و حاجب و دربان در این درگاه نیست
گفت ای مقبل در این لحظه، حضرت زهرا سلام الله علیها و مادرش خدیجه کبری و مریم و حوا و آسیه و جمعی از حورالعین، با جمعی از انبیاء به زیارت آمدهاند.
قدری تأمل کن، آنها که فارغ شدند نوبت تو میشود، گفتم تو کیستی؟ گفت من ملکی هستم از جمله حافّین حول حرم مطهر، که دائم برای زوار استغفار میکنم.
پس در این لحظه دست مرا گرفت و در میان صحن گردش میداد، جمعی را در صحن مقدس میدیدم که شباهت به اهل دنیا نداشتند تا اینکه رسیدیم به موضعی که در آنجا محفلی بود آراسته، و جمعی موقر با خضوع و خشوع نشسته بودند، آن ملک پرسید آیا اینها را میشناسی؟ گفتم نه، گفت اینها حضرات انبیاء هستند، که به زیارت حضرت سیدالشهداء صلواتالله علیه آمدهاند.
آنکه بر همه مصدر (و مقدم) نشسته، حضرت آدم ابوالبشر صفّیالله است و آنکه در طرف راست او نشسته، حضرت نوح نجیّالله است و در طرف چپش حضرت ابراهیم خلیل الله است و آن یکی شیث است و دیگری ادریس است و آن هود و آن صالح و آن اسماعیل و آن اسحاق و آن داوود و آن سلیمان و آن کلیمالله و آن روحالله است.
در این اثناء دیدم بزرگواری از حرم بیرون آمده، در حالتی که دو نفر زیر بغلهای او را گرفته بودند، پس همه انبیاء برخاستند و تعظیم او نمودند و آن بزرگوار رفت و در صدر مجلس نشست و بعد از لحظهای سربلند کرد و فرمود محتشم را بیاورید.
پرسیدم این بزرگوار کیست؟ گفت خاتمالانبیاء محمد مصطفی (ص) است.
لحظاتی نگذشت که محتشم را آوردند و او مردی خوش سیما و کوتاه قد بود و عمامه ژولیدهای بر سر داشت، و چون وارد شد تعظیم کرد و ایستاد. حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند:
ای محتشم امشب شب عاشورا است، پیامبران برای زیارت فرزندم حسین(ع) آمدهاند و میخواهند عزاداری کنند، برو بالای منبر و از اشعار دلسوز خود بخوان تا ما بگیرییم.
به امر پیامبر اکرم (ص) منبری گذاشتند، و محتشم رفت در پله اول آن ایستاد، پیامبر (ص) اشاره کرد بالاتر برو، و در پله دوم ایستاد فرمود بالاتر برو تا آنکه در پله نهم منبر ایستاد حضرت فرمودند بخوان.
مقبل میگوید حواسم را جمع نمودم ببینم محتشم کدام بند مرثیه را میخواند که از همه دلسوزتر است، شروع کرد به خواندن این بند:
ادامه در پست بعدی 👇👇
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
کشتی شکست خورده طوفان کربلاء
در خاک و خون فتاده به میدان کربلاء
گر چشم روزگار بر او زار میگریست
خون می گذشت از سر ایوان کربلاء
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلاء
عرض کرد یا رسولالله
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم زقحط آب، سلیمان کربلاء
صدای پیامبر (ص) به ناله بلند شد و رو به انبیاء کرد و فرمودند: ببینید امت من با فرزند من چه کردهاند، آبی را که خدا بر کلاب و ذئاب و کفار مباح کرده، امت من، بر اولاد من حرام کردهاند. پس محتشم شروع کرد به این مرثیه:
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سربرهنه برآمد زکوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زار زار
چون محتشم به این شعر رسید پیامبران همه دست بر سر زدند، محتشم رو به پیامبران کرده و گفت:
جمعی که پاس محملشان بود جبرئیل
گشتند بیعماری و محمل، شترسوار
پیامبر (ص) فرمود بلی این جزای من بود، که دختران مرا در کوچه و بازار مثل اهل زنگبار بگردانند. محتشم سکوت کرد و ایستاد که پیامبر (ص) او را مرخص فرماید و از منبر به زیر آید.
حضرت پیامبر اکرم (ص) فرمودند: محتشم هنوز دل ما از گریه خالی نشده است بخوان، محتشم شوقی پیدا کرد و به هیجان آمد که پیامبر (ص) میل دارد از اشعار او بگرید عمامه را از سر برداشت و بر زمین زد و با دستش اشاره نمود، به طرف قبر سیدالشهداء و عرض کرد: یا رسولالله منتظری من بخوانم و بشنوی؟ اینجا نظر کن
این کشته فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده خون حسین توست
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
ملکی صدا زد، محتشم پیامبر غش کرد، لذا محتشم از منبر پایین آمد.
چون رسول خدا (ص) به هوش آمد، ردای مبارک خود را به عنوان خلعت به او عطا فرمود.
مقبل میگوید با خود گفتم خاک بر سرت، ای بیقابلیت، این همه شعر و مرثیه گفتهای، حال معلوم شد که پسند نشده، تو حاضر بودی و پیامبر (ص) اعتنا نفرمود به تو، محتشم را احضار فرمود و اضعار خود را خواند و پیامبران گریستند و به خلعت مفتخر گردید.
پس خود را بسیار ملامت نمودم و راضی بودم که زمین شکافته شود و من بر زمین فرو روم و خواستم زودتر از صحن بیرون روم که مبادا آشنایی مرا ببیند و خجالت بکشم.
چون روانه شدم، و نزدیک درب صحن رسیدم، دیدم حوریه سیاهپوش، از حرم بیرون آمد و دواندوان رفت خدمت پیامبر (ص) و عرض کرد یا رسولالله (ص) دخترت فاطمه (س) میگوید: چرا دل مقبل را شکستی او هم برای فرزندم حسین (ع) مرثیه گفته است.
در این هنگام فرمود مقبل بیا، دخترم فاطمه (س) میل دارد تو هم اشعار خود را بخوانی، مقبل میگوید بدین شعف چیزی نمانده بود، که جانم از بدنم برود، آمدم تعظیم کردم و رفتم بالای منبر، در پله اول ایستادم، حضرت نفرمود بالاتر برو فرمود بخوان.
پس دانستم که میان من و محتشم، چه قدر فرق است، با خود خیال میکردم که در مقابل آن مرثیههای دلسوز و پر گریه محتشم چه بخوانم، یادم آمد که واقعه شهادت را از همه بهتر به نظم آوردهام سه شعر خواندم و عرض کردم یا رسولالله
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حرکت ذوالجناح از جولان
نه ذوالجناح دگر تاب اسقامت داشت
نه سید الشهدا (ع) بر جدال طاقت داشت
هوا زباد مخالفت چه قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
چون این شعر را خواندم، صدای شیون بلند شد، و پیامبر اکرم (ص) بر سر میزد و میگفت واولداه، که یک مرتبه حوریهای صدا زد، مقبل بس است. فاطمه زهرا (س) روی قبر حسین (ع) غش کرد.
مقبل میگوید از منبر فرود آمدم در دلم گذشت کاش مرا هم خلعتی مرحمت میکردند، که در نزد امثال و اقران، و نزد محتشم سرافراز میشدم.
که ناگاه دیدم از حرم مطهر، جوانی بیسر، و با بدن پارهپاره، بیرون آمد، و از حلقوم بریده فرمود: مقبل دلت نشکند، خلعت تو را هم خودم میدهم.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1