eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.6هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
نوبت جهاد ماست... یه چیزی که خیلی جالبه برام اینه که اکثر خانوما سه تا دارن و انگار دیگه بچه نمی‌خوان، فکر میکنن بسه و سخته. نمیدونم چرا من شش تا دارم و هنوز دلم بچه میخواد. امروز بچه خواهرشوهرم به دنیا اومد کلی دلم نوزاد خواست. تازه من دوتا، دوقلو دارم😍عاشق دوقلوهام، سختی هاشون دوبرابره ولی شیرینی هاشون چندبرابر. میخوام به خانومایی که دوتا و سه تا دارن عرض کنم بابا بجنبین نوبت به جهاد ما زن ها رسیده. تنها توصیه ای هم که میکنم اینکه سخت نگیرین، نه سر لباس، نه سر غذا، نه حرف مردم و... هیچی موندنی نیست. من بعضی وقتا تو جمع چنان برای بچه هام ذوق میکنم که همه تعجب میکنن ولی برای من مهم بچه اس نه اطرافیان. اینقدر زخم زبون شنیدم ولی یه گوشم دره یکی دروازه... من به عشق خدا بچه میارم، خدا هم خودش همه چیز رو ردیف میکنه. بچه داری کار سخت اما شیرینه، چون فکر میکنی خدا اون بالا نشسته و فقط تو رو میبینه😍 واقعا هم خدا بچه های امت محمدش رو بیشتر دوست داره چون محمد رو جور دیگه ای دوست داره. سه تا هم کمه حداقل هفت تا بیارین که هفت روز هفته یکی باشه بیاد بهتون سربزنه😂 من یکی کم دارم. سه تادختر دارم، سه تا پسر، انشاالله خدا بهم توان بده عنایت کنه دوقلو دختر بیارم و بیام خبر خوشش رو تو کانال بذارم❤️ قلب ما به عشق محمد و خدای محمد می تپه. خدا انشاالله به حق این روزها به همه توان بده به یکی و دوتا بسنده نکنن و این شعاری که تو همه ی راهپیمایی ها میدیم که وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد... حکم جهاد صادر شده خانوما یاعلی. از حضرت زهرا مدد میگیریم برای این جهادی که برعهده ی ما زن های امت محمد گذاشته شده. انشاالله این شعارها رو در عرصه ی عمل ثابت می‌کنیم. افسران جنگ نرم دشمن ما رو زمینگیر نکنن، ما رو به مصرف گرایی بی حد و حصر و تجمل گرایی و رفاه زدگی تشویق می‌کنند. اما زنان امت محمد بسیار پرتوان و پرامیدند. ما مادران لشکر مهدی هستیم. ما زنانِ قناعت و قنوتیم. بدخواهان ایران رو ناکام می ذاریم به امید خدا کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوبت جهاد ماست... 👈 دیدار قائم مقام تولیت آستان قدس با خانواده ای که سال ۹۱، دو فرزند داشتن و بعد از تاکید رهبر معظم انقلاب به فرزندآوری، صاحب شش فرزند دیگر شده اند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
سکوی پرتاب.... من یه دوقلوی ۸ ساله دارم که به روش میکرو اینجکشن به دنیا اومدن و خدا رو هزاران بار شکر میکنم. اون موقع خیلی منتظرشون بودیم حدود ۵ ، ۶ سال دوا و درمون و چه هزینه هایی .... چقدر حرف و قضاوت ها اذیتم میکرد و چقدر سخت بود نگهداری از نوزادان نارسم 😓 بعدم که بچه دار شدیم بازم حرف و حرف و حرف و حرف... دوست دارم باز هم بیارم از حدود ۴ سال پیش، ولی هر دفعه یه چیزی پیش اومد و نشد ، هزینه هاش بالاست و منم دست تنهایی نه مادری نه خواهری نه مادر شوهری نه خواهرشوهری و.... و از طرفی انقدر اذیت شدیم سر بچه ها تا ۴ ماه ۵ ماه که خوب واقعا برای پذیرفتن اقدام دوباره و درمان و آمپول و قرص و... شرایط رو سخت میکنه، یه ترس عجیب و غریب و یه حس برزخی... اما با توکل به خدا و صاحب الزمان یه وام گرفتیم و الان در سیکل میکرو اینجکشن هستیم تا ببینیم خدا برامون چی میخواد اما از منی که این روزها رو دیدم و با گوشت و خونم در این موقعیت سخت بودم بشنوید که: آی مادرا، آی همسایه های مهربون، آی فامیل، آی دوست خداشناس و مومن، آی خانواده عزیز، جهاد فقط توی فرزندآوری نیست، به خدا حمایتتون و کمک های بی منت و بی دریغتون، ثواب جهاد رو داره، تو رو خدا با زخم زبوناتون و .... به این چرخه کاهش جمعیت دامن نزنین وقتی میتونین با یه بشقاب