eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.5هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
📌غصه های پوچ... می گویند مَرد غصه خور هی غصه میخورد زنش یک وقتی تصمیم گرفت نگذارد او غصه بخورد لذا نگذاشت از خانه بیرون برود و در خانه نگاهش داشت، غذای خیلی چرب ونرمی که دوست میداشت برایش پخت، بچه هارا هم بیرون کرده بود، خلوت کرده بود که این غصه نخورد. تا ظهر نگاهش داشت، ظهر میخواست برود تطهیر، اتفاقا دستشویی دَم در بود، این رفت آنجا و برگشت نشست روی تشک و سرگذاشت روی زانو بنا کرد به غصه خوردن، زنش آمد، گفت عموعلی دیگر چه خبر است؟ امروز دیگر چی، امروز که نگذاشتم بروی بیرون غصه بخوری. گفت: راستش من وقتی که از دم در برمیگشتم، دیدم الاغی آمد برود، این الاغ دُم نداشت! گفت خوب به تو چه؟ دم نداشته باشد، گفت: هان یکی وقتی این الاغ می آید برود اینجا می خورد زمین، به من میگویند بیا بلندش کن من میروم، دُم ندارد تا بگیرم و بلندش کنم! 😲😲😲 ۹۰ درصد غصه و غم ها اینجوری پوچ است. همه، مخصوصا خانم ها به خاطر دنیا، غم و غصه نخورید، محیط خانه را سرد نکنید. خانم های باردار مواظب امانت خدا باشند امانت را خوب تحویل جامعه بدهند. 📚تربیت فرزند از نظر اسلام کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
خیلی حسین، زحمت ما را کشیده است.. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
معیارهای خداپسند تعیین کنید... چند وقت پیش در یکی از اجتماع های عظیم مشهد، خانمی بسیاااار محجبه و خوش اخلاق و خوش برخورد از بنده شماره خواستند و گفتند خودشون بسیار ولایی و دور از موسیقی و اینطور چیزا هستند و گفتند دختر خانم چادری بهشون معرفی کنم برای ازدواج با پسرشون... در همون فرصت کم آشنایی خیلی تند تند تاکید کردند که دختر خانم از فلان منطقه نباشه، چشم رنگی باشه و قدش فلان باشه و رنگ پوستش اینطور باشه و ... خلاصه چشام گرد شده بود😳😳 بعد چندوقت یه دختری تقریبا با چنین خصوصیاتی پیدا کردم که ایشون فقط یدونه ملاک رو نداشتن و با خودم خندیدم و گفتم حالا شاید اون بنده خدا شوخی کردن و دیگه با این یدونه کنار میان... وقتی زنگ زدم خیلی سریع پاسخ منفی دادن و حتی حاضر به دیدن این دختر خانم نشدن و من واقعا اون لحظه از ته دل برای اون دختر خانم مومن و زیبا و متین که دوستم بودن، احساس ناراحتی کردم. و نکته جالب تر اینجا بود که مادر آقا پسر با یه حالت تاثر و ناراحتی میگفتند، خواهش میکنم بازهم برای ما دنبال دختر بگردید، پسرم سنش خیلی زیاد شده و من اونجا بود که شرمنده دختران سرزمینم شدم که باید با این ملاک ها رد یا قبول بشن... آخه وقتی ما حاضر نیستیم از یدونه ازین ملاکای ظاهری دست بکشیم، چطور توقع ازدواج به موقع و خوشبختی جوونامون رو داریم آیا دختری که قدش از پسر شما یکم بلندتر یا کوتاه تره یا رنگ پوستش یکم سبزه تر یا سفید تر برای خوشبخت شدن مناسب نیست؟ باور کنید شب نامزدی خود بنده بعضی ها حتی نتونستند صبر کنند صبح بشه و همون جا به گوشمون رسونده بودن حیف این دختر به این زیبایی برای این آقا و خدا میدونه که اون شب ها به من چطور گذشت. ولی الان که چهارسال از ازدواجم میگذره به همسرم میگم تو چمران منی و اون قدر به سیرت و اخلاقت غبطه میخورم که هنوز فرصت نکردم درست و حسابی صورتت رو ببینم. جالب تر اینکه بعد چندوقت از ازداجمون متوجه شدم که خیلی ها همسرم رو ازین ازدواج منع کردند به خاطر منطقه ی زندگی من چون منطقه ی ما خیلی پایین تر از همسرم بود و مادر همسرم مقابله کرده بودند و گفته بودن باید دختر خانم رو ببینید و الان میگن اکثرا ازشون میپرسن اون منطقه هنوز هم دختر خانم خوب داره؟ در واقع هردو طرف یه ملاکایی رو زیر پا گذاشته بودن. همه اینارو گفتم که برسم به این خواهشم از تمااام پدر و مادرها و بزرگترا اینه که ملاک و معیار های جوونامونو و نسل آینده رو ماییم که با دائم در گوششون خوندن، تعیین میکنیم. پس معیارهای خداپسندانه تعیین کنیم و با خدا معامله کنیم نه با زیبایی و ثروت و منطقه زندگی و ... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
پویش روزه به نیابت از زوج های نابارور... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۶۷ سال ۸۶ ازدواج کردیم و چون از صفر شروع کردیم، بدون حمایت خانواده ها، تصمیم گرفتم صبح تا شب کار کنم و متاسفانه ۴ سال رو بدون فرزند سپری کردیم و الان چقدر پشیمونم و خدا پسر اولم علی رو سال ۹۰ بهم هدیه داد، اسمی که در مجردی عاشقش بودم روش گذاشتیم و من کار اداری رو در بارداری به راحتی رها کردم و تصمیم گرفتم خودم پیش بچه م باشم و خدا البته در همان ماههای اول نظر مثبتشو بهم نشون داد 😂 و شوهرم برا اداره دیگه ای آزمون داد و دقیقا حقوقش دوبرابر شد و انگار فرقی نکرد که من از کارم کناره گرفتم. ولی خدا خیلی سر این پسرم ما رو امتحان کرد😭 سخت ترین ها رو پشت سر گذاشتیم. چون در خانواده همسرم فقط ما وجهه مذهبی داشتیم و خیلی به قول معروف تو چشم بودیم از لحاظ علمی و موقعیت اجتماعی. خلاصه آزار و اذیت هایی که قبل بارداری بود، ابعاد جدیدی به خودش گرفت. پسرم خیلی گریه میکرد و پیش هر دکتری که فکر میکردیم تو شهر خودمون و تهران و حتی مشهد بردیم ولی دلیلش پیدا نشد و خلاصه بچه ی سختی بود و همه مراحل رشدش هم دیر بود و ما انواع و اقسام طعنه و کنایه ها رو میشنیدم و خیلی شماتت ها که واقعا آرامش رو از من سلب میکرد و خدا واقعا از سر گناهاناشون بگذره که حتی در حال شیر دادن، اشکم جاری بود و خلاصه پسرم در ۱۴ ماهگی دندان درآورد و در ۱۶ ماهگی راه رفت و رکورد فامیل روشکست😂 شب و روز پسرم بغلم بود و همسرم شب از سرکار میومدن و کمک میکردن در نگهداری و سرپا نگهداشتن علی کوچولو و خلاصه همه جا به علت گریه های علی اقا ما معروف شدیم تا جایی که بعد ۳ سال یک‌نفر منو در شبهای احیا صدا کرد گفت: دخترم دو سال پیش بچه بغلت همیشه تو مراسم می ایستادی بچه ت خوب شد؟