ناهار ساده یا یه دو ساعت نگهداری بچه های طرف و یا یه زبون با لحن خوش و ارامش بخش و یا یه گوش شنوا و مهربون و یا یه تحسین کوچک دلگرم کننده و یا.... کمک کنین، دریغ نکنین. با اون بالایی معامله کنین ببینین خدا چیکار میکنه باهاتون، تو واسه خدا کار کن، مطمئن باش بدهکارت نمی‌مونه... به خدای احد و واحد گاهی فکر می‌کنیم نمازامون و روزه هامون و حجاب و نماز شب میخونیم و... داریم اما با یه قضاوت و رفتار نادرست ... همه رو میسوزونیم. توی زندگی یه همچین کارای ناچیز و پیش پا افتاده هست که اصلا به چشم خودمون نمیاد ولی یه سکو پرتابه... دعا کنین منم خدا لایق بدونه و دوباره مادر بشم و در این جهاد منم توفیق داشته باشم و لایق باشم و خدا سالم و صالح و خوش قدم و خوش روزی و عاقبت به شهادتهاش رو نصیبمون کنه. میدونم قراره چقدر اذیتم کنن اطرافیانم و تیکه بندازن و نیش خند بزنن بهم و.... هیچ کس رو ندارم اما خیلی با امام زمانم صحبت کردم، گفتم آقا جان امداد غیبیت رو به کمک من گناهکار خطا کار بفرست، نمیدونم حکمت چیه که باید به این سختی و با هزینه و دوا و درمون بچه دار شم با وجود اینکه اصلا ما جلوگیری برای بچه دار شدن به طور جدی و سفت و سخت از همون ابتدا نداشتیم به ( جز ۶ ماه ابتدایی ) ولی خوب حتما و قطعا حکمتی داره که من باید بی اطلاع باشم حتما اینم امتحان منه و حکمتی داره.. پیش خودم همش میگم من مکلف به وظیفه هستم نه نتیجه چه بسا اگرم نشد، نتیجه اون جوری که ما میخوایم و لایق نبودیم خداوند همون جهاد رو برا ما قبول کنه. این کاریه که از دستم بر میاد و انجام میدم. جالبه بدونین احدی از درمان ما خبر نداره و نمیخوایم هم خبر داشته باشه. دلیلش هم حرف های مفت و نیش و کنایه ها و عدم درک عقاید طرف مقابل هست، بارداری اولم رو مادرم و خواهرم و دوتا از دوستام می دونستن، چه کردن برام؟ هیچی ؛ پشتم رو خالی کردن و کلی حرف و حدیث... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
من تو شهری زندگی میکنم که مردم اکثرا در رفاه هستند و شرایط زندگی به حمدلله خوبه اما با وجود شرایط مناسب هم همیشه شاکی و گله مندند. اکثرأ هم تک فررند یا نهایتا دو فرزند دارند، تو آمار فرزندآوری تو کل کشور هم مازندران جز پایینترین نرخهای زاد و ولد هست. جاریهام یه بچه دارند و اقوام شوهرم اکثرا یا تک فرزند دارند یا نهایتا دوتا، اقوام و خانواده ی خودم هم همینطور، اصلا سه تا بچه یا بیشتر فحش محسوب میشه... تو این شرایط من سه تا بچه دارم و دیروز فهمیدم که چهارمی رو هم بحمدلله باردارم، واقعا از اینکه تو جهاد فرزند اوری سهیمم و خدا بهم اجازه و فرصت داده که سرباز برای امام زمانمون بیارم و از کسایی نباشم که ذکر فرج لقلقه ی زبونشونه اما حاضر نیستند برای تعجیل فرج یاری برای امامشون بیارن و تربیت کنن، خوشحالم. اما با این حال غصه می خورم که وقتی اطرافیان این خبر رو بشنون چه برخوردی باهام می‌کنند، جمله هایی مثل؛ همینایی که آوردی رو درست تربیت کن بیشتر نمیخواد بیاری، پیشکش، تا کجا میخوای ادامه بدی؟ هفت تا خوبه (به حالت مسخره)، تو جهادت رو کردی بذار حالا بقیه ثواب ببرن، تو این گرونی این چه کاریه که کردین... اینا همه حرفاییه که بعد از باردار شدن سومی شنیدم و حالا که چهارمی بیاد احتمالا بیشتر و شدیدتر میشه... از طرفی حجم رحمم در اثر خطای پزشکی موقع سزارین کم شده، و از ماه پنجم و ششم زندگی خیلی برام سخت میشه به خصوص دوماه آخر که هر روز درد میکشم، نمیتونم بشینم یا راه برم و نفسم به شماره میفته... ازتون خواهش میکنم برام دعا کنین، که خدا لطف کنه و این سختی ازم برداشته شه به خصوص که بچه های کوچیک دارم و با وجود اونها نمیتونم بشینم یا استراحت کنم. و خواهش میکنم با نفس پاکتون برای بچه ام هم دعا کنین، چون من قصد داشتم یک ماه دیگه(تو ماه مبارک) باردار شم و الان داشتم آماده میشدم و مشکلات دندونم رو برطرف میکردم و نمیدونستم باردارم. دعا کنین داروهای دندونپزشکی و دو سه بار عکس رادیولوژی که از دندون تو این یک ماه گرفتم😔 مشکلی برای کوچولوم ایجاد نکنه، محبت کنین و تو لحظات خلوتتون و من و کوچولوی تو راهی و بقیه فرزندانم رو مورد لطفتون قرار بدین و برامون دعا کنین. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
تبلیغ کانال "دوتا کافی نیست" 👈 عزیزانی که علاقمند به معرفی و تبلیغ کانال هستند، می توانند از بنری که در پست بعدی ارسال خواهد شد، استفاده کنند. 👇👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
سهم من از جوانی جمعیت... پیری جمعیت یک معضل و خطر جدیه در صورت پیری جمعیت، معضلاتش هم دامن‌گیر پیرها و هم دامن‌گیر جوانها میشه برای رهایی از این مسأله چند سالی بیشتر فرصت نمانده، همه باید قدم بردارند، دولت و مردم، پیر و جوان... دولت وظایفی دارد اما فقط به انتظار دولت نشستن کفایت نمی‌کند! حرکت های مردمی هم باید شکل بگیره، همه میتونن به تناسب تمکن معنوی و مادی خود جهت پیکان پیری جمعیت کشور رو به سمت جوانی تغییر بدهند. از طریق تبلیغات چهره به چهره یا دورهمی های فامیلی و همکاران و بسترهای فضای مجازی، از طریق ایجاد مطالبه عمومی در سطوح مختلف اجتماع اعم از مردمی و دولتی، از طریق آگاهی بخشی در رابطه با معضلات پیری جمعیت، از طریق آگاهی بخشی نسبت به مشکلات تأخیر در ازدواج، تأخیر در فرزندآوری، بی فرزندی یا کم فرزندی بله! از افراد مسن دودی برای فرزندآوری بلند نمی شه اما می توانند بهترین حامی و الهام بخش جوانان در امر ازدواج و فرزندآوری باشند... به همین دلیل مقام معظم رهبری، تلاش برای افزایش نسل و جوان شدن نیروی انسانی کشور و حمایت از خانواده، یکی از ضروری‌ترین فرائض مسئولان و آحاد مردم عنوان کردند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۶۹۶ من متولد ۷۲ هستم، با برادر کوچکم ۶ سال تفاوت سنی دارم، از همون ابتدا هم متاسفانه با برادرم بازی نمی‌کردم 😕😕(شاید یه دلیلش تفاوت سنی مون بود) و بیشتر با دخترخالم که نزدیک مون بودن و دخترهای همسایه بازی میکردم. همین بازی نکردن ها سبب خودخواهیم شده بود، وقتی رفتم مدرسه مدام مواظب بودم که بردارم به وسایلم دست نزنه🧐🧐 و به مامانم میگفتم مثلا روضه یا جایی میخواد بره، داداشمم بره، چون من مراقبش نیستم😞😞(الان خیلی افسوس گذشته رو میخورم) اون موقع ها که یادم میاد، شرمنده میشم که براش خواهری نکردم😢 خلاصه بعد از ورود به دانشگاه رفت و آمد خواستگارها شروع شد،( قبل از دانشگاه هم که خوایتوارها اصولاً تلفنی و... رد می شدند) تا اینکه سال ۹۴ خواهرشوهرم که باهم در یه رشته و یه دانشکده (اما ورودی متفاوت) بودیم بنده رو برای برادرشان خواستگاری کردند. در نهایت شهریور همان سال عقد کردیم و بعد ۸ماه رفتیم سر خونه زندگیمون، من مشکلاتی داشتم و دکتر هم گفته بودن بعد ازدواج بارداری رو به تعویق نندازم، خلاصه بعد ده، یازده ماه از عروسی لطف خدا شامل حالمون شد و دختر گلم رو باردار شدم. زایمانم با امتحانات ترم سه ارشدم مصادف شد و قبل شروع ترم با اساتید محترم صحبت کردم و یکی دو تا از امتحانات رو ازم زودتر گرفتن. دخترم که یکسال و هشت ماهه شد، افتادم دنبال کارای پایان نامه ، دخترم دو سال و ۴ماهه بود که مجدد به لطف خدا باردار شدم و سونو غربالگری اول رو هم نرفتم چون میدونستم، بیخودی آدمو نگران میکنه و اعتقادی هم به سقط نداشتم، در این بارداری از همون ماهای اول احساس سنگینی داشتم، مثل بارداری اول ویار داشتم اما احساس ضعف هم داشتم که هرچند ساعت هرچند کم باید یه چیزی می‌خوردم. ۴ماهه که بودم رفتم سونو، متوجه شدم دوقلو باردارم، من همیشه نگران بودم دخترم👨‍👩‍👧 مثل خودم حسرت خواهر نداشته باشه، که خدا بهش یهویی دوتا آبجی داد🥰 بعد زایمان بخاطر اینکه