😂 ولی با این همه فشار روحی و جسمی تسلیم نشدم و دیدیم داره دیر میشه، دست به کار شدیم و برا دومی اقدام کردیم که چند هفته بعد دخترم رو باردار شدم و واقعا "ان مع العسر یسرا". بعد از ۱۷ ماهگی پسرم دوران بارداری شروع شد و سونوی ۱۶ هفته وقتی فهمیدم دختره، انگار دنیا رو بهم دادن. ولی اینم بگم انقدر حرف میشنیدم از اطرافیان که اینو نمیتونن نگه دارن، یکی دیگه آوردن😢 ولی واقعا خدا دخترم رو یه هدیه داد که خستگی اولی از تنم بیرون بره. دخترم برعکس پسرم که زبل و باهوش بود و واقعا الانم یادم نمیاد چطور بزرگ شد و یه هدیه بزرگ خدا به من دخترمه که خیلی درک و شعور بالایی داره و خیلی زرنگه و کمک حال من هست .و خلاصه بچه های قد و نیم قد و دست تنها. تنهایی دوتایی با هم میبردم واکسن و برمیگردوندنم و همه کارهاشون رو تنهایی انجام میدادم چون همسرم تا غروب سرکار بود و سالهای سخت زندگی من که فشار جسمی زیادی رو متحمل شدم و چون خانواده هر دونفرمون پرجمعیت و پر از نوه هست در واقع برا ما انرژی نمونده بود. من خودم خیلی کمک حال خواهرام بودم ولی در زمانی که من کمک لازم بودم همه بچه کوچیک داشتن و نتونستن کمکی به من بکنن. مادرم هم با اینکه سزارین بودم منو در ۵ روزگی رها کرد و رفت. چون خودم خیلی فرض و زرنگ به چشم میام میگفت خودت از پسش برمیای و زایمان دومم مصادف بود با یبوست شدید پسرم (با عرض معذرت) و ماههای سختی رو میگذردندم با انواع تدابیر تا اینکه درست شد و متاسفانه بعدش پسرم دیر حرف زد و از نظر هوشی هم کمی پایین بود (خدا رو شکر مشکل مغزی یا منگلی نداره ولی درصد هوش پایین داره) و من ۵ سال با دو بچه راهی گفتاردرمانی ها و کاردرمانی ها شدم و سال اول دبستان رو به سختی رد کردیم و فشار عصبی و جسمی زیادی روی من بود. همان سالها تصمیم گرفتم برای روحیه خودم ادامه تحصیل بدم و همون سال ارشد قبول شدم و با دو بچه البته مجازی با معدل ۱۸ فارغ التحصیل شدم و مقاله های خوب در حد چاپ در مجله هم نوشتم ولی بر اثر خستگی دیگه تصمیم به داشتن فرزند نداشتم و سرسختانه روی حرفم بودم. البته اینو نگفتم در زایمانم دومم خدا خیلی بهم رحم کرد و با اصرار همسرم برا سزارین تهران رفتیم و موقع زایمان دکتر متوجه شد که رحمم بر اثر فشار زیاد جسمی که علی اقا در بارداری خواهرش وارد کرده بود و دائما سرپا بودم و در حالت بارداری تنها در خانه در حال تکان دادن پتو بودم تا بخوابه 😂 خیلی نازک شده و در حال ترکیدن بود. که واقعا نظر خدا بود که ما تصمیم گرفتیم دو روز زودتر به تهران بریم و ویزیت بشیم و دکتر تذکر جدی داد که تا چند سال بچه دار نشید. ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۶۷ بعد ۷ سال همسرم زمزمه فرزند سوم کرد و انقدر گفت و گفت و پافشاری کرد که بالاخره موفق شد. من در طی این سالها خیلی سختی کشیدم و بالاخره عاشورای ۱۴۰۰ بود که راضی شدم به خاطر رضایت خدا از رهبر و همسرم اطاعت کنم و البته تازه داشت طعم خوب پیاده روی اربعین بعد از ۳ بار مزه میکرد و من راضی نبودم با اضافه شدن یه بچه این لذت رو از دست بدم. سال ۱۴۰۰ که کرونا بود و اعلام کردن فقط سفر هوایی با دو دوز واکسن امکان داره و من فقط یک دوز زده