شکمم فوق العاده بزرگ بود(ماشاالله بچه ها هر کدوم ۳کیلو و خورده ای داشتن) یه درد خاصی داشتم 😔 که وقتی دراز کشیده بودم خیلی بسختی بلند میشدم، از درد، بخیه سزارین یادم میشد😏 اما خب به هر حال گذشت یازده روز اول بیشتر مامانمم پیشم بودن، خدا حفظشون کنه، بعد هم چند روزی مادرشوهرم میومدن، اما چون پدر شوهرم جانباز ۷۰درصدن، نمیشد مدام پیشم بمونه. ماه های اول ۴،۵ روز خونه مامانمم بودم باز یه هفته ده روز خونه خودم بودم، مجدد میرفتم اونجا،(اونجام بیشتر خاله ی دختر خاله هام کمک میکردن، خداروشاکرم اگه خواهر ندارم اما خاله ی دخترخاله هام عالی هستن و مثل خاله واقعی بچه هامونو دوست دارن)، تا اینکه بچه ها بزرگ تر که شدن، رفت و آمد من هم کمتر شد. الان دختر بزرگم ۵سال و ۳ماهشه، دوقلوهام ۲سال و دو ماه، ان شاالله تو فکرم از پوشک بگیرم و در ماه های آینده برا بعدی اقدام کنیم. سر دختر اولم خداروشکر تونستیم خونه بخریم، موقع دوقلوهامم همسرم یه شغل رسمی نصیبشون شد و تونستیم یه زمین بخریم، البته ناگفته نماند که قناعت هم تو زندگی خیلی تاثیر داره. در مورد کمک و لطف خداوند هم من بارها دیدم مثلا وقتی یکی از بچه ها یکم ناخوشه، اون یکی آرومه و راحت خوابیده ، که خیلی فشار روم نمیاد. همیشه از خداوند میخوام صبر و توانمون رو زیاد کنه و خودش کمک کنه بتونیم صالح تربیت شون کنیم و چون بچه هام دخترن برای حیا و عفت و حجابشون از الان خیلی دعا میکنم. همسرم میگن شما که تیمت رو تکمیل کردی😄 حالا منتظریم به لطف خداوند تیم همسرم هم تکمیل بشه، چون ایشون هم تک پسرن و سه خواهر دارن. از خداوند میخوام فرزندان زیاد صالح و سالم و یار امام زمانی عنایتمون کنه😊 چون به معنای واقعی دو تا کافی نیست ☺️ خداروشکر الآنم تقریبا باهم بازی میکنن. تازه دخترم میگه کی برام داداش میاری دیگه😂 همچنین خدارو شاکرم که هم خودم و هم همسرم موافق فرزند زیادیم، الآنم که امر رهبری هستش و حکم جهاد داره... «وای اگر خامنه ای حکم جهادم بده» خانومااااای گل حکم جهاد صادر شده: جهاد فرزند آوری👶👧👶👧👶👧👶👧👶😍 ان شاالله بحق ماه رمضان و شب های قدری که پشت سر گذاشتیم، خداوند در تقدیر تمام خانومایی که چشم انتظار بچه اند، فرزندانی صالح و سالم رو بنویسه. اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🤲🌹 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۰۰   واسطه از سختگیری من ناراحت می شد و می گفت:"شما دقیقا بگو چی میخوای؟" می گفتم:" دیگه تو این سن صرفاً نمیخوام بچه داشته باشم، من اهداف خاصی دارم و کسی که امانت دار بچه ی منه، باید شرایطی که میخوام رو داشته باشه. (البته، این سختگیری بنده، بخاطر اهداف آینده ام بود، وگرنه عزیزانی که دنبال اجاره دادن رحم خود هستند، انسانهای بسیار شریف و زحمتکش و عزیز خداوند مهربان هستند.) واسطه هم گفت:" با این حساب، نمی تونم به شما کمکی کنم. شما خودتون باید اقدام کنید و از طریق سایت ها فراخوان بدین. "    بعد از آن، خودم در سایت های مرتبط جستجو کردم تا اینکه با خانمی، ۳۰ ساله آشنا شدم. او زنی بزرگوار، پاک و ایثارگر بود. آنها مستاجر بودند و مشکل شدید مالی داشتند. همسر او برای تهیه پول پیش خانه، قصد فروش کلیه اش را داشت. ولی خانم موافقت نکرده بود و تصمیم گرفته بود رحمش را اجاره بدهد. آنها زندگی بسیار گرم و صمیمی داشتند و این خانم با ایثارگری و مهر و محبت تمام، برای حفظ زندگی اش تلاش می کرد. ما به منزل شان رفتیم و با آنها صحبت کردیم و مدارک شان را دیدیم. با توجه به رابطه خوبی که با هم و تنها فرزندشان داشتند، مورد پسندمان واقع شدند. من شرایطم را برای آنها توضیح دادم و گفتم:" میخوام یه انسان پرورش بدیم، نه صرفا یه بچه." آنها هم پذیرفتند.    آن خانم به من گفت:"حقیقتش من آدم صادقی هستم، اما پایبند به نماز نیستم." گفتم:" این حرفی که زدی، نشونه صداقت شماس و همین راستگویی برای من خیلی ارزشمنده! امیدوارم که این بچه باعث بشه تحولی درون شما ایجاد بشه و نمازخون هم بشید."    بعد با هم به مطب خانم دکتر مراجعه کردیم و موافقت او را هم گرفتیم. ولی بعد از انجام آزمایش های لازم، و مصرف دارو، خانم دکتر گفت:" دیواره رحم این خانم مشکل داره. متاسفانه باید شخص دیگه ای پیدا کنی." من از شدت ناراحتی سکوت کرده و فقط به خانم دکتر زل زده بودم. خانم دکتر گفت:" این خانمو دوست داری؟" گفتم:" بله! دلم میخواد همین خانم، امانت دار بچه ما باشه!" خانم دکتر گفت:" باشه. پس یه بار دیگه هم امتحان می کنیم. باید باز مدتی دارو مصرف کنه تا ببینیم شرایطش چطور میشه!؟ "    خود آن خانم هم از این اتفاق خیلی ناراحت شده بود. من به او دلداری می دادم و می گفتم:" نگران نباش، ما کنارت هستیم! هر قدر طول بکشه، بازم تو رو رها نمی‌کنیم. احساس من اینه که خدا شما رو برای حل مشکل ما در نظر گرفته. پس اونقدر صبر می کنیم تا شرایط شما برای انتقال مناسب بشه. هر مبلغی هم که لازم باشه، هزینه می کنیم." اون خانم و همسرشان از ما تشکر کرده و بسیار خوشحال شدند.    تا اینکه بعد از چند ماه مصرف دارو، شرایط خانم برای انتقال جنین ها ایده آل شد و بالاخره قرارداد محضری را نوشتیم. اواخر اسفند ۱۴۰۰ سه تا جنین انتقال داده شد. با همان اولین انتقال به لطف خدا هر سه جنین گرفت و ایشان بعد از تعطیلات عید آزمایش داد و این خبر خوش رو به ما رساند. جالب اینکه هر جنین هم کیسه آب جداگانه ای داشت.    وقتی خدمت خانم دکتر رفتیم، گفتند:" باید یکی از جنین ها رو از بین ببرید، سه تا زیاده!" بعد برای سقط، یکی از اساتیدشان را به ما معرفی کردند. بعد از سه جلسه مشاوره من و همسرم و آن خانم و همسرشان، با استادشان در مطب، ما نتوانستیم با از بین بردن هیچ کدام از جنین ها موافقت کنیم و کاملا مصمم گفتیم:"ما به این سن رسیدیم، دوست نداریم آدمکش بشیم! یا هر سه بچه با هم، یا هیچ کدوم، دیگه هرچی خدا بخواد." همکار خانم دکتر روی کاغذ نوشت: "این خانواده با حذف یکی از جنین ها موافقت نمی کنند. لطفا اجازه بدهید هر سه جنین باقی بمانند. علت سزارین سابق این خانم هم، عدم باز شدن دهانه رحم شان، بعد از پایان ۴۱ هفته بوده، یعنی دهانه رحم جایگزین محکم است و به نظرم این خانم جوان، توانایی نگهداری هر سه جنین را دارد."    آن خانم بزرگوار هم گفت:"خواهش می کنم ! جنینی را حذف نکنید، من با توکل بر خدا، هر سه بچه رو نگه میدارم و مراقبت لازم را بعمل می آورم، در عوض شما هم مبلغ بیشتری بهمون بدید!" ما هم قبول کردیم. وقتی ماجرای عدم حذف جنین را برای خانم دکتر تعریف کردم با عصبانیت روی میز کوبید و گفت:"چرا این کارو کردین؟!!چرا بدون حذف جنینی، به مطب آمدید؟!!!" وقتی نامه استاد را به او نشان دادیم، به آرامی گفت‌: "ایرادی نداره! حرف استاد برام حجته. ولی باید خیلی مراقبت کنید. چون بارداری سه قلویی، بارداری پرخطر محسوب میشه و احتمال سقطش زیاده. فعلا خانم باید استراحت مطلق باشه و با کوچکترین مشکلی بلافاصله به مطب یا بیمارستان مراجعه کنه." 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۰۰ در زمینه تغذیه هم، به دکتر طب سنتی مراجعه کردیم. نظر ایشان این بود که برای رشد مطلوب سه قلوها، مادر باید بعضی از آجیل ها و شیره انگور و میوه های فصلی خاص، انجیر، مویز، گلاب و... مصرف کند. به همین دلیل، جدا از پول نفقه ای که ماهیانه به آن خانم پرداخت میکردیم، مرتب برایشان بادام و گردو و... می خریدیم. شاید یکی از دلایل رشد خوب جنین ها، تقویت مادر با مصرف مداوم آجیل و.... و تحت نظر بودنشان از جهت تغذیه و... بهره مندی از طب سنتی بود.   