بودم و همسفرای من آماده رفتن شدن و من مبهوت و داغون باور نمیکردم که در اربعین نمیتوانم کربلا باشم، چه روزهایی که فقط با اشک همراه بود و فقط فیلم های پیاده روی اربعین شده بود زندگی من 😭 خواهر و برادر زاده م با هواپیما رفتن و من همان شب خواب دیدم که گذرنامه ام مهر یا حسین قرمز زدند و تعداد ان ۴ تا بود که با احتساب جنین ۲۰ روزه من ۴ نفر میشدیم قربون ارباب برم زائر ۲۰ چند روزه ش رو حساب کرده بود 😭 . عصر همان روز خواهرم که در قم زندگی میکنند اتفاقی زنگ زدن و گفتند همسایه های ما مرز زمینی بدون کارت واکسن کربلا رفتند و من فوری با همسفر های هر ساله تماس گرفتم چند نفرشون درگیر کرونا بود یکیشون بچه شیرخواره داشت و یکیشون باردار و همسرم هم تمایلی نداشتن بیان. بالاخره یکی رو پیدا کردم و خدا ایشون رو وسیله کرد با هم راهی شدیم با سختی خیلی زیاد و در عرض نیم ساعت کوله جمع کردم و راهی شدم. چون بعد ایلام تدابیر سخت گذاشته بودن با مسیر ۸۰ کیلومتر تا مهران را چندین بار با مسیرهای مختلف امتحان کردیم و بالاخره با پیاده روی بیش از ۲۰ کیلومتر تا مرز و حدود ۱۳ ساعت سرپا ایستادن در مرز، ما به نجف رسیدیم و ۱و نیم روز کامل پیاده روی کردیم و من که در بارداری های گذشته هیچ ویار و علائمی نداشتم، احساس میکردم باردارم و در مسیر هر بار دستم را روی شکمم میگذاشتم و به آقا سلام میدادم و حسابی چای عراقی میخوردم و برعکس سالهای گذشته اربعین که چیزی در گرما نمیچسبید، حسابی لذت میبردم و در تمام سفر نظر امام حسین رو احساس میکردم.و لحظه به لحظه به آقا التماس میکردم که دوره ام چند روز عقب بیفتد و من بتوانم زیارت بروم و خلاصه برگشتم دیدم هیچ خبری نیست و فردای روز برگشتن آزمایشم مثبت بود ولی بتا خیلی پایین بود و دکتر احتمال سقط داد و گفت دو روز دیگر آزمایش رو تکرار کن. چون کربلا رفته بودم و این کربلا ،متفاوت ترین اربعین و کربلام بود و نظر آقارو واقعا احساس کرده بودم از جور کردن همسفرم تا امکان اسکان در نجف و کربلا دقیقا نزدیک حرم آن هم اربعین و اتفاقات ریز زیاد که فرصت زیادی میخواهد تا تعریف کنم. خلاصه خیلی داغون شدم و البته شوهرم داغون تر از من و نذر قربانی کردیم برا آقا امام حسین و منی که راضی نبودم بچه سوم بیارم، حالا التماس میکردم بچه ای که گوشت و خونش با اشک و احسان های اربعین و زیارت امام حسین، تشکیل شده از دست ندم و بعد سه روز آزمایش بتا درست شد و من واقعا از خوشحالی در پوستم نمیگنجیدم و محمدحسینم برام موند. محمدحسین عزیز من الان ۱۴ ماهه شده و انرژی مثبت و نشاطی که به زندگی ما داده وصف ناپذیره و خواهر و برادرش واقعا کیف میکنن وقتی باهاش بازی میکنن و من واقعا خدا رو شکر میکنم که به دلم انداخت که راضی بشم هر چند واقعا فشار جسمی زیادی در بارداری و در زایمان زودرسم (به علت نازکی رحم) متحمل شدم ولی نشانه های زیادی رو در اطاعت ولی و رهبرم و بعد البته همسرم😅در فرزندآوری دیدم که بابتش از خدا ممنونم. از همه تون میخوام که برام خیلی دعا کنید که در تربیتشون موفق باشم و صبورانه مادری کنم .... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