چند ماه اول به هر سختی که بود سپری شد و در سونوی چهار ماهگی مشخص شد هر سه جنین، پسر هستند. جنسیت بچه ها برای ما مهم نبود، آنها هدیه الهی بودند و ما در هر صورت از وجودشان خوشحال بودیم. با این وجود، به خاطر سن خودمان، و آینده ی بچه ها، ترجیح می دادیم بچه ها پسر باشند، به همین دلیل وقتی دکتر جنسیت بچه ها را گفت: خیالمان راحت شد و از نگرانی مان اندکی کاسته شد.    بالاخره سه قلوهای ما در هشت ماهگی به دنیا آمدند و ۲۱ روز در NICU بستری شدند. بعد از تولد بچه ها، با وجود اینکه خودم دوست نداشتم ارتباطم را با آن خانم قطع کنم اما با مشورت هایی که گرفتیم به این نتیجه رسیدیم که دیگر هیچ ارتباطی وجود نداشته باشد. لذا بخاطر نارس بودن سه قلوها، با نامه ی بیمارستان، بیست بسته آغوز از بیمارستان شهید اکبرآبادی گرفتیم تا بچه ها در بدو تولد استفاده کنند.    از روزی که ما تصمیم گرفتیم ماجرای فرزندآوری را دنبال کنیم تا روز تولد بچه ها، حدودا دو سال طول کشید. در این مدت، ما مدام در حال رفت و آمد به مطب پزشکان مختلف بودیم و سختی های زیادی را متحمل شدیم، اما چون هدف بزرگی داشتیم با انگیزه به راهمان ادامه دادیم و همه آن سختی ها را به جان خریدیم. من و همسرم آگاه بودیم داریم چه می کنیم و با علاقه و عاشقانه این کار را دنبال می کردیم. با اینکه دوران کرونا، سختی کار را مضاعف کرده بود، اما خدا هم برای ما خواست و به ما خیلی کمک کرد.   در دوران پرخطر بارداری هر زمان که آن خانم مشکلی داشت، حتی ساعت ۳ شب، بارها و بارها از مرکز تهران به حومه می رفتیم و او را به بیمارستان می بردیم. در اغتشاشات سال ١۴٠١ با ترس از اینکه نکند آشوبگران به ماشین مان حمله کنند این مسیر را طی می کردیم، در واقع آن خانم را مثل بچه خودمان می دانستیم. به دلیل احتمال سقط، جای هیچ سهل انگاری نبود و آن خانم باید دائما تحت نظر می بود. ایشان چندباری هم در بیمارستان بستری شد و ما همه کارهای لازم را انجام می دادیم. سه قلوها که متولد شدند بیمارستان پیشنهاد داد برای نگهداری از آنها پرستار بگیریم، اما برای ما مقدور نبود چون تا آن لحظه ۵۰۰ میلیون تومان هزینه این قضیه کرده بودیم و دیگر برای گرفتن پرستار  توان مالی نداشتیم. من و همسرم بدون هیچ تجربه بچه داری، تصمیم گرفتیم تحت هر شرایطی خودمان از آنها مراقبت و نگهداری کنیم.   طی ۳ هفته ای که بچه ها در NICU بستری بودند، کادر آنجا، با دلسوزی تمام، آموزش های لازم را به بنده و البته سایر مادران می دادند. از نحوه پوشک کردن بچه تا شیر دادن و در آغوش گرفتن آنها. در واقع من در آن ۲۱ روز آموزش‌های ضروری و موثر و مفیدی را دریافت کردم.   از طرف دیگر یکی از دوستان بزرگوار و فهمیده و باتجربه ام که خدا خیرش بدهد، خیلی ما را راهنمایی می کرد. گاهی بدون اینکه از او خواسته باشیم می آمد و کمک می کرد. مثلا بعضی روزها آنقدر مشغول مراقبت از بچه ها بودیم که واقعا فراموش می کردیم صبحانه و ناهار و شام بخوریم. آنقدر به این بچه ها علاقه پیدا کرده بودیم که می دیدیم شب شده و ما نه ناهار خوردیم و نه شام!! بنده خدا دوستم بارها برایمان غذا می‌پخت و می آورد. می گفت:" میدونم شما فعلا نمی رسید غذا درست کنید." گاهی اوقات هم از بیرون غذا می گرفتیم. خلاصه به سختی هر چه تمام و به لطف الهی بچه ها را بزرگ کردیم، طوری که طی چهار ماه، هشت کیلو وزن کم کردم.   یک روز صبح زود، این دوست بزرگوارم به خانه ما آمد و در کمال تعجب، به ما گفت:"چند ماهه شما دو نفر با هم صبحونه نخوردین، من اومدم بچه ها رو نگه دارم تا شما یه صبحونه راحت با هم بخورید!"    او بارها بدون هیچ چشم داشتی بچه ها را نگه داشت و در رسیدگی کردن به آنها به ما کمک کرد. این لطف الهی بود که این فرد را کمک حال ما قرار داد و اکنون که بچه ها وارد ۷ ماهگی شده اند نیز کمک‌های ایشان ادامه دارد. 👈 ادامه در پست بعدی...    کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۰۰ ما دائما بچه ها را جهت مراقبت های لازم به دکتر می بریم، از کنترل قد و وزن گرفته تا شنوایی سنجی و بینایی سنجی و واکسن. با وجود اینکه حمل و نقل سه قلوها خیلی سخت است، ما عاشقانه این کار را انجام می‌دهیم. ( در ماشین یک بچه را همسرم در سبد نوزاد جا به جا می کند و با کمر بند نجات ماشین به صندلی جلو متصل می کند و دو بچه را خودم در صندلی پشتی، داخل کریر و با کمربند نجات، نگهداری می کنم.) شب ها هم نوبتی از آنها مراقبت می کنیم، من چند ساعت می خوابم، همسرم هم چند ساعت. لحظه ای نیست که از بچه ها غافل باشیم. مدام تحت نظر و توجه ما هستند، یعنی تمام وقت مان را به آنها اختصاص داده ایم، بدون هیچ گلایه و شکوه ای.   با وجود همه این سختی ها، از شرایط راضی هستیم و همواره شکرگزار خداوند مهربانیم. شبی، وقتی داشتم به یکی از بچه ها شیر می دادم، از خستگی کنارش دراز کشیدم و همانجا بدون خوردن شام خوابم برد. همسرم هم دلش نیامده بود مرا بیدار کند و خودش مراقب بچه ها بیدار مانده بود.    هر روز صبح که بچه ها بیدار می شوند و لبخند می زنند، خستگی شب و روز، از تنمان در می رود و خدا را شکر می کنیم که سه بچه سالم و باهوش و زیبا به ما عطا کرده است.    تا قبل از تولد بچه ها، دوستان و آشنایان از تصمیم ما اطلاعی نداشتند. بعد از اینکه از ماجرا خبردار شدند، واکنش‌ های مختلفی نشان دادند. برخی ما را تحسین کردند و گفتند :چه کار خوبی! چه همتی! برخی ناراحت شدند و گفتند این چه کاری بود که کردید! برخی هم مسخره کردند.   تولد سه قلوها همزمان با کرونا و آنفلوانزا بود و چون نوزادان ضعیف و آسیب پذیر هستند، با توصیه دکتر تصمیم گرفتیم تا ۶ ماه، تا حد ممکن با هیچکس رفت و آمد نداشته باشیم تا کمی بزرگتر شده و سیستم ایمنی بدن شان قوی تر شود. یعنی با وجود اینکه برخی دوستان و آشنایان وفامیل ها، می خواستند برای دیدن بچه ها بیایند ما عذرخواهی می کردیم و شرایط را توضیح می دادیم.    پدرم هم از طریق تماس تصویری در شهرستان، آنها را دید. او از اینکه می دید با لطف الهی، بعد از سالها، ما صاحب سه فرزند سالم شده ایم، خیلی خوشحال بود. متاسفانه در دو ماهگی بچه ها، پدر عزیزم از دنیا رفتند. همسرم گفت:"باید هرطور شده در مراسم‌ پدرت شرکت کنی. منم یه جوری بچه ها رو نگه میدارم. توکل به خدا!"    او با بزرگواری تمام، سه روز به تنهایی بچه ها را نگه داشت و زمانی که من برگشتم، خستگی، بی خوابی و سختی کار آنقدر به او فشار آورده بود که بنده خدا چند کیلو لاغر شده بود. حتی دوستم آمده بود و خواسته بود یکی از بچه ها را به خانه خودشان ببرد تا کمک حالش شود، اما همسرم موافقت نکرده بود. چون دوستم بچه مدرسه ای داشت و همسرم از آسیب پذیری بچه های دو ماهه نگران بود.    آمدن این بچه ها را به زندگیم، نتیجه دعای خیر پدر و مادر می دانم. من آنها را خیلی دوست داشتم و دارم و تلاش کرده ام هر کاری که از دستم برمی آید برایشان انجام دهم. مثلا گاهی پیش می آمد دو ماه تمام به منزل پدرم می رفتم و می ماندم و کارهایشان را انجام می دادم. همسرم هم مخالفتی نداشت.    حالا که پدرم را از دست داده ام، اگر این بچه ها را نداشتم، آسیب روحی بدی می دیدم. ولی وجود این طفل معصوم ها، تحمل این مصیبت را برایم آسان تر کرده است. مادرم می گوید:"من به عشق این بچه هاس که دارم نفس میکشم." امیدوارم و از خدا خواسته ام فرزندانی با اخلاق و با ایمان تربیت کنیم که بتوانند به جامعه انسانی خدمتی بکنند و عضوی مفید و موثر باشند. ان شاء الله این بچه ها طوری تربیت شوند که بتوانند با تکیه بر خداوند و توان خود و اعتماد به نفس و اتحاد و دلبستگی بین خود، به وجود ما در آینده چندان وابستگی نداشته باشند، چه ما باشیم، چه نباشیم، خودشان اهداف شان را با موفقیت دنبال کنند. شما هم برای ما و سه قلوها دعا بفرمایید. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