بهترین سازش.... هر چه سازش با آمریکا و با صهیونیست‌ها و با آدمهاى بد، بد است، سازش با همسر خوب است؛ البتّه سازش با دوستان دیگر هم خوب است امّا از همه‌ى سازش‌ها بهتر همین سازش با همسر است که انسان با همسرش بسازد؛ حالا «بسازد»، یعنى چه؟ یک وقت هست که با همدیگر قرار می‌گذارند، تبانى می‌کنند تا یک کار بزرگى، یک کار مهمّى، یک کار خیرى انجام بدهند که چه بهتر؛ اینکه خیلى خوب است؛ این هم، سازشِ خوبى است امّا یک وقت هم هست که به همدیگر که نگاه می‌کنند، یک ناهنجارى‌اى، اشکالى در طرف مقابل مى‌بینند، [در اینجا] سازگارى این است که با او بسازند؛ عیوب کوچک را بزرگ نکنند و بسازند؛ این میشود سازگارى (۱۳۸۲/۰۱/۱۱). کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
به خواستگاری دختری که پزشک نیست، نمیرن!!!❌ اینم شد معیار ازدواج؟؟!😐 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
روزه اول ماه محرم... تو دوران مجردی خواستگارای زیادی داشتم ک هیچ کدوم به سرانجام نمیرسید. یا خودم رد میکردم یا خانوادم رد میکردند یا خب خودشون پیش اومد که پسند نکردن. از اینکه هرماه باید جوابگوی خواستگارایی میبودم که دیگه برام یقین شده بود، قسمت نمیشه با هیچ کدوم زیر یه سقف برم، واقعا کلافه بودم. پیام مربوط به روزه روز اول ماه محرم رو تو کانال شما خوندم. تصمیم گرفتم روزه روز اول ماه محرم رو به نیت ازدواجم انجام بدم و دادم. من روز اول ماه محرم سال ۹۹ رو به نیت ازدواج کردن روزه گرفتم! و ماه شعبان همون سال قمری ازدواج کردم. زندگی نوپای من مثل زندگی همه آدما پستی بلندیایی داشت و الانم به قدر خودش داره ولی خب از بلاتکلیفی که دچارش بودم در اومدم. به خصوص که یکی از والدینم فوت شده بود و یکی دیگه شونم که امیدوارم خدا رحمتش رو نصیبم کنه و همیشه سایه اش رو بالای سرم نگه داره،در قید حیات بود و من نگران بودم که اگه زبونم لال طوریشون بشه به سر من که یه دختر تنها میشم چی میاد. این پیام رو دادم که بگم طبق تجربه خودم این روزه برای ازدواج هم موثره. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
بچه ها باید باشند... 👌منتظر تصاویر ارسالی شما عزیزان از حضور فرزندانتان در مساجد سراسر کشور هستیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
انسان هر کاری که میخواهد بکند، خود را سر دوراهی می بیند. یک طرف دنیاست و طرف دیگر آخرت است. او باید به سمت آخرت برود. این معنای مراقبه است. در تمام کارها مراقبه داشته باشید که این کاری را که می کنید برای خداست یا برای غیر خدا. همه کارهایی که انجام می دهید باید برای خدا باشد. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به همین سادگی.... 😂😂 این شیرینی تمام شدنی نیست...😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فرصت استجابت دعا... جریان بدین شرح است که حضرت زکریا علیه‌السلام از خداوند درخواست کرد تا نام‏‌های مبارک پنج تن آل عبا علیهم‌السلام را به او تعلیم دهد که جبرئیل برای تعلیم این اسماء بر او نازل شد. هر وقت حضرت زکریا علیه‌السلام نام‏‌های مبارک محمد، علی، زهراء و حسن علیهم‌السلام را می‌‏برد، غم و اندوه وی بر طرف می‏‌شد، اما هرگاه نام مبارک حسین علیه‌السلام را می‌‏برد، گریه راه گلوی او را می‏‌گرفت و نفس وی به شماره می‏‌افتاد تا اینکه روزی حضرت زکریا علیه‌السلام گفت: خدایا! برای چیست که هر وقت من نام آن چهار نفر را می‏‌برم غم و اندوه من برطرف می‏‌شود اما وقتی نام حسین علیه‌السلام را می‌‏برم چشمانم اشکبار و نفسم به شماره می‌‏افتد. خداوند داستان شهادت امام حسین علیه السلام را برای زکریا علیه‌السلام شرح داد. پس از این ماجرا بود که حضرت زکریا علیه‌السلام به شدت تحت تأثیر قرار گرفت، «فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِکَ زَکَرِیَّا لَمْ یُفَارِقْ مَسْجِدَهُ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ وَ مَنَعَ فِیهَا النَّاسَ مِنَ الدُّخُولِ عَلَیْهِ وَ أَقْبَلَ عَلَى الْبُکَاءِ وَ النَّحِیب‏»، هنگامی که حضرت زکریا (علیه‌السلام) این جریان را شنید، مدت سه روز از مسجد خویش خارج نشد و در آن مدت اجازه ورود به احدی نداد، آنگاه مشغول گریه و زاری شد. 📚کمال الدین و تمام النعمة، ج‏۲ خدا بدین وسیله او را با جریان امام حسین علیه السلام آشنا کرد، جریانی که خدا آن را اراده کرده بود. در چنین فضایی بود که حضرت زکریا (علیه‌السلام) از خدا چنین درخواست کرد: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی وَلَداً تَقَرُّ بِهِ عَیْنِی عَلَى الْکِبَرِ وَ اجْعَلْهُ وَارِثاً وَصِیّاً وَ اجْعَلْ مَحَلَّهُ مِنِّی مَحَلَّ الْحُسَیْنِ فَإِذَا رَزَقْتَنِیهِ فَافْتِنِّی بِحُبِّهِ ثُمَّ فَجِّعْنِی بِهِ کَمَا تُفَجِّعُ مُحَمَّداً حَبِیبَکَ بِوَلَدِه‏»، خدایا! پسری به من روزی کن که در این زمان پیری چشم من به وی روشن شود، موقعی که این پسر را به من عطا کردی مرا شیفتۀ محبت وی کن، سپس مرا دچار مصیبت او کن همچنان که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) حبیب خود را دچار مصیبت فرزند خواهی کرد. آشنایی او با این جریان، حزن او برای امام حسین (علیه‌السلام) و در نتیجه عزلت نشینی او موجب شد تا از رحمت الهی بهره‌مند شود، خدا در پی درخواست او فرزندی را به او عطا کرد و او را «یحیی» نام نهاد. 👈 بنا به روایتی معتبر و صحیح از امام رضا علیه السلام که ایشان فرمودند: "روز اول محرم، روزی است که حضرت زکریا دعا کردند که خدواند به او فرزندانی عنایت فرماید، خدواند نیز به او یحیی را بشارت داد." بعد حضرت فرمودند: «پس هر کس این روز را روزه بگیرد و سپس دعا کند، خداوند همان طور که دعاى زکریّا را مستجاب کرد، دعاى او را نیز مستجاب خواهد کرد.» 📚کتاب امالی و کتاب من لا يحضره الفقيه ؛ شیخ صدوق ج۲ ؛ ص۹۱ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
روزه ی خانوادگی... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075