نوعی جهاد... همان‌طور که بانی شدن برای ازدواج نوعی جهاد است، بانی شدن برای کمک هزینه‌ی فرزندآوری ... نیز نوعی جهاد به ‏حساب می‌آید. ... فردی که امکان فرزندآوری برایش فراهم نبود، می‌گفت:‏ اکنون که دشمن به دنبال تضعیف نسل ماست تا کشور به سمت جمعیت پیرسوق پیدا کند (و حدود ۳۰ سال دیگر نتایج آن ‏آشکار می‌شود)، تصمیم گرفتم به مدت دو سال، هزینه‌های ماهیانه‌ی فرزند یکی دو نفر را (که امکان فرزندآوری دارند) ‏پرداخت کنم.‏ 📚 اهل بیتی‌ها – ص ۱۵۳ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
"اگر همه عالم را بگردید، خسته ‏تر از من نمی ‏توانید پیدا کنید، لکن خدمت به اسلام و مسلمین از همه چیز مهمتر است" 📚مجله پاسدار اسلام – ش ۴۵، ص ۳۰ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
به وقت فریضه.... فریضه وقت دارد، در وقت خود باید فریضه را انجام داد، بهترین وقت انجام فریضه هم اول وقت -وقت فضیلت- است. خب بعضی اصلا فریضه را انجام نمی‌دهند می‌گویند بی‌خیال، بعضی انجام می‌دهند اما با تأخیر، بعضی می‌گذارند وقت که گذشت انجام می‌دهند، مثل توابین؛ توابین وقتی که باید می‌آمدند -که عاشورا بود- نیامدند؛ وقتی آمدند که کار از کار گذشته بود. یا قیام مردم مدینه با رهبری عبدالله بن حنظله؛ آمدند در مقابل یزید ایستادند قیام کردند حاکم مدینه را بیرون کردند اما دیر؛ آن وقتی که شنیده‌اند که حسین‌بن‌علی علیه السلام از مدینه خارج شد آن وقت باید به این فکر می‌افتادند، نیفتادند؛ دیر به فکر افتادند، یک سال بعد به فکر افتادند؛ نتیجه همانی شد که تاریخ ثبت کرده است؛ قتل عام شدند، تارومار شدند، نابود شدند، هیچ کاری هم نتوانستند بکنند. کار را در وقت باید انجام داد. خب اگر بخواهیم کار را در وقت انجام بدهیم، بایستی فریضه را بشناسیم، بدانیم چه کاری باید انجام داد تا آن را در وقت خود انجام بدهیم. 🔹رهبر معظم انقلاب | دیدار مردم قم | ۱۹ دی ۱۳۹۵ 📚 جهاد تبیین 👈 مقام معظم رهبری در پیام خود به فعالین حوزه جمعیت، تلاش برای افزایش نسل و جوان شدن نیروی انسانی کشور و حمایت از خانواده را، یکی از ضروری‌ترین فرائض مسئولان و آحاد مردم عنوان کرده بودند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
اشکم روان شده به هوای عراقِ تو پابند نوکرت شده‌ام در فراقِ تو کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌رژه مادر_فرزندی در مراسم امروز رژه نیروهای مسلح در یزد... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فرازی از وصیت‌نامه شهید مدافع‌حرم مهدی ذاکرحسینی "همیشه پشتیبان ولی فقیه خود باشید و از رهنمودهای ولایت فقیه تبعیت کنید، قسمت نبود که من ازدواج کنم ولی از همه می‌خواهم که به توصیه حضرت آقا، آیت‌الله‌ خامنه‌ای مبنی بر افزایش جمعیت، جامعه عمل بپوشانند و نسل شیعه را افزایش دهند." 👈 پیکر مطرح شهید مهدی ذاکرحسینی از رزمندگان لشکر عملیاتی حضرت محمدرسول الله(ص) که در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ در حومه شهر حلب سوریه بر اثر حملات موشکی به درجه رفیع شهادت نائل آمده بود، به تازگی در سوریه شناسایی و به کشور بازگشت. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌اسلام را اینگونه به ما رسانده اند.... 👈 بله عزیزان، در حالی که وضعیت جمعیت تنها حکومت شیعه ی جهان و تنها امید مظلومین عالم بحرانی است و کم کم با خروج بانوان دهه شصتی از سنین باروری، فاتحه ی جوانی جمعیت خوانده خواهد شد، عده ای خلاف نظر رهبری، با طرح نظرات غیرکارشناسی، با ایجاد شبهات مختلف تربیتی و اقتصادی و... این اندک امید باقیمانده را هم خواسته یا ناخواسته تباه می کنند. در حالی که بحران جمعیت تنها با تلاش بی وقفه ی مسئولین برای رفع موانع فرزندآوری و مجاهدت عموم مردم حل شدنی است. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075